دیدبان
نقدی بر فیلم اعترافات ذهن خطرناک من

اعترافات خطرناک یک کارگردان در ملأ عام

اعترافات خطرناک یک کارگردان در ملأ عام

دیدبان: شخصیت های فیلم اعترافات ذهن خطرناک من متشکل از سیامک صفری در نقش ناصر، نگار جواهریان در نقش آیدا و عباس غزالی در نقش شوهر آیدا هستند. سینما با انسان ها عقد اخوت نمی بندد و گاهی چنان درون آنها را فاش می کند که حتی خودشان هم فکر آن را نمی کنند. بعضی ها می خواهند بوسیله ی سینما حرفی بزنند و در لفافه چیزی بگویند که به کسی بر نخورد اما سینما از درون آنها باورهای شان را بر پرده خود فاش می کند و کارگردان را آنچنان هست به همه می نمایاند. سیدی می خواهد علیه جامعه بشود و آنرا مطابق باورهای خویش تغییر دهد و این را از همان ابتدا با صدای بلند در فیلم هایش فریاد زده است اما موضوع را به گونه ای انتخاب کرده است که در مقابل منتقدان توجیهی داشته باشد. او خواسته با پی رنگ فلسفی زدن به فیلم هایش که صرفا در فرم نشان داده می شود و نه در محتوای فیلم آنها را علمی جلوه دهد. وی در مصاحبه، فیلم اخیرش را منحصر به فرد خوانده و بازی گرفتن خویش از نقش اول را شایسته ی سیمرغ گرفتن می داند. وی از اولین فیلمش تا حال به موضوع اعتیاد پرداخته و این مسئله را قابل طرح فلسفی بر پرده سینما می داند. نه اینکه خودش به این مسئله اذعان کرده باشد ولی پر واضح است که تغییر فضای واقعی و به هم زدن زمان در فیلم معنایی جز نگاه خاص فلسفی و روشنفکرانه به عالم ندارد. نگاهی که دنیا را سیاه می بیند و انسان ها را دروغ گو. او پیروی از شک درونی اش را ارجح می داند بر باور حرف های دیگران. دیگران هر که باشند و هر چند نزدیک به من(کارگردان)، دروغ گویند و به دنبال نفع شخصی. وی دنیا را اساسا بی معنا می داند و انسان ها را موجوداتی می داند که می خواهند از دریچه منفعت شخصی به دنیا معنا دهند و این جز بر سسیاهی و بی معنایی اش نمی افزاید. در مقابل این انسان ها باید ایستاد و به دنبال نفع خویش بود هر چند ثمری به دنبال نداشته باشد. آنها پاکی و دوستی را قبضه کرده اند و اگر بخواهی به سویش بروی باید مثل ۀنها شوی ولی در آن هنگام پاکی از تو گریزان می شود.

تقلید از چه کسی و به چه قیمتی؟

هومن سیدی مکررا در مصاحبه هایش تقلید از فیلم های خارجی را نفی کرده است. اما ظاهرا معنای درستی از تقلید در ذهنش نیست. او گمان می کند تقلید از فیلم خارجی به معنای استفاده از سوژه یا شخصیت های خاص آن فیلم است یا شیوه ی روایت و ... . اثر سینمایی در یک سپهر معرفتی شکل می گیرد و ایشان با تماشای فیلم های خاص خارجی (که نام آنها را در مصاحبه هایش نبرده است) وارد آن فضا شده است. در این حالت هر فیلمی که بسازد تقلید است و بازتولید فضای فیلم های خارجی با استفاده از نیروهای داخلی. اگر کسی در این حرف شک دارد می تواند فیلم را با جامعه مقایسه کند و ببیند که چه سنخیتی بین این دو برقرار است؟. همچنین می تواند این فیلم را با فیلم های خارجی مقایسه کرده و ببیند که چگونه مفاهیم و شخصیت های آن فیلم ها در این فیلم(و فیلم های قبلی سیدی) بازتولید شده است. زامبی صفتی که شخصیت اول این فیلم است برگرفته از ذهن کارگردان نیست بلکه تقلیدی از فیلم های ژانر وحشت خارجی است. دیگر نقش های فیلم اساسا شکل نگرفته اند تا بتواند آنها را شخصیت یا تیپ یک فیلم معرفی کرد بلکه تفاله های ذهن کارگردان اند که به روی پرده پرتاب شده اند تا زمان در میان دیالوگ گویی آنها با شخصیت اول ادامه یابد و بگذرد. البته این نکته به این معنی نیست که شخصیت ها بدون فکر به درون فیلم نامه راه یافته اند بلکه کاملا حساب شده وارد می شوند و این پرده از نوع فکر کارگردان در مورد جامعه افراد اطرافش بر میدارد. او معتقد است زامبی صفتی که نقش اول را بر عهده دارد بوسیله ی دیگران به ورطه هلاکت افتاده است. شخصیت اول تا حدودی شکل گرفته و پرداخته شده است چون اساسا کارگردان او را انسان بدی نمی داند بلکه دیگران را مقصر خراب شدن زندگی اش می داند. وی جامعه معتادان را بدل از جامعه گرفته و بدنبال تعمیم این مسئله به کل اجتماع است.

فرم فیلم سیدی بیش از ذهنش مغشوش و بی معناست هر چند حرفش را بیان می کند اما به سختی. البته این حرف بدین معنا نیست که اگر کسی حرف فیلم را نفهمد فیلم تاثیری بر او ندارد بلکه فیلم خواسته یا نخواسته، چه مخاطب بفهمد و چه نفهمد بر او تاثیر می گذارد.

سابقه کارگردان

هومن سیدی قبل از "اعترافات ذهن خطرناک من" دو فیلم بلند دیگر ساخته است. اولین آنها "آفریقا" است که در شبکه نمایش خانگی پخش شد. موضوع آن اعتیاد بود. اما حاشیه هایی پر رنگ تر از متنش نیز داشت. فیلم دومش "سیزده" نام دارد اما آن به خانواده کشیده بود و جوانی را به آن مبتلا کرده بود تا مشکلات ذهنی اش را به دوش او و خانواده اش بیندازد. در خلاصه داستان این فیلم آمده است: " بمانی پسری نوجوان است که پدر و مادرش مدام با هم درگیری دارند. مادر بمانی خانه را ترک می کند و او سرگردان می شود. بمانی که از تهدیدهای همکلاسی اش می ترسد در راه مدرسه توسط یک باند خلافکار خرده پا حمایت و با آنها همراه می شود اما پسری در گروه هست که حضور بمانی را تحمل نمی کند. در نهایت و به دلیل درگیری بمانی و دختری که در باند است، بمانی که غرورش جریحه دار شده، تصمیم می گیرد از طریق یک فروشنده مواد مخدر گروه را آزار بدهد. در درگیری قاچاقچی و جوان ها بمانی متهم به قتل می‌شود. پس از مدتی زندانی شدن با مرگ دختر واقعیت روشن شده و بمانی به خانه برمی‌گردد."

سیدی کار هنری را با بازیگری شروع کرد و همانند بسیاری، کارگردانی با فیلم کوتاه آغاز کرد.

حقوق مخاطب

بارها شنیده ایم که رسانه های مختلف از حقوق هنرمندان داد سخن میرانند و آنها را ذی حق میدانند. بعلامه حقوقشان را ضایع شده می دانند و به دنبال احقاق حق آنها هستند. رسانه ها در شکل های مختلف و به هر مناسبتی حرف از حقوق هنرمندان می زنند و همه را مقصر و هنرمندان را مظلوم جلوه می دهند. گویی او در حال جان دادن در خانه اش است و هیچ کس نیست که دادش برسد. مسئولان نیز که غیر از این رسانه ها منبع اطلاع رسانی و مشاور امین! دیگری ندارند دایما حرف رسانه ها را تکرار کرده و پیگیری می کنند. حال آنکه آنها هر وقت که بخواهند می توانند فیلمنامه ای را به وزارت ارائه دهند و به راحتی مجوز ساخت آنرا بگیرند. در این میان تنها گروهی که هیچ رسانه ای ندارد و جز نرفتن به سینما راه دیگری پیش روی خود نمی یابند مخاطبان اند. آنها که اگر به حقوقشان توجه می شد و بیشتر ازعده ای خواص و ذهن مغشوششان مورد احترام قرار می گرفتند قطعا وضعیت سینمای ما اینگونه نبود. سینما با مخاطب معنا می یابد و مخاطب انتظار دارد تا در مقابل وقتی که می گذارد فیلم خوبی ببیند. اما حتی همان تعداد مخاطب خاص نیز معمولا از فیلم ها ناراضی اند. حقوق مخاطب یکی از مفاهیم جدید است که همراه با موج سوم، یعنی انقلاب اطلاعات (انقلاب صنعتی دوم) در دنیای ارتباطات ظاهر و به عنوان نوع جدیدی از حقوق عمومی شهروندی شکوفا شد. این پدیده در آغاز به صورت کاملا ساده، با شکل گیری رسانه های مختلف و با انتقال متن پیام ها بین افراد (البته در ابتدای راه فقط در میان نخبگان) آغاز شد. اما گسترش تکنولوژیهای نوین ارتباطی همراه با متنوع تر و بهینه تر شدن رسانه ها و همچنین استفاده طیف وسیع از افراد جامعه یا بهتر بگوییم همه افراد از رسانه ها شکل پیچیده تری به خود گرفته است حتی در جوامعی که به مرتبه عالی تحقق «دولت مبتنی بر حقوق» رسیده اند، همیشه بیم آن وجود دارد که آزادی ها مورد بی توجهی یا تجاوز واقع شود. حقوق مخاطب در رابطه با دریافت و کسب اخبار و اطلاعات از طریق رسانه های گروهی جزو یکی از حقوق بنیادین بشر یعنی حقوق فردی و آزادی های عمومی به حساب می آید که همواره در اعلامیه های حقوقی و قوانین اساسی اغلب کشورهای جهان گنجانده شده و مورد پذیرش قرار گرفته است و این واقعیت اجتماعی و حقوقی به صورت اجماع در میان حقوقدانان، صاحب نظران و سیاستمداران جوامع مختلف درآمده است که وجود حقوق فردی و آزادیهای عمومی جزو شروط پایه ای حکومتهای مردم سالار جدید است. اما در کشور ما هنوز هم رعایت نمی شود و مخاطبان کمترین نقش را رد سیاستگذاری های رسانه ها و بخصوص سینما دارند.

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟