دیدبان

جهان از پشت عینک آوینی// ماهیت سینما(1)

جهان از پشت  عینک  آوینی// ماهیت سینما(1)

دیدبانآنها كه براي "هنر" معنايی مقابل "تكنولوژی" قايل هستند ممكن است از اين كه گفته میشود، سينما يكی از محصولات تكنولوژيك تمدن غرب است برنجند، اما این را میدانیم که امروزه الفاظ معنای حقیقی خود را از دست داده اند و گاها هم معنایی وارونه یافته است؛ بنابراین شاید بهتر باشد سینما را "هنر تکنولوژی "بنامیم.

برای پی بردن به ماهیت سینما واسلامی کردن آن بر آن شدیم که نگاهی تیتر وار به تجربیات سید شهیدان اهل قلم داشته باشیم.

1-"اصالت روش و ابزار" از خصوصيات ذاتی و ماهوی تمدن غرب است و همين خصوصيت است كه به آن امكان فراگيری بخشيده است. "جهان غير غرب" ابتدا نخست مجذوب ابزار و روشها شده است وبعد در پی آن "غايات" را نيز پذيرفته است. مقبوليت عام تكنولوژی در آنجاست كه می‌تواند از عهده تامين نیازهای حيوانی انسانی برآيد وعادات و تعلقات همراه با آن، بناچار رفته رفته فطرت الهی انسان را درگورهوای نفسانی اش دفن میکند و از او همان موجود ذليلي رامیسازد كه امروزه تحت ولايت تكنيك در سراسر جهان پراكنده شده است.
بنابراین صنعتی شدن، پيش از هر چيز به فرهنگی نياز دارد كه آن را "فرهنگ صنعتي شدن" يا "فرهنگ تكنولوژی" مینامند.فرهنگی که با هیچ فرهنگ دیگر مغایرت ندارد ونمی توان آن را در یک جا جمع کرد، واگر غیر از این گمان کنیم خواه یا ناخواه فرهنگ غرب راعین کمال ویا حتی عین اسلام میدانیم که هرگز چنین نیست وکمال انسان درقرب حق است..
آيا قرب حق مستلزم اين است كه ما از صنم فريباي تكنولوژي دل بكنيم؟ سخن از دل كندن نيست، سخت از آن است كه اين صنم،‌صورتي است كه روح تمدن غرب به خود گرفته است و جز در ذهن جدايي نمي‌پذيرد.

افرادی که بعد از پيروزی انقلاب اسلامي گمان میکردند كه برای دست يافتن به سينمايی كه بتواند در خدمت اسلام قرار بگيرد، كافي است كه به جوانان مومن علاقمند، تكنيك فيلم‌سازی آموخته شود. اكنون بخوبی دريافته‌اند كه تكنيك فيلمسازی، يعني مجموعه روشها و ابزار كار في نفسه حامل فرهنگ غرب است و از خود مي‌پرسند كه : پس چه بايد كرد؟

ما بعد از پيروزی انقلاب اسلامی، با تمدن غرب و محصولات و لوازم آن، با ساده‌لوحي بسيار برخورد كرده‌ايم و اكنون در همه جا، كم و بيش، با همين پرسش روبرو شده‌ايم كه "پس چه بايد كرد؟ "

2-فيلم خوب، از نظر عموم منقدان فيلمي است كه بيننده آن فرصت چون و چرا پيدا نمي كند، و "ريسيمان نامرئی جذابيت" بدنبال خويش بکشاند وزمانی به خود می آيد كه فيلم به پايان رسيده باشد. يك طرف"تماشاگر" است كه با ميل، رشته عقل و اختيار خود را به فيلمساز میدهد تا او را با خود به هر طرف كه مي‌خواهد بكشاند و طرف ديگر،" فيلمساز" است كه با مجموعه‌ای از شيوه‌ها كه در مجموع " تكنيك‌ سينما"ناميده مي‌شود، مي كوشد كه بيننده را سحر كند و تا آخر كار بكشاند.

اما باید بپرسیم، فيلمساز و بيننده چه "غاياتی" را دنبال می‌كنند؟ فیلمسازباچه هدفی فیلم میسازد؟آیامیخواهد تماشاگرش را به سوی حق بکشاند؟

از سوی ديگر، تماشاگر با "غرق شدن" در واقعيت‌ درون فيلم به نوعی" بيخودی و مستي" دست مي‌يابد. دقیقا مانند آنچه که فرد را به سوی شراب انگور مي یكشاند،"رنجی" كه با «خودآگاهي» همراه است.

وتماشاگرهم متناسب با ضعف و قوت روح شان در فيلم غرقمیشود ؛ انسان بخشی از بالاترين مراتب روان خويش را بيرون از واقعيت فيلم نگاه می دارد، وگرنه تماشای فيلمهای ترسناك يا غم‌انگيز نمی‌تواند با "تفنن و لذت" همراه باشد.

اما در طرف ديگر، فيلمساز قرار دارد. برخلاف آنچه عموما نقل می‌شود، فيلم بازآفرينی يا بازتاب واقعيت نيست، بازتابی است از درون فيلمساز، اگرهم فيلم را هنر دانسته‌اند بجهتاین است كه هر فيلم، مظهری از روح سازنده آن است. فيلمساز نيز با استفاده از شيوه‌ها و تمهيدات گوناگون كه در مجموع"تكنيك‌ فيلمسازی" ناميده می‌شود، سعی دارد كه تماشاگر را "مسحور و مفتون و از خود بيخود" كند.

روح آدمی ساحتی دارد كه" فطرت الهي" اوست و ساحتي ديگر كه متعلق بدن حيوانی اوست و عادات و تعلقات شخصيت و اجتماعي‌اش. حيطه عمل فيلمساز كدام يك از اين ساحات وجودی بشر است؟

در اینجا منظورمحتوای فيلم نيست، اگر چه كه «محتوای نامناسب و مفسده انگيز" از "لوازم ذاتیسينما" نيست چرا که سينما" ظرفی " ست كه "مظروف يا محتوای آن" دارای "پيوند ذاتی" با خود ظرف نيست.

صرف نظر از محتوا، از لحاظ تكنيك هم، فيلمساز با ساحت دنيايی نفس بشر سر و كار دارد. فيلمساز برای غلبه يافتن بر روح تماشاگر و تاثير گذاشتن بر او، متوسل به حيطه‌هايی مي‌شود كه از طريق كارگردانی، هنرپيشگی و مونتاژ اعمال می شود؛ و اگر چه تا كسی در عمق اين شيوه‌ها، تامل و تعمق نكند اين معنا را درنخواهد يافت.

بشر امروزبه دنبال فراراز حقيقت است و بسيار مشتاق تسلیم در برابر این حيله‌گری و شعبده‌بازيها ست که از"رنج خودآگاهی " اسوده شود.سينماها، شهرهابازی ها و بسياری ديگر از مظاهر تمدن امروز،گريزگاهی هستند كه بشر برای فراراز حقيقت وجود خويش ساخته است.

3-انسان امروزبه دنبال امروز بهشت موهوم زمينی است و هدفش رسدن به بیخودی است که اين بهشت جز با ترك "عقل و اختيار" وآن هدف با غفلت از فطرت الهی به دست نمی آید. که باید گفت غرض از عقل،"عقل دل" است، نه "عقل سلیم"عقلی که دکارت آن را معنی کرده است،نوعی هوشمندی که همه آدما به یکسان از آن بهرمند هستند ؛ اما عقل دل، عقلی است كه با آن حضرت رحمان عبادت می شود.عقل دل درجستجوی بهشت حقيقتی ست.

4-سينما، ماهيتا با كفر و شرك نزديكی بيشتری دارد تا اسلاموالبته باید گفت نسبت سينما با حق و باطل يكسان نيست و از اين لحاظ، استفاده از سينما در خدمت اشاعه دين و دينداری، با دشواريهای خاصی همراه است كه اگر مورد غفلت واقع شود اصل مطلب منتفی خواهد شد.

استفاده از تعبیر "سینمای اسلامی"هنگامی درست است که سینما ماهیتاً، در نسبت میان حق و باطل بیطرف باشد؛ درحالی چنین نیستودر سینما، این قالب است که محتوای خودش را انتخاب میکند. خواسته یا ناخواسته، در تمدن امروز، روش و ابزار اصالت دارد و سینما نیز از این حکم کلی خارج نیست.

اگر محتوای سينما بخواهد كه به سوی اسلام متمايل گردد، تكنيك سينما، يعني مجموعه روشها و ابزار آن، حجابی است كه بايد خرق شود. تعبير سينماي اسلامی درست نيست، سينما شايد آنچنان كه هست مسلمان شدنی نباشد، اما می ‌توان آن را به "خدمت اسلام" درآورد و اين وظيفه‌ای است گران به گرده ما. و در اين راه، در نخستين قدم "تكنيك سينما حجاب محتواي آن" خواهد شد، حال آن كه در سينما به آن مفهوم كه اكنون وجود دارد،" تكنيك درواقع همان محتواست.

سینما و تلویزیون ظروفی نیستند که ما هرچه بخواهیم در آنها بریزیم؛ چراکه اصلا برای ایجاد "تفنن و تفریح و تغافل" شکل گرفته اند و اگر ما بخواهیم رسانه های گروهی را به سوی غایتی که حضرت امام فرموده اند،" دانشگاه عمومی اسلامی"، بکشانیم، قبل از هر چیز، لازم است که با تحقیق و تعمق در ماهیت این وسایل و موجبات آنها، راههای خروج از "موجبیت تکنیک" را جستوجو کنیم»

فیلمساز، اول باید از ماهیت سینما و ابزار و وسایل آن شناختی صحیح و حکیمانه پیدا کند. سپس با دریافت الزامات غلطی که تکنیک به او میقبولاند، در جهت خروج از موجبیت این قالب قدم بردارد تابتواند محتوای اسلامی مدنظر خود را با این قالب تطابق دهد. نکته اینجاست، تا وقتی که فیلمساز در بند تکنیک است، به ناچار، خواسته یا ناخواسته، در خدمت جبهه باطل است.

باید تاکید کردکه اگرهدف، شیطانی باشند، تکنیک و ابزار سینما هم آنچنانکه هستند، با ما همراهی خواهند کرد و اگر نه، یعنی اگر بخواهیم محتوای سینما و تلویزیون را بهسوی حق متمایل کنیم، تکنیک و ابزار سینما و تلویزیون، فی انفسهم، حجاب هایی هستند که باید خرق شوند.

5-يكي از مهم‌ترين حجاب‌هايی كه بايد خَرق شود مساله "جذابيت" است كه بايد آن را از لوازم ذاتي سينما و تلويزيون دانستسينما و تلويزيون، چه از لحاظ تكنيك و چه از لحاظ محتوا، توجه خويش را معطوف نيازهای كاذب، عادات زايد و ضعف‌های رواني بشر كرده‌اند.انسان ذاتاً عجول است؛ سينما نيز اصالتاً به اين شتاب‌زدگي وقع می‌نهد و فيلم را از جنبه‌های كارگردانی، هنرپيشگی و مونتاژ به صورتي توليد مي‌كند كه حوصله مخاطب عجول سر نرود و اينچنين است که از لحاظ محتوا به ابتذال و سطحي‌نگری کشیده شده است و از لحاظ تكنيك نيز اصالت كار را بر سلب اختيار تماشاگر و ايجاد حالت تعليقي رواني براي او قرار داده است.
شهید آوینی معتقد بود که مخاطب عام بشری "ازخودگریز و اهل تفنن" است و به همین سبب خود را به هر لذتی تسلیم میکند و رشته اختیارش را به راحتی به هر چیزی میسپارد تا این لذت را به او منتقل کند؛ ازآنجاکه تمام برنامه سازان رادیو و تلویزیون و سینم معتقدند که اکثریت"مخاطب انهاست، لذا ناچارند "ذوق عامه" را رعایت کنند و رعایت ذوق مخاطب عام، تا آنجا پیش میرود که رادیوها و تلویزیون ها و سینماها پر می شود از مطالب سطحی و تفننی، داستانهایی احساساتی و مبتذل، دانستنیها و دیدنیها و شنیدنیهایی اعجابانگیز و... آن هم با زبانی که، به علت رعایت فهم عموم، به زبان محاوره روزمره نزدیک می شود و از زبان حقیقی که زبان قرب و معرفت است، دورخواهد شد.

برای جواب دادن به این سوال که پس جذابیت سینما در کجاست؟

باید از یک سو آن را در وجود "مخاطب عام سينما" جستجو کرد و از سوی ديگر بايد به "ماهيت سينما و تكنيك آن" توجه كرد که اين دومي مهمتر است. اما قبل از گذشتن از موضوع مخاطب سينما بايد يك بار ديگر بر اين حقيقت تأكيد كرد كه به هر تقدير مخاطب سينما "انسان كامل" نيست. انسان كامل به بي‌نيازی رسيده است و جز ذات حقيقت چيزی براي او جاذبه ندارد. انسان كامل "بيخودی" را در "فناء في‌الله" جستجو مي‌كند و "اهل تفنن" هم نيست.

نتیجه اینکهدر جستوجوی جذابیت سینما، بعد از توجه به ماهیت سینما و تکنیک که علت اصلی جذابیت سینما محسوب میشود، باید توجه یبه مخاطب عام داشت چرا که فیلم ساز برای جذب آن مجبور است با توجه میل آن پیش برود تا حرکت در جهت تعالی روح مخاطبش .

سينما، به عنوان هنر، وسيله‌ای است در خدمت بيان هنری، اگر چه در تاريخ، بيشتر منشأيت اثر را«سينماي تجارتي» دارد اما "سينماي هنری"به تعبير مصطلح مي‌تواند با پرهيز از جلوه فروشي‌های روشنفكر مآبانه نوعي "محادثه و همزبانی" باشد در ميان كساني كه زبان يكديگر را مي‌فهمند در اين صورت سينما بايد آن "مخاطب عام"را كه گفتيم رها كند و از "قيمومت تجارت"خارج شود.اما با این حال نمی توان مرزی بین سینما تجاری وغیر تجاری قائل شوبم چرا که امروز دیگر بحث سر خلاقیت هنری نیست وآثارهنری تنها برای مصرف روزمره تولید میشود؛این بدان معنا نیست که فیلم ساز نمی تواند برای خودش مخاطبی خاص برگزیند اما برای انتخاب آن باید راهی برای نجات از تجارت گرایی واصالت گیشه پبدا کند.

6-جذابيت از لوازم ذاتی سينماست و از اين نظر بين سينمای تجارتی و غير تجارتی تفاوتي نيست. سينمای غير تجارتی و بالاخص سينمايی كه می خواهد در خدمت اسلام قرار بگيرد، اگرچه نمی تواند مساله جذابيت را به طور كامل نفي كند، اما بايد بتواند از آن عبور كند.وبرخلاف سینمای تجاری که تکیه بر ضعف های بشری دارد باید روی خطاب خویش را به فطرت الهی انسان قراردهد.

سينما به عنوان هنر نحوی "بيان" است با لوازم و قواعد خاص خويش چرا کهامروزه در مفهوم "هنر" بيشتر به "جنبه بياني" آن توجه مي‌وشد و نهايتا وسايله ایست در خدمت "بيان نفسانيات" هنرمند.

اهميت تكنيك بيان- فن بيان- در هنر جديد تا آنجاست كه سير تماميت تاريخي هنر مدرن در حقيقت، سير جستجويي است كه هنرمندان متجدد براي يافتن سبك‌هاي بياني تازه‌تر انجام داده‌اند. اما آيا هرگز جای اين سوال وجود ندارد كه "محتواي هنر مدرن" چيست؟
هنر مدرن، اگرچه به تكنيك بيان اصالت مي دهد، اما هرگز در حد تكنيک محض توقف نمي‌كند و در سينما اگر چه شناخت تكنيك آن از همه چيز مهمتر است اما سينما نهايتا فقط تكنيك نيست كه اگر تنها "دستورالعمل كاربرد" آن را از غربيها فرا بگيريم ما را كفايت كند. در سينما فيلمساز "تكنيك سينما" را در خدمت "بيان نفاسانيات خويش" مي‌خواهد و بنابراين هرگز در حد تكنيك محض توقف نمي‌كند.فيلمساز نسبت به همه مسائل عالم وجود نظر مي دهد و هيچ حد و مرزي براي كار خويش نمي‌شناسد تاريخ، سياست، جامعه، روح و روان، فلسفه، هنر، دين و...همه چيز. با این حال آيا جاي اين پرسش وجود ندارد كه "مگر فيلمساز از صلاحيت اظهارنظر در همه اين موارد برخوردار است" ؟

مرزبندی موجود میان علوم – معارف- سیاست – دینواخلاق و...درتفکرغرب ناشی ازجدایی ست که به نام علم میان نطر –عمل به وجود آمده است.در حالی که همین سیاست ودین وهنرو...همگی وجوه مختلف ازیک واحد کلی هستند که اگر این تفکر غرب وغرب زدگی در ما موجود نبود هرگز خیال نمیکردیم که هنرمند آزاد است ومیتواند هر نوع تفکر واخلاقی را در سایه هنر ترویج دهد واو هم هرگز از خود نمی پرسد انچه که میخواهد بیان کند ارزش گفتن دارد یا نه!فقط سعی میکند آن را هنرمندانه بیان کند.

7-هنرمند اهل شهود و حضور است و اين چنين هنر لاجرم متكي به الهام است نوعي وحي كه نبايد با وحي خاصي كه به انبياء مي رسد اشتباه شود.

8-گفته شد، سينمايي كه مي خواهد در خدمت اسلام باشد بايد روي خطاب خويش را به فطرت انسان بگرداند که این امر به یک تحول اساسد در سینما منجر خواهد شد وقتي فيلم به مثابه يك نياز مصرفي براي اجتماعات كنوني انسانها در سراسر كره زمين تلقي شود، روشن است كه از قواعد و مناسبات حاكم بر جهان تجارت نيز تبعيت خواهد كرد.

اگر چه سينمای غير تجاری لااقل در محتوا خود را ملزم به رعايت اين مخاطب عام نمي‌داند اما نبايد نبايد تصور كرد كه از اين لحاظ تفاوتی اساسی ميان سينمای تجارتی وغير تجارتی وجود دارد، چرا كه اين مشكل اصولا به علوم انسانی باز می گردد و نحوه نگرش اين علوم به انسان. سينما نيز از آن نظر كه يكي از مظاهر فرهنگی تمدن غرب است، مستقيما مبتني بر علوم انسانی است.

زبان و بيان سينما زبان و بياني است كه با توجه به تكنولوژي خاص آن دستور پذيرفته است. اگر ما بخواهيم در سينما روي خطاب خويش را به فطرت الهي انسان بگردانيم. كه براي استخدام سينما در خدمت اهداف متعالي اسلام چاره‌اي جز اين نيست - بايد كيفيت تاثير گذاري عناصر بياني سينما را خوب بشناسيم.

اگر ما در هنر و سينمای امروز، آنچنان كه موسوم است به ارضاي اهواء و هوسهاي نفساني بشر بپردازيم و چه در تكنيك و چه در محتوا طرقي اختيار كنيم كه به تحكيم تعلقات حيواني و اثبات صفات مذموم وجود بشر بينجامد بدون ترديد از حقيقت وجود انسان و صراط مستقيم آن دور خواهيم افتاد .

مگر سينما و تلويزيون امروز راهی جز اين را میرود؟

اگر ما بخواهيم هنر امروز را در خدمت اسلام در آوريم بايد آفاق تذكر و تفنن را با يكديگر اشتباه و بدانيم كه هنر - اگر آنچنان كه هست ملحوظ شود، نه آنچنان كه بايد باشد - در خدمت تفنن بشر قرار گرفته است.

مردم عموما به سينما و تلويزيون بعنوان وسايلي كه ساعات فراغت آنها را پر مي كند مي انديشند و نبايد تصور كرد كه در اين انگاره به اشتباه رفته اند، در باب حقيقت مفهوم ارتباط جمعي نيز هر چند سخن بسيار است، اما مسامحمه شايد بتوان قبول كرد كه اجتماعات كنوني انسانها به وسايلي براي ارتباط جمعي نيازمند باشند. پر كردن ساعات فراغت مردم نيز در اين روزگار نيازی است كه بايد بر آورده شود اما آيا ارتباط جمعي و پر كردن ساعات فراغت مردم با ذكر و تذكر و تفكر قابل جمع نيستند؟

9-گفته شد كه زبان و بيان سينما زبان و بياني است كه با توجه به تكنولوژي خاص آن دستور پذيرفته است و اگر ما بخواهيم در سينما، روي خطاب خويش را به فطرت الهی انسان بگردانيم بايد در ماهيت يكايك عناصر بيانی سينما و در كيفيت تاثير گذاری آنها بر روح و جسم بشر، تامل و تحقيق كنيم.

بيان در سينما با مجموعه‌ای از عناصر همچون تصوير، صدا، موسيقي و...انجام می گيرد.

اما ازميان اين عناصر، كدام يك داراي اصالت است؟ و في المثال اگر تصوير داراي اصالت است، تناسب ارزشي ساير عناصر همچون كلام و موسيقي با تصوير چيست؟ روش است كه اين سوالات مي بايستي در طي مراحل تاريخي سينما جواب گفته شود بنابراين می توان دريافت كه چرا در مدارس سينمایی به تاريخ سينما اهميتی اين همه داده می شود اگر چه به هر تقدير تاريخ سينما، ما را از جستجوهای فلسفی در ماهيت آن بی نياز نمی كند و مخصوصا برای ما كه مي خواهيم سينما را در خدمت اسلام در آوريم، تحقيق در فلسفه سينما از اولين ضروريات است.

اما یک سوال وقتی مثلا یک شخص ادبی را در قالب تصویر یک هنر پیشه محصور شود؛ایا دیگر میتوان ادعا کرد که این همان شخصیت ادبی است؟

سينما تركيبی است از تصوير كلام و موسيقی شناخت زبان تصوير زبان كلام و زبان موسيقي و تحقيق در نسبتی كه بين اين سه زبان وجود دارد براي فيلم ساز واجب است اما آيا كار به همين حا ختم مي شود؟

شناخت اجزاء ما را به معرفت كل نمي رساند سينما در هر يك از اين سه زمينه كلام، تصوير و موسيقی دارای مشتركاتی با هنر های ديگر است كه لاجرم برای رسيدن به حقيقت سينما بايد وجوه تمايز آن را از ساير هنرها بخوبی باز شناخت في المثال اين اشتباه تقريبا عام از كجا منشا گرفته است كه گمان میکنیم سينما سناريويی است كه برای آن تصاويری دست و پا كرده‌اند؟ سينما از آن نظر كه بر يك سير داستانی متكي است، بشدت در معرض این انحراف قرار دارد كه به يك داستان مصور تبديل شود. آيا سينما داستان مصور است؟ شكي نيست كه سير داستاني يكی از عناصر اصلی سينما است، اما در يك داستان مصور، تصوير فرع بر داستان است، حال آنكه در سينما داستان بايد فرع بر تصوير باشد، و نه تنها داستان بلكه همه عناصر بيان سينمايي بايد در خدمت غنا بخشيدن به تصوير متحرك باشند.

عموما افرادی که برای اسلامی کردن سینما پا به این عرصه نهاده اند گمان میکنند که برای رسیدن به مقصود تنها نوشتن داستان هایی که رنگ وبوی دینی داشته باشد کافی است واصل کار به پایان رسده است در حالی که چنین نیست ونتیجه آن ادبیات مصور است درحالی که سینما در معنای حقیقی خود ماهیتی مستقل از ادبیات دارد.

ودر اخر باید گفت سینماوهم؛ مخیل؛ مصو؛ متحرک؛مصوتاست که نوعی تکنولوژی محسوب میشود.

آنچه که در اینجا بیان شد تنها مقدمه ای بود برای پی بردن و دانستن ماهیت سینما؛در ذیل به طور فهرست وار مباحثی که در اینده ارائه خواهد شد امده است.‌

1-آيا سينما «بازآفريني واقعيت» است؟

2-داستان فيلم و ماهيت داستانسرايي

3-فيلم مستند

4-واقعيت سينمايي

5--‌تناظر ميان كم و كيف، صورت و معنا

6-نسبت ميان تماشاگر و دوربين

7-خصوصيات بياني سينما با توجه به قاب تصوير

8-كمپوزيسيون و كيفيت تجلي زيبايي‌هاي عالم قدس در نسبت‌ها و مقادير

9-قاب تصوير؛ قرب و بعد؛ ارتفاع و زاويه دوربين؛ انطباق

10-مفهوم حركت

11-قوه متخيله و تصور حركت

12-پيوستگي بياني

13-حكمت مونتاژ

14-مونتاژ به مثابه پيوند غايي نماها

15-نسبت ميان كلام و تصوير و موسيقي




منبع: خبرنامه دانشجویان

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران