دیدبان؛ در نگاه اول متغیرهای متعدد تأثیرگذار بر روند تصمیمگیری و سیاستگذاری در ایالاتمتحده، همچون روحیات فرد تصمیم گیر، تعصبات ایالتی و تکثر ناشی از فدرالیسم، نظام طبقاتی، وجود لابیها و گروههای فشار وابسته به کنش گران داخلی و خارجی و همچنین تکثر ناشی از مهاجرت گسترده به این کشور، توقع وجود نظامی چندحزبی را برای ناظر بیرونی ایجاد میکند. بااینوجود عواملی دیگری مانند ساختار سیاسی پیچیده مبتنی بر تأمین منافع قشر سرمایهدار، انحصار پول و رسانه دست طبقهای خاص، عدم وجود ایدئولوژی افراطی در ایالاتمتحده، عدم تمایل بخش اعظم مردم نسبت به مسائل سیاسی، وحدت طبقاتی و ایدئولوژیک پدران بنیانگذار ایالاتمتحده، نبود انگیزه مردمی برای گرایش به احزاب اقلیت و ملموستر از همه نظام انتخاباتی الکترال کالج و قوانین ناظر بر فعالیت احزاب، نظامی را متشکل از تنها دو حزب اصلی به وجود آورده است که علیرغم بروز اختلافات و قبض و بسطهای ایدئولوژیک متعدد در داخل ساختار دوحزبی، در طول تاریخ آمریکا میدان را برای ظهور هرگونه رقیب جدی و حزب سوم بسته نگاه داشته است. بررسی تفصیلی نظام حزبی ایالاتمتحده از حوصله این نوشتار خارج است. لذا ابتدا به بررسی اجمالی مهمترین ویژگیهای نظام حزبی آمریکا پرداخته، پسازآن نگاهی به تعصبات اصلی و باورهای اصلی هر یک از دو حزب جمهوریخواه و دموکرات خواهیم داشت و نهایت چشماندازی از انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 ارائه خواهد شد.
نکاتی پیرامون ساختار حزبی در ایالاتمتحده
بهطور اجمالی برای درک اهمیت و جایگاه مفهوم حزب در ایالاتمتحده توجه به نکات زیر ضروری است:
1. در ایالاتمتحده نظام حزبی، نظام انتخاباتی و گروههای فشار سه ساختار اصلی هستند که از طریق آنها نگرشهای سیاسی به نهادهای تصمیمگیرنده حکومت انتقال مییابد. کارکرد اصلی احزاب در آمریکا فراهم کردن نامزدهایی برای مناصب مختلف است. بنابراین بهسادگی میتوان اصلیترین هدف احزاب را انتخاب رئیسجمهور دانست.
2. نکته دیگری که پیرامون احزاب آمریکا باید به آن توجه کرد اختلاف موجود در عملکرد احزاب سیاسی در دو حوزه کنگره و ریاست جمهوری است. بدین ترتیب که در انتخابات ریاست جمهوری احزاب بهمنظور کسب آرای الکترال بیشتر، بر نواحی شهری تمرکز میکنند و در زمان انتخابات کنگره، با توجه به اهمیت یافتن رأی نواحی روستایی، تمرکز احزاب به کسب آرای مناطق روستایی نیز جلب میشود. این روند موجب تفاوت اولویتهای نمایندگان یک حزب در کنگره، نسبت به اولویتهای رئیسجمهور منتخب همان حزب میشود. چراکه هرکدام، خود را وامدار گروهی خاص در جامعه احساس میکنند و سعی میکنند بهمنظور حفظ پشتوانه مردمی خود منافع گروه مذکور را به شکل حداکثری فراهم کنند. درنتیجه این مسئله، شاهد آن هستیم که در هنگامه تعارض منافع ملی و ایالتی، درصد تبعیت نمایندگان و سناتورها از سیاستهای حزب فدرال کاهش مییابد. عدم کنترل احزاب ملی بر احزاب ایالتی و غلبه روحیه قومی بر سنجش منافع ملی باعث شده است که برخی، ایالاتمتحده را دارای نظامی پنجاه حزبی توصیف کنند.
3. نکته مهم دیگری که بر اهمیت فعالیت احزاب سیاسی در ایالاتمتحده میافزاید تعداد بسیار زیاد مقاماتی است که در سطح ایالتی و بهصورت مستقیم توسط مردم انتخاب میشوند. تعدادِ زیادی مناصب انتخابی در سطح قانونگذاری، اجرایی و قضایی وجود دارد که بسیاری از آنها دارای اختیارات مخصوص به خود بوده و قادرند در برابر سلطه و مدیریت مافوقهای خود مقاومت کنند. حساسیت به دستگیری این مناصب کوچک زمانی بهتر قابلدرک است که حزب پیروز در انتخابات فدرال به دلیل مقاومت مقامات محلی نتواند سیاستهای خود را به شکل دلخواه اجرا کند. این نوع پیچیدگیِ منحصربهفرد، سیاسی در ایالاتمتحده باعث شده است تا کمتر کسی بتواند ادعای اشراف کامل بر مسائل سیاسی این کشور را داشته باشد.
4. نکته دیگری که باید به آن اشاره شود اصل اجماع یا وجود اجماع بر سر مسائل اصلی سیاسی و تبعیت از قانون اساسی در آمریکا است. نتیجه مستقیم اصل اجماع مخالفت جدی با افراط گری و هرگونه تفکر مخالف سرمایهداری و تفرقهانگیز در نظام متکثر آمریکایی است. بهطور خلاصه اصل اجماع نتایج زیر را در پی دارد:
مسائلی که با اصول ایدئولوژیکِ مورد اجماع دارای تعارض هستند در چارچوبی خارج از اصلاح اصول مورد اجماع، بررسی میشوند.
اصل اجماع شرایط را برای سیاستمداران فراهم میکند تا بهمجرد خروج از چارچوبهای حزب متبوع خود، به خیانت متهم نشوند.
اصل اجماع هرگونه تفکر افراطی تجدیدنظرطلب در اصول مورد اجماع را بهشدت طرد میکند و این مسئله زمینه انجام اقدامات خشونتآمیز در سطح جامعه را فراهم میکند.
بررسی احزاب اصلی سیاسی در ایالاتمتحده
ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی در آمریکا اساساً همان دموکراسی لیبرال غربی است. بااینوجود میتوان گفت علیرغم اجماع دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در اصول کلی و پایبندی آنها نسبت به قانون اساسی، در برخی مسائل اقتصادی و ایدئولوژیک، دو حزب دارای اختلافاتی بعضاً جدی هستند که البته با توجه به اجماع عمیق بر قانون اساسی، این اختلافات تاکنون هیچگاه منجر به عزم یک حزب برای تغییر نظام حکومتی در ایالاتمتحده نشده است.
در حوزه اقتصاد تضاد درونی لیبرالیسم و دموکراسی یعنی همان تضاد میان آزادی و برابری وجه تمایز اصلی دو حزب مسلط را تشکیل میدهد. درحالیکه جمهوریخواهان با تکیه بر اقتصاد لیبرال، دخالت دولت را در امور اقتصادی مضموم تلقی کرده و کلید رشد اقتصادی و مبارزه با فقر را در حمایت حداکثری دولت از سرمایهداران بهمنظور ایجاد شغل و سرریز شدن ثروت از بالادست به اقشار کمدرآمد جامعه میدانند، دموکراتها ضمن اینکه نسبت به افزایش روزافزون فاصله طبقاتی و لزوم حمایت از اقشار کمدرآمد هشدار میدهند، گسترش بیمه، تأمین اجتماعی و همچنین اخذ مالیات متناسب با سطح درآمد افراد را برای دولت تجویز میکنند که البته این رویکرد باعث میشود تا از سوی رقبای خود متهم به دنبال کردن سیاستهای سوسیالیستی شوند.
در رابطه با اختلافات ایدئولوژیک نیز باید گفت اختلاف اصلی دو حزب نشئت گرفته از دوگانه محافظهکاری و تجدد به معنای پایبندی به سنتها و یا خرق آنها و پیشروی به سمت گرایشهای پستمدرن و اومانیسم افراطی است. در این رابطه جمهوریخواهان با تعصب بیشتر بر سنتها ضمن برخورداری از گرایشهای مذهبی قویتر، بر مسائلی همچون نوع سنتی ازدواج تأکید کرده و بهشدت با همجنسگرایی و سقطجنین مخالفت میکنند. آنها همچنین با تأکید بر سنت حمل اسلحه در ایالاتمتحده از حامیان انجمن ملی اسلحه (NRA) به شمار رفته و هرگونه اعمال محدودیت بر حمل و نگهداری اسلحه در ایالاتمتحده ناروا میدانند. در مقابل دموکراتها از گرایشهای مذهبی ضعیفتری برخوردارند، از حامیان حقوق همجنسگرایان و همچنین حامیان اصلی سقطجنین در ایالاتمتحده به شمار رفته و نسبت به خطرات آزادی حمل و نگهداری سلاح در آمریکا هشدار میدهند.
اختلافات میان دو حزب به مسائل داخلی محدود نمیشود و احزاب جمهوریخواه و دموکرات از تاکتیکهای منحصربهفردی بهمنظور تأمین منافع ملی ایالاتمتحده در نظام بینالملل استفاده میکنند. باید به این نکته توجه داشت که اختلافات میان احزاب در مسائل بینالمللی نسبت به مسائل داخلی از عمق کمتری برخوردار است و بدین ترتیب تغییر حزب حاکم در ایالاتمتحده بیش از آنکه بر سایر کشورها تأثیرگذار باشد منافع حامیان داخلی هر یک از احزاب را تحت تأثیر قرار میدهد. در عرصه بینالملل حزب جمهوریخواه با تأکید بیشتر بر قدرت نظامی ایالاتمتحده در مقابل تمرکز بر حل مسائل بدون استفاده از قدرت نظامی، از اختصاص بودجه بیشتر به حوزه نظامی حمایت کرده و از رویکرد تهاجمیتری نسبت رقیب دموکرات خود برخوردار است. این حزب همچنین نسبت به سازمانها، قراردادها و مقررات بینالمللی پایبندی کمتری دارد و معمولاً رؤسای جمهور منتخب این حزب، نسبت به همتایان دموکرات خود از معاهدات بینالمللی بیشتری خارج میشوند. در مقابل این رویکرد، دموکراتها ضمن تأکید بر کاهش بودجه نظامی متمایل به پیشبرد اهداف آمریکا از طریق همکاری با سازمانهای بینالمللی و ایجاد اجماع جهانی برای حل مسئله مدنظر خود هستند و بدون هماهنگی با نهادهای بینالمللی حاضر به استفاده از قدرت نظامی برای پیشبرد اهداف خود نمیشوند. بااینوجود باید گفت اختلافات دو حزب در سطح بینالملل بهشدت تحت تأثیر شرایط جاری حاکم برجهان و میزان قدرت ایالاتمتحده برای غلبه بر چالشها در آن شرایط است. در صورت مساعد بودن شرایط برای انجام اقدام نظامی، میتوان اِعمال شدیدترین سیاستها را از رئیسجمهوری دموکرات انتظار داشت و در صورت عدم همراهی شرایط بینالمللی برای انجام اقدام نظامی، خویشتنداری یک جمهوریخواه بههیچوجه غیرمنتظره نیست. بهترین مثال تبیینکننده عبارت فوق، استفاده از بمب اتم توسط ترومن و خودداری دولت ترامپ از انجام اقدام نظامی جدید طی دو سال گذشته است.
بررسی انتخابات 2020
بدیهی است پیشبینی دقیق انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده درحالیکه نزدیک به یک سال و نیم تا برگزاری آن باقیمانده است ممکن نیست. بااینوجود بررسی شرایط جاری و عوامل تعیینکننده در انتخابات پیش رو قطعاً خالی از لطف نخواهد بود. در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که ازلحاظ اقتصادی در دو سال گذشته با تأکید دولت ترامپ بر حمایت از تولید داخلی و کمک به رونق کارخانهها و معادن از طریق اعمال تعرفه بر کالاهای خارجی، نرخ بیکاری در این کشور به رقم 3.8 درصد در اوایل سال 2019 رسیده است که از سال2000 تاکنون، رقمی بیسابقه محسوب میشود. بنابراین میتوان بهصراحت عملکرد اقتصادی دولت ترامپ را بیبدیل توصیف کرد. علیرغم عملکرد قابل دفاع اقتصادی دولت ترامپ، طی آخرین نظرسنجی مؤسسه گلوپ محبوبیت وی در بین مردم آمریکا تنها 45 درصد است. علت محبوبیت نسبتاً اندک دولت ترامپ در برخورد افراطی و تندِ وی با مخالفان و منتقدان و همچنین اتهامات وارده بر وی مبنی بر تبانی با روسیه جهت پیروزی در انتخابات 2016 نهفته است. بر طبق گزارش مؤسسه گلوپ، محبوبیت رئیسجمهور فعلی آمریکا در میان جمهوری خواهان در سال 2019 به رقم قابلتوجه 89 درصد رسیده است و این در حالی است تنها 39 درصد از مستقلین و تنها 8 درصد از دموکراتهای آمریکا سیاستهای وی را تائید میکنند. بهعبارتدیگر عملگرایی افراطی ترامپ علیرغم جلب حمایت عامه طرفداران حزبی موجب نفرت شدید هواداران حزب دموکرات و همچنین افراد مستقل از وی شده است. عملگرایی افراطی رئیسجمهور ایالاتمتحده در حل مسائل و اصرار بر به کرسی نشاندن اوامر خود، باعث شده است تا در خودِ حزب جمهوریخواه نیز عدهای با سیاستهای وی به مخالفت بپردازند که نمونه بارز آن تصویب قطعنامه پایان وضعیت اضطراری در مورد دیوار مکزیک در سنای آمریکا است که توسط اکثریتی جمهوریخواه اداره میشود. همانطور که اشاره شد محبوبیت میزان محبوبیت ترامپ صرفاً منبعث از تندرویهای وی نیست، بلکه اتهام تبانی او با دولت روسیه بهمنظور پیروزی در انتخابات 2016 که با پوشش و تبلیغات بسیار سنگین رسانههای وابسته به حزب دموکرات در دو سال اخیر همراه بوده تأثیری جدی در کاهش محبوبیت وی داشته است. ازاینرو پس از انتشار خلاصه گزارش رابرت مولر– بازرس ویژه فدرال و مسئول بررسی پرونده دخالت روسیه در انتخابات 2016– در 24 مارس 2019، در مدتزمان کمتر از 20 روز محبوبیت ترامپ در بین مردم آمریکا رشد 6 درصدی را تجربه کرد و پیشبینی میشود در صورت عدم اقدام جدی از سوی حزب دموکرات برای موجه جلوه دادن دغدغههای خود، این روند همچنان ادامه داشته باشد.
تاکنون 19 نفر برای شرکت در انتخابات اولیه حزب دموکرات ثبتنام کردهاند که در میان آنها سناتور "برنی سندرز" با "جو بایدن"-معاون اوباما که فعلاً ترجیح داده کاندیداتوری خود رسماً اعلام نکند- به رقابت میپردازد. سرمایهگذاری جدی حزب دموکرات برای اعلام بایدن بهعنوان کاندیدای اصلی خود در سال 2020 و عملکرد ضعیف وی در پاسخگویی به برخی اتهامات جنسی، که چندی پیش بر وی وارد شد باعث شده است تا انتخاب نهایی این حزب فعلاً نامشخص باقی بماند. بااینوجود خبرگزاری CNN در گزارشی که اخیراً منتشر کرد مدعی شد 85 درصد از مردم ایالات دارای گرایش به حزب دموکرات مسئله اتهامات وارده به بایدن را جدی تلقی نکردهاند. از سوی دیگر تندرویها و اتخاذ مواضع مخالف رویکردهای کلان دولت پنهان، توسط سناتور "برنی سندرز" احتمال انتخاب وی را بهعنوان کاندیدای حزب دموکرات کاهش میدهد. سندرز دموکراتی افراطی و دارای گرایشهای چپ بوده و ازاینرو برچسب سوسیالیست [که ترامپ نیز اخیراً از آن برای ایجاد هجمه علیه حزب دموکرات استفاده کرده است] کارآمدی بسیاری علیه وی خواهد داشت. همچنین وی هماکنون نیز خود را بهعنوان یک سناتور مستقل و نه دموکرات در سنای آمریکا معرفی کرده و به بیان جمهوری خواهان فردی منزوی و خارج از حزب دموکرات تلقی میشود. درمجموع باید گفت عملکرد ضعیف بایدن در دفاع از خود در جریان اتهامات اخیر، مواضع تند سندرز و همچنین سن بالای هر دو کاندیدا باعث شده است تا برخی تحلیل گران از احتمال انتخاب کاندیداهای دیگری همچون الیزابت وارن سخن به میان آورند. بااینوجود همچنان دست بالای بایدن بهعنوان فردی معتدل که توانایی جذب آرای عامه طرفداران حزب دموکرات و گروههای مستقل را داراست، در انتخابات اولیه حزب دموکرات قابلمشاهده است. درنهایت باید گفت، با انتشار گزارش بازرس مولر به نفع دونالد ترامپ و همچنین تشتت آرا در حزب دموکرات، رئیسجمهور فعلی آمریکا از شانس بسیار بالایی برای پیروزی در انتخابات 2020 برخوردار است و درصورتیکه اوضاع به همین منوال پیش برود، دنیا مجبور خواهد توییت های آزاردهنده و اعمال غیرقابلپیشبینی وی را تا 2024 تحمل کند.
نویسنده: مصطفی جوکار؛ کارشناس مسائل آمریکا
منابع
m.j.c vile, politics in USA, New York: Routledge, 2007
https://www.foxnews.com/opinion/democrats-ignore-bernie-sanders-2020-announcement-while-embracing-his-socialist-policies?cmpid=NL_opinion
https://news.gallup.com/poll/248633/
https://news.gallup.com/poll/247718/