دیدبان

زنانی که گذرشان به داستان‌های پیش از انقلاب نیفتاد

زنانی که گذرشان به داستان‌های پیش از انقلاب نیفتاد
دیدبانزن و مرد دو نوع از نوع بشر دو پا و اشرف مخلوقات هستند که خداوند آنها را از نسل آدم و حوا آفرید. آنها روز به روز در زمین خدا پراکنده و بر تعدادشان افزوده شد. اما معلوم نیست این دعوای زنانه و مردانه و نگاه زنانه و نگاه مردانه از کجا شروع شد که جای مشخصی در بحث‌های دم دستی و عوامانه از یک سو و بحث‌های روشنفکرانه برای خود تصاحب کرده است! و این دعوا‌ها کار را به آنجا کشیده که قصه، تا قصه آدم و حوا و داستان‌های فولکلور مربوط به آفرینش پیش رفته است و هر یک از دو جنس بنا بر ذائقه خود افسانه‌ای ساخته‌اند و به آن پر و بال داده‌اند!
 
به هر حال امروز هم حساسیت‌های بسیاری در مورد نقش زنان و مردان وجود دارد و این حساسیت‌ها از خانواده‌های امروزی گرفته تا نقش زنان در اجتماع و تقابل‌های زنانه و مردانه در هنر نمود پیدا کرده است. اتفاقاً در مورد آخری یعنی هنر، چون مدعیان روشنفکری، بیشتر اطراف هنر می‌پلکند، دعواها درباره نقش زنان و مردان در آثار هنری بیشتر است و به همان نسبت، نسوان هنرمند معمولاً سعی می‌کنند جبهه مشخص‌تر و معین‌تری نسبت به مردان هنرمند داشته باشند و نسبت به نقش زنان در هنر حساس باشند. خواه این هنر فیلم و تئاتر و نقاشی و موسیقی بشد خواه داستان و شعر.
 
**دم خروس صف بندی‌های زنانه مردانه
از زمان آدم ابوالبشر که بگذریم و به قصه جبهه بندی‌های اخیر در هنر مدرن برسیم، باید دم خروس این صف بندی‌های زنانه و مردانه را از زمانی بجوییم که فشار و تحقیر و عقب افتادگی و بی‌سوادی از دوش زنان برداشته شد و آنها برای رهایی از چاله گذشته به چاهی افتادند که زنان اروپایی رفتند. چاهی که اگر دلوی در آن انداخته شود، از انتهای خشکش صدای فمینیسم و مرد ستیزی شنیده می‌شود.
زنان بسیاری در اروپا بی‌سواد و تحت ستم مردان بودند و همان بلایی که سختگیری‌های کلیسا بر سر جامعه اروپایی آورد و نهایتش به افسار گسیختگی و ماده پرستی و انکار همه چیز (همه چیز یعنی خدا و هر آنچه که به خدا مربوط است) رسید، بحث از آزادی‌های اجتماعی زنان شروع شد و به برهنگی و تصویرگری این برهنگی و داستان‌های عاشقانه و بعدتر محرک رسید.
 
**درک نادرست از آنچه که داشتیم
قصه زنان ایرانی پیش از انقلاب هم که در دوره‌ای به علت درک نادرست زنان و مردان از اسلام به بیراهه رفته بود و حکومت پادشاهان و ظالم و ضد مذهب به آن دامن زده بود، هر چند بسیار متفاوت‌تر از قصه زنان اروپایی پیش از رنسانس بود اما در عقب افتادگی و بی سوادی و خرافی گری، با زنان آن سوی دنیا شباهت‌هایی هم داشت.
تحلیل آنچه که پیش از انقلاب اسلامی در کشورمان در عرصه اجتماعی به وقوع پیوست، ریشه دعواهای زنانه و مردانه‌ای است که بعدها در ادبیات و هنر ما ظهور و بروز کرد و هرچند ریشه و بذر این نگاه‌ها در همان دوران کاشته شد، اما هنوز هم ثمر می‌دهد.
 
**تیپ‌های مختلف زنان پیش از انقلاب
پیش از انقلاب اسلامی ما با چند تیپ شخصیتی از زنان مواجه هستیم. دسته اول زنانی خرافاتی، عامی و بی‌سواد که همچون اسلاف خود در حلقه‌های عوامانه و البته خرافی خود که به هیچ وجه نمی‌توان نام مذهب را بر آن نهاد، مانده بودند. دسته دوم زنان مذهبی بودند که به علت ظهور و بروز فساد اجتماعی و کمبود امکانات دست از تحصیل کشیده بودند و معمولاً سوادشان به سواد قرآنی محدود می‌شد. دسته سوم زنانی با اعتقادات مذهبی بودند که تا حدودی تحصیلات هم داشتند اما به علت شرایطی که رژیم فاسد پهلوی به وجود آورده بود، قطعاً این زنان نمی‌توانستند ترقی‌های اجتماعی را با حفظ دین و مذهبشان کنار هم جمع کنند؛ این زنان، زنانی به شدت فرهیخته اما مستور بودند. دسته چهارم هم زنانی بودند که به علت شرایط موجود کاملاً اروپایی شده بودند و حتی دست زنان اروپایی را هم از پشت بسته بودند. زنان تحصیل کرده پیش از انقلاب برای راه یافتن به جمع‌های روشنفکری که کانون‌های ادبی و نویسندگی هم از جزئی از آنها بود، چاره‌ای جز هم رنگی با جماعت نداشتند و از زنان اروپایی الگو بر می‌داشتند.
 
تحلیل ادبیات پیش از انقلاب بدون داشتن درک درستی از این تیپ‌ها ممکن نخواهد بود و در ادامه به تحلیل ارتباط این زنان با ادبیات پیش از انقلاب می‌پردازیم:
 
**اولین زنان قلم به دست ادبیات معاصر چه کسانی بودند؟
جز دو دختر ناصرالدین شاه یعنی فخرالدوله و تاج السلطنه که اولی قصه امیر ارسلان نامدار را از نقیب الملک تقریر کرده و دومی که با خاطراتش مشهور شده، ما تا دوره پهلوی زن دست به قلمی نداریم و قصه‌ها درباره زنان هم بیشتر آنان را در نقش معشوق می‌نشاند تا نقش‌های دیگر. در دوره پهلوی اول با انگشت شمار داستان‌های نوشته زنان روبرو می‌شویم که در آنها عشق موضوع ممنوعی بود و طرح روابط زنان و مردان به منظور هشدار دادن به دختران و زشت نشان دادن باطن مردان انجام می‌گرفت. این هم برداشتی از واقعیت زمانه است و هم نشان از تأثیر داستان‌های احساساتی غربی دارد و هم مبین هراس زنان از ورود به عرصه ناشناخته جامعه و در آمدن به فضایی بازتر اما نا امن است. در دوره پهلوی دوم ما با زنان دست به قلم بیشتری مواجه هستیم اما تقریباً همه این زنان از دسته چهارم یعنی زنان روشنفکر و امروزی آن روزگار بوده‌اند.
 
**مروری بر نقش زنان در چند داستان معروف اوایل قرن چهاردهم شمسی
رمان ‹‹تهران مخوف›› اثر مشفق کاظمی است که در سال 1304 ش منتشر شد. این رمان به نوعی سوگ نامه زن ایرانی است. مشفق کاظمی با تصویر شهر مسموم و در حال گذار تهران، عشق دختر و پسری جوان را دست مایه رمان قرار می‌دهد و با تکنیک داستان در داستان به شیوه داستان نویسی کهن، به سرگذشت چهار زن فاسد می‌پردازد. پس از رمان تهران مخوف یک دسته رمان با همین مضمون و ساختاری مشابه به سرگذشت فواحش و طبقه متوسط شهری، کارمندان و… منتشر شد.
در میان داستان‌های دیگر اوایل قرن 14 شمسی می‌توان به روزگار سیاه از خلیلی 1303، اسرار شب 1305، شهرناز 1304، یحیی دولت آبادی، هما، زیبا، پریچهرزاد محمد حجازی، جنایات بشر از ربیع انصاری، تفریحات شب از محمد مسعود، من هم گریه کرده‌ام از جهانگیر جلیلی 1313 اشاره کرد که در همه این رمان‌ها زنان قربانیان بیچاره ای هستند که بهترین بهانه برای پرداختن به فقر و جهل و فساد و فحشا قرار می‌گیرند. توصیفات جنسی و استفاده از زنان فاسد با الگو گیری از رمان‌های اروپایی، دم دستی‌ترین طرحی است که رمان‌نویسان این دوره (نسل اول) را به سوی نوشته های ‹‹عامه پسند›› ترغیب می‌کند و در خلال ‌آنها، نویسنده در مقام ناصح اخلاقی و مصلح اجتماعی، بی آنکه راه حل و درمانی اندیشمندانه برای خروج از این مضایق ارائه کند، به پند و اندرز و ناله و نفرین می‌پردازد.
 
رمان‌های اولیه در این دوران اگر به زنان به عنوان فواحش نگاه نکند، دنیای بسته زنانی برای به تصویر می‌کشند که تنها و تنها به یک چهار دیواری محدود است در این دنیای بسته تنها انگیزه دختران برای ادامه حیات یافتن شوهر است و ما با تصویرهایی از زنان به عنوان قربانیان جامعه روبرو می‌شویم.
 
**چهره زنان در داستان‌های دوره پهلوی دوم
هرچه به داستان‌های سال‌های بعد نزدیک می‌شویم تصویر‌های بیشتری از زنان خلق می‌شود. رمان کوتاه ‹‹یکلیا و تنهایی او›› از تقی مدرسی، از میان این همه زن سراغ ‹‹ یکلیا›› دختر پادشاه اسراییل می‌رود که می‌خواهد مطابق تمایلات قلبی خود بر تنهایی فایق آید به عشقش یعنی چوپان پدرش برسد و سرانجام با زنگوله ای بر پا که کوس رسوایی اوست، از اورشلیم رانده می‌شود!
در رمان «شوهر آهو خانم»، آهو و هما دو زن رمان، دو قطب رمان هستند. آهو نمونه زن سنتی ایرانی معرفی می‌شود :بردبار، زحمتکش و فداکار. هما زنی بوالهوس، سرکش و متجدد. در این رمان فضای آرام و ساکت خانه سید میران یکباره به صحنه تنازع بقا تبدیل می‌شود. آهو به خرافه و جادو متوسل می‌شود و هما با حوصله در کار راندن رقیب از صحنه است. آهو و هما روی یک سکه نشان داده می‌شوند.
زنان در این داستان‌ها به دنبال رسیدن به استقلال و فردیت هستند و در همه آنها ناکام می‌شوند. فرقی ندارد این تصویر در بوف کور باشد که پر از تصاویر موهوم است یا در شازده احتجاب هوشنگ گلشیری که سبعیت، کینه و انحراف‌های جنسی در آنها موج می‌زند.
در آثار صادق چوبک و غلامحسین ساعدی هم زن موجودی است ژنده پوش غرق در کثافت و مشغول به کارهای پست. اگر گه گاه زنی از قماشی دیگر در قصه های آن‌ها آفتابی شود یا آنقدر عبورش در مسیر داستان زود گذر است که رد پایی از خود نمی‌گذارد، یا آنقدر کم رنگ طراحی شده است که بر ذهن خواننده اثری ندارد. صادق چوبک و غلامحسین ساعدی هر دو گوشهٌ چشمی به مراکز فساد دارند، هر دو قصه‌هایی نوشته‌اند که در آن محیط می‌گذرد! جز این شغل، مشاغل دیگری که این دو نویسنده برای زنان مناسب دیده‌اند گدایی و دله‌دزدی و مرده شویی است!
زنان در داستان‌های هدایت عملاً نمادی نفرت انگیز از مذهب را نشان می‌دهند. اسلام و مذهب یا عامل اصلی بدبختی و سیه روزی زنان است یا اصلاً محلی از اعراب در زندگی‌شان ندارد. زنان در داستان‌های هدایت شخصیت‌های دست دومی هستند که نویسنده تاکید بیمارگونه‌ای بر جاذبه‌های جسمی و جنسی آنها دارد.
 
**چند تصویر متعادل‌تر
تصویرهای متعادل‌تری که از زنان می‌توانیم در این دوره بیابیم، مقداری در داستان‌های آل احمد پیدا می‌شود تصویر او، تصویر زنانی ساده دل و البته جاهل است که در محیط‌های خاله زنکی خود روز را به شب می‌رسانند. آل احمد معمولاً راوی زنانی مذهبی اما بی‌سواد است. زنانی که ثروتشان النگوی دستشان می‌شود با نذر و نیاز می‌خواهند کارشان را پیش ببرند. در عین حال آل احمد در تصویر مردان هم، به نسبت واقعی عمل کرده است و مردانی تصویر شده‌اند که آنها هم گرفتار جهل و روزمرگی و تعصب بی‌جا هستند. البته آل احمد برخوردی هم با زنان امروزی و تازه به دوران رسیده دارد و در داستان‌هایش آنها را هم هجو می‌کند. این زن‌ها از دید آل احمد گوشه مطبخ نیستند اما با وررفتن به سر و پزشان و ژست‌های روشنفکری اصلاً دست کمی از زنان عامی دیگر ندارند. آل احمد این زن‌ها را بیشتر هجو کرده و بر زنان تیپ اول بیشتر دل سوزانده است. نمونه روشنش خانم نزهت الدوله است که همه زندگی‌اش، صرف ماساژ چین و چروک‌های بینی و فر موهایش می‌شود و درگیر سبک‌سری‌ها و جهل‌های خاص خودش است.
سیمین دانشور، هم بیشتر زن‌هایی خلق کرده است که صبر می‌کنند و حرفشان را زیر لبی می‌زنند و بغضشان را فرو می‌خورند. زن‌های او صبر می‌کنند تا شوهرانشان قهرمان شوند. اما این روایت او حس ترحم را برای این زنان بر می‌انگیزد تا حس تحسین را. زنان در قصه‌ها دانشور این‌گونه رفتار می‌کنند چون مجبور هستند. چون آسیب‌پذیرتر هستند.
 
**زنانی که باز هم قربانی هستند
محمود دولت آبادی هم راوی زنان زحمتکش و البته فداکار است که گرفتار ملایمت‌های بسیاری می‌شوند، زیر مشت و لگد مردان جانشان را از دست می‌دهند ولی همچنان فداکار هستند. زنان دولت آبادی هم زنانی قربانی هستند.
اگر بخواهیم از نقش زنان در ادبیات داستانی پیش از انقلاب جمع بندی داشته باشیم، عمدتاً به زنانی خرافی، اسیر مردان، تو سری خور، جاهل، فاسد می‌خوریم. زنانی که بعضاً مبارزه می‌کنند ولی شکست می‌خورند. زنانی که طفیلی مردان هستند و اگر طفیلی نباشند، نقشی هم ندارند. بی انصافی است اگر بگوییم استفاده از جاذبه‌های جنسی و نگاه ابزاری به زنان در آثار همه داستان نویسان پیش از انقلاب وجود داشته است، اما دست کم می‌توانیم بگوییم دست مایه خوبی برای بسیاری از این نویسندگان بوده است.
در واقع برای اینکه فضای درستی را از نقش زنان در داستان‌های پیش از انقلاب ترسیم کنیم، باید نسبت زنان با داستان و داستان‌نویسان با زنان مختلف جامعه را ترسیم کنیم و این ترسیم نشان می‌دهد تنها زنان طبقه اول و زنان طبقه چهارم که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد با داستان و داستان نویسان نسبت داشته‌اند و تصویرهای واقع‌بینانه‌تر آل احمد و دانشور و دولت آبادی هم راوی همین زنان طبقه اول است. دلیلش هم این است که زنان مذهبی یا اصولاً نمی‌توانستند با حفظ دینشان به تحصیلات عالیه برسند یا اگر هم تعداد انگشت شماری از آنها به این درجه می‌رسیدند به علت تقیدهای مذهبی به خصوص حجاب در دوران پیش از انقلاب نمی‌توانستند در جامعه نمود پیدا کنند.
 
 
**زنانی که هیچ گاه گذرشان به داستان‌های پیش از انقلاب نیفتاد
اما همین زنان که همزمان با پیروزی انقلاب دیده شدند و نقش آفرینی کردند، هیچ وقت گذرشان به داستان‌های پیش از انقلاب نیفتاده است. یا خانواده‌های سالم و مادران موفق و فداکار؛ همان‌هایی که بسیاری از شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دست پرورده آنها و بزرگ شده سفره پر مهر و محبت آنها بودند، در این داستان‌ها دیده نشده‌اند. داستان نویسان ما این زنان را ندیدند و شریک جرمی هم چون رژیم طاغوت داشتند که نگذاشت چنین زنانی دیده شوند...
 
 
منبع: فارس

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟