دیدبان؛ اعلام خبر استعفای وزیر امور خارجه در هفته گذشته و همزمان با حضور بشار اسد و دیدار وی با مقامات بلندپایه کشور موردتوجه رسانههای غربی قرار گرفته است. بهویژه آنکه از نگاه آنها، امکان بهبود مجدد روابط تهران با غرب در شرایط فعلی و استقرار دولت ترامپ امکانپذیر نبوده و ظرفیت لازم برای وزیر خارجه در راستای بهبود این امر وجود ندارد. خانم سوزان ملونی- تحلیلگر ارشد مرکز مطالعات خاورمیانه که تحلیلها و مطالعات وی بیشتر بر تحولات ایران و کشورهای حوزه خلیجفارس متمرکز بوده و چندین کتاب نیز در این رابطه به رشته تحریر درآورده است- در یادداشت خود برای اندیشکده بروکینگز سعی داشته است تا ابعاد مختلف این موضوع را مورد تجزیهوتحلیل قرار دهد. بررسی این تحلیل که توسط یکی از برجستهترین اتاقهای فکر آمریکایی تهیهشده است، امکان شناخت دیدگاه نخبگان سیاسی غربی را پیرامون این موضوع داخلی کشور فراهم میآورد.
خانم ملونی در ابتدا، چند دلیل عمده را بهعنوان سناریوهای احتمالی استعفای وزیر خارجه که در روز چهارشنبه هفته گذشته با مخالفت ریاستجمهور روبرو شد، بیان کرده است. به عقیده وی، فشارهای داخلی به خاطر تعامل وی با غرب بهویژه ایالاتمتحده که اوج آن در مذاکرات هستهای سال ۲۰۱۵ خود را نشان داد، نخستین علت ممکن جهت استعفای ایشان بوده است. درعینحال، نویسنده بر این باور است که تحولات اقتصادی در ایران و کاهش ارزش ریال در مقابل دلار و همچنین مواضع اخیر رئیسجمهور که لحن شدیدتری نسبت به غرب به خود گرفته است، از دیگر عوامل تأثیرگذار در استعفای ایشان است. نویسنده بر این باور است که استعفای ظریف موجب حمایت مجدد ارکان مختلف حاکمیت از وی گردید. البته باید توجه داشت با وجود آنکه نگرانی عمدهای میان سیاستمداران ایرانی در مورد آینده کشور وجود دارد، خروج ایالاتمتحده از برجام و عدم امکان استفاده جمهوری اسلامی از منافع اقتصادی این توافق و محدود کردن شرکای تجاری تهران از تعامل با این کشور، موجب گردیده است تا سیاست تعامل و تنشزدایی ظریف که با همین شعار در سال ۲۰۱۳ بر روی کار آمده و رهبری دستگاه سیاست خارجی کشور را عهدهدار شده بود، از حمایت عمومی کمتری نسبت به دوران امضای توافق هستهای برخوردار باشد.
نویسنده پس از بیان سناریوهای فوق، عامل اصلی و احتمالی استعفای ناگهانی وی را «عدم حضور و اطلاع وزارت خارجه» از حضور بشار اسد، رئیسجمهور سوریه که نخستین حضور خود را در تهران پس ۸ سال از آغاز بحران سیاسی و جنگ داخلی در سال ۲۰۱۱ تجربه میکرد، میداند. اسد بهعنوان متحد راهبردی جمهوری اسلامی در طی این سفر با مقامات ارشد ایران از جمله رهبر انقلاب و رئیسجمهور دیدار و گفتگو کرد. بر اساس اخبار منتشرشده در این رابطه، وزارت خارجه و شخص وزیر از این سفر اطلاع نداشته و دعوتی نیز از ایشان بابت حضور در ملاقاتها صورت نگرفته بود.
نحوه استعفای ظریف از سمت خویش که در نهایت مورد پذیرش روحانی نیز قرار نگرفت، قابلتوجه و بررسی است. ایشان که سابقهای طولانی در استفاده گسترده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بهمنظور اطلاعرسانی پیرامون اقدامات خود و دستگاه تابعه خویش دارد، در این مورد نیز از این ظرفیت استفاده کرده و استعفای خود را پیش از تقدیم یادداشت رسمی، در صفحه اینستاگرام خویش بهصورت عمومی اعلام کرد. تحلیلگر مؤسسه بروکینگز بر این باور است که هدف از این امر، تمایل وزیر خارجه به اصرار مقامات عالیرتبه کشور جهت ادامه کار است [که این احتمال با توجه به شخصیت ایشان، نزدیک بهواقعیت نیست].
علاوه بر آن، نویسنده معتقد است که استعفای ظریف بهواقع موجب تغییر ساختار و مناسبات قدرت در تهران نشد. بر این اساس، جایگاه فعلی وی در زمینه سیاست خارجی جمهوری اسلامی بهویژه در منطقه نسبت بهروز دوشنبه که سردار سلیمانی بهجای ایشان در کنار رئیسجمهور در جریان دیدار رئیسجمهور سوریه از ایران نشسته بود، تغییر خاصی نکرده است. بنابراین، میتوان به این موضوع اشاره کرد که استعفای وزیر امور خارجه عملاً تغییر معناداری را در توازن قدرت در تهران ایجاد نکرده است. بااینوجود، خانم ملونی اعتقاد دارد که اشخاصی همچون ظریف یا سردار سلیمانی باوجود تفاوت دیدگاهها، هر دو از آن دسته اشخاصی به شما میروند که نسبت به حفظ انقلاب اسلامی التزام و تعهد جدی دارند. بنابراین، هر دو فرد مذکور اهداف مشترکی در مورد ایران و فعالیتهای این کشور دارند و تنها تفاوت آنها در مسیر و روشهای نیل به اهداف مذکور است و لذا تصمیمات کشور در عرصه سیاست خارجی همچون امضای برجام ناشی از توافق نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی است که این افراد نیز در ذیل این گروه قرار میگیرند.
نویسنده بر این باور است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی و تعامل این کشور با دنیا همواره توسط یک مجموعه و دستگاههای متعدد هدایت شده است و ظریف نیز بهعنوان عضوی از این مجموعه، همواره از ابتدای انقلاب و بهویژه در دو دهه اخیر و در سمتهای مختلف خویش سعی داشته است تا تعارض میان اهداف جمهوری اسلامی با خواستههای جامعه بینالمللی را از میان برده و میان این دو، سازگاری نسبی برقرار نماید. بااینوجود، دولت فعلی حاکم در ایالاتمتحده و موضع سخت این کشور در قبال ایران که خود را در خروج از توافق هستهای نشان داد، موجب شده است تا احتمال استفاده وزیر خارجه از ظرفیت دیپلماسی در این رابطه از بین برود. به عقیده نویسنده، دکتر ظریف به دو دلیل تنها گزینه مناسب برای وزارت خارجه جمهوری اسلامی است:
۱- شناخت مناسب وی از ساختار سیاسی ایالاتمتحده
۲- توانایی فوقالعاده وی جهت انجام مذاکرات بینالمللی
بااینوجود، هیچیک از دو توانایی فوق در دوران ریاستجمهوری ترامپ عامل مؤثری برای بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران نخواهد بود و همین امر موجب شده است تا ایشان نتواند از این ظرفیت برای افزایش تعاملات بینالمللی و کاهش انتقادات خارجی نسبت به ایران بهره ببرد.
در نهایت، میبایست به این نکته توجه داشت که اگرچه حضور ترامپ در سمت ریاستجمهوری ایالاتمتحده موجب کاهش و یا از میان رفتن امکان مذاکره میان دو کشور و افزایش تعاملات گردیده است و نقشآفرینی دستگاه دیپلماسی در این راستا همانند دوره قبلی نخواهد بود، ولی این امر باعث نشده است تا اهمیت و جایگاه ظریف در مجموعه حاکمیت جمهوری اسلامی کاهش پیدا کند. بنابراین، در عرصه داخلی، موفقیت او و واکنش افکار عمومی و همچنین مقامات کشور نسبت به استعفای وی در حقیقت نشاندهنده تمایل بسیاری از ایرانیان جهت کسب جایگاهی معتبر و شاخص در جامعه بینالمللی است و در عرصه جهانی نیز این موضوع را برای همتایان وی در سراسر دنیا مخابره کرد که حضور ظریف در رأس دستگاه دیپلماسی ایران، امکان تصمیمگیری صلحآمیز از طرف جمهوری اسلامی را فراهم میآورد. بنابراین، در شرایط حاضر و پس از عدم پذیرش استعفا، رویکرد صلحطلبانه ظریف در عرصه داخلی و خارجی جلوه و اهمیت بیشتری نسبت به گذشته خواهد داشت، اگرچه تحقق عملی آن در جهان خارج به سهولت نخواهد بود.
ترجمه و تلخیص: محمدامین حضرتی