دیدبان؛ موسسه رند در گزارشی که چند وقت پیش منتشر کرده است، به بررسی دو کشور روسیه و چین در سند استراتژی امنیت ملی آمریکا پرداخته است. سند استراتژی امنیت ملی ایالاتمتحده آمریکا که در سال ۲۰۱۷ توسط کاخ سفید منتشر شد، سه چالشگر اصلی منافع آمریکا را در نظام بینالملل بدین گونه معرفی میکند: ۱. قدرتهای رقیب شامل چین و روسیه ۲. کشورهای سرکش شامل ایران و کره شمالی ۳. سازمانهای تهدیدکننده فراملی شامل گروههای تروریستی و جهادی. نویسندگان رند در این گزارش چالشهای تحمیلشده توسط چین و روسیه را موردبررسی قرار میدهند.
سند استراتژی امنیت ملی ایالاتمتحده، تصریح میکند که کشورهای چین و روسیه، قدرتهایی هستند که با استفاده از قدرت نظامی و اقتصادی امنیت و منافع آمریکا را در جهان به چالش میکشند و مناطق نفوذ آمریکا را ناامنتر میکنند.
اصلیترین قدرت چین از نوع اقتصادی است و منطقه نفوذ این کشور صرفاً در منطقه شرق آسیا محدود میشود. همچنین روسیه نیز ازلحاظ قدرت هستهای و نظامی نسبت به چین دست برتر را دارد. البته این امر به این معنا نیست که چین ظرفیت دستیابی به چنین قدرتی را ندارد. چین این توانایی را دارد که در زمینه سلاحهای هستهای از روسیه پیشی بگیرد، اما فعلاً این امر در اولویتهایش قرار ندارد. روسیه نیز به دلیل جبران عقبماندگیهایش در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی و ... تلاش میکند تا با افزایش زرادخانههای هستهای، این ضعف را جبران کند.
روابط آمریکا با روسیه به دلیل استقرار نیروهای آمریکا و متحدانش در مجاورت مرزهای روسیه و حتی بروز برخی اختلافات در محیطهای عملیاتی همچون سوریه با تنشهایی روبهرو بوده است. همچنین روسیه به دلیل تجاوز به اوکراین، حمایت از بشار اسد و دخالت در انتخابات آمریکا، متحمل برخی تحریمها از جانب آمریکا شده است و این امر بر تنشهای موجود افزوده است. اما چین برخلاف روسیه هیچ اختلاف جدی با نیروهای آمریکایی و متحدانش نداشته است و ازاینرو روابط بین این دو کشور دارای تنشهای کمتری نسبت به روسیه است.
بر اساس این گزارش، روسیه در بین کشورهای همسایه خود مثل گرجستان، مولداوی و اوکراین از طریق بهکارگیری زور، اعمالنفوذ میکند اما چین راهکار بهتری را اتخاذ کرده و از طریق فرآیندهای اقتصادی و تجاری نفوذ خود را گسترش میدهد. ولادیمیر پوتین یک رهبر فرصتطلب است که در تصمیمات خود ریسکهای بالایی کرده و از این طریق پیشرفت میکند. اما رهبران پسا مائویی چین، نفوذ خود را در کشورهای دیگر بهتدریج و با احتیاط بالا گسترش میدهند.
روسیه کنونی تخریب پذیرتر از شوروی گذشته است؛ چرا که اقتصاد اتحادیه شوروی به فراتر از مرزهایش نمیرسید و سرمایهگذاری خارجی جزو سیاستهای اقتصادیاش نبوده است و ازاینرو اتکای بیشتری به خود داشت. اما روسیه کنونی به دلیل سیستم سرمایهداریاش مجبور است ارتباطات اقتصادی بینالمللی خود را حفظ کند و به همین دلیل با افزایش تحریمهای بینالمللی ضعیفتر میشود. تحریمهای کنونی آمریکا اقتصاد روسیه را محدودتر کرده است و حتی در آینده میتواند این محدودیتها را بیشتر کند. همچنین به دلیل برخی شرایط داخلی نامطلوب در روسیه از جمله وجود زیرساختهای ناکارآمد، پیری جمعیت، سلطه دولت بر اقتصاد، عملکرد ضعیف نهادهای دولتی و تکیه بر درآمدهای نفتی و گازی، این کشور در مقابل تحریمهای آمریکا تخریب پذیر تر شده است. از طرفی دیگر آمریکا میتواند علاوه بر تحریم، با افزایش صادرات نفتی خود و متحدانش قیمت جهانی نفت را کاهش دهد و از این طریق درآمد روسیه را کاهش دهد. آمریکا برای افزایش فشار بر روسیه نیاز به هماهنگی بیشتری بین متحدان خود دارد. روسیه در حال حاضر با یک ائتلاف بزرگ نظامی و اقتصادی روبهرو است و برای افزایش نفوذ و قدرت خود باید این سد بزرگ را پشت سر بگذارد. ازآنجاییکه روسیه بهتنهایی نمیتواند در مقابل این ائتلاف جهانی مقاومت کند، اقدام به برخی اعمال خرابکارانه میزند. برای مثال دخالت در امور داخلی کشورها از طریق دستکاری در انتخابات، ایجاد شایعه، پروپاگاندا و تأثیر بر افکار عمومی از این قبیل اقدامات محسوب میشوند.
نویسندگان معتقدند خطری که از جانب چین آمریکا را تهدید میکند، یک چالش نظامی منطقهای و یک چالش اقتصادی جهانی است. بااینکه خطر نظامی چین صرفاً به یک منطقه خاص محدود میشود اما اگر در همین منطقه نیز منازعهای بین چین و آمریکا پیش بیاید، بهسرعت به دامنههای دیگری چون اقتصاد، سایبر و رقابتهای فضایی کشیده خواهد شد. یکی از دلایل گسترش نفوذ چین در کشورهای مختلف این است که چین بدون توجه به نظام سیاسی داخلی کشورها اقدام به همکاریهای اقتصادی میکند اما آمریکا و سایر کشورهای غربی مسائل سیاسی را در تعاملات اقتصادی خود لحاظ میکنند و نسبت این موضوع بیاعتنا نیستند.
بر اساس این گزارش مدل نفوذ چین بدین گونه است که این کشور سرمایهگذاری و روابط تجاری خود در کشورهای مختلف را گسترش میدهد و پس از ایجاد وابستگی اقتصادی، حمایت سیاسی آنها را در امور جهانی به دست میآورد. همچنین چین با استفاده از استراتژیهایی مثل «ساخت چین ۲۰۲۵» و طرح «یک کمربند، یک جاده» سعی دارد تا با ایجاد یک ائتلاف اقتصادی بزرگ که از شرق آسیا تا غرب آسیا ادامه دارد، قدرت اقتصادی خود را افزایش داده و در آینده بتواند بهرهبرداری سیاسی نیز از این قدرت اقتصادی کسب کند. ازاینرو کشور چین یک تهدید بالقوه نظامی در بلندمدت و یک تهدید بالفعل اقتصادی در حال حاضر است.
ترجمه و تلخیص: مصطفی غفاری