دیدبان
آسیب‌های اجتماعی-1؛

فقر، اضافی بودن و نبودن؛ تاریخ حاشیه‌نشینی در تهران

فقر، اضافی بودن و نبودن؛ تاریخ حاشیه‌نشینی در تهران

دیدبان؛ متن پیشرو، بخش اول سخنرانی دکتر مهدی امینیان در دانشگاه امام صادق علیه السلام با عنوان «نقش حاشیه‌نشینان و پیشه‌وران در تحولات پسا انقلابی» است. در این سخنرانی سعی شده است از یک سوی نحوه شکل‌گیری و رشد این اقشار بررسی شده و سیاست‌های حکومتی در قبال آنها نیز مورد ارزیابی قرار بگیرند. و از سویی دیگر نحوه کنشگری این اقشار در جامعه نیز مورد بررسی قرار گرفته است. 

وضعیت اولیه

«آن موقع در دهه 1330، خیابان خراسان نقطه صفر جنوب تهران بود قسمت شمالی آن مغازه ولی قسمت جنوبی آن اغلب زمین های کشاورزی باغ و تک وتوک هم مغازه بود. ابتدای خیابان ایستگاه قطار شهری که رضا خان برای سفر از تهران به حضرت عبدالعظیم ساخته بود، مردم به آن می‌گفتند ماشین دودی. صدای سوت آن در تمام منطقه جنوب شهر شنیده می‌شد. من خودم پنج شش بار با آن شاه‌عبدالعظیم رفته بودم بدنه‌اش آهنی بود ولی بقیه اش الوار چوب، حتی صندلی‌اش. درحین حرکت قطار لات‌ها با دوچرخه روی سقف آن می‌رفتند و هنگام حرکت سوار بر دوچرخه از این واگن به آن واکن می‌پریدند. خوب برای کسانی که سوارشده بودند خیلی جالب بود و تماشا می‌کردند. در اثر این کارها عده زیادی در آن منطقه دست یا پای شل داشتند، یعنی به دلیل آنکه زیر قطار رفته بودند.

آن موقع سه چهارتا چاله در تهران بود که لش‌ها مال آن جا بودند. مثل ساکنین چاله میدان در خیابان مولوی یا چاله خرکشی که نزدیک آن بود و همچنین گود عرب‌ها بی‌خانمان‌ها در این حلبی آباد‌ها زندگی می‌کردند انتهای شرقی تهران در کنار خیابان خراسان خیابان شوش بود که اگر به سمت غرب می‌رفتید به دروازه غار می رسید. بخشی از مهاجران در آن با وضعیت متروکی زندگی می‌کردند، برای امرار معاش کارهای مختلفی هم انجام می‌دادند مثلا:از خیابان شوش به سمت شهر ری خیابان ری بود که قسمت غربی‌اش همش اوراق فروشی بود. یعنی ماشین‌هایی که قابل استعمال نبود می‌خریدند باز می‌کردند قطعه هایش را جلوی مغازه می‌چیدند و هر کس هر چیز را می‌خواست از آنها می‌خرید. این وضعیتی است که من از کودکی به یاد دارم.» این متن بخشی از مصاحبه با آقای حائری فومنی،امام جماعت مسجد نو خراسان در مورد وضعیت دهه 1330 بود. این یک وضعیت در واقع طبیعی برای فقرای شهری تا دهه 30 است. اما در دهه 40 و 50 یعنی مخصوصا از سال 1347و 1348 تا 1362 و 1363 بعد از انقلاب هم ادامه پیدا می‌کند. اوج مهاجرت به تهران در این دوره است یعنی هیچ دوره‌ای قبل و بعدش ما این قدر مهاجرت به تهران نداشته‌ایم. این مهاجرت وضعیت را غیر عادی می‌کرد.

مسئولیت توسعه

دیگر شما فقط با این امور مواجه نیستید، به عنوان مثال شما با یک منطقه‌ای مواجه هستید که دوازده هزار خانوار در یک دشتی همینطوری آلونک زده‌اند! این برای حاکمیت که خود را مسئول توسعه کشور قلمداد می‌کرد چه قبل از انقلاب و چه بعد از سال 1368 هم که باز دغدغه توسعه محوریت یافت یک نقطه ضعف به شمار می‌رفت و بایستی کاری می‌کردند.

داستان حاشیه‌نشینی از اینجا شروع می‌شود و سوال اصلی این است که بالاخره وجود این افراد در کنار پایتخت، در کنار مرکز سیاسی کشور چه تعاملی را بین آن‌ها و حاکمیت ایجاد کرده است؟یعنی تعامل نهاد‌های حاکم با مسئله اجتماعی چگونه است؟ حالا مسئله اجتماعی توضیحش را عرض می‌کنم. مسئله اجتماعی یک اصطلاح است که هانا آرنت در توضیح انقلاب فرانسه استفاده می‌کند و اتفاقاتی که بعد از انقلاب فرانسه اتفاق می‌افتد و به جای مسئله سیاسی، مسئله اجتماعی در محور قرار می‌گیرد. حال اینجا مسئله بنیادین ما اینست که،  تعامل نهاد‌های حاکم پس از انقلاب اسلامی با مسئله اجتماعی، به ویژه در این مورد یعنی حاشیه‌نشینان و پیشه‌وران پایتخت چگونه بوده است؟

اما پیشه‌وران؛ تعریفی که از آن‌ها در این بحث داریم بیشتر به آلونک‌نشین‌ها اطلاق می‌شود؛ یعنی اعم از دست فروش‌ها، کارگرهای فصلی، یک سری افراد که نه شغل رسمی و نه محل سکونت درستی دارند.

سیاست‌گذاری‌های پسا انقلابی نهادهای حاکم به‌واسطه کنش و واکنش با این گروه‌ها، درگیر مسئله اجتماعی می‌شوند و این به فشار بر دولت اضافه می‌کند. ولی با این حال موجب ناآرامی‌های سیاسی آن طوری که در انقلاب فرانسه اتفاق افتاد نمی‌شود. علت اصلی که به آن ناآرامی‌ها ختم نمی‌شود، تدبیری است که رهبری اندیشیده‌اند و نهاد‌های موازی را در کنار دولت ایجاد می‌نمایند.

مطالعات پیشین

سه پژوهش اصلی قبل از این در مورد این مسئله انجام شده است:

 1-همه جایی بودن قدرت رویکردی است که عاصف بیات انتخاب کرده است و با ترکیب نظریه فوکو، نظرش این است که این افراد این جور نیست که از زندگی سیاسی جدا شده باشند، بلکه به موازات تحولات سیاسی این‌ها هم دنبال منافع خودشان به شیوه خودشان بوده‌اند، ولی به سیاست خیابانی عمل نمی‌کنند.

2-پرویز پیران به وسیله دانشجو هایش یک سری مقالات منتشر کرده است. این مقالات به ویژه در دهه 60 و اوایل دهه 70 منتشر شده‌اند و رویکردشان توسعه برون‌زا است؛ پیران تحلیل می‌کند چرا این آلونک‌نشین‌ها و حاشیه‌نشین‌ها شکل گرفته و راه برخورد با آنها چیست؟ نظریه او این است که به‌واسطه ارتباطی که با دولت‌های خارجی و آن چرخه سرمایه‌داری که باید در جهان می‌چرخیده، این افراد و این اقشار از برنامه‌ریزی دولت خارج می‌شوند، این‌ها انسان‌هایی حاشیه‌ای می‌شوند. البته خودش می‌گوید تعریف انسان حاشیه‌ای تا حدودی فرق می‌کند ولی ما می‌توانیم این طوری استفاده کنیم؛ این‌ها هم حاشیه‌نشین و هم در حاشیه همه برنامه‌های دولت هستند. در نتیجه چنین اتفاقاتی به‌خاطر آن هدف اصلی و برنامه‌ریزی اصلی که دولت کرده بوده اتفاق می‌افتد.

3-یک سری از پژوهش‌ها هم در واقع پژوهش‌های آماری هستند که حالا در قالب مقاله یا گزارشات دولتی موجودند. البته ما هم از آن ها در اینجا زیاد استفاده می‌کنیم.

رویکرد پیران یک رویکرد منفعل است یعنی نگاهی که به این اقشار دارد  که گویی یک اقشار منفعلی هستند، یک اتفاقی درحال رخ دادن هست و اینها این بلا برسرشان آمده، رویکردی که بیات دارد می‌گوید این اقشار فعال هستند اما برای منافع زندگی خودشان.

اما ما سعی کرده‌ایم با یک رویکرد دیگری تحلیل کنیم و آن هم این است که این اقشار فعال هستند و فعالیت‌شان به سایر تحولات سیاسی هم اثر گذار است فقط زندگی خودشان نیست.

در آستانه انقلاب کنش این اقشار در مهاجرت به تهران به شکل‌گیری یک پرسش بی‌پاسخ از سوی انقلابیون علیه رژیم پهلوی دامن می‌زند. پس از انقلاب هم ارتباطشان با اسلام‌گرایان موجب می‌شود، نیازهای اضطراری شان به حربه‌ای علیه دولت موقت تبدیل شود در نتیجه سیاست‌ها و گروه‌های بروکرات و لیبرال در افکار عمومی تحت تاثیر قرار می‌گیرند. هدف از بررسی این کنش و واکنش اولا فهم تاثیر گزاری این گروه در تحولات پسا انقلاب است و ثانیا تحلیل عمیق‌تر از مناسبات گروه‌های سیاسی پیرامون این اقشار است.

شما وقتی گروه‌های سیاسی را می‌خواهید تعامل‌شان را طبق مثلا همان کتابی که آقای بشیریه دارند«رقابت گروه های اجتماعی در زندگی سیاسی» تعریفی از جامعه شناسی سیاسی ارائه می‌دهد، که اگر بخواهید این را تحلیل بکنید صرفا نباید ارتباط خود این گروه‌ها را با هم تحلیل کنید بلکه استفاده‌ای که این گروه‌ها از گروه‌های حاشیه‌ای در این رقابت انجام می‌دهند هم مهم می‌شود، در نهایت هم درک حوزه‌های رضایت و نارضایتی این اقشار نسبت به نهاد‌های حاکم، راه‌های ملی و محلی تجربه شده در رفع مشکلات‌شان، ضروری است.

حاشیه نشینی در تهران چگونه شکل گرفت؟

گفتیم که در دهه 40 و 50 اوج مهاجرت به تهران است در نتیجه اوج حاشیه نشینی هم از 1340 به بعد شروع می‌شود. اصلاحات ارضی، انقلاب و جنگ یعنی این دو عامل دو موج اصلی را در این دهه‌ها شکل می‌دهند.

اما چرا حاشیه نشینی افزایش پیداکرد؟ این افراد و خانواده‌ها به تهران مهاجرت کردند اما چه شد که حاشیه‌ها گسترش پیدا کرد؟

حالا یک عواملی این ها را مجبور می‌کند به اینکه به تهران بیایند فعلا از این بگذریم. در خود تهران و اطرافش راه‌های ارتباطی گسترش پیدا کرده است، داخل تهران هم محدوده شهری تشکیل شده و شهرداری به خیلی‌ها اجازه ساخت و ساز نمی‌دهد یا قیمت را در آن محدوده‌ها بسیار بالا تعیین می‌کند. در نتیجه اینها مجبور به حاشیه‌نشینی می‌شوند. در دهه 50 وقتی این اتفاق می‌افتد، منجر به تقابل آنها با دولت می‌شود. در واقع وقتی دولت می‌بیند سیاست‌اش جواب نداده و مردم اینطور این سیاست را دور زدند، به تقابل‌شان در سال 56 و تغییر نخست وزیر و شهردار منجر می‌شود. دولت این محدودیت را در شهرداری‌ها ایجاد کرده بود برای اینکه عامل دافعه برای مهاجرت باشد اما آن‌ها می‌آیند و این سیاست را دور می‌زنند، یعنی با «حاشیه نشینی» این کار را انجام می‌دهند.

در سال 1355 تقریبا 20 کانون اصلی حاشیه‌نشینی در تهران وجود داشته است؛  این پدیده در غرب، جنوب غرب و جنوب شرق تهران بیشتر از بقیه مکان‌ها رواج داشته است.

اصل حاشیه نشینی، آن مکان‌هایی که دولت سیاست‌گذاری کرده کنار کارگاه‌ها و کارخانه‌ها بوده یعنی خانه‌های سازمانی به یک سری از این‌ها دادند، منتهی همانجا گسترش بی‌رویه پیدا کرد؛ مثلا فرض کنید شهرک راه آهن، آن غرب تهران شما بروید یا جنوب تهران شهرک‌هایی بوده که کارگرها زندگی می‌کردند اطراف میدان آزادی شهرک‌هایی بوده که کارگرها زندگی می‌کردند. منتهی گسترش آن بی‌رویه بوده است، یعنی یک عده می‌آمدند کنارش زندگی می‌کردند و از امکانات آن استفاده می‌کردند حالا مصاحبه هایی که مثلا آن دوره شده با ساکنین این شهرک ها بسیار هم ناراضی‌اند یعنی می‌گویند که بین این‌ها معتاد هست؛ یا می‌آیند در طول روز داخل خانه‌های ما، داخل کوچه‌های ما، فضای شهری‌مان را کلا بهم زدند، آلودگی ایجاد کردند.

اینجا یک اتفاق غیر قابل پیش بینی افتاده است در واقع سیاست اصلی دولت این بوده که واقعا در اصلاحات ارضی به این‌ها در روستا زمین بدهد کمکشان کند. چندین مجتمع کشت و صنعت برای همین‌ها تشکیل داده است، بودجه اختصاص یافته، وام خارجی گرفته است. ولی اینها همه را رها کردند آمدند داخل شهر بخاطر اینکه پیش بینی نشده بود این مجتمع های کشت و صنعت به بهره‌برداری سود آور نمی‌رسند. خیلی‌های‌شان نزدیک انقلاب تقریبا سودشان صفر است یا ورشکسته شده. خوب این ها همه به تهران آمدند و در واقع پیش‌بینی‌ها برعکس شد.

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه