دیدبان
جایگاه بازاریان و اصناف در تحولات سیاسی اقتصادی ایران از کودتای رضاخان تا دهۀ نخست سلطنت رضاشاه - بخش دوم و پایانی

جایگاه اصناف و بازاریان در انتخابات عصر رضاشاه و واکنش آنان در برابر نوسازی

جایگاه اصناف و بازاریان در انتخابات عصر رضاشاه و واکنش آنان در برابر نوسازی

به گزارش دیدبان،تأثیر سیاست های رضاشاه بر جایگاه و موضع اصناف در دهۀ اول قرن14ش/20م

در جریان به سلطنت رسیدن رضاخان، اصناف و پیشه وران که از احمدشاه قاجار قطع امید کرده بودند، شرکت کردند و به او تبریک گفتند. بعد از انصراف رضاخان از جمهوری خواهی، بزرگان اصناف تبریز، مانند تهران، در بازار دست به اعتصاب زدند و با تلگرافی،5 اعلام کردند اگر مجلس رضاخان را به جای احمدشاه نگذارد، آذربایجان را جدا خواهند کرد (Wilber,1975: 79)؛ گرچه همه اصناف یک دل نبودند.

جمعی از تجار و کسبه بازار که با کمک نظمیه، در فضای مدرسه نظام، روبه روی خانه سردارسپه چادر برپا کرده بودند، به امید آنکه بعد از تاج گذاری، سخنان خوش از او بشنوند، دو مطلب خواستند: کوتاه کردن دست قاجاریه از سلطنت و گذاشتن تاج کیانی بر سر (دولت آبادی، 1362: 4/379). تجار برجسته و قدیمی، همچون امین الضرب و محمدتقی بنکدار، در انتخاب او حضور داشتند (کاتوزیان،1382: 38)؛ بنابراین گزارش فوق، ناشی از امیدواری این طبقه جامعه، به روی کارآمدن رضاشاه بود و اینکه بدین وسیله، منافع خود را حفظ کنند.

رضاشاه به صنف روحانیان و بازرگانان و بازاریان وابستگی نداشت و با کاهش توان سیاسی و مالی، در پی متحول کردن حیات آنان بود (بروجردی، 1389: 132). شاید اغراق باشد که رضاشاه کلاً آنان را نادید می گرفت؛ ولی در مقایسه با شاهان قاجار، ارتباط کمتری با این اقشار داشت. همچنین، سیاست نوسازی جامعه منجر به پیدایش لایه های اجتماعی جدیدی از روشنفکران و دیوانسالاران و...، درکنار طبقات سنتی شد و همین مسئله از اهمیت آنان می کاست.

در این دوره نیز، گام های بلندی برای صنعتی شدن کشور، از راه جذب سرمایه خارجی برداشته و کارخانه های بسیاری ساخته شد و این امر، نقش بازار را در اقتصاد کم رنگ کرد. رضاشاه اعتقاد داشت هرچه ماشین بیشتری به کشور وارد و کارخانه بیشتری تأسیس شود، مردم به همان نسبت، خوشبخت تر می شوند (بلوشر، 1363: 217). او برای دولتی کردن اقتصاد و بازار، در تلاش بود و در این راستا، انحصارات دولتی شوروی می توانست الگوی مناسبی باشد. در اواخر دهه 1300ش/1921م، ایران تجارت را دولتی کرد و نظارت بر تولیدات شروع شد که این روند به ضرر منافع تجار بود (آوری، 1377: 461 و 462).

سیاست اقتصادی رضاشاه، توسعه تجارت خارجی و ورود کالاهای خارجی، تا حد چشمگیری وضعیت اصناف را تغییر داد و در نتیجه پیوستن ایران به اقتصاد جهانی، ساختار اقتصادی زمینداری و محلی کشور ناگهانی تغییر یافت؛ پس نقش و کارکرد بازارهای سنتی کم رنگ و همین مسئله، اصناف را بیشتر متوجه هویت سیاسی خود کرد.

بعد از انعقاد عهدنامۀ مودت بین ایران و شوروی، بنادر شمالی کشور محل تخلیه کالاهای روسی و صدور مواد ایرانی به آنجا بود و روسیه به بازارهای ایرانی نیاز داشت؛ لذا تجارت با روس، در انحصار دولت قرار گرفت.6 در سال 1309ش/1930م، انحصار دولت بر تجارت خارجی برقرار شد (فوران، 1388: 336)؛ لذا در نتیجۀ ورود کالای خارجی، تولیدات خارجی دچار رکود شد و اصناف تهران و شهرستان ها اعتراض کردند. در دیماه1305ش/1926، صنف کفاش خواستار استعمال کالای وطنی، به جای پوتین خارجی شدند (مختاری ،1380: سند42، 1/179 و 180).

صنف ارسی دوز تبریز، در اسفند 1306ش/1927م، در کسادی بازارشان عریضه ای به مجلس فرستادند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن16، دوسیه 549، شماره بازیابی18299)؛ همین طور صنف صابونچی این شهر، در مخالفت با رواج صابون خارجی و رکود کسبشان عریضه فرستادند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن15، دوسیه90، شماره بازیابی1458). این نمونه ها نشانۀ مخالفت این اصناف، در مقابل سرمایه و کالای خارجی بود و اینکه بیگانگان را دشمن خود می دانستند. دولت به خصوص پهلوی اول، قوانین و لوایحی در این زمینه تصویب کرد؛ مانند قانون البسه وطنی (ترابی فارسانی، 1384: 472 و 473)؛ ولی در این دوره، ما شاهد ورود روزافزون اقلام خارجی هستیم که بیشتر، به ضرر اصناف تمام می شد و این یکی از علل مخالفت آنان بود. افزایش واردات به زیان بازرگانان و اصناف سنتی بازار بود.

اما این روند، به سود معدودی شرکت های تجاری بزرگ بود و گروه دیگری که سو می بردند، افرادی بودند که در بازار سیاه و قاچاق دست داشتند (فوران: 1388: 354). دولت با اجرای قانون انحصار تجارت خارجی، در سال 1309ش/1930م، تا حد بسیاری واردات را محدود کرد و اعتراض هایی که در اینجا از سوی اصناف ذکر شد، قبل از اجرای قانون مذکور بود. بنابراین قانون فوق، در پاسخ به هجوم سیل آسای کالاهای خارجی به بازار تصویب شد.

در نظام مالیاتی عصر رضاشاه، قدرت اصناف و بازاریان به شدت کاهش یافت. تا این زمان، همچون ساختار حکومت، مالیات اصناف نیز منطقه ای بود و نظم مشخصی نداشت؛ بدین معنی که پرداخت برخی از عوارض، مختص به اصناف نواحی خاصی بود و در ناحیه ای دیگر، همان اصناف از پرداخت آن ها معاف بودند (نفیسی، 1345: 100 و 101). این تشکیلات با تمایل به سوی احزاب سیاسی، نتوانستند کارکرد اقتصادی خود را انجام دهند و لذا، توانایی حل مشکلات اقتصادی را نداشتند.7

در مجالس دهه اول سلطنت رضاشاه نیز، مذاکرات بسیاری بین نمایندگان، برای لغو مالیات های غیرضروری به علت بیچار گی اصناف انجام شد (لوح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره پنجم، جلسه123، پنج شنبه16 دلو1303ش). بالغو مالیات صنفی، با اصناف به عنوان انجمنی متشکل برخورد نمی شد و آنان به عنوان تشکیلات سیاسی اجتماعی، به حیات خود ادامه دادند؛ اما دولت در تلاش بود قدرت خود را در برابر آنان افزایش دهد (فلور، 1365: 2/106 و 107)؛ بنابراین، بدون وساطت تشکیلات صنفی، امور اقتصادی را به دست گرفت.

 در مجلس نیز، بعد از مذاکرات مفصلی بین نمایندگان در این خصوص، قانون لغو مالیات صنفی تصویب شد (لوح مشروح مذاکرات،  قانون الغاء مالیات های صنفی و مالیات سرشماری، مصوب 20آذر1305). علت وجودی اصناف و پیشه وران، اخذ مالیات بود که با لغو آن، نظام صنفی به عنوان یکی از عناصر دستگاه مالیاتی محو شد. بدین وسیله، استقلال درونی آنان را گرفته و قرار شد که مالیات واحدهای صنفی، براساس درآمد هر شخص وصول شود. این حادثه در واقع، آغاز مبارزه برضد استقلال نسبی آنان و دشمنی شان با دولت وقت بود.

ضمیمه این قانون فهرست 267 صنف است (مختاری اصفهانی، 1380، سند38، 1/152 تا 157). این زمان میلسپو، وزیر مالیه بود. این اقدام عامدانه، برای کاهش سیطره اربابان صنعت، بر شاگردان و استادان و کارگران تصویب شد و ضربه سهمگینی به نظام صنفی وارد کرد (Cronin, 2007: 75). ازطرفی، تلاشی برای نظارت مستقیم نه غیرمستقیم، بر بازار و اصناف بود؛ گرچه رضاشاه آن را نوعی عفو عمومی می دانست (بصری،1350: 34).

بااین حال، در برخی از مناطق، حاکمان محلی از آنان مالیات صنفی اخذ می کردند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن19، دوسیه45، بازیابی17311)؛ برای نمونه، شکایت هیئت اصناف ابهر خمسه از مباشران محل و همین طور، عریضه اصناف شهرضا از مطالبه بقایای مالیات صنفی (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن20، دوسیه45، بازیابی17312). مکاریان، (کرایه دهندگان چهارپایان) چهارمحال اصفهان نیز، در نامه ای از وجود مالیات گیران شکایت کردند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن24، دوسیه136، بازیابی19245) و نمونه های بسیاری از این دست عرایض. ازجمله مالیات مسلخ شویی و تنظیف تلمبه و همین طور قپان (مختاری اصفهانی، 1380: 1/107 تا 111و 420 و 421)؛ بنابراین، اصناف همچنان مالیات می دادند.

بعد از تصویب قانون مالیات بر عایدات، در مجلس هفتم، ترتیب اخذ مالیات از اصناف مختلف تشریح شد (مذکرات مجلس شورای ملی، دوره هفتم، 12فروردین1309ش، قرائت لایحه مالیات). بدین وسیله، با تصویب قوانین جدید، اصناف بیشتر وابسته دولت شدند.

در این راستا، قانون دیگری در مهرماه 1311 ش/1932م، در سه ماده به تصویب رسید (لوح مشروح مجموعه قوانین حق، قانون رفع اختلافات صنفی، مصوب 5/7/1311ش) که ضربۀ دیگری به استقلال درونی و سنتی اصناف وارد کرد. این قانون امور قضایی و دعاوی حقوقی آنان را به دادگستری جدید واگذار کرد و تلاشی برای عرفی کردن آیین دادرسی بود؛ درحالی که اصناف این دوره، ازجمله قصابان، طباخان، قهوه چیان و... می خواستند ادارۀ ارزاق بلدی، به امور صنفی آنان رسیدگی کند نه عدلیه نوین (مختاری اصفهانی، 1380: 1/137 و 141). در واقع بعد از تأسیس عدلیه نوین، دعاوی قضایی و رسیدگی به شکایات اصناف، به آن واگذار شد.

 اصنافی مانند طباخان، قهوه چیان (مختاری اصفهانی، 1380: 1/140 تا 145) به ریاست الوزرا نامه دادند که ادارۀ بلدیه بر آن ها نظارت کند؛ زیرا توجه چندانی به آنان نمی شد. ازطرفی، خود اصناف نیز آن را مرجعی برای رسیدگی به شکایات به  شمار آوردند؛ مثلاً فردی به نام مشهدی حیدر قناد، علیه احمدولد عبادبیگ تبریزی به علت پرداخت نکردن بهای اجناسش، به وزارت دادگستری شکایت برد (ساکما، ش بازیابی82952/298). رضاشاه در جلب توجه طبقۀ متوسط سنتی، به اندازه روشنفکران، موفق نبود.

ایجاد انحصارات و کارخانجات دولتی، موجبات نارضایتی جامعۀ صنفی و تجاری قدیم را فراهم کرد. لغو مالیات های صنفی، قدرت و جمع مالیات را از بزرگان اصناف گرفت و برای ازبین بردن نظارت استادکاران بر زیردستان اجرا شد (آبراهامیان، 1388: 188 و 189). این قانون با کنترل تشکیلات صنفی و قیمت گذاری و مداخله در حیات اقتصادی، تلاشی در راستای تمرکززدایی از بازار و کشیدن سلطۀ دولت بر آنجا بود.

در مقایسه با دوران قبل، اصناف در این دوره، تحت کنترل دقیق دولت بودند. پلیس محلی آنان را مؤظف کرده بود گزارش جلسات خود را تحویل دهند. ازجمله علل آن نیز افزایش بانک ها، فروشگاه های زنجیره ای، مراکز خرید جدید و... بود که ارتباط میان دولت با اصناف را خصمانه کرده (فوران، 1388: 497) و این امر تا حد بسیاری اصناف را در برابر دولت قرار داده بود. بعد از استعفای سردارسپه، در نتیجه شکست جمهوریت و بازگشت او، ازجمله برنامه های دولت جدید وحدت اوزان و مقادیر، از روی مبانی علمی بود (بهار، 1363: 2/82).

در 10خرداد1304ش/31ژوئن1925، نیز قانون اوزان و مقادیر در یازده ماده و یک ضمیمه، درباره اوزان و معیارهای پیمانه کردن به تصویب مجلس شورای ملی رسید. سامان دادن «اوزان و اکیال» و پایان دادن به اختلاف «سنگ ها و قپان ها و ترازوها» قبلاً در شماره 13نشریه بامداد، خطاب به اداره بلدیه مطرح شده بود؛ ولی اجرای آن تا این زمان، به تأخیر افتاده بود (فلاح توتکار، 1391: 70).

به موجب ماده دوم، همه اوزان باید دارای علامت مخصوص دولتی باشند و طبق مادۀ پنجم تمام کسبه و قپانداران و صنعتگرانی که در حجره یا دکان یا کاروانسرایی، دارای اوزان قلب باشند یا به وسیله آلات تقلبی وزن و کیل کنند، علاوه بر ضبط آلات، از سه روز تا یکماه حبس تأدیبی، مطابق تشخیص محکمه، محکوم خواهد شد (قوانین موضوعه مصوبات دوره پنجم قانون گذاری، 1350: 215). بنابراین وضع این قانون، نشانۀ بی نظمی در اوزان بود و در این عصر، برای جلوگیری از این مشکلات و تمرکز اقتصادی به دست دولت، اقدام کردند و قطعاً این قانون تا حد چشمگیری استقلال درونی فروشندگان بازار را کاهش می داد.

 تا این زمان، اوزان و مقادیر مقیاس واحدی نداشتند و خودسرانه وزنه هایی را تهیه کرده بودند؛ لذا، برای ایجاد اقتصاد دولتی، چنین اقدامی لازم بود. سپس نیز اصول فروش تعیین شد که رعایت آن برای تجار خرده فروش و اصناف مهم بود؛ ازجمله داشتن محل دردسترس و مرغوب، داشتن تابلو بر سردر مغازه ها، چیدن اجناس، رعایت بهداشت، فروش با تبلیغات و اعلامیه و... (عصر حدید، اردیبهشت 1307، ش48، 19 تا 23). بلدیه نیز در 1306ش/1927م، اعلامیه ای چهار ماده ای صادر کرد که در آن، بر لزوم رعایت نکات بهداشتی از سوی اصناف تأکید شده بود (مختاری اصفهانی، 1380: سند ش47، 1/185). همه این برنامه ها، برای کنترل و مداخله کامل بر کار آن ها بود.

این زمان بلدیه قیمت ها را تعیین کرده بود؛ ولی گران فروشی همواره وجود داشت؛ لذا سرتیپ نخجوان، وزیر جنگ، از نخست وزیری خواست که صورت قیمت هر کالا را در لیستی فراهم کند و بازرسانی برای مبارزه با این روند، به بازار فرستاده می شدند (مختاری اصفهانی، 1380: 2/181 تا 813 و 819 تا 821). سرهنگ بوذرجمهری نیز در اعلامیه ای، متخلفان از نرخ های تعیین شده را به مجازات تهدید کرد (دلدم، 1371: 1/338). این اقدامات از یک منظر، برای ضعف بنیه مالی و محو استقلال درونی اصناف بود تا با فاصله انداختن بین روحانیان و بازار، از پایگاه اجتماعی آنان بکاهد.

مسئله تعیین قیمت و ثابت بودن آن، رسمی خارجی بود که باید در کشور جاری می شد. (عصرحدید، آذر1307، ش55: 16)؛ بنابراین، دولت وقت برای عرفی سازی جامعه، تضعیف این دو طبقه را لازم می دانست. نکتۀ مهم دیگر اینکه در این زمان، همگام با نفوذ دولت در بازار، بسیاری از صاحب منصبان، در کار بازار وارد شدند و برای افزایش توان مالی خود، بهره بردند؛ مثلاً سرلشکر آیرم ازجمله این افراد بود (حکیمی، 1365: 96 و 195). این مسئله نیز، استقلال نسبی بازار و اصناف و پیشه وران را کاهش می داد.

بنابراین، اصناف عصر رضاشاه از جنبه های سیاسی اقتصادی و از سوی او و بسیاری از دولتمردان تحت فشار بودند و سعی می شد با برداشتن واسطه ها، به طورمستقیم، در کار آنان مداخله شود. با این وسیله، هم ضربه محکمی به حیات درونی آنان وارد می شده و هم درآمد و سود دولت از این مجرا افزایش می یافت؛ لذا، طبقات سنتی با نوسازی که باعث ضعف موقعیت آنان شده بود، مخالفت می کردند. بااین حال در این دوره، برخلاف دوره قاجار، مجالی برای ابراز نارضایتی در سطح گسترده نداشتند.

 جایگاه اصناف و بازاریان در انتخابات عصر رضاشاه و واکنش آنان در برابر نوسازی

از انتخابات بیست وچهارگانه مجلس ملی، هفت دوره در عصر رضاشاه برپا شد. مجلس ششم تا سیزدهم، 1305 تا 1319ش/1926 تا 1940م، با کمک فرمانداران، تحت کنترل رضاشاه بود (فوران، 1388: 334). وزارت دربار و داخله و دفتر مخصوص شاهنشاهی نیز، در این روند ایفای نقش می کردند، بنابراین در این وضع، از وکلای حقیقی کسی به مجلس راه نمی یافت (اسنادی از انتخابات...، 1378: 76). از اصناف مخالف او نیز کسی به مجلس راه نمی یافت. در این دوره، برخلاف قبل، اصناف و پیشه وران نماینده ای نداشتند و از بین تجار، چند نفری انتخاب شدند؛ مانند امین الضرب و محمدتقی بنکدار (اسنادی از انتخابات...، 1378: 150).

در عصر مشروطیت، اصناف طبقه  جداگانه ای بودند و دست کم استقلال بیشتری داشتند؛ ولی در اواسط سلطنت رضاشاه، آنان در مذاکرات نمایندگان راجع به مالیات بر عایدات، جزء طبقه تجار محسوب می شدند (مذاکرات مجلس شورای اسلامی، دوره نهم، جلسه50، 29آبان1312). این مسئله نیز، امکان انتخاب و راهیابی نماینده ای از آنان به مجلس را به حداقل می رساند.

با بررسی پایگاه طبقاتی نمایندگان، معلوم می شود که طی این دوران، یعنی مجلس ششم تا سیزدهم، به ترتیب 12، 9، 13، 16، 18، 21، 22 و 23درصد نمایندگان، از بین اصناف و بازاریان انتخاب شدند که اکثراً چند شغلی بودند (شجیعی، 1372: 4/251 تا 257). این آمار به خوبی، نشان دهندۀ ضعف سیاسی آنان، همچون توان اقتصادی شان، است و در اواخر دوره پهلوی، از آنان کسی به مجلس راه نیافت. بنابراین دست آنان به عنوان بخشی از طبقه متوسط و بورژوا، از قدرت ملی و دخالت بر سرنوشت سیاسی کشور کوتاه شد؛ درحالی که یک هدف اصلی آنان از شرکت و مداخله در امور و مخالفت با دولت، تلاش برای احقاق حقوق و مطرح شدن در عرصه های مختلف بود.

عصر رضاشاه، در مقایسۀ با قبل، دورۀ شروع اقدامات نوسازی و ایجاد تغییراتی در کشور بود. اصناف و پیشه وران ازجمله بزرگ ترین مخالفان، در برابر نوسازی جامعه بودند. آنان در کنار علما، واکنش نشان می دادند و همچون سابق، ایستادگی می کردند؛ در تابستان 1306ش/1927م، وقتی دولت تصمیم به رواج کلاه پهلوی گرفت، علما به قم رفتند و بازارها تعطیل شد (شهابی، 1391: 195).

 اهمیت این مسئله زمانی بیشتر درک می شود که گفته شود تا این زمان، رسم بود همه مردم کلاه بزنند؛ چراکه آن را نشانۀ مسلمانی می دانستند (شهری، 1369: 2/462). این واکنش سریع از سوی مردم و علما، نیز به اهمیتی بر می گردد که آن ها برای رسومی، همچون کلاه ایرانی، قائل بودند. نکتۀ دیگر اینکه بازاریان بسیاری از طریق فروش کلاه های گوناگون، امرار معاش می کردند که این قانون باعث کساد بازار آنان می شد و نه تنها این صنف که اصناف فراوانی، از سیاست های دولتی در بازار، متحمل خسارت می شدند. این بود که واکنش نشان دادند؛ بنابراین انگیزه اقتصادی و مذهبی آنان را به واکنش وامی داشت.

از جمله قوانینی که جنبش هایی در کشور ایجاد کرد، قانون نظام وظیفه بود. در جریان این برنامه، اصناف به رهبری علما تحصن کرده و با تعطیلی بازار، در مقابل مجلس تجمع کردند (Cronin, 2007: 76-77). اصناف باغمیشۀ تبریز این قانون را خلاف اصول دین اسلام دانستند و خواستار لغو آن شدند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن16، دوسیه489، ش بازیابی16026). همین طور کسبۀ تویسرکان آن را مخالف منافع خود دانستند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن30، دوسیه8، ش بازیابی5726).

کسبه نجف آباد نیز، از بی احترامی و سختگیری مأموران سربازگیری شکایت کردند (اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن24، دوسیه131، ش بازیابی22791). این عریضه در واقع اعتراض به امر نظام اجباری بود که اصناف و پیشه وران را نیز مجبور می کرد، فرزندان خود را به سربازی بفرستند؛ بنابراین کسبه و اصناف در شهرهای مختلف، در مقابل برنامه های دولتی و تجدد رضاشاهی که آنان را از لحاظ مالی در تنگنا گذاشته بود و ساختار سنتی حیات آنان را تحت تأثیر، واکنش نشان دادند.

در ادامه سلطنت رضاشاه نیز، این روند عرفی سازی جامعه ادامه پیدا کرد. از دیگر برنامه ها قانون کلاه و تغییر لباس، کشف حجاب،شکست قدرت مذهب، عرفی کردن قوانین و... بود. قوانین قضایی غیرشرعی و قانون سربازی باعث تحصن در بازار تهران و شیراز شد (فوران، 1388: 375). ناآرامی های سال 1314ش/1935م، نیز به مسئله کشف حجاب بود که منجر به اعتراضاتی، ازجمله در مشهد شد (آبراهامیان، 1388: 189). در این جریان که شاید جدی ترین واکنش اعتراضی این دوره بود، تجار و کسبه و مغازه داران، به استثنای فروشندگان لوازم آرایشی و لباس های جدید، در مقابل این برنامه واکنش منفی نشان دادند (صلاح، 1388: 179).

این امر بیشتر به علت ارتباط با مذهب و روحانیان بود که برنامۀ فوق، تلاشی برای کم رنگ کردن نقش آنان به شمار می رفت و از طرفی، این اقدامات غیرمذهبی و به تعبیری ضدمذهبی، بی سابقه بود. به هرحال، با عملی شدن این برنامه، کسبه از فروش جنس به زنان باحجاب منع شدند و این زنان حق ورود به بازار را نداشتند (امینی، 1382: 241). اشرف درباب رفتار بازاریان، در برابر تحولات جامعه نوشته است:

«نگرش بازاریان در طول سلطنت رضاشاه دوسویه بود؛ درحالی که ازاستقرار نظم و قانون و رشد اقتصادی استقبال می کردند، از مداخله بیش ازحد دولت در فعالیت های تجاری ابراز تنفر داشتند، سرکوب بازاریان توسط دولت، پیشرفت های جدید شهری که یکپارچگی فیزیکی بازار را تضعیف کرد و انحراف از قوانین اسلامی که از نتایج حاصل از فرآیند غربگرایی بود، انجام شد (Ashraf, 1990: 38).

این واکنش ها علاوه بر انگیزه مذهبی و تلاش برای حفظ منافع، تا حد بسیاری به علت مداخله مأموران دولتی و کمین پلیس مخفی بود. هزینه لباس های جدید سنگین بود و فرستادن بچه ها به مدرسه و تحصیل اجباری، موجب کاهش کمک فرزندان اصناف به پدرانشان می شد (آپتون، 1380: 110 و 111)؛ بنابراین، ساختار زندگی مدرن به تدریج سبک سنتی آنان را تغییر داد. ازطرفی سیاست های داخلی، برای آن ها خوشایند نبود؛ ولی ازآنجاکه دورۀ رضاشاه، دورۀ فشردگی نیروهای اجتماعی بود، اصناف نیز ناچاراً به همکاری پرداختند (فوران، 1388: 373 و 374)؛ گرچه سکوت و همکاری آن ها، به معنی رضایت نبود.

 شهرسازی دوره رضاشاه و نقش آن بر وضعیت اصناف

تا عصر پهلوی اول، وضعیت ظاهری بسیاری از شهرهای ازجمله تهران، مناسب نبود. فقدان روشنایی و نقشه های خط کشی شده، وجود حصار و دروازه و... ازجمله ویژگی های آن بود و شهر به چند محله اصلی تقسیم شده بود (شهری، 1371: 1/13 تا 26). اساساً بافت شهرها، در مقایسه با نمونه های مدرن آن، ظاهر مناسب و منظمی نداشتند و با تشکیل دولت پهلوی و تأسیس ادارۀ بلدیه، زیرنظر بزرجمهری،8 زمینه برای برهم زدن شکل بیرونی شهرها، ازجمله پایتخت فراهم شد.

در دوره پهلوی، برنامه وسعی برای تخریب بناهای قدیمی، قبور و بناهای مذهبی و کشیدن نقشه های جدید، درپیش گرفته شد و بلدیه ضمانت اجرایی آن را بر عهده گرفت.9 با روی کارآمدن رضاخان، به شهرنشینی و مبارزه با ساخت فئودالی جامعه، توجه شد و مقدمۀ این کار، ایجاد تغییرات اساسی، در بافت و بنای قدیمی شهر و خیابان کشی بود. تحولاتی که در این دوره، با آمیختن سبک معماری سنتی ایرانی و اروپایی، در بافت این بناها رخ داد، بی سابقه بود (رجبی، 2535: 24 تا 33). بافت بازارها نقش اقتصادی پررنگی داشتند؛ ولی به لحاظ قرارگرفتن، چندان منظم نبودند.

این زمان پیشه وران و سایر مردم جنوب تهران، محل قرارگرفتن مسجدشاه و بازار اصلی، در خیابان های تنگ و تاریک به سر می بردند (ایوانف، 1356: 80). تا سال 1940م/1320ش، در بسیاری از شهرها، با نقشه های جدید، ساختار فیزیکی تغییر شکل داد و بازارها و خیابان ها قطع و بناهای جدید در مجاورت بافت قدیمی تأسیس شد (Groot, 2007: 34).

بنابراین، تغییرات گسترده ای در ساختار شهرها به وجود آمد و این مسئله، اکثر شهرنشینان و همین طور اصناف و صاحبان حرف و بازاریان را نیز تحت تأثیر قرار می داد. رشد سریع صنعت و ادارات دولتی، چهرۀ شهرها را دگرگون کرد. محلات قدیمی از بین رفتند و مراکز جدیدی ایجاد شدند (آبراهامیان، 1388: 184). شهری اشاره کرده است، رضاشاه می خواست همه بازارهای قدیمی را نابود کند؛ ولی موفق نشد؛ بااین حال بازارهای کنار خندق، عطارها، مرغی ها و گلوبندک، با خیابان کشی های زمان پهلوی از میان رفتند  و بازارچه پامنار به صورت خیابان درآمد و بازارهای تازه ای سربرآوردند (شهری، 1369: 1/317 تا 321).

همین تحولات به تدریج، بازار را از وابستگی به تولیدات روستایی رهانید. تغییرات فیزیکی شهرها در دهه دوم حکومت رضاشاه، در غالب قوانین نوسازی، یعنی تعریض و ساخت خیابان ها و میدان ها و... را شهرداری ها انجام می دادند و این تحولات، به نوبۀ خود، کارکرد بازار و محلات قدیم را تضعیف کرد.

به تبعیت از پایتخت، با کمک بلدیه، در ولایات مختلف نیز اقدامات روسازی و خیابان  کشی انجام شد (مستوفی، 1371: 1/242 و 243). بازارها به علت اهمیتی که در اقتصاد داشتند، به طور کامل از بین نرفتند؛ ولی ایجاد خیابان های جدید، باعث پیدایش رقیبی برای بازارهای سنتی شد. خیابان کشی های جدید، برای برپایی نمایشگاه های جدید موقتی و دائمی، در بیرون از بازار بستری فراهم کرد (فوران، 1388: 355)؛ درحالی که قبلاً عمده ترین محل تهیۀ کالا، بازارها بودند. خیابان در این زمان، فعالیت های شهری را رونق داد و در فضاهای شهری، به تعریف وجایگاه تازه ای دست یافت که بازارهای قدیمی فاقد آن بودند (کیانی، 1383: 200)؛ بنابراین در این دوره، وضعیت درونی بسیاری از طبقات و شکل ظاهری شهرهای مهم، با ایجاد بناها و تأسیسات جدید تغییر پیدا کرد و همین مسئله سبب تغییرات بسیاری در زندگی مردم می شد؛ هرچند در عمل، بسیاری از الزامات زندگی، مانند دورۀ قبل همچنان وجود داشت.

آخرین نکته اینکه در این دوره، بازارهای کوچک محلی فراوانی، در اکثر شهرها احداث شد (حسامیان، 1363: 38) و بدین ترتیب، رقیبی برای بازارهای اصلی به وجود آمد. سمبل شهرهای ایران تا این دوره، بازار و مسجد بود که جای خود را به خیابان داد؛ بنابراین در این دوره، در نتیجۀ برنامه های شبه مدرنیستی،10 بافت فیزیکی شهرها و به دنبال آن ساختار و سبک معیشت بازاریان نیز تغییر پیدا کرد.

 نتیجه

در تاریخ ایران دورۀ معاصر و به ویژه با روی کارآمدن حکومت پهلوی، مسئلۀ بسیار مهم، تغییر وضعیت درونی و ساختار زندگی گروه های اجتماعی است. در این راستا، اصناف و بازاریان یکی از این طبقات به شمار می روند که در نتیجۀ نوسازی سریع و همه جانبۀ کشور، در کانون توجه دولت قرار گرفتند. گروهی که در تحولات مهمی همچون جنبش رژی، انقلاب مشروطیت، جمهوری خواهی و... نقش آفرینی کردند. هرچند به علت کم سوادی و ضعیف بودن سطح تجربۀ سیاسی، معمولاً آلت دست اعیان و سیاستمداران دیگر قرار می گرفتند و به ندرت، از خود استقلال رأی نشان می دادند.

 این گروه در جریان نهضت مشروطه خواهی، فداکاری بسیاری از خود نشان دادند و بسیاری از بزرگان مشروطه خواه، از میان ایشان برخاستند. مراکز مهم همچون مساجد، تکایا، موسسات خیریه، سازمان های صنفی، قهوه خانه ها و... همه در بازار قرار داشتند و اصناف، گردانندۀ اصلی آنان بودند؛ حداقل به لحاظ مالی. اصناف و بازاریان بیشتر به علت منافع اقتصادی، با دولت های زمان خود مخالف می کردند؛ ولی این انگیزه، در کنار علایق مذهبی، بین آن ها با روحانیان و علما رابطه تنگاتنگی ایجاد می کرد.

برآمدن رضاخان سرآغاز عصر تازه ای، در سرنوشت و وضعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آنان بود. روند حوادث از این مرحله به بعد، زندگی آنان را تحت تأثیر قرار داد. اطّلاع از دستاوردها و کارکردهای آن ها، لزوم کنترل و مداخلۀ بیشتر بر وضعیت درونی این مجامع را برای رضاخان و طرفدارانش محسوس تر کرده بود. در سیاست های دولتی این دوره، از جنبه های مختلف سعی شد، نفوذ دولت در بازار افزایش یافته و استقلال درونی سابق نهاد بازار و افراد وابسته به آن، یعنی اصناف و پیشه وران، کاهش یابد. خیابان کشی های جدید الگوهای سنتی را بر هم زد و بازارها در برابر بناهای جدید، اهمیت تاریخی خود را از دست دادند.

سیاست های اقتصادی دولتی چهرۀ ظاهری اقتصاد و جامعه را متحول کرد و ازجمله پیامدهای این روند، تضعیف فعالیت های صنفی و جامعه بازاری بود؛ در نتیجه، این گروه ها که همواره پشتیبان روحانیان بودند، منزوی شدند. با ازدست رفتن توان مالی و استقلال درونی، در واقع کارکرد سیاسی اصناف و بازاریان نیز از بین رفت؛ لذا در عصر رضاشاه، برخلاف قبل، ما حضور فعال بازاریان را در سیاست شاهد نیستیم و تعداد نمایندگان آنان در مجلس کاهش یافت. گرچه آنان ازجمله مهم ترین مخالفان او به شمار می رفتند و در کنار علما، تنها طبقه ای بودند که در مقابل برخی از برنامه های پهلوی اول، ازجمله جمهوری خواهی وکشف حجاب، ایستادند؛ لذا در انتظار رفتن او ماندند و در جریان خروج او از کشور، واکنشی نشان ندادند.

 روند نوسازی کشور و ایجاد دولت مدرن، نیازمند برخورد قاطعانه با گروه های نیمه مستقل داخلی، ازجمله اصناف و بازاریان بود که این امر، قدرت دولت مرکزی را در بین آنان افزایش داد. دولت با اعمال سیاست های خود، بر بازار مانع از تداوم و پویاییِ همبستگی دوطرف بازار و روحانیان شد. در این دوره، اصناف و صاحبان حِرَف بسیاری از بین رفتند و اصناف جدید، با توجه به مقتضیات روز، ایجاد شدند و خواسته های جدیدی در آنان به وجود آمد که بررسی آن نیازمند پزوهش مستقلی است.

 پی نوشت ها:

5. گفتنی است در بسیاری از برنامه های داخلی عصر پهلوی اول، یک روش مهم برای توجیه اقدامات، جوسازی و تبلیغ به نفع او بود که تیم طرفدار و مریدان او انجام می داد و این طور سیاستی در دیگر برنامه ها نیز وجود داشت؛ مثلاً در جریان تغییر سلطنت که تلگراف های فراوانی به طرفداری از رضاخان شکل گرفته بود (بهشتی سرشت، 1382: 397 تا 400).

6. بعد از عهدنامه مودت 1921م/1300ش و لغو امتیازات روسیه تزاری، مناسبات بین ایران و روسیه رونق گرفت (جهان آرا، 1390: 75 تا 184).

7. اصناف و نظام صنفی در تاریخ معاصر، با وجود تمام اهمیتی و کارکردی که در تحولات داشته ، از پویایی درونی و قانونی خود برخوردار نبوده است و حتی به زعم عده ای از محققان، فقدان وجود نظام صنفی واقعی از موانع تاریخی رشدنیافتن سرمایه داری بوده است (درباره آسیب شناسی اصناف و تشکل ها در تاریخ معاصر ایران ر.ک: اشرف، 1375: 17 تا 48)

8. کریم بوذرجمهری از نظامیان عصر پهلوی اول و از نزدیکان به او بود که در 1302ش، به کفالت بلدیه تهران منصوب شد و ده سال متوالی، رئیس بلدیه تهران بود. وی در نوسازی شهر تهران و خیابان کشی و ساختن عمارات ضروری زحمات بسیاری متحمل شد. کریم آقا عوارض جدیدی وضع و مالیات خودروها و کالسکه ها و سایر عوارض شهری را لغو کرد. اداره خیریه و مریضخانه بلدیه و دارالمجانین و آتش نشانی را تأسیس کرد و در آسفالت کردن خیابان های تهران کوشید. او توانست سهم عمده ای در مدرنیزه کردن تهران بین سال های 1302 تا 1312 داشته باشد (عاقلی، 1386: 427).

9. زمان رضاشاه در تاریخ شهرسازی و معماری ایران، در راستای برنامه های نوسازی و تجدد و مسائلی چون ناسیونالیسم، دوره مهمی بود که طی آن، بافت بسیاری از شهرها و شکل ظاهری ابنیه تغییرات بسیاری پبدا کرد و اقدامات فراوانی نیز در اصلاح شهری انجام گرفت؛ اصلاحاتی که در زمان مشروطیت طرح شده بود؛ ولی تا زمان رضاشاه به تأخیر افتاده بود (برای اطلاع بیشتر از این جریان، ر.ک به صفری، 1393، 60 تا 296).

10. این اصطلاح از کاتوزیان وام گرفته شده است.

مراجع

الف. اسناد و مدارک آرشیوی

. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، ش سند 14769/1/12، ش بازیابی 6138/293.

. -----، ش سند ندارد، ش بازیابی 82952/298.

. -----، ش سند ندارد، بازیابی 8745/290

. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، ش بازیابی2-12-4784.

 . مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، کارتن16، دوسیه489، ش بازیابی16026.

. -----، کارتن16، دوسیه549، شماره بازیابی18299.

. -----، کارتن19، دوسیه45، بازیابی17311.

. -----، کارتن20، دوسیه45، بازیابی17312.

. -----، کارتن15، دوسیه90، بازیابی1458.

. -----، کارتن24، دوسیه136، بازیابی19245.

. -----، کارتن24، دوسیه131، بازیابی22791.

ب. مجموعه قوانین و مصوبات مجلس

. لوح مشروح مجموعه قوانین حق،  قانون الغاء مالیات های صنفی و مالیات سرشماری، مصوب 20آذر1305.

. - -----، قانون الغاء مالیات های صنفی و مالیات سرشماری، مصوب20 آذر1311.

. لوح مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره پنجم، جلسات123 و 124، مذاکرات مربوط به لغو مالیات صنفی.

.  -----، دوره ششم، جلسه37، 13آذر 1305.

.  -----، دوره هفتم، جلسه113، 12فروردین1309، قرائت لایحه مالیات.

.  -----، دوره نهم، جلسه50، دوشنبه 29آبان1312.

. مجموعه قوانین موضوعه و مصوبات دوره پنجم قانون گذاری، 1350. تهران: اداره کل قوانین.

ج. کتاب‏های فارسی

. آبادیان، حسین، (1389)، بسترهای تأسیس سلطنت پهلوی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

. آبراهامیان، یرواند، (1388)، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نی.

. آپتون، جوزف، (1380)، تحلیلی بر تاریخ معاصر ایران، ترجمه عباسقلی غفاری فرد، تهران: سرا.

. آوری، پیتر، (1373)، تاریخ معاصر ایران،ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: عطایی.

. آیرملو، تاج الملوک، (1380)، خاطرات ملکه مادر، مصاحبه کنندگان ملیحه خسروداد، تورج باتمانقلیچ، محمودی علی، تهران: به آفرین.

. اتابکی،تورج، (1391)، تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران: ققنوس.

. اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، (1378)، زیر نظر جمعی از نویسندگان، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

. اشرف، احمد، (1359)، موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران: دوره قاجار، تهران: زمینه.

. امینی، علرضا، (1382)، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران: از قاجار تا رضاشاه، تهران: قومس.

.ایوانف، م.س، (1356)، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی، تهران: حزب توده.

. بروجردی، مهرزاد، (1389)، تراشیدم، پرستیدم، شکستم، تهران: نگاه معاصر.

. بهار، محمدتقی، (1363)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران: امیرکبیر.

. بهشتی سرشت، محسن، (1380)، نقش علما در سیاست: از مشروطه تا انقراض قاجار، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی.

. بصری، علی، (1350)، یادداشت های رضاشاه در زمان ریاست الوزرایی و فرماندهی کل قوا، ترجمه شهرام کریملو، تهران: چاپخانه ارتش.

. بهبودی، سلیمان، (1372)،  خاطرات دوران رضاشاه، به کوشش غلامحسین میرزاصالح، تهران: طرح نو.

. بلوشر، فون، (1363)،  سفرنامه، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران: خوارزمی.

. ترابی فارسانی، سهیلا، (1384)، تجار، مشروطیت و دولت مدرن، تهران: تاریخ ایران.

. حائری، عبدالهادی، (1360)، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران: امیرکبیر.

. حسامیان، فرخ و دیگران، (1363)، شهرنشینی در ایران، تهران: آگاه.

. حکیمی، محمود، (1365)، داستان هایی از عصر رضاشاه، تهران: قلم.

. دلدم، اسکندر، (1371)،  زندگی پرماجرای رضاشاه، ج1، تهران: گلفام.

. دولت آبادی، یحیی، ( 1362، حیات یحیی، ج4، تهران: عطار.

. رجبی، پرویز، (2535)، معماری عصر پهلوی، تهران: دانشگاه ملی.

. شجیعی، زهرا، (1372)،  نخبگان سیاسی در ایران: از مشروطیت تا انقلاب اسلامی، ج4، تهران: سخن.

. شهری، جعفر،  (1369)، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، 2ج، تهران: رسا.

. -----، (1371)، طهران قدیم، ج1، تهران: معین.

. صلاح، مهدی،  (1388) ، کشف حجاب، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی.

. عاقلی، باقر، (1386)، رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران: نامک.

. عیسوی، چارلز، (1369)، تاریخ اقتصادی ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران: گستره.

. عین السلطنه، قهرمان میرزا، (1378)، روزنامه خاطرات، ج6 و 8، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران: اساطیر.

. غنی، سیروس، (1377)، ایران: برآمدن رضاشاه و نقش انگلیسی ها، ترجمه حسن کامشاد، تهران: نیلوفر.

. فلامکی، منصور، (1375)، سیری در تجارب مرمت شهری، تهران: دانشگاه تهران.

. فلور، ویلم، (1365)، جستارهای تاریخ اجتماعی ایران عصر قاجار، ج2، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران: توس.

. فوران، جان، (1388)، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: رسا.

. کاتوزیان، محمدعلی همایون، (1382)، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: مرکز.

. کرونین، استفانی، (1387)، رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران: نیل.

. کیانی، مصطفی، (1383)، معماری در دوره پهلوی، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر.

. مختاری اصفهانی، رضا، (1380)، اسنادی از انجمن بلدی، تجار و اصناف، 2ج، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.

. مستوفی، عبدالله،  (1371)، شرح زندگانی من، ج3، تهران: زوار.

. مکی، حسین، (1362)، تاریخ بیست ساله ایران، ج2، تهران: علمی.

. میلسپو، آرتور، (1356)،  مأموریت آمریکایی ها در ایران، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: پیام.

. نفیسی، سعید،  (1345)،  تاریخ معاصر ایران، تهران: اقبال.

-.هدایت، مهدیقلی خان، (1363)، خاطرات و خطرات، تهران: زوار.

د. مقالات

. اشرف، احمد، (زمستان 1374)، «نظام صنفی و جامعه مدنی»، ایران نامه، ش53، س14، ص5 تا 40.

. صفری، سهیلا، محمدامیر شیخ نوری و شهرام یوسفی فر، (بهار و تابستان 1393)، «اعتراضات مردم به نوسازی شهری»، تحقیقات تاریخ اجتماعی، س4، ش1، ص 260 تا 296.

. فلاح توتکار، حجت، (بهار1391)، «نشریه بامداد ارگان انجمن اتحادیه اصناف تهران»، فصلنامه مطالعات تاریخ ایران اسلامی، ش1، س1، ، 63 تا 74.

. کشاورزیان، آرنگ، (اسفند 1383)، «در جستجوی مفهومی برای بازار»، گفتگو، ش42، ، ص 73 تا 141.

. فلور، ویلم، (پاییز و زمستان 1388)، «اصناف»، ترجمه فرخ یزدانی، نامه انجمن، ش 35 و 36، س9، 91 تا 112.

ه. روزنامه ها

. ایران، 29رجب1340، ش1104، 2.

. حبل المتین، سال33، ش2، 23جمادی الثانی1342، 10 و 11.

. عصر جدید، اردیبهشت 1307، ش48، 1 تا 52.

. عصر جدید، خرداد1307، ش49، 1 تا 52.

. عصر جدید، آذر1307، ش55، 1 تا 52.

و. منابع لاتین

Ashraf, Ahmad (1990). Bazar: Socioeconomic and political roll,Encyclopedia of Iranica, vol IV, edited by Ehsan Yarshater, Londen & NewYork.

Groot, Joanna de (2007). Religion, Cultur and Politic in Iran, I.B.Tauris Publishers & Co. Ltd in New Yourk.

Keshavarzian, Arang(2007). Bazar and State in Iran, Cambridge University Press.

Wilber, D. 1975. Riza shah Pahlavi: The Resurrection and Reconstruction of Iran, NewYork.

نویسندگان:

عبدالرفیع رحیمی؛  محسن بهشتی سرشت

مسعود آدینه وند: دانشگاه بین المللی امام خمین قزوین 

فصلنامه پژوهشهای تاریخی- پاییز 1394.

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه