به گزارش دیدبان،دربارهی کتاب و کتابخوانی، میزان تیراژ کتابها یکی از اولین نکاتی است که به ذهن میرسد و خود گویای خیلی از چیزها است؛ سپس تأثیراتی که کتاب نخواندن در فرهنگ عمومی جامعه از خود به جا میگذارد و از آن جمله از بین رفتن حافظهی تاریخی جامعه است و ایجاد این امکان که در دورههای مختلف اشتباهاتی با ماهیت یکسان مرتکب شویم. به بهانه ی برگزاری نمایشگاه کتاب با دکتر «مصطفی رحماندوست»، شاعر و کارشناس ادبی به گفت وگو نشسته ایم.
- آقای دکتر در واقع نگاه شما به مسأله ی کتابخوانی چیست؟ ما از کتاب نخواندن چه لطمههایی میخوریم؟
متأسفانه در جامعه برنامه ی جامع و هدفمندی برای بالا رفتن سطح مطالعه در حوزه فرهنگ عمومی جامعه نداریم. هیچ نهادی مانند آموزش و پرورش، صداوسیما، مطبوعات و ... نمیتواند ادعا کند که برای بالا رفتن فرهنگ عمومی مطالعه در سطح جامعه به عنوان مثال یک برنامهی 5 یا 10 ساله تنظیم کرده است یا در حال اجرای یک برنامهی مناسب است و متأسفانه مسئولین مربوطه در این زمینه برنامه کاملا منسجم و دقیقی ندارند.
در کشورهای دیگر مانند ژاپن، مصر و حتی اردن، برای اینکه سطح مطالعه افزایش یابد، برنامههای 10 سالهی ملی ریختهاند. اگر برنامهی ملی 7 یا 10 ساله ریخته شود آن وقت هر دستگاهی گوشهای از آن را باید میگیرد و به سرانجام میرسد ولی در جامعه ی ما هنوز چنین چیزی رخ نداده است.
از نظر مسایل مطالعات و فرهنگ، ما در سال 1404باید حرف اول منطقه را بزنیم؛ همینطور از نظر علمی. ولی وقتی ما میخواهیم در سال 1404 حرف اول را از نظر علمی بزنیم آیا نباید برنامهریزی داشته باشیم که بچههای امروز تا سال 1404 آن قدر پرورش علمیشان قوی شود که بتوانند حرف اول علمی را بزنند؟ نه آموزش و پرورش این کار را انجام میدهد و نه نهادی دیگر مسؤولیت این برنامهریزی را برعهده دارد. آیا صدا و سیما سیاست درستی را در این زمینه اتخاذ کرده؟ پاسخ نه است.
- آقای دکتر به نظر شما از این بیتوجهیها چه لطمههایی به ما وارد میشود و باید در زمینهی برنامهریزی چه شیوهای را پیش بگیریم؟
به نظر بنده، ما در کشور سوء مدیریت داریم. ما میدانیم زمانی که رییس فلان اداره، تغییر میکند به همراهش اتوبوسی از اعوان و انصارش میآیند و اتوبوسی هم افراد را اخراج میکنند. هیچ کس به فکر برنامهی دراز مدت چند ساله نیست. هیچ کس اسم خود را چند ساله نمیگذارد و باور هم نمیکند که مملکتش برای 10 سال دیگر باید کاری کند.
به عنوان مثال برای گسترش مطالعه، اولین قدم این است که قصه گویی در خانهها به طور رسمی باب شود. در بعضی کشورها اگر پدر و مادر برای بچههایشان قصه نگویند، بچه حق دارد با تلفن از والدین خود شکایت کند. این جزو شروط است؛ اگر والدین بخواهند طلاق بگیرند، دادگاه میگوید کدام یک از شما فرصت قصه گویی دارد؟ این امتیاز است برای این که آن ها بچه را به پدر یا مادر بدهند.
بیش از 10 سال است که بنده داد میزنم که برای گسترش مطالعه، باید قصه گویی در خانهها رواج یابد. کانون پرورش فکری، آموزش و پرورش، صداوسیما و ... میتوانند این کار را آغاز نمایند، همه باید دست به دست هم دهیم تا اتفاقی رخ دهد. چون هیچ کس در این سیر نیست هیچ کس به فکر 10 سال بعد و گسترش آن نیست، کسی که علاقه به مطالعه نداشته باشد نمیتواند از نظر علمی، تحقیق و پژوهش کند و حرف جدید بزند.
- آقای دکتر سؤال خود را دوباره عرض میکنم. ما این فرهنگ را نداریم و هیچ اتفاقی هم نمیافتد؛ شما اثرات و لطمات این کتاب نخواندن را چه میدانید؟
خیلی که پیشرفت کنیم، عربستان سعودی میشویم که، دکتر، مهندس، استاد دانشگاه و غیره را از خارج وارد میکند. پول نفت را میدهد به آنها و یک دانشگاه خیلی مفصل درست میکند، همه چیز هم داخلش است منتهی انگار ما امکاناتمان را دادهایم به کشورهای دیگر که بیایند آنجا کارشان را انجام بدهند. ما مصرف کنندهی دانش دیگران هستیم.
- آقای دکتر برای میزان مطالعه آمارهای مختلفی وجود دارد ولی به هر حال آن چیزی که میبینیم، پایین است. دیدگاه تان دربارهی این مسأله چیست؟
من فکر میکنم، برخی مسؤولین فقط از آمارهای خودشان حرف میزنند. ارشادی ها میخواهند اعلام کنند که ما خیلی پیشرفت کرده ایم. در سال گذشته 4 الی 5 هزار عنوان کتاب کودک چاپ شده حالا چهقدر از آنها کتاب کمک آموزشی بوده که بچهها مجبور هستند بخوانند و هیچ ربطی به مطالعه ندارد، بماند. ما فکر میکنیم این 4 و 5 هزار کتابی که میگویند به واقع کتاب کودک است.
متوسط تیراژ کتاب در کشور ما 3 هزار نسخه کتاب است؛ یعنی بین هزار، تا 4 هزار حداکثر، حالا ما بالا میگیریم. 5 هزار نسخهی آن، کتاب درست حسابی، فرهنگی و بازاری هم نیست، کمک آموزشی هم نیست؛ 4هزار تا 5هزار عنوان کتاب ضرب در 3 هزار تیراژ، میشود 15 میلیون؛ ما چند نفر دانش آموز و برای زیر دبستان داریم؟ بچه های این مملکت طبق آمارهای ادارهی آمار بالای 30 میلیون است یعنی اگر این همه آماری که خودشان میگویند، درست باشد، در هر سال، به دو بچهی ما، یک عنوان کتاب میرسد.
- محصولاتی مثل فیلم، موسیقی، سایتهای اینترنتی و کتابخانههای مجازی و اینها را به عنوان رقیب کتاب تلقی میکنید؟ آیا اینها باعث شدهاند یک بخشی از آمار کاهش پیدا کند؟
البته این مواردی که برشمردید، جهانی شده اند اما هیچ کدام نمیتوانند جای کتاب را بگیرند و دسترسی به اینترنت و ماهواره به معنای نیاز نداشتن به مطالعه و جایگزین شدن با کتاب و فرهنگ کتابخوانی نیست، موضوع این است که مطالعهی کتاب اولین قدم و اساسی ترین اقدام است که باعث میشود فرهنگ استفاده از فنآوری های روز را یاد بگیریم و نیازی به محدودیت نداشته باشیم؛ در واقع تا کتاب نخوانیم نمیتوانیم قدمی در جهت پیشرفت برداریم.
پایگاه برهان