دیدبان؛ چالش فرسایشی مدافعان و مخالفان کارلوس کیروش در چند ماه گذشته یکی از بحثهای اصلی فوتبال ایران بود. نبرد بیحاصلی که حالا با شکست سنگین ایران مقابل ژاپن ادامه خواهد داشت.
در این دودستگی بیسابقه میتوان برای گروههای مختلف سهم در نظر گرفت، سهم کارلوس کیروش اما در این میان چه میزان است.
به نظر میرسد ناخدا این بار سکان کشتی را به سمت اشتباهی چرخانده بود.
شامگاه چهارم تیرماه، هنگامی که تیم ملی پس از یک نمایش غرورانگیز در سارانسک روسیه، با اختلاف کمی پشت سر اسپانیا و پرتغال متوقف شد و نتوانست یک شگفتی تاریخی خلق کند، کارلوس کیروش در اوج محبوبیت قرار داشت.
همگان جدالهای بیهوده گذشته او با برانکو و سایرین را فراموش کردند و نمایش تحسینبرانگیز در جام جهانی 2018 را دستپخت سرمربی پرتغالی می دانستند. صحبت از حفظ او بود.
این فضای کاملا مثبت اما تنها 24 ساعت داوم آورد و آن کسی که شیرینی بازی دلاورانه یوزها در روسیه را تلخ کرد کسی نبود به غیر از خود جناب کارلوس کیروش.
او در یک اقدام غافلگیرکننده در همان خاک روسیه تندترین صحبتهای را علیه سرمربی پرسپولیس انجام داد و یک پیام تهدیدآمیز به تهران فرستاد:" در ایران یا جای من است یا برانکو"
صحبتهای مرد پرتغالی آنقدر تند و بدموقع بود که حتی گلایههای بعضا درست او هم زیر آوار جنگ با برانکو دفن شد. دعوا دوباره شروع شد و این بار بدتر از هر موقع دیگری.
خیلیها فراموش نکردند که کیروش چهار سال قبل پس از بازگشت از برزیل رویه دیگری پیش گرفته بود؛ برای ادامه حضورش در ایران نسخه اتحاد را تجویز کرد و به دلجویی از همه منتقدانش پرداخت.
این بار اما او اصرار داشت نفاق را جانشین وفاق کند؛ مرد پرتغالی البته در تبر زدن به درخت فوتبال ملی تنها نبود. طرف مقابل هم در آنسوی درخت تبر در دست گرفتند.
تفاوت بزرگی اما بین کارلوس کی روش و همه حمله کنندگان به انسجام ملی وجود داشت؛ این وظیفه سرمربی معتبر تیم ملی است که انسجام را حفظ کند. به نظر می رسد کارلوس اما می خواهد از روشهای دیگر برای حفظ میراثش استفاده کند. روشهای چالشزایی که سرانجام موجب شد که تیم در میان دودستگی هواداران فوتبال از امارات به خانه برگردد.
حمله ویران کننده کیروش به فضای مثبت ایجاد شده پس از نمایش دلنشین ایران در روسیه آن هم تنها یک روز پس از پایان ماموریت قابل دفاع ایران در روسیه هضم نشدنی بود.
کیروش به کار خود ادامه داد و در این حدودا هفت ماه دیگر هرگز آن وفاق و انسجام قبل به وجود نیامد.
نقطه قوت کارلوس به نقطه ضعفش تبدیل شد. او که استاد ایجاد همدلی پیرامون تیم ملی بود حالا با اتهام دودسته کردن مردم روبرو است. پرت کردن تیم ملی در مرداب جدل قرمز و آبی اتهامی است که به مرد پرتغالی وارد می شود.
جام ملتها میتوانست ترمیم کننده این زخم ها باشد. پیشنهاد آتش بس کیروش چند روز مانده به شروع جام بهترین اتفاق ممکن بود. کارلوس پرچم سفید را بالا برد و پرچم هم زود آتش گرفت.
مصاحبه پنجشنبه بیست و هفتم دی ماه سرمربی پرتغالی به تمام امیدواری ها به تولد دوباره وفاق پایان داد. انتظار این بود خود کیروش به آتش بس وفادار بماند حتی اگر طرف مقابل این موضوع را نقض کند.
ناکامی در کسب قهرمانی هم آخرین میخ بر این تابوت را کوبید. ابرهایی که کیروش به آسمان فرستاد شاید بسیاری از دستاوردهای او را پنهان کند.
ابرهایی که بعید است به این زودیها کنار بروند و آسمان فوتبال ملی دوباره آفتابی شود.
فضای مجازی که حداقل نشان میدهد نبرد بیهوده کیروش- ضد کیروش نقطه پایانی ندارد.