دیدبان؛ مسأله مک فارلین از آن دست مباحثی است که تا امروز نیز ابعاد زیادی از آن همچنان مبهم باقی مانده است. از آن جایی که از افراد دخیل در این مسأله فقط مرحوم هاشمی رفسنجانی به نوشتن خاطره پرداختهاند آن هم به صورت خلاصه و به دور از ارائه جزئیات دقیق، لذا از حیث منابع داخلی ما هنوز نیز اطلاعات متقن و قابل اطمینان چندانی نداریم.
محسن هاشمی در کتابی که با عنوان" ماجرای مک فارلین" منتشر کرده است از ارتباط با آمریکاییها به دو طریق یاد میکنند. کانال اول که همان دلال معروف اسلحه یعنی " منوچهر قربانیفر" است و کانال دوم را از طریق " علی هاشمی" برادرزاده مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی. طبق روایت این کتاب، علی هاشمی که برای معالجه به لندن میرود در ملاقات با سفیر ایران در لندن از درخواست آمریکاییها برای ملاقات با مقامات ایران آگاه میگردد و به همین دلیل برای تنظیم امور به بروکسل سفر کرده و در آنجا نیز با آلبرت حکیم دیدار مینماید و برای پیگیری این درخواستها، تصمیم به بازگشت به ایران می گیرد. در ایران نیز چون از طریق عموی خود موفق نمیگردد، از ارتباط خود با شخص دیگری استفاده نموده و بعد از دیدار با او، لیست سلاحهای مورد نیاز ایران را تحویل میگیرد و مأمور میگردد که با آمریکاییها در مورد آزادی گروگانهای آنان در لبنان در مقابل دریافت این سلاحها مذاکره نماید1.
علی هاشمی
از این قسمت به بعد را کتاب تحت عنوان " سفر به مکانی ناشناخته" آورده است که طبق آن بعد از ورود او به ترکیه با یک هواپیمای کوچک که چند بار فقط برای سوخت گیری متوقف شد به مکانی که نمیدانسته کجاست منتقل شده است و مذاکرات در آنجا انجام می گیرد. محورهای مذاکرات هم ناامیدی آمریکاییها از کانال اول، تروریسم، گروگانها و آزادی آنان و نیز پیشگیری از تکرار این حوادث، استراتژی ایران، شوروی و امنیت خلیج فارس، مصالح ایران و آمریکا بوده است. بنا به گفته وی یکی از آمریکاییهای حاضر در این جلسه اولیور نورث است.
اولیور نورث
این قسمت که برای هر خوانندهای بسیار مبهم و سؤالبرانگیز است را از کتاب: « The Twilight War: The Secret History of America's Thirty-Year Conflict with Iran» نوشته مورخ آمریکایDVID CRIST نقل میکنیم. در بخشی از این کتاب چنین آمده است که پس از اینکه آمریکاییها در ایران موفق به دیدار با مقامات عالی رتبه نمیشوند پویندکستر مشاور امنیت ملی ریگان به دنبال راه جدیدی برای دیدار با مقامات ایرانی بود. بعد از تلاش زیادی که اولیور نورث مشاور پویندکستر انجام داد توانست با علی هاشمی بهرمانی - برادر زاده مرحوم هاشمی رفسنجانی ارتباط برقرار کند. وی در 25 آگوست 1986 با ژنرال سیکورد-که در آن زمان رئیس یک شرکت دلالی اسلحه بود- و کارمند او آلبرت حکیم، دیدار کرد.
پس از این دیدار در تاریخ 19 سپتامبر{28 شهریور 1365} بهرمانی همراه با دو نفر از اعضای سپاه پاسداران که یکی از آنها فریدون وردینژاد بود به واشنگتن سفر کردند. بهرمانی در سفر دو روزه خود به واشنگتن، ضمن پیشنهاد اعطای یک تانک T-72 غنیمتی از عراق به آمریکا و اعطای لیست نیازهای نظامی ایران به طرف آمریکایی اطلاعاتی درباره عملیات قریب الوقوع ایران به منظور فتح بصره به تیم آمریکایی داد2.
ترجمه: بهرمانی سپس قبل از اینکه بگوید آنها(ایرانی ها) قصد دارند حمله نهایی را به بصره انجام دهند از کیو درخواست کرد که در برقراری آتش بس میان عراق و ایران مساعدت کند. کیو از بهرمانی پرسید" بسیارخوب، اگر بصره را بگیرید بعد از آن چه کار خواهید کرد؟"بهرمانی بدون تردید پاسخ داد" در این صورت ما کشور مستقل شیعه عراق را با مرکزیت بصره تشکیل خواهیم داد". کیو بعد ها ضمن اینکه آرام می خندید تعریف می کرد که" او (هاشمی بهرمانی) بسیار خام و ساده لوح تر از این بود که بفهمد دارد بیش از حد اطلاعات می دهد3"
طبق متن، پس از این دیدار به دلیل روابط حسنهای که بین دو طرف برقرار شده است، الیور نورث تیم ایرانی را به بازدید از کاخ سفید و قسمتهای مختلف آن میبرد. این دیدار آنقدر برای آنان ارزش داشت که نورث سپس در نامهای خطاب به پویندکستر اعلام میکند "به نظر میرسد که ما توانستهایم با عالی ترین سطوح مقامات ایران رابطه برقرار کنیم."
نکته قابل توجه در این مطلب آن است که علی هاشمی از عملیات قریب الوقوعی در ایران خبر میدهد که هدف آن فتح بصره می باشد و در 5 دیماه 1365 عملیات کربلا4 با همین هدف انجام میگیرد. بعد از شروع عملیات، مشخص میشود عملیات لو رفته است و با تعداد بالایی شهید، عملیات با عدمالفتح مواجه میگردد. علی هاشمی ظاهراً با سادگی خود، اطلاعاتی ویژه به آمریکاییها داده و از قضا این دادهها به اندازهای جزئی است که جرج کیو مأمور سیا از این کار او شگفت زده میگردد و کار او را یک سادهلوحی میداند. سؤالی که هنوز پابرجاست این است که علی هاشمی برادرزاده مرحوم هاشمی رفسنجانی چرا هیچگاه برای انجام این اعمال خارج از چارچوب خود مورد مؤاخذه واقع نشد؟ آیا او با مقامات عالی رتبه درگیر این پرونده مثل عموی خود در ارتباط بوده است و با همانگی وی این فعالیتها را انجام داده؟ این ابهامات هنوز رفع نشدهاند ولی چیزی که آشکار است دادههای وی نقش بهسزایی در لو رفتن عملیات کربلا 4 و شهادت عده زیادی از رزمندگان شده است.
1. کتاب ماجرای مک فارلین، محسن هاشمی، صفحه 143
2. کتاب Twilight War صفحه 117
3. 3- کانال تلگرام سید حامد نعمت اللهی