دیدبان: سینمای ایران همواره سعی کرده است در موضوعات مختلف همپای با مردم جامعه حرکت کند اما فقر اطلاعات در برخی حوزهها باعث میشود تا فیلمسازان ما نتوانند تصویر درستی از آن موضوع یا سوژه مورد نظر خود ارائه دهند و این موارد در بحثهای حقوقی بیش از سایر مباحث به چشم میآید.
قصاص یکی از مواردی است که سینمای ایران در طی سالیان گذشته همواره علاقه زیادی به ساختن فیلم حول این موضوع داشته است اما عدم آگاهی برخی فیلمسازان از احکام شرع و قضا باعث شده است تا هرچند در بحث تکنیکی و فنی فیلم خوبی ساخته شود اما در بعد محتوایی شاهد ساخت آثار غیرقابل دفاع و بعضا ضد قصاص در سینمای ایران باشیم و در حالی است که همواره از سوی جامعه رسانهای غرب به اجرای حکم الهی قصاص در قوانین قضایی نظام جمهوری اسلامی ایران اعتراض شده است، غافل از اینکه کشوری نظیر آمریکا بیشترین آمار قصاص(اعدام) در جهان با در نظر گرفتن تنوع در آن را دارد.
قصاص از ماده "قص" (بر وزن سد) به معنى جستجو و پىگیرى از آثار چیزى است و هر امرى که پشت سر هم آید عرب آن را" قصه" مىگوید و از آنجا که" قصاص" قتلى است که پشت سر قتل دیگرى قرار مىگیرد این واژه در مورد آن به کار رفته است.خداوند در قرآن در مورد حکم قصاص و مسائل دیگر آن می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفِیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلِیمٌ ، وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ )سوره البقرة: آیات 178 تا 179(:اى افرادى که ایمان آوردهاید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسى از ناحیه برادر (دینى) خود مورد عفو قرار گیرد (و حکم قصاص او تبدیل به خونبها گردد) باید از راه پسندیده پیروى کند (و در طرز پرداخت دیه، حال پرداخت کننده را در نظر بگیرد) و قاتل نیز به نیکى دیه را به ولى مقتول بپردازد (و در آن مسامحه نکند) این تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما و کسى که بعد از آن تجاوز کند عذاب دردناکى خواهد داشت.و براى شما در قصاص حیات و زندگى است اى صاحبان خرد، تا شما تقوى پیشه کنید.
در این آیات ابتدا از مساله حفظ احترام خونها که مساله فوق العاده مهمى در روابط اجتماعى است آغاز مىکند، و خط بطلان بر آداب و سنن جاهلى مىکشد، مؤمنان را مخاطب قرار داده چنین مىگوید:" اى کسانى که ایمان آوردهاید حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است. قرآن گاهى از دستورات لازم الاجراء با جمله کتب علیکم:" بر شما نوشته شده" تعبیر مىکند، از جمله در آیه فوق . این تعبیر اهمیتو تاکید مطلب را روشن مىکند، زیرا همیشه مسائلى را مىنویسند که از هر نظر قطعیت پیدا کرده و جدى است.همان گونه که در شان نزول اشاره شد این آیات در مقام تعدیل زیادهرویهاى است که در جاهلیت در مورد قتل نفس انجام مىگرفت، و با انتخاب واژه قصاص نشان مىدهد که اولیاء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند که او مرتکب شده.ولى به این مقدار قناعت نکرده در دنباله آیه مساله مساوات را با صراحت بیشتر مطرح مىکند و مىگوید:" آزاد در برابر آزاد، برده در برابر برده، و زن در برابر زن" . خداوند در سوره نساء نیز می فرماید:«و من قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا»؛ و هر کس بیگناه کشته شود برای وارث و سرپرست او حق و قدرت تلافی و قصاص مقرر فرموده ایم. (اسراء/33)
در تاریخ سینمای ایران 11 فیلم شاخص به چشم میخورند که قصاص و اجرای حکم الهی بستر اصلی داستان آنها را تشکیل میدهند اما نکته قابل تامل این است که عمده فیلمسازان نگاهی ضد قصاص را در فیلمشان دنبال میکنند و میکوشند با استفاده از ظرفیتهای تصویری به مخاطب اینگونه القاء کنند که قصاص عملی مذموم است و در واقع در هیچکدام از این فیلمها به طور مشخص به آیه شریفه 179 سوره بقره به طور مستقیم اشاره نشده است که اجرای قصاص برای جلوگیری از رواج خشونت در جامعه است(همان استدلالی که در جوامع غربی برای اجرای حکم اعدام به کار برده میشود).
نکته دوم که باید در آثار سینمایی ایران که قصاص را دستمایه بستر داستانی خود قرار دادهاند،مورد توجه داشت این است که در اکثر این آثار با خانواده فردی که قرار است حکم قصاص برای او اجرا شود همذات پنداری میشود و کمتر فیلمی را شاهد بودهایم که به موضوع قصاص از دید خانواده مقتول نگاه کند و همین موضوع اصلیترین ضعف مضمونی آثار سینمای ایران در برخورد با موضوع قصاص است.
در زیر مروری بر شاخصترین آثار سینمایی ایران با محوریت قصاص به همراه داستان آنها داشتهایم.
* میخواهم زنده بمانم(ایرج قادری)
اصلان (فرامرز قریبیان) و ماهمنیر (مهناز انصاریان) به خاطر ناسازگاری با یکدیگر از هم جدا میشوند. باربد (سام محمدپور) پسری 11 ساله است که نمیتواند تنهایی خود و مسائل خانوادگیاش را حل کند بیتوجهی پدر و مادرش مزید بر علت شده است او تنها در دفترچه خود خاطرات و مسائل روزمرهاش را مینویسد. اصلان پس از مدتی با فرنگیس (فاطمه گودرزی) ازدواج میکند. باربد و فرنگیس مثل یک دوست باهم بازی میکنند و لذت میبرند اما پس از ازدواج فرنگیس کمتر به باربد توجه میکند و بیشتر تمرکزش بر روی اصلان است. باربد دیگر خیلی تنها شده و در اوج نیاز به همصحبت دچار وضعیت بغرنجی شده است. تصمیم به خودکشی میگیرد و از آنجا که یک بار خودکشی ماهمنیر را دیده است طرز کار را بلد است. در حمام دست به خودکشی به وسیله چاقو میزند. فرنگیس متوجه دیر آمدن باربد از حمام میشود در حمام را باز میکند و خونابهها را میبیند. میرود تا چاقو را از دست باربد بگیرد اما او کار خود را میکند و با دو ضربه به پهلوی خود میمیرد. دادگاه تشکیل میشود و فرنگیس را قاتل میانگارد. اصلان هم که وکیل است از فرنگیس دفاع میکند اما دادگاه رأی خود را صادر میکند؛ اعدام برای فرنگیس. روزنامهها تیتر میزنند «نامادری پسری یازدهساله را کشت». اصلان که اعتقاد دارد باربد خودکشی کرده است بهدنبال دفترچه او میافتد و آخر متوجه میشود که دفترچه را عموی ماه منیر (فتحعلی اویسی) برداشته است. حکم در حال اجرا شدن است که اصلان با دفترچه باربد که در آن نوشته شده «ماهمنیر داشت خودکشی میکرد شاید یک روز من هم بکنم» به خانه دادستان میرود و دادستان قبول میکند اما خیلی دیر است با زندان تماس میگیرد تا اعدام را نیمساعت عقب بیندازند اصلان با حکم لغو اعدام به زندان میرسد اما حکم اجرا شده است فرنگیس با تلاش پزشکان دوباره به زندگی بازمیگردد.
* مردی از جنس بلور(سعید سهیلی)
مردی از جنس بلور
کامران افشاری در جریان مسافرت با دوستان خود بیتا و حشمت، توسط فردی بنام رضا خدامردی که از فرماندهان جنگ بود کشته میشود. با قتل کامران، خواهر او نیلوفر به ایران باز گشته و با حضور در دادگاه نامزد سابق خود را در لباس قاتل می بیند. نیلوفر در پی اظهارات رضا در دادگاه مبنی بر بیگناهی متوجه مسئله ای مرموز در جریان قتل برادرش میشود، اما بدنبال ناتوانی در اثبات بیگناهی رضا و همچنین اصرار مادرش مبنی بر قصاص قاتل تصمیم به خروج از کشور میگیرد. حشمت که به همراه بیتا قصد خروج از کشور را داشت، در آستانه سفر با مخالفت بیتا روبرو میشود. بیتا که قصد فاش ساختن حقیقت کشته شدن کامران بدست حشمت را داشت توسط او به قتل می رسد اما ماجرا که توسط دوستان رضا دنبال می شد، آشکار شده و حشمت توسط دوست رضا دستگیر میشود. با دستگیری قاتل حکم اعدام از رضا سلب میشود ولی رضا که از جانبازان جنگ است قبل از آزادی به شهادت میرسد.
* سام و نرگس(ایرج قادری)
سام و نرگس
سام و عبد و امید با هم رفقای صمیمی هستند. با گذشت زمان سام به نرگس، خواهر عبد علاقهمند میشود. عبد که قهرمان ورزشی میشود از سام چاقویی را به عنوان هدیه دریافت میکند و وقتی با چاقو ژست میگیرد سام از او عکس میگیرد. بعد از مدتی مشخص میشود که امید هم به نرگس علاقهمند شده، به همین دلیل برای انتقام از سام ماجرای علاقه مندی او را به نرگس، برای عبد تعریف میکند. عبد عصبانی به دیدار سام میرود. و آن جا به جای سام، خود را با چاقو مجروح می کند که منجر به فوت او میشود. سام در این میان قاتل شناخته میشود و حکم اعدام او صادر میشود. اما روز عروسی امید و نرگس، با دیدن عکس عبد، واقعیت مشخص شده و پدر نرگس روز اعدام سام، او را میبخشد.
* شهر زیبا(اصغر فرهادی)
شهر زیبا
در کانون اصلاح و تربیت «شهر زیبا» نوجوانان زندانی با خواست اعلا جمع می شوند تا هجدهمین سالروز تولد اکبر را جشن بگیرند. اکبر متهم است دو سال پیش دختری را کشته و حالا زمان قصاص اوست. اعلا، دوست اکبر، برای کمک به او به اتفاق فیروزه خواهر اکبر برای گرفتن رضایت به سراغ شاکی پرونده، ابوالقاسم (پدر مقتول) می روند. ابوالقاسم که با سماجت آنها روبرو می شود، به دادگاه می رود تا اجرای حکم را جلو بیندازد اما به او می گویند باید منتظر باشد و باید ابتدا پول دیه را آماده کند. ابوالقاسم که توانایی پرداخت پول را ندارد سعی می کند این مبلغ را از صندوق بیت المال تهیه کند اما کسی حاضر به امضای ورقه استشهاد نیست. از طرفی به تدریج میان فیروزه ـ که از همسر معتادش جدا شده ـ و اعلا نیز علاقهای به وجود میآید. زن ابوالقاسم که میخواهد به جای قصاص پول دیه را بگیرد و خرج مداوای دختر معلولش کند، به ابوالقاسم اصرار میکند رضایت بدهد. ابوالقاسم مخالف است و تصمیم دارد برای تأمین پول دیه خانه را بفروشد اما باز هم موفق نمیشود و اعلا معامله را به هم میزند. ابوالقاسم که سماجت فیروزه و اعلا را می بیند میگوید حاضر است رضایت بدهد، اما حالا فیروزه مبلغ دیه را ندارد که پرداخت کند. همسر ابوالقاسم با همفکری برادرش به این نتیجه میرسند چون اعلا پسر لایقی است پس مقدمات ازدواج او را با دخترش فراهم و از گرفتن پول دیه صرف نظر کنند. آنها قصدشان را به فیروزه میگویند و از او میخواهند مقدمات ازدواج را فراهم کند. اعلا که از قضیه خبر ندارد به فیروزه میگوید قصد دارد پول دیه را از هر طریق ممکن تأمین کند اما با مخالفت و پرخاش فیروزه روبرو میشود و از طرفی نیز وقتی قصد خانواده ابوالقاسم را میفهمد تصمیم نهایی را به فیروزه وا میگذارد. فیروزه تظاهر میکند که به اعلا علاقه ندارد. اصرار مددکار کانون نیز بر اینکه ابوالقاسم از شرطش منصرف کند به جایی نمیرسد. اعلا دوباره نزد فیروزه برمیگردد، اما فیروزه در روی او باز نمیکند.
* کیفر(حسن فتحی)
کیفر
برزو (هومن برق نورد) در آستانه اعدام قرار دارد. همسرش و پسر کوچکش به همراه برادر کوچکتر برزو و دوست برادرش همه تلاششان را می کنند تا در مجالس و جشنها پول دیه وی را تهیه کنند.پول تهیه می شود، اما در شب قبل از زمان اعدام فرد یا افرادی به خانواده مقتول سه برابر دیه را می دهند تا رضایت ندهد. برزو اعدام می شود و برادر کوچکتر به دنبال دلیل آن می گردد که با اتفاقات عجیب و حقایق تلخی روبرو میشود...
* انتهای خیابان هشتم(علیرضا امینی)
انتهای خیابان هشتم
نیلوفر(ترانه علیدوستی) دختری که به همراه نامزدش بهرام(صابر ابر) طی سه روز به آب و آتش میزند تا تنها برادرش سعید را از اعدام نجات دهد، انها قصد فراهم کردن 100 میلیون پول نقد را دارند در حالی که فقط 30 میلیون آن را تهیه کردهاند، از طرفی موسی(حامد بهداد) که در استبلی مشغول کار و مسابقات زیرزمینیست می خواهد مبلغی را برای کمک به نیلوفر تهیه کند و دوستش سعید را نجات دهد، اما این تلاش شکل دیگری به خودش گرفته و منتهی به انتهای خیابان هشتم میشود!
* سوت پایان(نیکی کریمی)
سوت پایان
سامان و سحر زوج مستندسازی هستند که زندگی آرامی را در شهر تهران می گذرانند. اما در فیلمی که سامان برای تلویزیون ساخته صحنه ای خراب می شود و سامان به علت گرفتاری، تکرار صحنه فیلمبرداری را به همسرش سحر می سپارد. سحر، دختری که در آن صحنه بازی کرده را به همراه دستیارش بعد از جستجوی فراوان پیدا می کند اما با نزدیک شدن به دختر متوجه مشکل بزرگی در زندگی او می شود.
* من مادر هستم(فریدون جیرانی)
فیلم دربارۀ زندگی دو خانواده مرفه است که در حال فروپاشی است. در این میان حوادثی که برای دختر یکی از خانواده ها که نوزده سال دارد(باران کوثری) پدید می آید، سبب برملا شدن بسیاری از رازهای زندگی آدم های قصه می شود.
* هیس! دخترها فریاد نمیزنند(پوران درخشنده)
هیس!دخترها فریاد نمیزنند
«هیس! دخترها فریاد نمی زنند» داستان زندگی دختر جوانی است که در روز ازدواجش، با پیراهن سفید عروسی، مرتکب قتل میشود. قتل نگهبان ساختمانی که در آن به فیلمبرداری و عکاسی مشغول بودند. شیرین نعیمی، دختر جوان و البته قهرمان داستان، راهی زندان میشود و پس از گذشت مدت زمانی و با تلاشهای وکیلش، لب به سخن باز میکند و پرده از اسراری برمیدارد که پانزده سال قبل برایش اتفاق افتاده است. زمانی که او دختر بچهای هشت ساله بوده و پدر و مادرش درگیر فعالیت های اجتماعی شان هستند و به خاطر مشغله های فراوان، مسئولیت رفت و آمد شیرین از مدرسه را به مرد جوانی به نام مراد واگذار میکنند که آبدارچی و راننده شرکت مادر است. این اقدام سبب میشود تا مراد در حین همین رفت و آمدها به شیرین تعرض کند و این مسئله بارها تکرار میشود. در همین حین او از شیرین عکس میگیرد و او را تهدید میکند که باید ساکت بماند وگرنه آبرویش را خواهد برد.
شیرین طی سالها سعی میکند تا این واقعه هولناک را فراموش کند، اما خاطرات مراد دست بردار نیست و همواره شیرین را آزار میدهد. حتی در روز ازدواجش، این تصورات او را دچار حمله عصبی میکند و ازدواجش لغو شود. برای دومین بار شیرین تصمیم به ازدواج میگیرد، وقتی در مزون لباس عروس مشغول انتخاب لباس است، باز هم فکر میکند مراد را دیده است. این بار زندگی برای شیرین تیره و تار میشود و او در همان مکان دست به خودکشی میزند و به این ترتیب ازدواج دوم هم به هم میخورد. تا اینکه امیرعلی، هم کلاسی دانشگاه شیرین که به قول خودش تنها مرد مورد علاقه او در زندگی اش بوده، از او خواستگاری میکند که روز ازدواجش با امیرعلی هم با قتل سرایدار به پایان می رسد. قتلی که شیرین به خاطر نجات دختربچه ای که ممکن بود به سرنوشت او دچار شود، انجام میدهد و در این اتفاق، شیرین به قصاص محاکمه میشود؛ در حالیکه وکیل و نامزدش سعی دارند تا شیرین را از قصاص نجات دهند.
* دهلیز(بهروز شعیبی)
دهلیز
«دهلیز» داستان زنی به نام شیواست. او سرپرست خانوار است و با تلاش و کوشش سعی کرده زندگی خوب و آبرومندی برای خود و تنها پسرش فراهم کند. با رسیدن نامه ای زندگی آنها دچار تحول میشود و در مسیری جدید قرار میگیرد.
* روز روشن(حسین شهابی)
وقایع فیلم در شش ساعت و همزمان با وقت اداری اتفاق میافتد و اکثر صحنههای آن در ماشین آژانس میگذرد. داستان درباره زن جوانی است که برای نجات جان یک نفر از اعدام به دنبال شاهدی است تا در دادگاه شهادت بدهد.
خبرنامه دانشجویان به نقل از فارس