دیدبان

رحیم پور ازغدی از شریعتی می گوید

رحیم پور ازغدی از شریعتی می گوید

دیدبانشریعتی و روشنفکری دینی انقلابی قبل از انقلاب، حتما باید نقد شود؛ اما نباید سوء تفاهم شده و اشتباه گرفته شود با گفتمان‎هایی که به نام روشنفکری دینی در یکی دو دهه اخیر در کشورهای اسلامی مطرح شد، گفتمان‎هایی که درست برای مهار کردن جریانی به‎وجود آمدند که امثال شریعتی قبل از انقلاب می‎خواستند آن جریان به راه بیفتد و خود نیز جزو سازندگان آن جریان بودند.

 به جهت این‎که نسل شما این اسم ها را زیاد شنیده و اطلاعاتی در مورد آن ها ندارد، گاهی واقعا افراد را خلاف آن‎چه که بودند، برای‎تان معرفی می‎کنند و متأسفانه شما بعضا این‎ها را می‎پذیرید. اما برای بازخوانی دیدگاه‎های مرحوم دکتر علی شریعتی، در باب روشنفکری و ایدئولوژی و آسیب شناسی روشنفکری، سئوالاتی را مطرح می‎کنیم و پاسخ‎های‎شان را از نگاه دکتر شریعتی خواهیم گفت تا از این رهگذر به درک بهتر گفتمان‎ها نائل شویم.

 

آیا در گفتمان دکتر شریعتی روشنفکر مساوی بود با دانشمند یا فیلسوف یا انتلکتوئل و افراد آکادمیک؟

 

درآن زمان در افکار عمومی این تصور وجود داشت که روشنفکر یعنی فردی که تحصیلات دانشگاهی دارد و البته به غرب رفته و برگشته! اما مرحوم شریعتی این هسته از تعریف روشنفکر را مورد حمله قرار داد و روشنفکر را این‎گونه تعریف کرد: روشنفکر کسی است که بین فکر و عمل پل می‎زند و مساوی با تحصیل‎کرده و آکادمیسین هم نیست؛ چه بسا روشنفکری که غیردانشگاهی است و یا دانشگاهیانی که غیر روشنفکرند،که اتفاقا اکثر دانشگاهیان غیر روشنفکراند.

 

مراد شریعتی از روشنفکر مسئول، کسی‎ست که نسبت به وضع انسانی در زمان تاریخی و مکان اجتماعی خودآگاهی دارد و لذا نسبت به آن احساس مسئولیت می‎کند. در مراحل ابتدایی این روشنفکر مسئول، اگر تحصیل‎کرده هم باشد، چه بهتر؛ ولی در مراحل اصلی انقلاب اکثر تحصیل‎کرده‎های رسمی (انتلکتوئل‎ها) خیلی کارایی نداشتند. ایشان استدلال می‎کردند که رهبران اغلب جنبش‎های مترقی و جوشان در دنیا، جنبش‎های ضداستعماری و آزادی‎بخش، روشنفکران انقلابی و غیرآکادمیک بودند. و البته باید هم این‎گونه باشد، به‎دلیل این‎که تقریبا هیچ‎کدام از رهبران انقلاب‎های بزرگ در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا، تحصیل‎کرده‎های رسمی دانشگاهی نبودند؛ زیرا روشنفکرانی که مورد نظرند و می‎توانند توده‎ها را برآشوبند و مسیر تاریخ را تغییر بدهند، دانشمندان رسمی نیستند، وارثان گالیله و کوپرلیک و ارسطو نیستند، بلکه کسانی بوده‎اند که به‎دنبال الگوهای پیامبران و رهبران بزرگ تاریخ‎ساز و مردمی بوده‎اند و این خود از آن‎روست که تیپ‎های رسمی معمولا حرف‎های تازه ندارند و نمی‎توانند انرژی تازه‎ای در وجدان جامعه جاری کنند، اینان همان چیزهایی که خوانده‎اند، همانند درس پس می‎دهند! اغلب دانشگاهیان تابع دکترین ترجمه‎ای غرب هستند و آن دکترین اصلا تولید نشده برای دگرگون کردن جهان، بلکه تولید شده  برای حفظ وضع موجود جهان؛ به‎خصوص در عرصه علوم اجتماعی و انسانی و این یعنی می‎خواهند سلطه سرمایه‎داری غرب را حفظ کنند.

 

در دیدگاه ما روشنفکر در واقع شخصیتی‎ست انقلابی، آگاه و متعهد در برابر سرنوشت جامعه، تلاش‎گر در جهت تغییر ایدئولوژیک وضعیت جهان و نقشه این تغییر و اصلاح انقلابی، ایدئولوژی است.

 

رسانه‎های غرب در جنگ سرد، برای سرکوب جنبش‎های ضداستعماری حتی قبل از انقلاب ما، ادبیاتی را در دهه شصت ساختند و تا به الان هم ادامه داده‎اند که بر مبنای آن ایدئولوژی عبارت است از: دگماتیسم و جزمیت. و یا ایدئولوژی چیزی نیست جز: نفی عقلانیت، نفی آزادی و نفی علیت.

 

اما تفسیر دکتر علی شریعتی از ایدئولوژی: ایدئولوژی انقلابی، آن جهان بینی حرکت آفرین است که شامل توزیع حرف‎ها، باورها، آرمان‎ها و مشی عقیدتی است، برای آگاهی بخشیدن به حرکت اجتماعی، روش شخصی برای زندگی، شکل ایده‎آل برای شخصیت انسان، مسئولیت‎پذیری برپایه آزادی، آگاهی و فداکاری. بنابراین مذهب به عنوان ایدئولوژی انقلاب عقیده‎ای بود که آگاهانه براساس نیازهای عینی برای میل به ایده‎آل‎ها انتخاب می‎شود. مذهب مقداری عقاید موروثی، احساسات تلقینی و رفتار ناخودآگاه نیست، بلکه تکنیک چگونه زیستن و چگونه ساختن جامعه است.

 

سوال دیگر آن است که آیا آرمان‎گرایی، خیال‎پردازی است؟

 

یکی از محور‎هایی که تحت عنوان نواندیشی دینی از غرب آمده، این است که هدف توسعه است و روش نیز دموکراسی است، آن‎هم بدون هیچ قید و شرط ایدئولوژیک. و این‎که آیین باید آیین واقع‎گرایانه باشد. واقع‎گرایانه به این معنا که ایدئولوگ‎ها ایده‎آلیست و غیرواقع‎بین هستند .

 

این حرف به این دلیل در غرب زده شد که انقلابیون جهان متهم شوند به این‎که یک مشت احمقند و ایدئولوگ‎ها‎ی‎شان نز یک مشت خرافی‎اند، واقعیت را درست نمی‎بینند و می‎خواهند روی زمین بهشت درست کنند، اما جهنم درست می‎کنند.

 

اما گفتمانی که روشنفکری دینی متعلق به انقلاب مطرح می‎کرد، درست در نقطه مقابل این بود و بیان می‎داشت که ما در هدف، ایده‎آلیست باشیم و در روش، رئالیست. یعنی در هدف، مطلق‎گرا باشیم، اما در روش باید به ممکن بودن آن در شرایط کنونی نیز اندیشید. پس می‎توان نتیجه گرفت که در روش باید واقع‎بین بود، نه واقع‎گرا.

 

واقع‎گرا یعنی توجیه‎گر وضع موجود. و واقع‎گرایی یعنی واقعیت هر وقت هرچه هست بپذیر. آرمان‎گرا حتما واقع‎گرا نیست، اما واقع‎بین می‎تواند باشد. بنابراین اشکالی ندارد که ما شعارهایی انتخاب کنیم، بلکه لازم است شعارهایی انتخاب شوند که درست باشند؛ حتی لازم نیست که همین الان بالفعل به دست من ممکن باشد و اجرا شود، ولی هدف باید درست باشد چون  باید مسیر و جهت درست باشند.

 

پس آیا آرمان‎گرایی خیال‎پردازی‎ست؟ آیا مدینه فاضله و جامعه ایده‎آل و موعود، نوعی اتوپیاسازی و رؤیابینی و یا خواب‎گردی دسته جمعی است؟

 

مرحوم شریعتی می‎گفت انسان آرمان‎گرا و جنبش آرمان‎گرا به یک معنا ایده‎آلیستی‎ست ، بله به معنای درست کلمه ایده‎آلیستی‎ست چون ایده دارد. کسی که ایده دارد، به یک معنا ایده‎آلیست است، اما نه ایده‎آلیست به معنای ذهن‎گرا و خیال باف بلکه به معنای آرمان‎گرا .

 

کسی که آرمان دارد، تسلیم واقعیت‎های نادرست نمی‎شود و همواره به یک جامعه‎برین و ‎برتر فکر می‎کند. بنابراین اتوپیا ذاتا موضوع بدی نیست. لازمه آرمان‎خواهی، داشتن مدینه فاضله است، ولو این‎که الان برای من بالفعل قابل دسترس نباشد، ولی جهت مرا مشخص می‎کند و به من انگیزه و نیروی حرکت می‎دهد. ما در هدف، مطلق و در باب وسیله، نسبی هستیم‎. چراکه ما بشریم و در مورد میزان تحقق هدف مجبوریم نسبی عمل کنیم، چون ما خودمان موجودات نسبی هستیم. اما این موجود نسبی باید به تکیه گاه مطلق تکیه کند و نگاهش به یک افق مطلق باشد تا همین موجود نسبی در حد توان خودش به سمت آن مطلق حرکت کند و نزدیک شود. یعنی به جامعه برین بیاندیشید تا به جامعه برتر دست یابید.

 

هدف این مبنا، که اندیشیدن به جامعه عدل جهانی است، یک اتوپیای ذهنی و خیالی محض نیست؛ بلکه هدفی درست و ممکن، اما بسیار مشکل است و آ« چیزی نیست جز  تشکیل یک امت انسانی برادروار جهانی، با جهت‎گیری تکاملی توحیدی و نفی همه  اشرافیت‎ها و تبعیض‎ها و تعقیب اهداف بهشتی روی زمین، نه تشکیل بهشت روی زمین که ممکن نسیت.

 

اگر فلسفه‎ای برای زندگی‎داری، هدفی برای مبارزه‎داری و این هدف نهایی، هدف جامعه را ترسیم می‎کند .


منبع: خبرگزاری دانشجو

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران