دیدبان؛ این روزها دوباره گمانهزنیها در رابطه با احتمال وقوع جنگ میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در رسانههای داخلی و خارجی قوت گرفته است. در این نوشتار توضیح داده خواهد شد که گزینه جنگ نظامی به دلایل متعدد اصلا روی میز کاخ سفید و یا کنگره آمریکا وجود ندارد و غربیها و غربگرایان به ناحق و برای کشاندن ملت ایران پای میز مذاکره سعی در ترساندن مردم از جنگ دارند. در دیماه گدشته نیز هنگامی که روزنامه شرق در سرمقالهاش [1] سعی کرد با قراردادن ملت ایران بین جنگ نظامی و مذاکره، آنان را به سمت مذاکره سوق دهد، طی یادداشتی به ادله بعید بودن جنگ نظامی پرداختیم [2]. در این نوشتار نیز ضمن بیان ادله قبلی به بیان دیگر ادله این مدعا پرداخته خواهد شد.
دلایل ناتوانی آمریکا برای شروع جنگی نو در منطقه غرب آسیا
درحال حاضر آمریکا بنا به دلایل متعدد اصلاً توان شروع جنگ در منطقه غرب آسیا را ندارد. از جمله دلایل این امر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. مشکلات اقتصادی آمریکا
آمریکا به لحاظ اقتصادی اصلاً در شرایطی نیست که بتواند جنگی (نه تنها با ایران بلکه با هیچ کشوری) را شروع کند. چرا که به لحاظ نظامی هر یک از ابرقدرتها که بخواهند جنگی را آغاز کنند، حداقل باید هزار میلیارد دلار فریز داشته باشند. چنان که آمریکا هنگامی که حمله به عراق را در سال 2003 آغاز کرد، هزار میلیارد دلار فریز داشت، اما در حال حاضر نه تنها آمریکا بلکه هیچ یک از ابرقدرتهای جهان (به جز چین) چنین مبلغی را فریز ندارد. از بحث میزان ذخیره و فریز پول هم که بگذریم، آمریکا در شرایطی که با بیش از بیست و یک تریلیون دلار بدهی به یک بدهکار افسانهای تبدیل شده است [3]، اصلاً قادر به شروع جنگی نظامی و بعد از آن تامین هزینههای سرسام آورش نیست. در کنار دو مورد فوق باید به این نکته نیز توجه داشت که طی سالهای اخیر آمریکا در کنار بحران اقتصادی که دامن گیرش بوده، بیش از هفت تریلیون دلار هم در منطقه غرب آسیا هزینه کرده [4] اما تقریباً هیچ منفعتی کسب نکرده است و این مورد نیز به فرو رفتن بیشتر آمریکا در باتلاق بحران اقتصادی و در نتیجه ناتوانی بیشتر این کشور برای شروع جنگ نظامی منجر شده است. البته این واقیت انکارناپذیر است که اگر آمریکا بخواهد جنگی را علیه جمهوری اسلامی آغاز بکند، حتما از ظرفیت متحدینش استفاده مینماید و در حال حاضر عربستان سعودی، هزار میلیارد دلار ذخیره ارزی دارد و میتواند کمبود آمریکا در این زمینه را جبران نماید. اگر عربستان در باتلاق جنگ یمن فرو نرفته بود، با توجه به کمخردی حکام آن، احتمال درگیری نظامی بین جمهوری اسلامی و استکبار غربی و متحدانش افزایش مییافت. اما با توجه به آنکه بیش از 4 سال است که عربستان حتی از پس فقیرترین کشور عربی هم برنیامده، بعید به نظر میرسد که حکام سعودی پیش از به سرانجام رساندن مسئله یمن، بحران جدیدی را بخواهند برای خود بسازند. نمونه عینی این ماجرا در اربعین 1396 یعنی زمانی که عربستان، نخستوزیر لبنان را گروگان گرفت [5] اتفاق افتاد. در آن زمان تحلیل بسیاری از تحلیلگران آن بود که اگر عربستان در باتلاق یمن گرفتار نشده بود، در چنین شرایطی که اوضاع داخلی لبنان پیچیده و سخت شده بود، سعی میکرد با حمله نظامی، پرونده لبنان را نیز مختومه کند. اما گرفتاری سعودیها در یمن مانع از اقدام نظامی مستقیم آنان در دیگر کشورها میشود.
2. راهبرد کوچ شرقی اوباما
با توجه به قدرت یافتن چین در زمینههای مختلف و قریب الوقوع بودن پیشی گرفتن این کشور از آمریکا، ایالات متحده برای مهار چین اقدام به اجرای راهبردی نوین برای ایستادگی در برابر این کشور کرده است. این راهبرد که اصطلاحا «کوچ شرقی اوباما» [6] نامیده میشود، به دنبال کم کردن نیروهای آمریکا از نقاط مختلف جهان به ویژه غرب آسیا و در عوض انتقال آنها به شرق آسیا برای مهار چین توسط این نیروها و متحدین آمریکا در آن منطقه (مثل ژاپن و کره جنوبی) است. واضح است که با اجرای این راهبرد که در حال حاضر در دستور کار کاخ سفید است، تمرکز آمریکا بر منطقه غرب آسیا کمتر میشود و نتیجه طبیعی چنین امری (برخلاف جوسازی غربگرایان) کاهش احتمال وقوع جنگ بین آمریکا و کشورهای این منطقه از جمله ایران است.
3. شکست آمریکا در سوریه
طی سالهای اخیر، آمریکا برای رسیدن به اهدافش در منطقه، جنگهای مختلفی را در این منطقه به راه انداخته است که نمونه آخر آن، جنگ میدانی سوریه و عراق با گروهکهای تکفیری دستپرورده آمریکا است. طبق گفته صریح مقامات عالیرتبه آمریکا از جمله اوباما رئیس جمهور سابق این کشور، هدف آمریکا و متحدانش در بحران ساختگی سوریه، تغییر حکومت این کشور و رفتن رئیس جمهور قانونی این کشور بود [7]؛ اما اکنون بعد از گذشت حدود هفت سال از شروع تلاش بیوقفه آمریکا با تمام متحدانش (انگلیس، فرانسه، آلمان، رژیم صهیونیستی، عربستان، امارات، کویت، قطر و ترکیه) برای محو کردن کشور سوریه از محور مقاومت، بحران سوریه با پیروزی قاطع محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران و با شکست مفتضحانه جبهه غربی به رهبری آمریکا به پایان خودش نزدیک میشود. حال با توجه به شکستهای اخیر آمریکا از محور مقاومت در سالهای اخیرِ، آیا این عاقلانه است که باز آمریکاییها به دنبال شروعی جنگی نو با جمهوری اسلامی ایران و متحدانش باشد؟
4. شکست متحدان آمریکا در جنگهای نیابتی
غیر از شکستهای مستقیم آمریکا، همپیمانان این کشور در منطقه غرب آسیا نیز در تمامی جنگهایی که طی سالیان اخیر داشتهاند از همپیمانان جمهوری اسلامی ایران شکست خوردهاند. این جنگها که اصطلاحا «جنگهای نیابتی» نامیده میشوند، شامل جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی با حزب الله لبنان، جنگهای 22، 8 و 2 روزه رژیم صهیونیستی با نوار غزه و جنگ عربستان با یمن است. نکته قابل توجه این شکستها نیز در این نکته است که همواره سیر شکست رژیم صهیونیستی به عنوان مهمترین متحد آمریکا در منطقه، سیری نزولی داشته است؛ به این معنا که در ابتدای امر در جنگ 33 روزه، رژیم صهیونیستی توانست 33 روز مقابل حزب الله لبنان بایستد و مقاومت کند اما در جنگهای بعدی توان مقاومت این رژیم همواره کمتر شد تا جایی که در جنگ اخیر، تنها 2 روز توانست در مقابل محور مقاومت در غزه بجنگد و بعد از آن مجبور به پذیرش آتش بس شد [8]. سیر شکستهای پشت سر هم و دنبالهدار نواب آمریکا در منطقه، در کنار شکستهای خود آمریکا در منطقه، یکی دیگر از نشانههای ضعف و ناتوانی آمریکا برای شروع جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران است. البته این واقعیت انکارناپذیر است که اگر رژیم صهیونیستی میتوانست پرونده حماس و جهاد اسلامی را در فلسطین و پرونده حزبالله در لبنان به عنوان بازوان جمهوری اسلامی را مختومه اعلام کند، احتمال درگیری نظامی بین جمهوری اسلامی ایران و جبهه استکبار غربی قوت مییافت، اما تا زمانی که این رژیم حتی در مرزهای خودش امنیت ندارد، احتمال درگیری مستقیم نظامی بین ایران و جبهه غربی بیشتر به افسانه شباهت دارد تا واقعیت.
5. اعترافات مقامات آمریکایی
اگر از شکستهای متعدد آمریکا و همپیمانانش در منطقه هم بگذریم و تنها به سیاستهای اعلامی مقامات آمریکا توجه کنیم، میبینیم که حتی اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا که در برابر مردم ایران برای ایجاد رعب و وحشت از حمله نظامی به ایران دم میزد تا امتیاز بگیرد، به ملاقات دیگر مقامات که میرود از شعارزدگی فاصله میگیرد و به صراحت میگوید: «هیچ گزینه نظامی برای متوقف کردن ایران وجود ندارد» [9]. در دولت ترامپ نیز جیمز ماتیس وزیر دفاع سابق آمریکا در اظهاراتی اذعان کرد که آمریکا توانایی حمله نظامی به ایران را ندارد. وی با توصیف فضاسازی رسانه ای مبنی بر برنامهریزی آمریکا برای حمله به تأسیسات هستهای ایران به خیالبافی و داستان سرایی در واقع از ناتوانی آمریکا از حمله نظامی به ایران سخن میگفت [10]. این اظهارات صریح مقامات بلندپایه آمریکایی نشان دهنده آن است که آمریکاییها نه تنها در عرصه میدان و عمل از ایران شکست خوردهاند بلکه حتی در بعد روحی- روانی نیز به شکست نظامی خود از ایران مطمئن هستند. حال با توجه به این که خود آمریکاییها از ناممکن بودن حمله نظامی به ایران میگویند چرا در ایران عدهای قصد تلقین حمله قریب الوقوع آمریکا به افکار عمومی را دارند؟
6. شرایط ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا
از طرفی دیگر هنگامی که به شرایط ژئوپلیتیکی منطقه غرب آسیا (مخصوصا کشور ایران) دقت کنیم میفهمیم که با توجه به ویژگیهای طبیعی این منطقه همچون وسعت، موقعیت جغرافیایی ممتاز، موانع طبیعی و ویژگی ترانزیتی این منطقه کار آمریکا برای درگیری و اشغال نظامی ایران به مراتب سختتر خواهد بود و آمریکا برای غلبه بر ایران نیازمند بودجه نظامی کلانتر از حد معمول برای شروع و ادامه جنگ در نسبت با دیگر کشورهاست و این امر با توجه به مانع مذکور در شماره یک، شروع جنگ علیه ایران را عملاً غیر ممکن میسازد. به همین دلیل است که مارک پالمر، عضو کمیته خطر جاری عقابهای پنتاگون و از طراحان پروژه دلتا علیه جمهوری اسلامی در مصاحبه با نیویورک تایمز با اعتراف به قدرت ایران میگوید: «ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل، به قدرتی کم بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمیتوان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد» [11].
7. متحدان منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی ایران
از طرفی دیگر هنگامی که به ائتلافهای منطقهای و جهانی که به نفع ایران و یا علیه آمریکا به تازگی شکل گرفته است دقت شود، به وضوح میتوان دریافت که آمریکایی که یارای مقاومت در برابر جمهوری اسلامی ایران را ندارد، به طریق اولی توان مقابله با چنین ائتلافهایی را ندارد. از ائتلافهای موجود میتوان به دو ائتلاف ایدئولوژیکی و ائتلاف راهبردی اشاره کرد. ائتلاف ایدئولوژیکی که به معنای اتحاد کشورها با یکدیگر به دلیل نظام فکری و ارزشهای مشترک بین آنان است، به ائتلاف بدرالمقاومه در منطقه اشاره دارد به گونهای که به برکت انقلاب اسلامی ایران، ملتهایی که خواهان ایستادگی در برابر استکبار غربی هستند دور هم جمع شدهاند و با تشکیل ائتلافی شبیه ماه شب چهارده به مقاومت در برابر غربیها و در راس آنان آمریکاییها پرداختهاند. این ائتلاف شامل ملتهایی از قبیل فاطمیون افغانستان، زینبون پاکستان، ملت انقلابی بحرین، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق، علویون سوریه، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی در غزه به رهبری ایران است. ائتلاف راهبری نیز به ائتلافی اتلاق میشود که کشورها نه به دلیل نظام فکری و ارزشهای مشترک بلکه به دلیل منافع مقطعی مشترک، دور هم جمع شدهاند. در این منطقه با توجه به منفعت مشترکی که سه کشور ایران، روسیه و چین در مهار آمریکا دارند، حداقل در حال حاضر به ائتلاف نانوشتهای رسیدهاند به طوری که هریک از این کشورها سعی مینماید به طرق مختلف به آمریکا ضربه بزند و همچنین به کشوری که در حال ایستادگی در برابر آمریکا است کمک کند. نمونه کارآمدی این ائتلاف در بحران سوریه به وضوح قابل رؤیت بوده و است.
8. گرفتاری آمریکا در ونزوئلا
یکی دیگر از دلایلی که در حال حاضر جنگ با جمهوری اسلامی را برای آمریکا دشوار میکند، گرفتاری این کشور در ونزوئلا است. ونزوئلا، کشوری دارای ذخایر نفتی کلان و موقعیت ژئوپلیتیکی مهم است. نزدیکی این کشور به خاک آمریکا، اهمیت این کشور را برای آمریکا مضاعف نموده است. چند سالی است که مخالفان نظام سلطه، این کشور را در اختیار خود گرفتهاند و برای آمریکا دردسر درست نمودهاند. طی ماههای اخیر آمریکا به صورت آشکار در مقابل این کشور قرار گرفته و سعی دارد دولت مردمی آن را تغییر دهد؛ اما تاکنون موفق نشده است. با توجه به آنکه موفقیت آمریکا در ونزوئلا، خیال این کشور را از منطقه آمریکای لاتین آسوده میسازد و به این کشور اجازه تمرکز بر دیگر نقاط جهان را میدهد، عدم موفقیت آمریکا در ونزوئلا به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و طولانی شدن درگیری در ونزوئلا، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران را بیش از پیش کاهش میدهد.
9. عدم آمادگی متحدان درجه یک آمریکا برای شروع جنگ
عدم آمادگی متحدان درجه یک آمریکا (بریتانیا و فرانسه) برای شروع جنگی همه جانبه نیز یکی دیگر از دلایل ناتوانی آمریکا برای شروع جنگ علیه ملت ایران است. در حال حاضر بریتانیا مشغول مسئله برگزیت است و این مسئله به بحرانی در سیاست داخلی این کشور و چند دستگی ملت آن تبدیل شده است [12]. در شرایطی که اوضاع داخلی بریتانیا اوضاع مناسبی نیست و حتی اسکاتلند و ایرلند در حال تلاش برای جدایی از این کشور هستند [13]، مسئولین بریتانیایی به خوبی میدانند که آغاز بحرانی خارجی برای این کشور میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد. استعفای ترزا می از منصب نخست وزیری این کشور هم کلاف پیچیده سیاست در جزیره را بیش از پیش به هم پیچید.
در فرانسه نیز اکنون بیش از شش ماه است که جلیقه زردها و مخالفان نظام سرمایهداری، آرامش داخلی این کشور را به هم زدهاند و دستان مسئولان این کشور برای اقدام نظامی در خارج از مرزها را بیش از پیش بستهاند.
عدم احتمال وقوع جنگ نظامی دلیلی برای عدم آمادگی نمیشود
با توجه به آنچه گفته شد واضح است که آمریکا به هیچ وجه توان شروع یک جنگ تمام عیار نظامی علیه ملت ایران را ندارد تا جایی که حتی خود آمریکاییها نیز به این امر معترفاند. اما این امر دلیل بر بیتوجهی و عدم آمادگی مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران برای جنگ با آمریکا و اذنابش نمیشود؛ چرا که خود همین آمادگی، یکی از دلایل کاهش احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران به شمار میرود.
نویسنده: پویا کلانتری؛ کارشناس مسائل بینالملل
[1] سرمقاله روزنامه شرق در تاریخ 17/10/1397
[2] http://didban.ir/fa/news-details/43435/
[3] http://www.usdebtclock.org/#
[4] http://www.entekhab.ir/fa/news/449008/
[5] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/18/1894759/
[6] http://alwaght.com/fa/News/76632/
[7] https://ariananews.co/news
[8] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/02/16/2005670/
[9] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/03/13/759301
[10] http://parstoday.com/dari/news/uncategorised-i80037
[11] http://basirat.ir/fa/news/135504
[12] http://www.iribnews.ir/fa/news/2331954/
[13] http://www.irna.ir/fa/News/83291059