دیدبان؛ جنبشهای اجتماعی همواره به عنوان یکی از مسائل اصلی عرصه سیاست قلمداد میگردند. به عقیده آلن تورن، جنبشهای اجتماعی موضوع اصلی جامعهشناسی هستند (1). نوع و روش کنشگری سیاسی جنبشها برای پژوهشگران حوزه جامعه شناسی سیاسی دارای اهمیت به سزایی است. یکی از سؤالاتی که پیرامون جنبشهای اجتماعی مطرح است این است که چگونه یک جنبش اجتماعی به سمت "رادیکالیسم" سوق داده می شود. برای آسان سازی تحلیل منطق عمل جنبشهای اجتماعی، آنها را از جهات مختلفی تقسیم بندی میکنند که یکی از معروف ترین این تقسیمبندیها را دیوید آبرل انجام داده است. او در این تقسیم بندی جنبشها را به چهار دسته مختلف صورتبندی میکند (2):
1. جنبشهای دگرگون ساز: هدف این جنبش ایجاد دگرگونی و تغییرات فراگیر در تمامی عرصههای اجتماع است، اعضای این جنبش خواهان تغییرات سریع و عظیم و جامع و حتی همراه با خشونت هستند. گاهی این جنبش به انقلاب منجر میگردد و تغییرات ساختاری عظیمی در جامعه را ایجاد مینماید.
2. جنبش اصلاحات: هدف محدودتری چون اصلاح و انتظام برخی ابعاد جامعه را دارد که در جهت اعتراض به بیعدالتی و تبعیض در اجتماع طرح شده است. جنبشهای دگرگون ساز و اصلاح طلب هر دو خواهان دگرگونی در جامعه هستند، اما جنبش اصلاح طلب یک فرآیند اجتماعی تلقی میگردد.
3. جنبش رستگاریبخش (مذهبی): هدف این جنبش نجات اعضای اجتماع به لحاظ مسائل اعتقادی و اخلاقی است که با توجه به تزلزل دستورات اخلاقی در جامعه، اصول رستگاری بخش را بیان میسازد.
4. جنبش تغییردهنده: این جنبش خواستار تغییرات جزئی در رسوم و آداب و هنجارهای جامعه است و ویژگی معینی را تغییر میدهد.
جنبشهای اجتماعی رادیکال بیشتر از نوع اول هستند که هدف آنان دگرگونی عمیق و سریع در ساختارهای جامعه به نحوی که خواستههایشان تأمین گردد است. رادیکال (تندرو) و رادیکالیسم (تندروی) که از واژه یونانی رادیکس Radix به معنای «ریشه» گرفته شده، صفتی است برای همه نظرها و روشهایی که خواهان دگرگونی بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موجود هستند. رادیکالیسم، بیشتر برای توصیف فکر و عمل سیاسی چپ افراطی به کار میرود، گرچه جامعهشناسان آمریکایی از رادیکالیسم راست نیز سخن به میان آوردهاند، یعنی گروهها و گرایشهایی که با محافظهکاری سنّتی و احترام به حقوق فردی مخالف هستند (3).
در مجموع عمل رادیکال دارای چند مشخصه است:
1- خواهان تغییرات بنیادی و فراگیر است.
2- همراه با خشونت است.
3- سرعت عمل بالایی دارند.
اما چه مناسباتی در جامعه رخ میدهد که جنبشهای اجتماعی به این سبک کنش سوق پیدا می کنند؟ البته این نیز نکته مهمی است که بسیاری از جنبشها در ابتدا دارای ماهیت رادیکال نیستند و با گذشت زمان به این سمت گرایش پیدا میکنند. یعنی پس از مدت زمانی که به روشهای غیر رادیکال به اهداف خود نرسند به این سمت پیش میروند. اما دلایلی که سبب این گرایش میشوند:
1- محرومیت نسبی: اگر افراد و گروهها این احساس را داشته باشند که از حقوق خود منع شدهاند و موانع بسیاری را در مقابل خود برای نیل به اهداف مشاهده کنند دست به اعمال رادیکال میزنند. براین اساس، ریشه رفتارهای افراط گرایانه، نوعی ناکامی ناشی از محرومیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است.
2- انباشت ناهنجاریها: وقتی ناهنجاری ها در یک سیستم و ساختار اجتماعی، منجر به انباشت مطالبات گروههای اجتماعی، قومی و مذهبی شد، رویکرد تغییر نیز به عنوان یک پارادایم رفتاری در جهت گیری آنان دنبال میگردد. در این شرایط، مقاومت ساختارها با تغییرات بنیادین، به ایجاد شکافهای اجتماعی و فعال شدن گسلهای درونی جوامع می انجامد. فرآیندی که در نهایت، به شکل گیری خشونت و تندروی در جامعه ختم خواهد شد (4). اعتراضات فمینیستها، همجنسگرایان و جنبش حمایت از سقط جنین از این نوع هستند.
3- ایدئولوژیها: داشتن یک برنامه عمل و ترسیم اهداف برای جامعه که توسط ایدئولوگها سازماندهی میگردد سبب شکلگیری یک "نمونه آرمانی" (Ideal type) در ذهن افراد میشود. افراد جامعه همواره فاصله میان وضع موجود و نمونه آرمانی و اتوپیای خود را مشاهده مینمایند و تغییر بنیادی تنها راه رسیدن به آن آرمان خواهد بود. یکی از نمونههای اصلی آن نیز "مارکسیسم" است که در قرن اخیر به عنوان اصلیترین ایدئولوژی در بسیاری از کشورها مطرح شد و گروههای معترض کارگری، چریکی و همچنین بسیاری از انقلابها برگرفته از این نگاه بودهاند.
در برخی موارد دیگر عنصری مانند "ناسیونالیسم" به عنوان ایدئولوژی بسیاری از گروهها است که باعث بروز رفتارهای رادیکال میگردد. جنبشهای راست افراطی (far-right) اروپا که در دهه اخیر رشد چشمگیر هم داشته است از این قبیل گروههاست که اقدامات تروریستی زیادی نیز انجام دادهاند.
انتهای رادیکالیسم طرد اجتماعی- سیاسی است
کنش رادیکالیستی غالباً با همان سرعتی که آغاز میگردد با همان سرعت نیز افول میکنند. به تجربه دیده شده است که بسیاری از گروهها که منش رادیکال را در پیش میگیرند در بلند مدت حمایتهای مردمی خود را از دست میدهند. انتهای رادیکالیسم طرد اجتماعی- سیاسی است. روشهای غیر رادیکال میگوید بدون اینکه طرف را طرد کنید، با او به مصالحه برسید. ولی در رادیکالیسم شما میخواهید بازیای را تعریف کنید که خود برنده باشید و طرف مقابل بازنده و بتوانید طرف را در کل حذف یا طرد کنید (5). البته این به معنای انکار اثرگذاری گسترده آنان در اجتماع نیست بلکه برعکس این نوع کنش دارای آثار ماندگاری است ولی اینکه به صورت مداوم به عنوان یک نیروی فعال اجتماعی نقشآفرینی کنند امکان پذیر نیست.
1. جامعه شناسی سیاسی معاصر، کیت نش، صفحه 162
2. ارتباطات, جهانی شدن و جنبشهای اجتماعی(نگاهی اجمالی به جنبش اصلاح طلبی در ایران) – فرهاد نصرتی نژاد
3. http://pajoohe.ir/
4. http://www.faratab.com/news/7555/
5. http://fdn.ir/news/9471/