دیدبان

اندر حکایت جوان و اجتماع

اندر حکایت جوان و اجتماع
"دیدبان":صبح زود بیدار میشوی خسته چون شب قبل تا ساعتها بیدار مانده ای با عجله آماده میشوی و...روز از نو
با کلی برنامه به سمت دانشگاه حرکت میکنی در راه میشنوی قیمت ارز تغییر کرد و تو برای تهیه مایحتاج ساده دچار مشکل شده ای کمی بعد میشنوی قیمت فلان کالای داخلی تغییر کرد چون اقتصاد بی ثباتی داریم هنوز به دانشگاه نرسیده ای میشنوی قانون خدمت سربازی تغییر کرد و تو بیش از پیش دچار معضلی به نام خدمت شده ای کمی بعد میشنوی ضرایب و نحوه آزمون دکتری هم تغییر کرده و در ادامه کسی خبر میدهد که جواب فلان آزمون استخدامی که مدتها پیش پرفته شده نیامده لغو شد یا یکی دیگر صوریبوده و عده معدودی را به طریق معمول و دیگران را با رابطه جذب کرده اند بعد میشنوی و میشنوی و...

حکایت فرضی بالا نمادی از جوان ایرانی است که اگر بخواد برنامه ریزی برای زندگی کند کاری عبس کرده ساختارهای اجتماع علی الظاهر بر محور او ولی در واقع علیه او و توانایی هایش هستند او تنها در اجتماع وسیله است وکسی به او فکر نمیکند.
عمر جوانان این سرزمین در پیچ و خم جنگهای جناحی و فردی تلف میشود و اوراهی ندارد جز اینکه بجنگد ولی مسئله این است که طرف جنگ همگان هستند جامعه ای که افتخارش را جوانان موفق میداند از یاد برده است این جوانان در واقع عده ای هستند که یا به دلیل اقبال بلند ، مشکلات اجتماع به نحوی نبوده که زمین گیرشان کند یا توانسته اند به یاری خداوند متعال از گردنه هایی صعب عبور کنند. نگاه بسیار مسخره این است در این اجتماع با تکیه بر این عده که نخبه نامیده میشوند از ، از دست رفتن عده کثیر دیگر غفلت کرده (هرچند که بعد توضییح میدم که اینها خود آسیب دیده ترین قشر هستند) و درگیر نامها شده جامعه ای که نرخ طلاق در آن با سرعت زیادی در حال رشد است و هنوز به دنبال معرفی الگوی زندگی فردی است و نمیداند که این ساختار است که میتواند تغییر اساسی ایجاد کند نه فردی برای مثال از یاد نبریم زندگی ساده امیر مومنان و فاطمه زهرا-سلام الله علیها-بازتابی از اجتماع اسلامی در صدر اسلام است که نگین انگشتری آن است نه اینکه تضادی صد در صد با اجتماع آن روز و فرهنگ قالب داشته باشد آری پذیرفتن این موضوع که ساختار اجتماع ایرانی در حال ویرانی است امری است که قبولاندن آن و یا اثبات آن در این مقال نمیگنجد ولی هرچه هست آثارش پیداست.

حال جوان ایرانی در این ساختار معیوب در حال زیستی شکننده و پر استرس است ساختاری که هرلحظه پیامدی جدید به او تحمیل میکند و او آموزش ندیده وارد این عرصه شده است (جامعه هدف اصلی این مطلب جوانان دهه شصت میباشند)این عدم آموزش که ناشی از مشکلاتی بوده که در ابتدا بر والدین وارد شده و آنان را از اندیشیدن درست به جوانانشان باز داشته جوانانی که در کوران عوارض اعمال پدران و مادرانشان بوده اند و به هر روی از یک زندگی پایدار محروم حال جوان ایرانی به نقطه اوج زندگی رسیده است تصمیم گیری های عجیب و بی مسولیتی مسئولین کار را به آنجا رسانده که این جوان درمانده شده و از زندگی سیر نگاهش به زندگی مطابق با هیچ چیز نیست او قربانی میشود بی هیچ جرمی.
 
در این مسیر کافیست جوان کوچکترین خطایی بکند و جایی از مسیر این زندگی را کم بیاورد یا بلغزد راه بازگشت تعریف نشده و یا آنقدر سخت است که بیشتر جوانان هرگز نمیتوانند از آن استفاده کنند و یا به قیمت از بین رفتن سالهای سال از عمر و جوانی تمام میشود همه این واقعیتها مثالهای متنوع و بدیهی دارد که همگی ما با آن آشنا هستیم اما مقصود من از طرح بحث این نیود که این حرفها را بزنم بلکه حرف من با بزرگان این مملکت هست و نحوه رفتار آنها که به سبب تصمیمگیری های ایشان چه هزینه اجتماعی سنگینی دارد و این هزینه چیزی است که هیچگاه به حساب نیامده دعواهای جناحی برای ما شاید یک سرگرمی جدی! باشد ولی برای جوان یک فرصت سوزی تام است حرف این نیست که کدام جناح کدام حرب بلکه حرف این است چه زمانی باید از یک دولت بخاطر لطماتی که زندگی یه جوان زده بازخواست کرد آیا این لطمات صرف نظر از قابل جبران بودن یا نبودن آن حساب ندارد آیا مسئولی که تصمیمی میگیرد نباید بعد از گذشت زمانی از تصمیمش ونتایج فاجعه بار آن پاسخگو باشد این مهم که اتفاق خواهد افتاد آیا بازی کردن با عمر جوانی و...یک جوان به صرف اینکه این یک امر عمومی است و برای همگان اتفاق میافتد!!!قابل توجیه هست؟ آیا مسئولی که یک تصمیم اقتصادی یا سیاسی میگیرد این جوان را در تصمیمات خود منظورکرده آیا آقایانی که برای رسیدن به قدرت همدیگر را می درند به این فکر میکنند که چه بر سر این جوان میآورند.

از توضیح واضحات خودداری میکنم به اول بحث برمیگردم نخبه گان که بنا به تعریف اولیه کسانی بوده اند که توانسته اند از این ساختار معیوب فرار کنند و اثرات آن را کمتر متحمل شوند در واقع آسیب پذیر ترین این جوانان هستند که پس از اندی از گذشت عمر یا اعطای وطن را به لقایش میبخشند یا اینکه در ساختار هضم میشوند برای مثال فراوان هستند نخبگانی که به دلیل فراهم نبودن شرایط از توانایی های خود چشم پوشیده و تنها از درصد کمی از توانایی های خود در جهت صحیح بهره میبرند این مطلب به راحتی قابل پیگیری است.

با یک نگاه گذرا به تعداد دانشجوبان کشور و تعداد کارهای انجام شده به راحتی میتوان از یک تفاوت معنا دار باخبر شد یا با یک آمار درست از افراد نخبه که مهاجرت میکنند و یا گرفتن آمار کسانی که اگر شرایط فراهم شود میخواهند بروند و...میتوان به این مهم پی برد اما این مطالب همواره در زیر نگاه مصلحت جویانه فراموش شده و با ایجاد یک حلقه ، از همین گروه برای ساکت کردن دسته اول بهره برده شده است حال باید پرسید فردا برای کسی که در جامعه ای که تکلیفش با خودش روشن نیست چه معنایی دارد برای مثال ترویج حجاب و عفاف میکند که از بی بندباری و افتادن به دام شهوات جلوگیری کند از سوی دیگر سن ازدواج در آن پیوسته در حال بالا رفتن است یا اگر بی پرده تر بگویم با حذف یک نیاز طبیعی در یک اختلاف عجیب با تمامی دنیا (در دنیا برای رابطه هیچ محدودیت قائل نیستند و در نتیجه هر فرد در آن اجتماع تجربه چنین رابطه ای را خیلی زود دارد) جوان ایرانی باید بیش از نیمی از عمر خود را صرف جنگیدن با خود بکند و به خود ویرانی روی بیاورد و این تجویز مستقیم اجتماع هست.

نیست انسان منصفی که نگوید شرایط برای ازدواج زود هنگام در ایران اسلامی که دایه الگو بودن دارد اصلا فراهم نیست از ساخت های اجتماعی آن تا نیازهای سخت افزاری آن ، حال عجیب انتظاری است انتظار رشد و بالندگی . تصمیماتی هم که میتواند به طور مستقیم بر این فرآیند تاثیر گذار باشد سالها در پیچ و خم اتاقهای تصمیم ساز گیر میافتند.

در جامعه ای که به جوانانش بارها گفته شده جنگ تحمیلی را ایمان نسل قبل به پیش برد و با این باور او را رشد داده اند!؟ هم اکنون توان نظامی افتخار شده و حفظ دین این جوانان و کم کردن فشار بر او کمترین جایی ندارد.

در آخر با ذکر مواردی چند از مواردی ساده که میتوانند تاثیری عمیق بر زندگی جوانان ایرانی بگذارند مطلب را تمام میکنم قابل ذکر است تمامی موارد در لسان مسئولین آمده ولی هرگز عملی نشده است:

تغییر در ساختار آموزش و تحصیل واستخدام در ادارات برای مثال بجای حذف دانشجویان بورسیه با یک برنامه مدون و اصولی اقدام جذب این افراد شود میتوان با وضع یک سری قوانین از به نتیجه مطلوب رسیدن آن اطمینان حاصل کرد نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد.

تغییر در نحوه واگذاری امکانات و تصحیلات ازدواج بجای بدهکارکردن جوانان در اول زندگی مهلتی داده شود و یا فراهم کردن مسکن های استیجاری و...

ایجاد یک ساختار منظم آموزشی برای مثال چرا این امکان که چند مرتبه بتوان در کنکور های رده های پایه شرکت کرد در کشور فراهم نمیشود و با یک عمل غیر اصولی و منطقی و غیرقابل اجرا بر حذف آن اصرار میکنیم؟ هزینه عمده این آزمونها که از جیب جامعه هدف پرداخت میشود مشکل چیست؟

ایجاد شفافیت در بهره مندی از امکانات ، نه اینکه هر کس که دارای روابط قوی تری بود توانایی کسب امکانات بیشتری را داشته باشد مثلا ملاقات با یک مسئول تاثیر بیشتری داشته باشد تا تلاش و کوشش و ارائه یک طرح قوی ودرست.

و ....

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟