به گزارش دیدبان،هفته گذشته سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری محمود عباس اعلام کرد آمریکا با این تصمیم اخیر ترامپ در مورد به رسمیت شناختن پایتختی قدس شریف برای رژیم صهیونیستی دیگر شایستگی خود به عنوان یک میانجی برای روند صلح (سازش) را از دست داده است و لذا تشکیلات خودگردان و ساف دیگر حضوری در مذاکرات به میانجیگری آمریکا نخواند داشت؛ مگر آنکه ترامپ رسماً از آن تصمیم بزرگ خود عقب نشینی نماید.
اما آنچه در اجلاس ساف بسیار حاشیه ساز و با اهمیتتر بود، تعلیق پیمان اسلو و پذیرش رسمیت «اسرائیل» بود. بر طبق بیانیه پایانی اجلاس هفته گذشته ساف، کمیته اجرایی مکلف شد تا زمانی که رژیم صهیونیستی، دولت فلسطین با مرزهای 1967 را به رسمیت نشناخته و تصمیم انضمام قدس شرقی (به اسرائیل) و نیز شهرکسازیها را متوقف نکرده، شناسایی رژیم صهیونیستی را تعلیق کند.
اسلو؛ پیمانی سوخته پس از 25 سال
بر اساس توافق مشهور به اسلو که میان یاسر عرفات به نمایندگی ساف و اسحاق رابین به نمایندگی رژیم صهیونیستی در سال 1993 امضا شد، قرار بر این شد که ساف به ازای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به عنوان نماینده فلسطینیان از سوی صهیونیستها به عنوان دولت فلسطینی شناخته شود و صهیونیستها هم از کرانه باختری و نوار غزه (مرزهای 1967) عقب نشینی نمایند.
همچنین بر اساس اسلو موضوعات اصلی ظرف 5 سال از طریق مذاکره باید مورد توافق نهایی قرار میگرفتند و دو طرف بر پایه یک معاهده، پایان منازعه را اعلام مینمودند. موضوعات اصلی عبارت بودند از تعیین تکلیف شهر قدس، بازگشت آوارگان فلسطینی، شهرکهای صهیونیست نشین که در سرزمینهای اشغالی سال 1967 ساختهشدهاند و تعیین مرزهای مشترک.
حال با گذشت بیش از 25 سال از توافق اسلو نه تنها رژیم صهیونیستی از مناطق اشغالی 1967 عقب نشینی نکرد، حتی تشکیلات خودگردان هرگز به عنوان دولت فلسطینی به رسمیت شناخته نشد.
آیا ساف از اسلو عقب نشینی کرده است؟
حال سوالی که پیش میآید آن است که چرا در حالی که اسلو طی بیش از دو دهه هرگز به سمت اجرایی شدن کوچکترین مفاد آن از سوی رژیم صهیونیستی نزدیک نشد و تنها پیامد آن به رسمیت شناخته شدن «اسرائیل» از سوی بخشی از فلسطینیان سازش گر بود، حال در زمان کنونی ساف تصمیم به اعلام تعلیق آن گرفته است؟
پاسخ به این سؤال چندان سخت نیست، محمود عباس در ماههای گذشته بسیار از سوی حامیان اصلیاش یعنی آمریکا، سعودی و صهیونیستها تحت فشار برای سازش بیشتر و یا کنارهگیری است. وضعیت انتفاضه کرانه باختری طی سه سال گذشته و عدم توانایی تشکیلات خودگردان برای کنترل وضعیت موجب شده است حامیان دیروز محمود عباس به فکر جایگزینی این پیرمرد 80 ساله باشند که امروزه با کاهش شدید محبوبیت و مشروعیت روبرو است.
موشه شارون پژوهشگر مسائل خاورمیانه از دانشگاه عبری در گفتگو با شبکه 7 تلویزیون رژیم صهیونیستی در خصوص اقدام اخیر محمود عباس گفت: «در لابه لای حرف های وی بارها از کلمه نه استفاده شد و گویی میخواست بگوید من به پایان خط رسیدهام. وی هیچچیزی برای ارائه نداشت؛ جز یک سری کلمات بیمعنا و آتشین از یک پیرمرد بیچاره. اینها حرف کسی بود که عملاً همهچیز را از دست داده است و هیچچیزی برای ارائه در روند صلح (سازش) ندارد و طبق گفتههای او، توافقنامههای اسلو شکست خوردهاند...تشکیلات خودگردان به شدت از توقف کمکهای آمریکا به خود و آژانس حمایت از آوارگان فلسطینی نگران است.» شارون در پایان نگرانی خود را هم از وضعیت رقیبان محمود عباس هم پنهان نکرد و تأکید کرد: «ملت فلسطین از جنبش حماس حمایت میکند؛ چرا که به نظر میرسد تنها گروهی است که خون ما (صهیونیستها) را میمکد و اگر تاکنون به داشتن دشمن کوچک سامی ستیز عادت کرده بودیم، امروز باید منتظر دشمن بزرگ سامی ستیز باشیم.[1]»
اما سؤال اصلی را باید اینگونه پرسید که آیا تعلیق پیمان سازش گونه اسلو، وضعیت را به سال 1993 بازخواهد گرداند؟ آیا همکاریهای امنیتی دو سویه علیه مقاومت لغو خواهد شد؟ و از همه مهمتر آیا به رسمیت شناخته شدن صهیونیستها از سوی یک جریان فلسطینی پس گرفته خواهد شد؟ شاید بتوان گفت محمود عباس سعی دارد برای کسب امتیاز و حفظ قدرت خود، مسیری را طی کند که جریانهای مقاومت با اتخاذ آن دشمن را وادار به تسلیم در مقابل خود کردهاند. اقدامی که بسیار دیرهنگام و شکست خورده است.
آیا محمود عباس به پایان عمر سیاسی خود رسیده است؟
مسئله فلسطین در شرایط بسیار مهم و حساسی به سر میبرد، گویا برخی سران کشورهای عربی همپیمان با جریان صهیونیستی ترامپ سعی دارند آنچه «معامله قرن» مینامند را برای همیشه اجرا نمایند. همپیمانی علنی سعودیها و بن سلمان با این طرح وضعیت را بسیار پیچیدهتر کرده است. محمود عباس علیرغم تمام خیانتهای بزرگش به فلسطین اما گویا دیگر یک مهره سوختهای است ک دیگر محبوبیت و توان و اراده سیاسی برای تحقق سازش بزرگ را ندارد و حامیانش به دنبال جایگزینی برای وی هستند. هر چند محمود عباس سعی دارد با تهدید، خود را بر منصب قدرت نگه دارد و حتی تلاش زیادی برای تحقق آشتی ملی با حماس نمود اما گویا وی دیر یا زود (در صورت عدمتغییر وضعیت میدانی فلسطین) باید جای خود را به یک شخص مقتدر و با اراده تر بدهد.
جریان مقاومت غزه؛ راه حلی برای حفظ امید فلسطین...
تاریخ فلسطین، مملو از خیانت و تسلیم شدن سران مبارز و انقلابی خود است. تاریخی که مرور آن دردمندانهتر از اشغال و آوارگی هزاران فلسطینی در سراسر منطقه است. سازش یاسر عرفات از انقلابیون بزرگ فلسطین، خیانت بزرگ انور سادات در کمپ دیوید، قرارداد وادی العربه میان اردن و رژیم صهیونیستی و… بخشی از خیانت سران کشورهای اسلامی به فلسطین است.
اما سازش بزرگ و اقدامات اخیر ترامپ به روشنی صف حامیان فلسطین و قدس شریف از خائنان به آزادی از نهر تا بحر را به خوبی جدا کرده است. اسماعیل هنیه در نامه اخیر خود به رهبر معظم انقلاب اسلامی در تاریخ 28 دی 1396 با اشاره به ابعاد توطئه بزرگ استکبار علیه قدس و ملت فلسطین با هدف سرنگونکردن غزه بهعنوان قلعه مقاومت و پایان دادن به مبارزه علیه رژیم اشغالگر و عادیسازی روابط حکام وابسته منطقه با آن، از حمایتهای ملت ایران و هدایتهای رهبر انقلاب اسلامی از جنبش مقاومت قدردانی کرد و گفت: «اگرچه این توطئهها از گذشته برای ما واضح بود اما در ماهها و روزهای اخیر با کنفرانس ریاض و سخنان ترامپ که ایران، حزبالله و حماس را دشمنان صفکشیدهی خود خواند و بر نگرش صهیونیستیاش در مسئله قدس بهعنوان پایتخت یهود تأکید کرد، این حقیقت آشکارتر از قبل شده است... ما با شروع انتفاضه خروشان مردمی در داخل کرانه باختری و قدس، به اذن خداوند توطئه طاغوتِ عصر (ترامپ) و حاکمان نفاق در پایتختهای دور و نزدیک را در پایان دادن به مسئله فلسطین، خنثی خواهیم کرد.[2]»
امید است تجربه پیروزیهای مقاومت فلسطین در نوار غزه (بالاخص جریان حماس) از جنگ 22 روزه در سال 2008 تاکنون، چشم و نور امید آزادی فلسطین را در میان امت اسلامی و فلسطین زنده نگه دارند و این بار هم بر سازش بزرگ عربی-عبری فائق آیند.
پی نوشت:
[1] https://farsi.palinfo.com/11497
[2] http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=38736
انتهای متن/