دیدبان

نقدی بر فیلم اعترافات ذهن خطرناک من

اعترافات خطرناک یک کارگردان در ملأ عام

سینما با انسان ها عقد اخوت نمی بندد و گاهی چنان درون آنها را فاش می کند که حتی خودشان هم فکر آن را نمی کنند. بعضی ها می خواهند بوسیله ی سینما حرفی بزنند و در لفافه چیزی بگویند که به کسی بر نخورد اما سینما از درون آنها باورهای شان را بر پرده خود فاش می کند.
نقدی بر فیلم حکایت عاشقی

عشق مثلثی زیر بمباران شیمیایی

هیچ منطقی بر فیلم حکمفرما نیست. اتفاقاتی که در فیلم می افتد علاوه بر دفعی بودن بی ربط و بی علت نیز هستند، ربط و علات شان بیشتر در ذهن کارگردان است و نه روی پرده. حال آنکه سیما با منطق علت و معلولی اش معنا می یابد.

حکایت کهنه پوشی و کهنه فروشی زمان ما!

مراکز پرتردد شهر اردبیل مملو از فروشگاهها و دست فروشهایی است که با فروش البسه دست دوم خارجی قامت مشتری را به لباس کهنه مزین می کنند، غافل از اینکه دود بازار پر رونق کهنه فروشها به چشم تولیدکنندگان و تولیدات داخلی می رود.