ابوالفضل محمدی که همراه با ۲۲ همرزم خود در اردوگاه عراقی ها اسیر بود و کتاب «آن بیست و سه نفر» بر اساس اعتصاب آن ها نوشته شده، آرزو دارد حاتمی کیا از شرح مقاومت آن ها فیلم بسازد.
نمونه ای از تعامل یک رزمنده که علیه تکفیریان و وهابی ها می جنگد با یکی از اسرای تکفیری. جبهه تکفیری حتی یک نمونه عکس و سند از رفتاری اینچنینی در کارنامه خود ندارد.
تا به خودمان بیایم عمو حسن با کمال تواضع و فروتنی دست هم سنگرم را بوسید و من هم با احترام دست عمو حسن را بوسیدم بعد از مقداری صحبت دوست داشتم که بیشتر در کنار ما باشد گفت میخواهد به رزمندگان دیگر هم سری بزند .
یک ماه قبل از اینکه به سقز برویم هفت نفر از بچههایی را که از طرف جهاد میرفتند سر بریده بودند. همان روزها بود که برای مراسم عروسی که گوسفندی نداشتند، از دو نفری که در اسارت بودند، جلوی پای عروس و داماد سر بریده بودند.
استقامت آزادگان در اردوگاههای دژخیمانه این رژیم و صبر و پایداری خانوادههای این عزیزان در آن دوران ستودنی بود، مسئله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما آن را با موفقیت به پایان رساند و اسرا نیز همانند سایر مردم آزاد مردی را از خود نشان دادند و با سربلندی به کشور بازگشتند.
گفتم: قاسم سلیمانی میداند من بچه عشایر هستم و توان کار کردن در جبهه را دارم و نمیگوید برگرد. در جوابم گفت: قاسم سلیمانی را میشناسی؟ گفتم: بله.گفت: قاسم سلیمانی منم و حالا ماندن تو یک شرط دارد آنهم اینکه صبحها جلوی گردان یک پرچم در دست داشته باشی و بدوی.
با آغاز ماه مبارک رمضان روحیه رزمندگان هم تغییر میکرد و باعث میشد بتوانند بیش از پیش شرایط دشوار جنگ را تحمل کنند. از حالاتشان میشد فهمید که از خدا چه میخواهند.
عکسی که می بینید، یکی از همان بسیجی های کوچکسال را نشان می دهد. به لباسی که بر تن کرده دقت کنید. بسیار بزرگ تر از قواره بدنش می باشد. تدارکات یگان، لباسی کوچکتر از این نداشته تا به او بدهد. حقیقتا تصویر زیبایی است و تابلویی است از غیرت و شرف مردان این سرزمین
این کتاب توسط «جمعیه المعارف الاسلامیه الثقافیه» در بیروت و توسط «موسسه انوار رسول اعظم» در عراق نشر یافته است. ترجمه عربی کتابهای دیگری مانند «لشکر خوبان» و «گردان کمیل» نیز در دست انجام است.