دیدبان: در جریان انتخابات مجلس پنچم، جامعهی روحانیت مبارز (به دلیل مخالفت جمعیت موتلفهی اسلامی)حاضر نشد پنج نفر از اطرافیان آقای هاشمی رفسنجانی را در فهرست مشترک قرار دهد. این عمل جامعهی روحانیت مبارز باعث شد عدهای از نیروهای همکار اقتصادی رئیسجمهور و به اصطلاح جمعی از کارگزاران سازندگی با انتشار نامهای از سوی 16نفر از وزراء، معاونین رئیس جمهور، رئیس بانک مرکزی و شهردار تهران در تاریخ 30/11/1374 که به مجلس شورای اسلامی نوشته شده بود از جناح راست انشعاب کند و جناح راست مدرن را تشکیل دهد. پایگاه اصلی آنها قشر روشنفکر، صنعتگر، و کارگزاران اقتصادی و اجرایی کشور بودند.(1)
اعضای هیئت موسس آن در ابتدای تأسیس عبارت بودند از: محمد هاشمی رفسنجانی(رئیس هیئت موسس)، محمدعلی نجفی، غلامحسین کرباسچی(دبیر کل)، سیدمحسن نوربخش، سید عطاالله مهاجرانی، فائزه هاشمی رفسنجانی، حسین مرعشی، رضا امراللهی، سیدمصطفی هاشمیطبا، و علی هاشمی.
اعضای شورای مرکزی در سال 1374، علاوه بر اعضای هیئت موسس عبارتاند از: محسن هاشمی رفسنجانی، اسحاق جهانگیری، علی مصلحی، سیدحسین هاشمی، اسماعیل جبارزاده، عبدالناصر همتی، فاطمه رمضان زاده، یدالله طاهر نژاد، غلامرضا فروزش، رضا ملکزاده، محمد عطریانفر، هدایتالله آقایی.
افول تدریجی
آیت الله هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوریاش با مخالفتهای جدی از دو جناح چپ و راست مواجه شده بود، مخصوصاً در دوره دوم ریاست جمهوری، بنابراین مطمئنتر از کارگزارانیها برای اداره دولتش پیدا نکرد. از طرف دیگر هم حزب کارگزاران تکیهگاهی مطمئنتر و بهتر از هاشمی رفسنجانی پیدا نکرد. این پیوند عامل قدرتمندشدن و رشد حزب کارگزاران سازندگی بود.
البته این داستانِ دیگر احزاب دولت ساخته هم نیز هست و کارشناسان جامعه شناسی سیاسی همیشه آن را یکی از عوامل عدم رشد و موفقیت احزاب در ایران میدانند. طبیعی است که با به سر آمدن دولت، حزب خودساخته آن هم رو به افول میگذارد؛ زیرا عاملی که باعث قدرت و ماندگاری آنها میشد دیگر وجود ندارد.
کارگزاران هم از این قاعده مستثنی نیست. آنها پس از اتمام ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ابتدا به دنبال تمدید زمان ریاست جمهوری وی با تغییر قانون اساسی بودند پس از شکست این پروژه به دفاع تمام قد از خاتمی پرداختند. آنها در مجلس ششم حدود 40 کرسی را بدست آوردند و مناصبی را هم در دولت خاتمی صاحب شدند، اما با انتخاب شدن محمود احمدینژاد به شدت افول کردند و کم کم از فعالیتشان کاسته شد و نامشان از اذهان رفت؛ به طوری که عطریانفر یکی از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران هم به این نکته اشاره کرد و خبر از مرگ کارگزاران داد. در انتخابات سال 88 بین آنها تشتت بوجود آمد؛ کرباسچی که دبیر کلشان بود از کروبی حمایت کرد و بقیه به دفاع تمام قد از موسوی پرداختند و در اعتراض به نتایج انتخابات بیانیهای صادر کردند که در قسمتی از آن آمده است:
"مایه تاسف و تاثر گردید اینکه در اوج شکوه و عظمت سیاسی ملت ایران، پارهای جزم اندیشیها، بیتدبیریها، خودخواهیها و ناسپاسیها، این نعمت بزرگ را به نقمت، اعتماد عمومی را به بیاعتمادی و فرصتها را به تهدید تبدیل کرد."
محمد عطریانفر از اعضای شاخص حزب نیز در اعتراض به نتایج انتخابات دستگیر شد. یکی دیگر از علل افول زودرس این حزب این بود که برآمده از هرم پایین جامعه نبود بلکه از اجتماع نخبگانی تشکیل شده بود که هدفشان کسب قدرت سیاسی بود. آنها تشکیلات استانی فراگیری نداشتند و بیشتر بر توانایی رسانهای و قدرت مالی اعضای حزب تکیه داشتند.
افراد مشخص شده در تصویر شامل: فائزه هاشمی، سعید لیلاز، جهانبخش خانجانی، محمد قوچانی، حسین مرعشی، غلامحسین کرباسچی و محمد عطریانفر از جمله افرادی هستند که طبق اسناد در فتنه88 حضور پررنگ و بعضا حداکثری داشته اند! |
تولدی دوباره
اما بخت با این حزب یار بود؛ با پیروزی حسن روحانی در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، کارگزاران فضا را برای فعالیت سیاسی مناسب دید و دوباره به صحنه سیاسی کشور بازگشت و نامش بر سر زبانها افتاد. درحال حاضر کارگزاران نزدیکترین حزب به دولت حسن روحانی محسوب میشود به طوری که بعضی از هسته مرکزی آن خود را در پیروزی وی موثر میداند. معاون اول روحانی، اسحاق جهانگیری و محمدعلی نجفی که سرپرستی وزارت علوم و ریاست سازمان میراث فرهنگی را در دولت یازدهم در کارنامه خود دارد، اعضای برجسته کارگزاران اند.
بازسازی با فتنهگران
رویش دوباره آنها به همینجا ختم نشد و آنها اعضای جدیدی را به شورای مرکزی خود اضافه کردند. اعضایی که شاید تفکرات آنها با اعضای قدیمی چندان سازگار نباشد. اعضای جدید عبارت اند از محمدحسین عادلی، سعید لیلاز، محمد قوچانی، علی جمالی، شهربانو امانی، فاطمه مقیمی، اعظم نوری، عباس علیخانی، علیاشرف افخمی، سیدافضل موسوی، غلامرضا پناه، سیدعبدالله حسینی، عباسعلی اللهیاری، فرزانه ترکان، خانم کفایتی، جهانبخش خانجانی، حجتالاسلام ملکی.
از میان این افراد چند نفر سابقه محکومیت در فتنه 88 را دارند. محمد قوچانی به واسطه تاثیرش در آشوب خیابانی 30 خرداد 88 بازداشت شد و پس از حدود 4 ماه با وثیقه آزاد شد، سعید لیلاز نیز به 9 سال زندان محکوم شد که در دادگاه تجدیدنظر به 6 سال کاهش یافت و در تیر 1392 نیز با توقف حکمش، آزاد شد. جهانبخش خانجانی هم در فتنه 88 به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهور یاسلامی و تشویش اذهان عمومی محاکمه و به 6 سال حبس محکوم شده بود. شهر بانو امانی هم در پرونده فتنه 88 بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شد(2)
استعفای رئیس هیئت موسس
پس از بازسازی کارگزاران سازندگی و ورود افراد جدید و جوان به این حزب، با جدایی یکی از اصلی ترین اعضای خود یعنی محمد هاشمی رفسنجانی مواجه شد. او برادر آیت الله هاشمی رفسنجانی، یکی از ارکان حزب و رئیس هیئت موسس بود و مسئول دفتر سیاسی حزب بود. او سال ها ریاست سازمان صدا و سیما را بر عهده داشت.
وی علت اصلی جدایی خود را اینگونه بیان میکند:
" آنچه اخیرا اتفاق افتاد و به استعفای من منجر شد، ترکیب شورای مرکزی جدید بود. بالاخره اشخاصی در این گروه الان حضور دارند که از بدو تاسیس با کارگزاران نبودند و دربرهههایی، منتقد کارگزاران بودهاند.(3)"
او اعضای جدید را لیبرال میداند و معتقد است که اسلام با لیبرابیسم مخالف است. او ورود این اعضا را عاملی برای حاکم شدن تفکر لیبرالی بر حزب میداند و سرنوشتی مانند حزب مشارکت را برای حزب سابقش پیش بینی میکند.(4)
البته لیبرال بودن اعضای جدید راز مگویی نیست؛ آنها به صراحت در مصاحبهها و یادداشتهایشان به این نکته اشاره میکنند و خود را لیبرال دموکرات مسلمان مینامند. محمد قوچانی از اعضای شورای مرکزی جدید نیز در شماره نوروزی مهرنامه که ارگان مطبوعاتی کارگزاران محسوب میشود و با مدیریت پشت صحنه غلامحسین کرباسچی اداره میشود در سر مقاله هفتهنامه، لیبرالیسم سیاسی را به عنوان خط مشی رسمی کارگزاران معرفی میکند. غلامحسین کرباسچی و حسین مرعشی از اعضای شاخص حزب هم صراحتاً خود را لیبرال معرفی میکند. شنیده شده عطریانفر که لیبرال بودن کارگزاران را انکار میکند در حال جدایی از کارگزاران است. این اظهارات با واکنش بسیاری روبرو شده است زیرا لیبرالیسم در تضاد واضحی با اسلام قرار دارد.
چرایی تضاد لیبرالیسم با اسلام
در بعد اندیشه و تفکر تقریبا هیچ شکی در مباینت و تضاد این دو نوع تفکر نیست. یکی از اصول لیبرالیسم (ایندیویژوالیسم: individualism) فردیت است. فردیت هر گونه مرجع بیرون از انسان را رد میکند و راه درست را تشخیص انسان میداند. در واقع نوعی نسبیت را رواج میدهد؛ بدین معنا که واقعیت و حقیقت واحدی وجود ندارد و هر کس هر برداشتی که از حقیقت دارد، صحیح است. نتیجه این اصل انکار هرگونه دین و مذهب است که منشای الهی دارد.
اما آقای قوچانی که ظاهراً خود نیز به این نکته واقف است، با تفکیک میان حوزه نظر و عمل مدعی است که ما در حوزه عمل لیبرالیم و در حوزه نظر لیبرال نیستیم و میخواهیم از دستآوردهای لیبرالیسم در حوزه عمل بهره ببریم. او میگوید ما فقط به اصول لیبرالیسم در عمل یعنی حقوق انسان، حکومت قانون و اقتصاد آزاد توجه داریم.
نکته اینجاست که کدام حقوق انسان، کدام حکومت قانون و کدام اقتصاد آزاد؟
طبیعی است که هر برنامهای که در عمل توسط هر مکتبی ارائه میشود برگرفته از اصول اندیشهای آن است. این اصول عملی لیبرالیسم که با نفی و انکار دین و بالتبع دین اسلام بوجود آمده چگونه ممکن است در یک جامعه اسلامی پیاده شود؟
نتیجه گیری
حزب کارگزاران پس از یک دوره افول، بخت با آنها یار بوده و دوباره به صحنه سیاست کشور بازگشتند. به نظر دیدبان هدف اولیه از نوسازی آنان تقویت جنبه رسانهای و مالی حزب است که بواسطه آن بتوانند در انتخاباتهای آینده، مخصوصا انتخابات مجلس شورای اسلامی پیروز باشند. اما پیروزی به چه قیمت؟! پیروری با تفکر التقاطی لیبرال دموکراسی اسلامی؟!!
منابع:
1.یحیی فوزی تحولات اجتماعی سیاسی بعد از انقلاب اسلامی در ایران ج2 ص250
2. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/333214
3. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/533697
4. http://www.tasnimnews.com/Home/Single/535027