دیدبان؛ دکتر محمد فاضلی با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید از دانشگاه شهید بهشتی به مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری آمد و در کنار حسام الدین آشنا و افرادی دیگر شروع به طرح مسیرهای جدیدی نمود. وی در این دوره علاوه بر معاونت آشنا، ریاست «شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی» را نیز بر عهده داشت. هر چند اقدامات و برنامههای مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری چندان شفاف نیست اما محمد فاضلی نیز همانند آشنا کانال ارتباطی خاص خود را با بدنه جامعه ایجاد نموده است. کانال «دغدغه ایران» پل ارتباطی محمد فاضلی با جامعه است که در آن با قلمی شیوا و استعارههای مفهومی بسیار به طرح و بحث مسائل اجتماعی کشور میپردازد. فاضلی در دولت دوم روحانی به وزارت نیرو رفت و با عنوان مشاور وزیر، ریاست «مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی» را بر عهده گرفت. در این گزارش به تحلیل مطالب «دغدغه ایران» پرداختهایم تا بیشتر با اندیشههای محمد فاضلی آشنا شویم. این گزارش متشکل از چهار بخش است. در بخش اول اتوپیای مدنظر فاضلی به تصویر کشیده خواهد شد و در بخش بعد استراتژیهای وی برای رسیدن به چنین اتوپیایی مورد بررسی قرار گرفته است؛ در بخش سوم به عناصر مورد نیاز این اتوپیا از نظر محمد فاضلی نگریسته خواهد شد و در بخش چهارم به مولفههایی که در اتوپیای فاضی جایی ندارند اشاره میگردد. تحلیل اتوپیک اندیشههای منتشر شده محمد فاضلی راهی به سوی درک عمیقتر این متفکر ایرانی است.
«آرمان» فاضلی
این اتوپیا حداقل دارای 4 ویژگی است:
1. دموکراسی کامل: به عقیده محمد فاضلی یکی از ملزومات جامعه سعادتمند، وجود دموکراسی در آن جامعه است. البته ایشان این سبک دموکراسی حال حاضر کشور را که در حال پیاده شدن است، قبول ندارد و بر این باور است که دموکراسی در کشور ما همانند بسیاری دیگر از کشورها یک دموکراسی ناقص است و این نقص باید اصلاح شود تا ما به یک دموکراسی کامل برسیم. البته ایشان قبول دارند که نظام دموکراسی پایه نیز خالی از اشکال نیست اما برای حل کردن این تناقض به سخنان چرچیل استناد میکنند که میگفت «دموکراسی با هزار مشکلی که دارد باز هم بهترین نظام سیاسی است که تا به حال بشر به آن دست یافته است». ایشان دموکراسی را بسیار کلانتر از تصورات معمول دموکراسی میداند و معتقد است که با اجرای صحیح دموکراسی میتوان جلوی بسیاری از مفاسد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی را گرفت. چرا که دموکراسی ملزوماتی دارد که آنها خود به خود از پیش روی مسئولان به سمت فساد جلوگیری میکند. برای مثال یکی از ملزومات دموکراسی که به شدت در اندیشه فاضلی ظهور و بروز دارد، شفافیت است. وی معتقد است که با اجرای دموکراسی کامل و حقیقی که در دل خود شفافیت را نیز به همراه دارد، حتی میتوان جلوی وقوع و یا حداقل تکرار حوادثی همچون آتشسوزی پلاسکو را گرفت.
همچنین وی معتقد است که در دنیای امروز مقبولیت حکومت و دولت در نزد مردم از جایگاه ویژهای برخوردار است و اگر حکومتها بخواهند توسعه یابند باید از حمایت و اعتماد مردمی برخوردار باشند و یکی از بهترین راههای جلب اعتماد مردم، عمل و حکومت بر اساس دموکراسی و خواست مردم است. اهمیت دموکراسی در نظر فاضلی تا جایی است که او در متنی تحت عنوان «جهان در تهدید فقدان یا کاستی دموکراسی» مینویسد:
جهان ما را بسیاری چیزها تهدید میکنند از جمله گرم شدن زمین، تغییر اقلیم، تروریسم، نابرابریهای فزاینده و تهدید کاربرد سلاحهای هستهای همگی تهدیدکننده حیات هستند. هر کدام از این تهدیدها علل مختلف و پیچیدهای دارند و از فناوری تا هویتهای مرگبار را میتوان به عنوان علل آنها ردیف کرد. یک نکته اما درخصوص همه آنها مشترک است: هر کدام از این تهدیدها به نحوی با فقدان یا کاستیهای دموکراسی ارتباط دارند. دموکراسی با همه کاستیهایش، هر قدر بالندهتر شود، ظرفیت بیشتری برای کاستن از تهدیدها خواهد داشت.
به عبارت دیگر وی یکی از راهحلهای مشترک برای مبارزه با تهدیدهای گوناگون را، برپایی کامل دموکراسی میداند. وی برای اثبات مدعایش در اهمیت دموکراسی در توسعه، از مثال توسعه یافتگی کره جنوبی بر اساس نظام دموکراسی پایه در برابر عقب ماندگی کره شمالی بر اساس نظام دیکتاتوری پایه بهره میبرد.
وی همچنین بر این باور است که نظام موفق، نظامی است که در تقریبا تمام تصمیماتش از شوراهای تصمیمگیری استفاده کند و نهادهای مدنی را نیز در این شوراها وارد گرداند تا با این اقدام در اصل با وارد نمودن مردم در تصمیمات خرد و کلان کشوری، به حکومت بر اساس دموکراسی نزدیکتر شود. وی بر اساس همین دیدگاه به شدت مخالف نظام گزینشی و ارزشی در واگذاری پستهای حکومتی است و بر این باور است که بخشی از مشکل کشور ناشی از همین نظام گزینشی است، چرا که از نظام دموکراسی پایه فاصله دارد.
محوریت اندیشه دموکراسی در اندیشه متفکران راهی برای قلمداد نمودن آنها به عنوان اندیشمندان چپگرا است. فاضلی با تمرکزی که بر روی دموکراسی دارد اگر یک چپ نو نباشد، حداقل یک لیبرال دموکرات است.
2. محیط زیستی آباد و سالم: یکی دیگر از ویژگیهای مدینه فاضله محمد فاضلی به محیط زیست مربوط میشود. مسئله محیط زیست سالم یکی از اصلیترین دغدغههای فاضلی به نظر میرسد. چرا که وی در کانال «دغدغه ایران» در تقریبا 3 سال اخیر حدود 80 متن در این زمینه منتشر نموده و به ابعاد مختلف محیط زیست از قبیل کمبود آب و نحوه صرفهجویی در مصرف آن، مضرات ویلاسازی در شمال و نابود کردن جنگلهای آن مناطق، سیاستهای حاکمیتی غلط در عرصه محیط زیست و انتقاد از طرح انتقال آب دریای خزر به سمنان پرداخته است. بدون شک مسئله محیط زیست و بحرانهای محیط زیستی پیش روی ایران یکی از اصلیترین دغدغههای وی است به طوری که با اندک بررسی در آثار وی به راحتی میتوان به این امر پی برد.
3. نهادگرایی: فاضلی در 16 بهمن ماه 97 با انتشار متنی تحت عنوان «انقلاب، ساخت و سازها، ساخت و پاختها و سازوکارها» با تعریف از نحوه عملکرد جمهوری اسلامی ایران در عرصه ساخت و ساز، به انتقاد از ساختارهای پرفساد نظام فعلی میپردازد و بسیاری از مشکلات فعلی مردم ایران را ناشی از ناکارآمدی سازوکارهای نظام جمهوری اسلامی میداند و بر این باور است که برای حل بسیاری از این مشکلات باید به سمت اصلاح سازوکارها رفت. نقطه جالب توجه تفکر فاضلی در این زمینه اینجاست که وی سازوکارهای غربی را بهترین سازوکارهای موجود میداند و بر این باور است که از آنجایی که علم (علم اقتصاد، علم سیاست، علم مدیریت و...) در همه جای دنیا یکسان عمل میکند، برای توسعه یافتن باید از علم و سازوکارهای غربیها در این زمینه استفاده نمود. یکی از دلایل تاکید وی بر عمل بر اساس دموکراسی کامل نیز همین مسئه است. به دلیل همین اعتقاد نهادگرایی است که فاضلی برای رسیدن به جامعهای توسعه یافته، از طرفی به شدت بر اصلاح ساختارها و از طرفی دیگر بر وضع قوانین مناسب تاکید دارد و بر این باور است که راه رسیدن به جامعهای مطلوب، اصلاح ساختاری نهادهای حکومتی و دولتی است به گونهای که در عمل، فساد امکانپذیر نباشد و یا حداقل به صورت سیستماتیک و نظاممند از شدت فساد کاسته شود. ترجمه کتاب ارزشمند «سیاست در بستر زمان» و مقدمه فاضلی بر آن خود گویای علاقه فاضلی به نهادگرایان است.
4. نظامی بدون فساد داخلی و هضم شده در نظام جهانی: اتوپیای فاضلی، همانطور که در قسمت قبل توضیح داده شد، از نظر درونی دارای ساختارهایی است که اجازه رشد فساد را نمیدهند. برای مثال فاضلی معتقد است که در ایران فعلی ملزومات مبارزه با فساد به دلایل مختلف وجود ندارد؛ از جمله آنکه نظام سنجش فساد در ایران معیوب است، گلوگاههای فساد مشخص نیست، شفافیت در کشور وجود ندارد، گزارشدهی در کشور به زبان ساده و «آدمیزادفهم» صورت نمیگیرد و... . وی معتقد است نظام توسعه یافته، نظامی است که با ایجاد نهادهای کارآمد به موارد فوق میپردازد و به طور خودکار باعث کاهش فساد میشود. البته فاضلی در کنار اصلاح ساختار به نقش اخلاق در بهبود شاخص فساد در جامعه نیز توجه دارد و آن را عامل مهمی در کاهش فساد در نهادهای حکومتی و جامعه مدنی میداند.
از نظر سیاست خارجی نیز، فاضلی کشوری را مطلوب میداند که در نظام جهانی و در اصل در نظام غربی، هضم شده باشد؛ چرا که وی آن جوامع را توسعه یافته قلمداد میکند و گذشته از نقدهایی که گهگاهی به نظامات غربی وارد میسازد، آن جوامع را مستحق الگو شدن برای دیگر جوامع مخصوصا جامعه ایران میداند؛ فلذا طبیعی است که حرکتهای انقلابی در برابر نظام سلطه و در اصل تمدن غرب را برنتابد. با توجه به همین دیدگاه فاضلی (اعتقاد به صحیح بودن همکاری با غرب) وی از اقداماتی که به عادی سازی روابط ایران با غرب کمک میکند (همچون برجام، قراردادهای نفتی با توتال، FATF و...) به شدت دفاع مینماید.
راهبردهای «فاضلی» برای محقق نمودن آرمانهایش
آنچه گفته شد، ویژگیهای اتوپیایی بود که محمد فاضلی آن را برای خود و جامعه تصویر مینماید. پس از روشن شدن ویژگیهای اتوپیای مذکور در گام اول، در گام دوم به استراتژیهایی که از نظر فاضلی به محقق شدن این اتوپیا کمک مینماید میپردازیم.
رهایی از وابستگی به نفت: فاضلی در یادداشتی تحت عنوان «ما در مدفوع شیطان غرق شدهایم» با تشبیه نفت به مدفوع شیطان، به شدت از سیاستهایی که منجر به وابستگی بیشتر به این ماده میشود انتقاد میکند. وی بر این باور است که نفت همواره به سیاستگذار توصیه کرده که به روزی بیندیشد که گران خواهد شد و منابع از راه میرسند؛ و آنگاه که گران شده و منابع در دسترس بودهاند توصیه کرده است خرج کند زیرا گران خواهد ماند. نفت، توهم فراوانی خلق کرده است؛ و توهم آنکه همه چیز خریدنی است. نفت توهم تغییرپذیری هر چیزی را خلق میکند؛ نفت و شیطان هر دو، مفهوم زمان را نابود میکنند. زمان تجدیدناپذیرترین منبع جهان است و نفت- همچون شیطان- «توهم فراوانی زمان» خلق میکند؛ و از آنجایی که مدت مدیدی است که ما اسیر این وسوسهها شدهایم، زمان را به فراموشی سپردهایم. ما چون زمان را فراموش کردهایم، زلزله، فناوری، آب، خاک، حقوق شهروندی، هوا و همه چیز را نیز به فراموشی سپردهایم. خلاصه کلام آنکه یکی از راهبردهای فاضلی برای رسیدن به مدینه فاضله، رهایی از وابستگی به نفت است. وی با معرفی کتاب «معمای فراوانی»، به مقایسه ایران و نروژ در این زمینه میپردازد و استدلال میکند که «ماهیت دولت و اثر نفت بر شکلگیری دولت» در تعیین اثر نفت بر سرنوشت کشورها نقش تعیینکنندهای دارد. شرحش مفصل است اما خلاصه، آنها که دولت باظرفیت ساختند و سپس گنج نفت یافتند؛ و آن بیدولتانی که بر بنیان نفت، دولت ساختند، سرنوشتهای متفاوت داشتند. دسته دوم در مدفوع شیطان غرق شدند.
ریشه کن نمودن ساختوپاخت از جامعه: راهبرد فاضلی برای رسیدن به ویژگی سازوکار مناسب برای کشوری توسعه یافته، ریشه کن نمودن ساختوپاخت است. وی معتقد است که جمهوری اسلامی بیش از سازوکار بر ساختوساز تمرکز کرده و عقلانیت ساختوسازگرا کاملا مستعد آن است که شیوهای از حکمرانی ساختوپاختگرا را نیز در خود بپروراند. البته آنکه منظور فاضلی از ساختوپاخت چیست، مبهم است اما به نظر میرسد که این نوع از اندیشه وی در واقع انتقاد از عملکرد دولت سازندگی است؛ دولتی که رئیس آن میگفت در کنار ساخت سد چند میلیاردی ممکن است چند صد میلیون هم حیف و میل شود اما ساخت آن سد به مفاسد جانبیاش میارزد. خلاصه کلام آنکه فاضلی با تمرکز صرف بر ساختوساز به قیمت فراموش نمودن سازوکار، مخالف است.
شفافیت در حد اعلی: یکی از اصلیترین راهبردهای فاضلی برای رسیدن به جامعه مطلوب و از بین بردن کاستیها، محقق نمودن شفافیت در جامعه است. به عقیده وی اگر نگوییم همه امور، حداقل بسیاری از امور حکومتی باید شفاف شوند. از نظر وی شفافیت نیز باید به زبان آدمیزاد و عامه فهم صورت گیرد به طوری که هنگامی که مسئلهای شفاف سازی شد و به اطلاع مردم رسید، مردم آن مسئله را بفهمند. به عقیده وی شفافیتی که در حال حاضر در بودجه وجود دارد، فایده چندانی ندارد؛ چرا که بیشتر مردم از چنین شفافیتی در بودجه با توجه به آنکه از واژههای تخصصی فراوان استفاده میشود سردرنمیآورند. وی حداقل در ظاهر یکی از اصلیترین مدافعان شفافیت در مرکز بررسیهای استراتژیک محسوب میشود. فاضلی چندی پیش با انتشار متنی تحت عنوان «فوتبال مهمتر است یا مجلس؟» به میزان شفافیت در فوتبال پرداخت و با اشاره به تلاش هفتگی برنامه تلویزیونی نود برای شفافسازی در فوتبال، نوشت چرا برای مجلس که دهها برابر مهمتر از فوتبال است چنین تلاشی در راستای شفافسازی اقدامات نمایندگان مجلس صورت نمیگیرد؟
تلاش فاضلی برای شفافسازی امور و مبارزه با فساد قابل تقدیر است اما باید از ایشان پرسید شما که به شفافیت در حد اعلی معتقد هستید، چطور میتوانید با دولتی که معروف به دولت محرمانههاست کار کنید و هیچ انتقادی هم در این زمینه به دولت نداشته باشید؟ دولتی که تقریبا تمام اقدامات مهماش ازجمله مذاکرات هستهای، قرارداد ایران و پژو، جریمه قرارداد کرسنت، محتوای قراردادهای نفتی، قرارداد با ایرباس و بوئینگ و... محرمانه است.
تحریم باید برداشته شود: یکی از راهبردهای کلان در عرصه سیات خارجی از نظر فاضلی، تلاش برای برداشته شدن تحریمهاست. وی معتقد است تحریم برای هیچ کشوری راهگشا، خوشیُمن و رحمت نیست. تحریمها ضعیفترین اقشار جامعه را آسیب میزنند، طبقه متوسط را تضعیف میکنند و توسعه درازمدت را مختل میسازند. در ابتدای روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و امضای برجام وی بر این باور بود که با روشی همچون برجام میتوان تحریمها را برداشت و به همین دلیل بیش از آنکه از خود برجام دفاع کند از سبک سیاست خارجی برجامی دفاع میکرد. اما پس از آنکه آمریکا از برجام خارج شد، فاضلی ضمن طرفداری از اصل برجام، تغییری تاکتیکی داد و راهکار برداشته شدن تحریمها را نه مذاکره همانند گذشته بلکه از بین بردن پیشفرضهای آمریکاییها عنوان کرد. وی در تاریخ 10 دی 97 طی یادداشتی با عنوان «تحریمها: جنگ مفروضات شطرنجی» بیان کرد: آمریکاییها نظام تحریمها را بر مفروضاتی بنا کردهاند. محاسبه آمریکاییها درباره واکنش ایران بر تصمیم آنها درباره اعمال، تشدید یا هر تصمیم دیگری درباره تحریمها مؤثر است. این بازی رنجآور برای اقشار مختلف مردم ایران، و توسعه درازمدت کشور، شبیه به بازی شطرنج است. شطرنجباز حرفهای ارزیابی میکند که طرف مقابل بیشتر احتمال دارد چه کارهایی انجام دهد و سابقه بازیهای حریف نشان میدهد دست به چه حرکاتی میزنند. آمریکاییها هم مفروضاتی درباره شیوه اداره کشور، مدیریت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارند؛ مفروضات آنها– برخی چیزهایی که در ذهن استراتژیستهای آنها میگذرد- بر اساس ارزیابی سابقه کنشهای ایران احتمالاً چیزی شبیه به شرح زیر است: «ایرانیان شیوه درستی برای بهرهبرداری از منابع انسانی، طبیعی، فرهنگی و اجتماعی خود ندارند. آنها به ناکارآمدترین شیوه از از منابع آب و خاک بهرهبرداری میکنند و مقادیر بسیار زیادی انرژی را سالیانه هدر میدهند و موجب آلودگی هم میشوند. آنها تصمیمهای سخت جدی برای حل مسائلشان نمیگیرند زیرا اتاقهای فکر کافی برای وارد ساختن ایدههای جدید به نظام سیاستگذاری ندارند و مجموعهای محدود از بوروکراتها، گذرگاههای ایده، قدرت و اختیار تصمیمگیری را در اختیار دارند و به دلایل مختلف با نوآوریهای سیاستی مخالفت میشود. نظام سیاستگذاری به علم توجه چندانی ندارد و تعارض منافع چنان آن را در بر گرفته که به سختی بتواند تصمیم دشوار درست بگیرد. ابداعات سیاستی در نظام بوروکراسیِ سنگین و محافظهکار جایگاهی نمییابند و هر نوآور شجاعی به سرعت سرش به دیوار میخورد. این نظام سیاستگذاری به رنجاندن اقشار اجتماعی ادامه میدهد. آنها روشهای نوآورانه سایر کشورهای جهان برای غلبه بر فقر و فقرزدایی با کمترین هزینه بدون پولهای بادآورده نفت را نمیشناسند و به کسانی که این روشها را معرفی میکنند اعتنا نمیکنند و... ». از نظر فاضلی، اکنون که ایران در شرایط تحریمی گیر افتاده است، بهترین راه کم اثر نمودن تحریمها تغییر مفروضات آمریکاییها از ایران است؛ چرا که شطرنجبازان بزرگ در لحظاتی از بازی شطرنج، با حرکات هوشمندانه و ابداعی، گاه با فدا کردن برخی امتیازهای کوچک (گامبی)، در موقعیت (پوزیسیون) بهتر قرار میگیرند.
بهبود تدریجی (موفقیتهای کوچک): محمد فاضلی به شدت به تاثیر عمیق کارهای کوچک معتقد است. به عبارت سادهتر وی معتقد است که «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود». فلذا از نظر وی رفتارهای کوچک میتواند موفقیتهای بزرگ را به همراه آورد. وی بیان میدارد که تاریخ ذره ذره تغییر میکند و با موفقیتهای کوچک پیش میرود؛ فلذا همه ما برای تغییر جامعه و پیشبرد آن به سمت توسعه مسئول هستیم. وی در همین راستا کانالی در تلگرام تحت عنوان «موفقیتهای کوچک ایرانیان» دارد که در آن از اهمیت این موفقیتهای کوچک و نمونههای آن سخن به میان میآورد. وی در تعریف موفقیتهای کوچک میگوید: «در موقعیتهای کوچک، دست به کارهایی زده میشود که خلاف رویه جاری ساختار است آن هم بدون اینکه نیاز به تغییر ساختار باشد و یا منابع زیادی صرف شود. این اقدامات موفقیت کوچک نامیده میشوند، اگر: 1.سبب بهبودهای جزئی شوند. بهبودهای جزئی خاصیت خودتقویتشونده دارند، یعنی دیگران میتوانند یاد بگیرند و تکرار کنند. 2.این اقدامات به دیگران و خود فرد احساس اثربخش بودن، ایجاد تغییر مثبت در جهان، امید به بهبود و خوب کردن حال دیگران میدهند. اگر تعداد کسانی که دست به کار انجام یک «موفقیت کوچک» میشوند زیاد شود، امکان بروز موفقیت بزرگ و حتی تغییر در یک ساختار وجود دارد. 3.موفقیتهای کوچک معطوف به بهبود در زندگی جمعی هستند. 4.موفقیتهای کوچک به دلیل آنکه در ابتدا تهدیدی متوجه ساختارهای موجود ایجاد نمیکنند با مخالفتها و مقاومتهای گسترده مواجه نمیشوند. 5.بدیهی است، موفقیت کوچک بسته به ظرفیت کنشگر (اعم از فرد، خانواده، سازمان، شرکت، دولت و کشور)، اندازه، دایره اثرگذاری و... مختصات متفاوتی پیدا میکند. آنچه برای یک سازمان موفقیت کوچک است، برای یک فرد چنین معنایی نخواهد داشت و بالعکس. موفقیتهای کوچک حس دستبسته بودن در برابر ساختار را از کنشگر دور کرده و او و دیگران را امیدوار میسازند.
تاکید بر قانونمداری: یکی دیگر از راهبردهای فاضلی برای رسیدن به جامعه مطلوب، قانونمداری است. همانطور که در بخشهای قبل توضیح داده شد، از آنجایی که وی یک شخص نهادگراست، بر اصلاح ساختار و قانونمداری مردم و مسئولین تاکید ویژهای دارد. روحیه قانونمداری به قدری در شخصیت فاضلی پررنگ است که حتی در پیامی که برای درگذشت مرحوم نوربخش رئیس سازمان تامین اجتماعی در حادثه رانندگی پیام تسلیتی نوشت، همه رانندگان را به قانونمداری دعوت نمود و گفت: رانندگان خودروهای دولتی به واسطه مقاماتی که در خودرو همراه دارند، احساس قدرت میکنند و «عارضه دولت» بر آنها مستولی میشود. «عارضه دولت» یعنی خود را فراتر از قوانین دیدن، همان احساس قدرتی که دولت در سایر امور نیز به آن دچار میشود. کافی است در کاروان حامل چند مقام دولتی نشسته باشید تا مشاهده کنید اغلب با سرعتهای بالا حرکت میکنند و پلیس راهنمایی و رانندگی هم اقتداری ندارد تا سرعت و عوارض ناشی از قرار گرفتن چندین خودرو پشت سر یکدیگر که میخواهند از یکدیگر دور نیفتند را نیز کنترل کند. همین امر سبب میشود در حالی که باید شیوه راندن و قانونمداری رانندگان خودروهای دولتی، سرآمد و الگوی بقیه رانندگان باشد، اغلب در زمره تندرانترین و قانونگریزترین خودروها هستند.
منتقدِ کارگزاران و تفکر سازندگی به سبک کارگزارانی: فاضلی به شدت مخالف تفکر سازندگی به سبک کارگزارانیها است و معتقد است که در جامعه مطلوب، راهبرد سازندگی کارگزارانی جایی ندارد. وی در یادداشتی تحت عنوان «مدل چاله و بیمارستان» به شدت تفکر کارگزارانی در عرصه سازندگی را میکوبد و آن را به این حکایت تشبیه میکند: «حکایت کردهاند که چالهای در بزرگراهی ایجاد شده بود و هر شب و روز موتورسواران و خودروها در آن افتاده و کشته و زخمی میشدند. سه مدیر را برای حل مشکل فراخواندند. اولی گفت بهتر است بیمارستانی در حاشیه بزرگراه بسازیم تا زخمیهای حوادث زودتر به بیمارستان برسند و قربانیان کمتر شوند. دومی دغدغه هزینههای ساخت بیمارستان داشت و پیشنهاد کرد دو تیم اورژانس در شیفتهای شب و روز در محل مستقر شوند و حادثهدیدگان را به نزدیکترین بیمارستان منتقل کنند تا هزینه ساخت بیمارستان بر بیتالمال بار نشود. سومی خواستار بهترین استفاده از امکانات موجود بود و از اینرو پیشنهاد داد این چاله را پر کرده و چاله دیگری جلوی یکی از بیمارستانهای موجود حفر کنند تا هزینه ساخت بیمارستان یا استقرار اورژانس در محل چاله موجود بر دوش خلقالله تحمیل نشود». از نظر فاضلی، بسیاری از خلاقیتهای مدیرانی که تنها به عرصه سازندگی کشور توجه مینمایند، به اندازه خلاقیتهای حکایت فوق، احمقانه است.
فاضلی در یادداشتی دیگر تحت عنوان «شهردار پیروز ادامه بده» با انتقاد صریح و شدید از کرباسچی به عنوان یکی از عناصر کارگزاران سازندگی، وی را دارای تفکر «عمران بتونیستی» میداند و مینویسد: دوران مدیریت غلامحسین کرباسچی بر شهرداری تهران، در ادبیات شهرسازی و حمل و نقل شهری، به دوران غلبه و اولویت دادن حمل و نقل شخصی (ساخت بزرگراهها) و عمران بتونیستی (فروش تراکم، افزایش درآمدهای شهر از مسیر فروش فضا و توسعه بتونی) مشهور است. دهها طرح و پروژه عمرانی شهر تهران حاصل تفکر «عمران بتونیستی» دوران غلامحسین کرباسچی است. بزرگراههایی که او توسعه داد و شهری که بر اثر تداوم تفکر او تا به امروز بسط یافته است (و فقط او در آن سهیم نیست بلکه محصول نگرش کلی سیاستگذاران و قدرتمندان به توسعه است و او نماد مدیریت شهری آن به حساب میآید) تهران امروز- این ناخوششهر- را ساخته است. فاضلی انتقادهای کرباسچی از پیروز حناچی را همچون نوک کوه یخی میداند که بخش عمده آن زیر آب تفکر کارگزاران سازندگی ناپدید است: «اولویت ساختوساز به هر قیمتی». فاضلی معتقد است که این اندیشه با «نماد»، «مردم به معنای انسانهای کنشگر و صاحب حق برابر در مقابل قدرت» و «نیروی مردم» سازگار نیست و تبختر نخبهگرایانه تکنوکراتیک- نگاهی شبیه به اینکه «ما میفهمیم و بقیه ...»- در این رویکرد متجلی است و وارد شدن به تعامل نمادین و همسطح با مردم، در این تفکر جایگاه ندارد.
آنچه گفته شد اگر چه تنها خلاصهای از انتقادات فاضلی به تفکر سازندگی به سبک کارگزاران است اما به خوبی نسبت بین اندیشه فاضلی و تفکر کارگزارانی را به تصویر میکشد.
علم مطلق: راهبرد فاضلی در عرصه علمی برای رسیدن به جامعه مطلوب، استفاده از علوم غربی است. از گفتههای فاضلی اینگونه برداشت میشود که وی هیچ اعتقادی به غربی، لیبرال، سوسیال یا اسلامی بودن علوم انسانی ندارد و از نظرگاه وی علم در همه جا به صورت یکسان عمل مینماید فلذا اگر کشوری بخواهد به توسعه برسد باید به علم (که البته مقصود همان علم غربی است) عمل کند. وی در یادداشتی تحت عنوان «علم اقتصاد در ایران هم کار میکند» با انتقاد از تقسیم علوم به غربی و بومی مینویسد: «شما هم حتماً شنیدهاید که برخی– بالاخص مدیران دولتی– درباره علم اقتصاد و نسبت آن با مسائل اقتصادی ایران میگویند «اینها مال اقتصادهای غربی (یا خارجی) است، در ایران کار نمیکند». آنها چنان حرف میزنند انگار اقتصاد ایران به کلی متفاوت است و علم اقتصاد دیگری میطلبد که هنوز چنین علم اقتصادی اختراع نشده است!». فاضلی با اشاره به نظرات اقتصاددانی به نام «پویا ناظران» و پیش بینیهای وی از بحرانهای اقتصادی ایران از دو سه سال قبل بر اساس علوم غربی، استناد میکند که علم اقتصاد (از نوع غربیاش) در ایران هم کار مینماید.
البته وی در استفاده از علم غربیها در امور اقتصادی متوقف نمیشود و با تسری دادن این امر به علوم دیگر اعتقاد دارد که بقیه علوم هم همین وضعیت را دارند و علوم سیاستگذاری عمومی، جامعهشناسی، علوم سیاسی و بقیه علومی از این دست نیز در ایران کار میکنند. اما آن سیاستمداران، سیاستگذاران و مدیران هستند که برای توجیه کردارهای خود، پافشاری بر تصورات غلطشان و مهمتر از آن به دلیل ترس از مواجه شدن با پیآمدهای تصمیمهای درست مبتنی بر علم، یقه علم را میگیرند و آنرا به ناکارآمد بودن در ایران متهم میکنند.
آمریکا؛ الگویی برای کشورهای خواهان توسعه: فاضلی معتقد است که راهبرد فعلی جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به توسعه، راهبردی کاملا غلط و اساساً غیر ممکن است. وی برای آنکه غیر ممکن بودن این امر را برای مخاطبانش به تصویر بکشد از مثال تلاش برای سوار نمودن پیل در پراید استفاده مینماید و معتقد است که توسعه همانند پیل و سبک حکمرانی جمهوری اسلامی، همانند پراید است فلذا سوار نمودن پیل توسعه در پراید حکمرانی ایران غیر ممکن است. وی با انتشار متنی با عنوان «فیل چگونه سوار پراید میشود؟» به صراحت عنوان نمود: تصور میکنم «توسعه» که ما سخت به دنبال آن هستیم، در شرایطی که چند دهه گذشته داشتهایم، همان فیل است که خواستهایم سوار پراید کنیم. آنچه خواستهایم عملی کنیم این است: «دست یافتن به توسعهای پایدار که تضمینکننده قدرت و امنیت ملی و دست یافتن به جایگاه قدرت اول منطقه غرب آسیا باشد؛ کیفیت زندگی مردم را تأمین کند، ثروت و رفاه با سبک زندگی پراسراف با بهرهمندی گشادهدستانه از منابع محیطزیست و ثروت ملی به ارمغان آورد؛ عدالت میان مناطق کشور را تضمین کند و تأمینکننده استقلال کشور نیز باشد» (این همان فیل واقعی است).
به عقیده وی خواستهایم این کار را در چنین شرایطی انجام دهیم: «اقتصاد دولتی یا شبهدولتی و خصولتی باشد و بخش خصوصی بزرگ و قدرتمند نشود، هیچ اصلاح بنیادینی در نظام بانکی، بودجهریزی کشور، حذف ردیفهای بودجهای غیرکارآمد و مبتنی بر عملکرد صورت نگیرد؛ اصلاحات در آموزش و پرورش انجام نشود و بازنگری اساسی در نظام آموزش عالی به تعویق افتد؛ ملاحظات محیطزیستی توسعه به هیچ گرفته شوند؛ شفافیت عملی نگردد؛ تشکلهای سیاسی و احزاب قدرت پیدا نکنند؛ رسانههای آزاد نباشند و انحصار رسانههای صوتی و تصویری برقرار باشد؛ سرمایهگذاری خارجی با دیده تردید نگریسته شود؛ تنش در سیاست خارجی کاسته نشود؛ حقوق مالکیت و حقوق شهروندی محترم نباشند». وی معتقد است که اگر این ویژگیها را آپشنهای یک نظام اجتماعی- سیاسی به حساب آوریم میبینیم جامعه و سیاستی که چنین ویژگیهایی داشته باشد، در مقابل جامعه و سیاستی که عکس این ویژگیها را نداشته باشد، همان پراید در مقابل یک کامیون مدرن و قدرتمند است.
از نظر فاضلی، آن کامیون مدرن قدرتمند همان نحوه حکمرانی و سیاستگزاری به سبک آمریکایی است؛ فلذا اگر بخواهیم پیل توسعه را در ایران هم سوار بکنیم، باید از راهبرد سبک حکمرانی آمریکایی تقلید و تبعیت بنماییم.
تعامل گسترده با جهان: همینطور که در بخش اول توضیح داده شد، مدینه فاضله فاضلی، کشوری است که با تمامی کشورهای جهان علی الخصوص کشورهای غربی تعامل سازنده و گسترده داشته باشد. فلذا فاضلی از تمامی راهبردهایی که به نحوی به این تعامل سازنده کمک مینمایند حمایت میکند و بر عکس از تمامی اقداماتی که به نوعی موجب خشم و غضب غربیها شود و مانعی در برابر تعامل گسترده ایران با غربیها شود به شدت انتقاد میکند. حمایت وی از برجام، الحاق ایران به معاهده FATF، معاهده پاریس و... را نیز باید در همین پازل مشاهده و فهم نمود. وی در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا برای دفاع از دولت تدبیر و امید میگوید: «ایده دیگر این دولت، تعامل سازنده با دنیا بود. دنبال آن هم رفت و آنرا در مهمترین پرونده سیاست بینالمللی کشور یعنی برجام اجرایی کرد. آیا برخی این را درک نمیکنند که ایده تعامل سازنده با دنیا چقدر ایده بزرگی است؟! اگر دولتی فقط همین یک ایده را داشته باشد نمیتوان گفت فاقد ایده است».
وی حتی بعد از خروج آمریکا از برجام طی یادداشتی با عنوان «بعد از تصمیم ترامپ درباره برجام چه کنیم؟» با اشاره به نقش برجام در بازسازی روابط ایران با جهان (کشورهای غربی) مینویسد:
ایران خواهان و نیازمند به «تعامل گسترده با جهان» است و برجام گام آغازین برای بازسازی تعاملات تخریبشده بوده و هست. خروج آمریکا از برجام به ظرفیت آن برای بازسازی تعامل گسترده با جهان ضربه میزند، اما این ظرفیت را نابود نمیکند. «حفظ برجام به دور از نگاه احساسی و با محوریت تأمین منافع ملی در درازمدت» فعلا عاقلانهترین راه برای هموار کردن راه تعامل گسترده با جهان است.
راهبرد «منطقه قویتر» به جای «قویتر منطقه»: فاضلی همانند بسیاری دیگر از دولتیها، تمایلی به حضور ایران در منطقه ندارد و معتقد است که این اقدامات منجر به تیره شدن رابطه ایران با غربیها و مانع تعامل گسترده ایران با جهان میشود؛ اما فاضلی با توجه به جنایت گروهکهای تکفیری در کشورهای همسایه ایران و خطر جدی امنیتی این گروهکها برای امنیت مردم ایران در صورت پیروزی آنان در کشورهای منطقه، نمیتواند به صراحت خواستار خروج ایران از منطقه شود، فلذا برای همراه نمودن بخشی از افکار عمومی با ایدههایش، به همراه برخی دیگر از اعضای دولت و همفکرانش، راهبرد «منطقه قویتر» را به جای «قویتر منطقه» پیشنهاد میدهد. راهبردی که برخلاف ظاهر زیبا و فریبندهاش، به دلایل متعدد قابلیت اجرا شدن ندارد. از نظر فاضلی با توجه به آنکه نظام بینالملل، تحولات منطقهای و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران سه موضوع جدا از هم نیستند بلکه سه لایه متفاوت از یک تحلیل واحد و جامع را تشکیل می دهند، باید راهبردی را پیش گرفت که منافع ما را در هر سه لایه (نه تنها در لایه سوم) محقق نماید. وی معتقد است همانطور که ما به دنبال قویتر شدن در منطقه هستیم، همه رقبای منطقهای ما نیز هدف مشابهی را برای تبدیل شدن به قدرت نخست در منطقه دنبال میکنند و شاید حتی در برخی شاخص ها هم از ما جلوتر باشند؛ بنابراین نفس این رقابت، دشوار و نفس گیر است. فلذا بهتر است به جای آنکه با دیگر کشورهای منطقه از جمله عربستان درگیر شویم و در نهایت به تضعیف شدن کل منطقه کمک کنیم، بهتر است با همکاری با کشورهای منطقه به قوی شدن خود و منطقهمان کمک نماییم تا با داشتن منطقهای قویتر، بهتر بتوانیم در عرصه نظام بینالملل حرفمان را به کرسی بنشانیم. در نتیجه وی در سیاست منطقهای ایران، حامی راهبرد «دولتهای کارآمدتر در منطقه قویتر» به جای نظریه «قدرت برترین» یا «ژاندارم» منطقه است.
طرفداری از حقوق زنان و اقلیتها: از آنجایی که مدینه فاضله فاضلی محقق نمیشود مگر در جامعهای که از پیش، دموکراسی به صورت کامل در آن اجرا شده باشد، فاضلی سعی میکند که برای رسیدن به جامعه مطلوبش از تمامی ارکانی که به برپایی دموکراسی کامل کمک مینماید استفاده کند. مسلماً یکی از ارکان دموکراسی کامل، احقاق حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی و نژادی است. به همین دلیل است که فاضلی از راهبرد حمایت از حقوق زنان و اقلیتها غفلت ننموده و معتقد است برای پیش رفت ایران به سمت توسعه باید مناقشات جنسیتی و اقلیتی حل شود. یکی از تناقضات فکری فاضلی در همین عرصه است، از طرفی او معتقد به بایستگی احقاق حقوق زنان و اقلیتهاست و از طرفی دیگر آمریکا را نمونه یک کشور توسعه یافته میداند؛ آمریکایی که هم پیشتاز در ضایع نمودن حقوق زنان است و هم رکورددار در بدرفتاری و ضایع نمودن حقوق سیاهان.
البته از این نکته نیز نباید غفلت نمود که حقوق مد نظر وی نه حقوقی است که اسلام برای زنان و اقلیتها تعریف نموده است بلکه حقوقی است که تمدن و فرهنگ غرب و اعلامیه حقوق بشر برای این دودسته مد نظر قرار داده است. برای مثال وی به جای تاکید بر انواع حقوق اسلام پایه زنان که در حال حاضر به درستی ایفا نمیشود، بر حق به ورزشگاه رفتن زنان تاکید مینماید.
مخالف ورود سپاه و ارتش به مسائل مدیریتی و سیاسی: بر اساس آنچه در بخشهای قبل در رابطه با نظر فاضلی پیرامون اجرای دموکراسی کامل گفته شد، فهم این نکته نیز دور از ذهن نخواهد بود که وی هرگونه ورود قوای نظامی به مسائل سیاسی و مدیریتی را دخالتی بیجا و عاملی برای عقبماندگی میداند. یکی از نگرانیهای فعلی وی نیز همین امر است که با توجه به اوضاع آشفته اقتصادی فعلی، مردم خواهناخواه به سمت قدرت قاهرهای گرایش پیدا میکنند که بتواند این افسارگسیختگی اقتصاد را مهار نماید؛ با توجه به این که از طرفی قوای نظامی بالذات از چنین قابلیتی برخوردارند و از طرفی دیگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بحران منطقهای اخیر برای افکار عمومی اثبات نمود که قابلیت بالایی در مدیریت بحران دارد، فلذا احتمال گرایش مردم به سمت تقاضا از قوای نظامی برای ورود در مسائلی همچون بحرانهای اقتصاد رو به افزایش است. این امر موجبات نگرانی فاضلی را فراهم نموده به طوری که هنگامی که وی درباره آینده سیاسی ایران سخن به میان میآورد، به این نکته اشاره میکند که احتمال به قدرت رسیدن اقتدارگرایان در ایران وجود دارد و اگر چنین اتفاقی در کشور رخ دهد و اقتدارگرایی محض بر کشور حاکم شود، آینده کشور به مراتب بدتر از آن چیزی خوهد بود که اکنون وجود دارد.
وی راه حل مشکلات اقتصادی فعلی را نه اقتدارگرایی، بلکه باقی ماندن همین مکانیزم انتخاباتی با تسلط بیشتر مردم یا به عبارت بهتر اجرا شدن دموکراسی کامل میداند و معتقد است که اگر نظام تن به اصلاح ندهد، موجودیت اصل نظام به خطر خواهد افتاد. وی در همین زمینه در پیامی به مردم میگوید: «بدانید که برای حل مشکلات باید به سمت تعمیق دموکراسی و افزایش کارآمدی دولتی برویم و هر راه حلی جز این (از جمله اقتدارگرایی و به قدرت رسیدن نظامیها)، تنها به مشکلات شما میافزاید و مشکلی را حل نمیکند».
عناصر آرمانشهر فاضلی
پس از آنکه روشن شد فاضلی برای تحقق مدینه فاضله مد نظرش چه راهبردهایی را در نظر دارد، به مرحله سوم یعنی عناصر اتوپیا مدنظر فاضلی خواهیم پرداخت.
برپایی انواع مجالس شورایی در کشور: از آنجایی که یکی از ملزومات اجرای دموکراسی در حد اعلی وارد نمودن مردم به عرصههای تصمیمگیری است، درنظر فاضلی مجالس شورایی جایگاه ویژهای دارند. وی معتقد است که درحال حاضر دموکراسی مستقیم دردسرهای فراوانی دارد و یکی از راهها برای کاستن از دردسرهای دموکراسی مستقیم، استفاده از نظامات دموکراسی غیر مستقیم یا به عبارت دقیقتر مجالس شورایی است که با رای مستقیم مردم انتخاب شوند و به تصمیمگیری در عرصههای مختلف بپردازند. فلذا از نظر فاضلی مجلس شورای اسلامی، شوراهای شهر و روستا و هر شورای دیگری که ویژگی مذکور را داشته باشد از جایگاه ویژهای برخوردارند. عنصر مجالس شورایی در اتوپیای فاضلی به قدری مهم است که حتی زمانی که وی از مبارزه با فساد نیز سخن به میان میآورد، معتقد است نه یکی از راههای مبارزه با فساد بلکه یکی از ملزومات مبارزه با فساد، تشکیل همین شوراهاست.
رسانههای آزاد: در اتوپیا فاضلی یکی از برجستهترین عناصر اتوپیا که وظایف مهمی برعهده دارد، رسانههای آزاد هستند. همانطور که در قسمت قبل توضیح داده شد، شفافیت در بخشهای مختلف، یکی از اصلیترین راهبردهای فاضلی است و وی معتقد است که بخش عمدهای از وظیفه اجرای این راهبرد برعهده رسانههای آزاد است. وی در یادداشتی تحت عنوان «خبرنگاران آزاد و ایران آباد» با اشاره به اهمیت آزاد بودن رسانه و خبرنگار مینویسد:
اگر جامعهای خبرنگارش آزاد باشد تا بپرسد، انتشار و دسترسی به اطلاعات نیز آزاد باشد تا خبرنگار متکی بر اطلاعات دقیق اصحاب قدرت را به چالش بکشد و رسانه آنقدر معطل پول آگهی دستگاههای دولتی و غیردولتی نباشد که قلم خبرنگارش را برای منافع روزنامه و سایت محدود نکند، آن جامعه راه به سوی آبادی میبرد. خبرنگار آزاد و جامعه آباد همبسته یکدیگر هستند. خبرنگار ناکام و جامعه ناشاد هم همبسته یکدیگرند. انصاف باید داشت که خبرنگار نیز باید حرفهای باشد، دانش و جرأت به چالش کشیدن داشته باشد و البته این گونه خبرنگار در جایی که بیم آزادی در میان باشد، کمتر ظهور میکند. به امید روزی که خبرنگاران آزاد دغدغه ایران آباد داشته باشند.
تاکید بر ابقا نهاد ریاست جمهوری: یکی از عناصر اتوپیا فاضلی، نهاد ریاست جمهوری است. وی به شدت مخالف حذف این نهاد و یا ادغام این نهاد در مجلس و تبدیل شدن آن به نهاد نخستوزیری است. استدلال موافقان درخصوص تغییر از نظام ریاستی به نخستوزیری و پارلمانی به زعم فاضلی نیز به صورت ساده این است که دولت به اندازه کافی با مجلس هماهنگ نیست و اگر نخستوزیر از دل مجلس بیرون بیاید، هماهنگی بیشتر شده و احتمالاً مشکلات کشور کمتر خواهد شد. فاضلی این گونه به این استدلال پاسخ میدهد که اولا، پذیرش نظام پارلمانی به شکلی که در اغلب نظامهای حکومتی امروز دنیا متداول است، مستلزم پذیرش نظام حزبی با همه ملزومات آن است و در جایی که هنوز به اشکال مختلف از پذیرش احزاب خودداری میشود، نخستوزیر منتخب پارلمان چه معنایی دارد؟ ثانیا، آیا مجلس فعلی بازتاب همه جامعه ایران است؟ آیا این همان مجلسی نیست که اکثریت فهرست امید آن در شرایطی اضطراری و در حالی که نامزدهای اصلی رد صلاحیت شده بودند، تشکیل شده است؟ آیا چنین مجلسی میتواند به جای ملت تصمیم بگیرد؟ ثالثا، آیا ناکارآمدیها توسعه و به اهداف نرسیدن برنامههای توسعه محصول ویژگیهای نظام ریاستی است؟ آیا مجلس سهم خود در کیفیت ارتقای قانونگذاری را ایفا کرده است که اکنون خواستار هماهنگ کردن دولت با خود است؟ آیا مجلس به اندازه کافی از توان نظارتی خود برای مبارزه با فساد، بهبود کیفیت بودجهریزی، اجرای درست خصوصیسازی، ممانعت از تخریب محیطزیست و سایر موارد استفاده کرده است؟ آیا نمایندگان مجلس با علائق محلی و فشارهای زیاد بر وزرا برای تأمین خواستههایی که اغلب هدف از آنها جلب آراء محلی است، نقش جدی در پیدایش وضعیت فعلی نداشتهاند؟ رابعا، انتخابات ریاست جمهوری در ایران بهواقع از انتخابات دوم خرداد 1376 رقابتی شده است. تصور کنید در دوم خرداد 1376 قرار بود مجلس به جای مردم انتخابگر باشد. آیا باز هم سیدمحمد خاتمی گزینه انتخابی مجلس پنجم بود؟ با قاطعیت میشود گفت خیر و این بدان معناست که تاریخ ایران دو دهه اخیر بر خلاف آنچه خواست مردم در دوم خرداد 1376 بود رقم میخورد. فکر میکنید اگر مجلس انتخابکننده بود، در خرداد و تیر 1384 محمود احمدینژاد نخستوزیر میشد؟ یا در 24 خرداد 1392 از مجلس حسن روحانی به عنوان نخستوزیر انتخاب میشد؟ میشود گفت در دو دهه رقابتی شدن انتخابات در ایران، قریب به یقین مجالس نخستوزیرانی برمیگزیدند که با جهتگیری و آنچه مردم انتخاب کردهاند کاملاً متفاوت میبود. خامسا، مشکلات این کشور از ضعف نظام تدبیر، فقدان حکمرانی خوب، طراحی نامناسب نهادی، سیاستهای ناکارآمد، رویکردهای نادرست، فقدان شفافیت، تعارض منافع، و مسائلی از این دست ناشی میشود. آیا رئیسجمهور هماهنگتر با مجلس درمان تعارض منافع، فقدان شفافیت و سیاستهای ناکارآمد است؟ آیا هماهنگی کامل مجلس و حداقل دولت اول محمود احمدینژاد سبب بهبود حکمرانی و کاهش مشکلات در این کشور شد؟ سادسا، هر انتخابات ریاست جمهوری در ایران فضایی برای طرح ایدههای جدید، آشکار شدن برخی ناکارآمدیها، پردهبرداری از گفتمانهای نو و فرصتی برای شنیدهشدن صداهایی است که در مواقع دیگر زمینهای برای بروز و ظهور آنها نیست. تضعیف جایگاه رئیسجمهور به عنوان نماینده اراده ملت و از میان برداشتن فضای انتخابات ریاست جمهوری، در شرایطی که احزاب، رسانهها و سایر ارکان تقویت دموکراسی ضعیف هستند، به نفع دموکراسی نیست. احساس مشارکت سیاسی در مردم بهواسطه انتخابات ریاست جمهوری شکل میگیرد و در این حین، انرژی اجتماعی زیادی تولید میشود. نخستوزیری شدن این حداقل احساس مشارکت سیاسی را نیز نابود خواهد کرد.
جامعه مدنی فعال: فاضلی، عنصر جامعه مدنی فعال را به قدری مهم میداند که بدون وجود آن، تحقق اتوپیا غیر ممکن است. علیرغم آنکه وی به شدت طرفدار منشور حقوق شهروندی است که در دوره دولت یازدهم رونمایی شد اما با این حال یکی از انتقادات وی به منشور مذکور آن است که جامعه مدنی به اندازه کافی در جریان تدوین آن قرار نداشته است. به عقیده وی با حضور جامعه مدنی در بسیاری از مناصب حکومتی از جمله نهاد ریاست جمهوری، مجلس، شوراهای شهر و روستا، صداوسیما و روندهای اداری، میتوان بهترین سیاستها را اتخاذ و اجرا نمود و از بروز بسیاری از مفاسد جلوگیری کرد. وی به شدت مخالف حذف یا کمرنگ شدن نقش جامعه مدنی در کشور است و اعتقاد دارد برخورد با جامعه مدنی تحت هر عنوانی (از جمله نظام گزینشی و...) مانعی برای توسعه کشور محسوب میشود.
مسائلی که در اتوپیای فاضلی قرار نمیگیرند
پس از گام سوم و روشن شدن عناصر اتوپیا فاضلی، به مرحله چهارم وارد میشویم و به مسائلی خواهیم پرداخت که علیرغم اهمیت آنها برای جمهوری اسلامی ایران، هیچ جایگاهی در اتوپیای فاضلی ندارند.
دین: فاضلی نه تنها جایگاهی برای دین در مسائل روزمره جامعه قائل نیست حتی نامی هم از رخدادهای دینی که اثرات اجتماعی دارند نمیبرد.
مسائل منطقه به خصوص بحران تکفیری: یکی از مسائلی که در اندیشه فاضلی تقریبا هیچ جایگاهی ندارد، مسائل منطقه و بحرانهای منطقهای علیه جمهوری اسلامی ایران است. وی یکی مخالفان حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه بوده و هست. مخالفت وی با این موضوع به حدی است که هنگامی که سردار سلیمانی فرمانده سپاه قدس در آبان ماه 96 با صدور پیامی به مقام معظم رهبری، پایان سیطره داعش را اعلام نمود، این مسئله را کان لم یکن انگاشت و هیچ پیام تبریکی و یا هیچ پیام مرتبطی با این تحول بزرگ در منطقه نداد.
عدم توجه به شرق و چرخش جهان به شرق: یکی از مهمترین مسائلی که در اندیشه فاضلی مغفول مانده است، رابطه با کشورهای شرقی همچون چین و روسیه در برابر کارشکنی کشورهای غربی است. وی که به نظر میرسد مبهوت تمدن غربی است، تحت هر شرایطی سعی میکند به کشورهای غربی نزدیک شود و این حس شیفتگی نسبت به تمدن غرب مانع از آن میشود که حتی به ارتباط با کشورهای شرقی فکر کند و آن را مورد ارزیابی قرار دهد. فاضلی هنوز چرخش جهان به سمت شرق را نیز درک نکرده است.
عدم توجه جدی به مسئله فلسطین: همانطور که در بخشهای قبل توضیح داده شد، فاضلی به شدت به دنبال هضم شدن در نظام بینالملل فعلی است و به همین دلیل با تمام اموری که مانع از این ادغام در نظام بینالملل میشود مخالف و یا حداقل اگر نتواند به صراحت مخالفت کند، بیتوجه است. مسئله فلسطین یکی از همین مسائل است. نه مظلومیت مردم فلسطین و نه ظلمهای رژیم صهیونیستی در اندیشه فاضلی جایگاه ویژهای ندارد و فاضلی حداقل در سه سال اخیر، هیچگاه جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم نکرده است.
عدم تاکید بر استقلال خارجی: استقلال که همواره یکی از اصلیترین آرمانهای انقلاب بوده است، در مدینه فاضله فاضلی جایگاهی ندارد. وی نه تنها از استقلال در برابر نظام سلطه دفاع نمیکند بلکه حتی اقدام به توجیه اقداماتی مینماید که عملا استقلال خارجی جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال میبرند. البته قابل ذکر است که وی به صراحت استقلال خارجی را انکار نمیکند اما با عبارت فریبنده «تعامل گسترده با جهان» لزوم الحاق ایران به معاهداتی همچون برجام، FATF، پاریس و... را به گونهای توجیه مینماید که استقلال خارجی جمهوری اسلامی ایران را تحت الشعاع قرار میدهد.
نکته پایانی
خلاصه آنکه محمد فاضلی دارای اندیشهای مرکب از چپگرایی نهادگرا و نئولیبرالیسم. نه میتوان او را یک چپ نو کامل دانست و نه میتوان نام بازار آزادی بر او نهاد. زاویه دید فاضلی متمرکز بر روندها و فرآیندهاست و تنها مسائل محدودی نظیر آب و محیط زیست را در رسانه خود مورد بحث قرار میدهد. فاضلی اندیشمند بحران نیست و به دنبال تغییر وضعیتهای ثبات و چرخش آرام در نهادهاست. فاضلی مرد اصلاحات به معنی واقعی کلمه است. گویا او اعتقاد مشخصی در رابطه دین و دولت ندارد و به راحتی سکولار فکر میکند. شاید زیست برای او اساساً سکولار است.