دیدبان
سعید دهدشتی اردکانی

نقض منشور با ادبیات تهدید!

نقض منشور با ادبیات تهدید!

به گزارش دیدبان،خانم نیکی هیلی، نماینده ایالت متحده آمریکا در نشست روز دوشنبه 21 اسفند شورای امنیت که با محوریت نحوه اجرای قطعنامه 2401 در موضوع آتش بس در مناطق کاهش تنش سوریه، تشکیل شده بود، اعلام کرد که اگر شورای امنیت در این حوزه اقدامی نکند، ایالت متحده آمریکا اقدام خواهد کرد! و بگونه ای اعلام کرد که آمریکا، آماده حمله نظامی به سوریه می باشد. قبل از آمریکا، امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه در کنفرانس رسانه ای در دهلی نو، نیز تهدید به حمله نظامی به سوریه کرده بود. آمریکا و غرب در دو مقطع زمانی 2001(حمله به افغانستان)و 2003(حمله به عراق) نیز از این ادبیات استفاده کردند. در آن مقاطع، شورای امنیت بگونه ای ضمنی و مستمر از اقدام آنان حمایت کرد! این اقدامات یکجانبه و فردی، ناقض همگرایی بین المللی و نظام برقراری امنیت دست جمعی بر مبنای اصول و اهداف منشور ملل متحد می باشد و بعبارتی ناقض این اصول می باشند.

اصول مسلم و آمره حقوق بین الملل :

1. اصل عدم مداخله: اصل عدم مداخله" در امور داخلی کشورها یکی از اصول بنیادین حقوق بین‌الملل است که به موجب این اصل عام  کشورها از دخالت در امور یکدیگر منع شده‌‌اند. رعایت اصل مذکور موجب حفظ حاکمیت و استقلال کشورها و نتیجتاً صلح و امنیت بین‌المللی خواهد بود. امروزه این اصل با رنگ و لعاب حقوق بشر، بسیار محدود و تعدیل شده می باشد و کشورهای ثالث به بهانه های حقوق بشری و عدم توجه به حقوق اقلیت ها، خود را محق به مداخله در کشورهای دیگر می دانند و در این راستا از هر ابزاری اعم از توسل به زور و تهدید نظامی گرفته تا تحریم های سیاسی و حقوقی علیه کشور هدف، بهره برداری می کنند.

در بند 7 ماده 2 منشور ملل متحد، بیان می‌دارد که هیچ یک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمی‌داند در اموری که اساساً در صلاحیت قلمرو داخلی دولت قرار گرفته است. دخالت نماید و اعضا را نیز ملزم نمی‌نماید که چنین مسائلی (بحرانی) را برای حل و فصل تابع مقررات این منشور قرار دهند.2

در دیگر قطعنامه های مجمع عمومی(2131(1965)- 2625(1970)- 3281(1974) و 3314(1974))، اصل عدم مداخله در حوزه های نظامی، اقتصادی و سیاسی مد نظر قرار گرفته است.3

با رویه شدن مداخله بشردوستانه سازمان ملل و شورای امنیت در دیگر کشورها تحت عنوان مقررات فصل هفتم منشور، به نحوی مجوز ضمنی به دیگر کشورهای عضو نیز داده شد تا به بهانه مداخله انسان دوستانه، در امور دیگر کشورها مداخله کنند و این مداخله توسط کشورهای آمریکایی و اروپایی، به شکل مداخله نظامی و لشکر کشی نیز، محقق گردید. در این راستا به قضیه عراق(1991)، لیبریا(1990)، سیرالئون(1997)، کوزوو(1998) می توان اشاره کرد.4

اما این رویه می بایست مستند به بند 7 ماده 2 منشور، فقط در مناقشات و مخاصمات بین المللی صورت می گرفت. بر اساس این بند "هیچیک از مقررات مندرج در این منشور، ملل متحد را مجاز نمی‌دارد در اموری که ذاتاً جزو صلاحیت داخلی هر کشوری است دخالت نماید و اعضاء را نیز ملزم نمی‌کند که چنین موضوعاتی را تابع مقررات این منشور قرار دهند. لیکن این اصل به اعمال اقدامات قهری پیش‌بینی شده در فصل هفتم لطمه وارد نخواهد آورد". لذا آنچه باعث این تداخل و نهایتا مداخلات کشورهای ثالث در امور دیگر کشورها گردید، تفسیر موسع از مقررات فصل هفتم و خصوصا مواد 41 و 42 آن می باشد.

با احترام به حاکمیت و استقلال سیاسی کشورها و محترم شمردن اصل حق تعیین سرنوشت، مداخله(اعم از مستقیم و غیر مستقیم) در امور دیگر کشورها ممنوع می باشد و مناقشات و آشوب های داخلی تابع حقوق کشورهای محل درگیری می باشد. لذا مداخله کشور ثالث به هر بهانه ای، ممنوع می باشد. مگر در قالب سیستم امنیت جمعی با راهبری سازمان ملل بصورت محدود که در مواد منشور مورد توجه قرار گرفته است.( بند 1 ماده 1- بند 5 ماده 2- مواد 42، 43، 51، 53، 94، 107).

اما بعد از حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001، مداخله با شکل و ماهیت جدیدی تعریف و اجرا گردید. مداخله ای که این بار تحت عنوان مبارزه با تروریسم و کشورهای حامی تروریست، با محوریت و راهبری ایالت متحده آمریکا، شکل گرفت.

2. اصل حق تعیین سرنوشت: مداخله در دیگر کشورها، باعث تضییع حق تعیین سرنوشت آنها خواهد شد. این اصل یکی از اصولی است که هم قبل از آغاز مناقشه قابل توجه و بررسی است و هم بعد از پایان مناقشه، می تواند مد نظر قرار گیرد.

حق تعیین سرنوشت کشورها بعد از 11 سپتامبر 2001، نیز دستخوش تغییراتی اساسی قرار گرفت. ایالت متحده آمریکا با تعریف تهدیدی جدید تحت عنوان "رژیم های غیر مسئول"،2 خود را محق به مداخله در امور حاکمیتی بعضی از کشورها دانست. می توان یکی از دلایل اصلی شکل گیری بحران های منطقه ای عراق، سوریه و لیبی را همین تهدید خودخوانده ایالت متحده آمریکا دانست.( به اضافه دیگر تهدیدهایی چون تروریسم و سلاح های کشتارجمعی)

3. اصل احترام به استقلال و حاکمیت کشورها: این موضوع در بندهای 1 و 4 ماده 2 منشور ملل متحد، مورد توجه قرار گرفته است. در بند 1 بیان می دارد "سازمان برمبنای اصل تساوی حاکمیت کلیه اعضاء آن قرار دارد". در بند 4 مقرر می دارد" کلیه اعضاء در روابط بین‌المللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد خودداری خواهند نمود". بطور کلی می توان گفت که تفسیر موسع از این بند و ماده 51 منشور(موضوع دفاع مشروع و ادبیات دفاع مشروع پیشگیرانه ایالت متحده آمریکا بعد از سپتامبر 2001)، ناقض اصل احترام به استقلال و حاکمیت کشورهایی چون افغانستان، عراق، لیبی، سوریه، یمن و لبنان می باشد که اینک درگیر تحولات امنیتی و سیاسی می باشند.3

4. اصل منع توسل و تهدید به زور: یکی از مقاصد اصلی سازمان ملل متحد که در بند 1 ماده 1 به آن اشاره شده است، برقراری صلح و امنیت بین المللی در قالب "سیستم مشترک امنیتی" می باشد. در این راستا بر اساس بند 4 ماده 2، هر گونه "اقدام یکجانبه و توسل و تهدید به زور از سوی دولت های عضو" ممنوع می باشد.4

اما با یکجانبه گرایی نظامی ایالت متحده پس از حادثه 11 سپتامبر 2001، شاهد مرگ تدریجی این دو اصل در نظام بین الملل بودیم. لذا کشورهای دیگر(اعم از همگرا و واگرا با ایالت متحده) نیز با تعابیری متفاوت در تقابل و همراهی با آمریکا، توسل به زور و ایجاد امنیت فردی را در دیگر کشورها، مد نظر قرار دادند. به جرات می توان گفت که 16 سال جنگ اخیر در غرب آسیا و توسعه پیامدهای شوم آن در اقصی نقاط دنیا، مولود همین راهبرد نامشروع و یکجانبه دولت ها در برابر مخاصمات و مناقشات داخلی در کشورهایی بود(عراق، سوریه، یمن و ...) که بستر منافع مشترک قدرت های منطقه ای و بین المللی بودند.

تهدید نظامی فعلی آمریکا و غرب علیه سوریه، از جنس تهدیدات و اقدامات یکجانبه نظامی 2001 می باشد و ناقض کلیه اصول مسلم بین المللی فوق الذکر می باشد.

پیامدهای تهدید نظامی آمریکا و غرب علیه سوریه:

آمریکا و غرب بطور ملموس و مشهود، پیامدهای توسل به زور و اقدام یکجانبه نظامی را از 2001 تا کنون، درک کرده اند. علی الخصوص غرب با پیامدهای اقتصادی و تروریستی ناشی از این اقدامات، نیز مواجهه بوده است و هزینه های بسیاری را متحمل شده است.

این اقدامات، اصول، قواعد و مقررات حقوق بین الملل را از اصالت محتوایی و اجرایی می اندازد و ساختارها و سازوکارهای بین المللی موجود را مضحکه عام و خاص خواهد نمود. البته گاها شاهد آن بوده ایم که مراجع بین المللی موجود با سیاسی کاری های غیر اصولی و جهت دار، بستر اینگونه اقدامات و مواضع تقابلی دولت ها را فراهم می کنند. مثلا پس از اقدامات یکجانبه ایالت متحده آمریکا در حمله به افغانستان و عراق در سال های 2001 و 2003( مستمسک به اصل دفاع مشروع پیشگیرانه!(ماده 51 فصل هفتم منشور ملل متحد))، شاهد تنفیذ تلویحی این اقدام از سوی شورای امنیت بوده ایم. این تاییدیه را می توان در قطعنامه های 1373 و 1540 شورای امنیت، مشاهده کرد.

تهدید نظامی آمریکا و غرب علیه سوریه، پیامدهای کلی ذیل الذکر را خواهد داشت:

1. نقض فاحش منشور ملل متحد و اصول و اهداف مسلم آن

2. نقض و بی اعتباری اصول کلی حقوق بین الملل چون اصل عدم مداخله، احترام به استقلال و حاکمیت کشورها، اصل حق تعیین سرنوشت و ...

3. رویه شدن اقدامات فردی دولت ها در عرصه بین المللی و فراگیری و فرسایشی شدن مخاصمات مسلحانه بین المللی و داخلی

4. پیچیده شدن تحولات امنیتی منطقه و جهان و مسدود شدن مسیر دیپلماسی و گفتگو

5. نقض و بی اعتباری کنوانسیون ها، معاهدات و توافقنامه های بین المللی از جمله کنوانسیون های چهارگانه ژنو 1949، کنوانسیون معاهدات 1969و معاهده NPT ، توافق هسته ای ایران و 5+1 و ...

6. بی اعتباری و نقض قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت در موضوعات مختلف و از جمله موضوع سوریه( قطعنامه های 2401،2131و ...)  

7. پیچیده شدن تحولات امنیتی سوریه، عراق، یمن، لبنان و سرزمین های اشغالی

8. بازآفرینی قدرت گروههای تروریستی و ایجاد حیات خلوت سیاسی و نظامی برای آنان  

9. تسلط کامل رژیم صهیونیستی بر اراضی مورد مناقشه از جمله بلندی های جولان

چرایی بین المللی نمودن سناریوی تقابل در سوریه:

اقدامات و سیاست های آمریکا و غرب در موضوع سوریه، بر مبنای یک سناریوی از قبل طراحی شده، تعریف و تعیین شده است. سناریویی که در آن نقش آمریکا و غرب در دو میدان تفکیک شده، اما همسو، مشخص می باشد. سناریویی که در آن جبهه مقابل در سوریه(جبهه مقاومت) کاملا مشخص است.بین المللی نمودن این سناریوی نفوذ، تسلط و تغییر در سوریه، با اهدافی مشخص صورت گرفته است. آمریکا و غرب می دانند که گستره جبهه مقاومت، یک گستره بین المللی است که می تواند در اقصی نقاط جهان در صورت تقابل احتمالی، منافع آمریکا و غرب را نشانه رود. لذا سناریوی تقابل می بایست بین المللی باشد تا بتوان از زوایای مختلف، در حوزه ها و سطوح متفاوت داخلی و بین المللی، این جبهه را تحت فشار قرار داد.

از سویی دیگر جنگ در سوریه، هزینه های فراوانی دارد. هزینه هایی که دولت آمریکا(علی الخصوص دولت فعلی) از تامین آنها عاجز می باشد. از سویی دیگر غرب نیز درگیر بحران های اقتصادی خاص خود می باشد. لذا طرح راهبردهایی چون جنگ ائتلافی، جنگ نیابتی و بین المللی نمودن سناریوی تقابل با هدف تقسیم هزینه ها و تامین منابع مالی و اعتباری بین المللی می باشد.

نگاه سوم این خواهد بود که آمریکا و غرب به دنبال بازآفرینی، نمودار سازی و مهندسی جایگاه هژمونیک و راهبردی خود در موضوع مدیریت تحولات جهانی می باشند. لذا با طرح چنین موضوعاتی و هویت بخشی بین المللی به آنها، بگونه ای فضای بین المللی را مدیریت می کنند.

نتیجه:

تهدید نظامی سوریه در مقطع فعلی از سوی آمریکا و غرب، منتج به پیچیده شدن تحولات میدانی، سیاسی و امنیتی سوریه می گردد و پیامدهای حقوقی و امنیتی مشخص و جهت دار بین المللی خواهد داشت. پیامدهایی که مسلما جغرافیای تاثیرگذاری آنها خارج از سوریه خواهد بود. این اقدامات فضای حقوقی بین المللی را از اعتبار خواهد انداخت و مراجعی چون سازمان ملل، مجمع عمومی، شورای امنیت، شورای حقوق بشر، دیوان بین المللی دادگستری و حتی دیوان کیفری بین المللی را عاری از وجاهت حقوقی و قانونی بین المللی خواهد نمود.لذا مراجع مذکور نباید بستر شکل گیری چنین اقدامات یکجانبه ای را فراهم نمایند.

منابع:

1- ضیایی بیگدلی، محمدرضا، (1396)، حقوق بین الملل بشردوستانه، انتشارات گنج دانش، چاپ چهارم

2-  ضیایی بیگدلی، محمدرضا، (1380)، حقوق جنگ، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ دوم.

3- شریفی طرازکوهی، حسین، (1390)، حقوق بشردوستانه بین المللی، نشر میزان، چاپ اول، تهران

4- ممتاز، جمشید، و رنجریان، امیر حسین،(1384)، حقوق بین الملل بشر دوستانه مخاصمات مسلحانه داخلی، نشر میزان، چاپ اول، تهران،

5. www.farsnews.ir

6. www.isna.ir

7. www. Tabnak.ir

نویسنده:

سعید دهدشتی اردکانی: کارشناس ارشد حقوق بین الملل

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟