به گزارش دیدبان،گفت و گو با دکتر پیمان فلسفی؛
لطفاً در راستای بحث امنیت و استقلال اقتصادی و همچنین عزت، پیشرفت درونزا و اقتدار ملی، بفرمایید منظور از امنیت اقتصادی چیست؟ بین این مفهوم و سطح استانداردهای زندگی مردم چه ارتباطی وجود دارد؟
موضوع اقتصاد، بحثی اساسی است که همیشه در جوامع بشری مطرح بوده است. این موضوع در دین مبین اسلام نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است. کشور ما ایراننیز اندوختۀ فراوانی در این زمینه دارد. اما چگونگی استفاده از مجموعۀ این شرایط برای رسیدن به امنیت اقتصادی بهمیزان بهرهگیری ما از جهانبینی اسلامی، اعتقادات، باورها، آرمانها و ارزشهایی که به آنها پایبند هستیم، برمیگردد. در واقع چارچوب نظام اسلامی براساس بهرهمندی از داشتهها و اندوختههای معرفتی، اعتقادی، آرمانی و ارزشیِ خود در بنیانهای اقتصادی و پایهگذاری ساختار اقتصادی شکل گرفته است. آسیبهایی که تاکنوندر این زمینه متوجه کشور شده، بهدلیل فاصله گرفتن از چارچوبهایی بوده که دین مبین اسلام در عرصۀ اقتصاد برای ما مشخص کرده است.
با اینکه پس از انقلاب اسلامی سعی شده است تا در این مسیر قدم گذاشته شود و مقام معظم رهبری نیز همواره بر رعایت این چارچوبها تأکید فرمودهاند، اما به نظر بنده، هنوز آنگونه که باید دربارۀ اصول اقتصادی مبتنیبر تعالیم اسلامی و دسترسی به امنیت اقتصادی و ملی به اجماع نرسیدهایم. چگونگی پاسخگویی به نیازهای مردم بهمیزان اعتقاد دولتمردان کشور به بهرهمندی از تعالیم، فرموله کردن و تبدیل کردن آنها به راهبردها و استراتژیهایی برای حل مسائل روز و پاسخگویی به نیازهای نسل امروز و نسلهای آینده بستگی دارد. این همان چیزی است که در دنیا، توسعۀ پایدار نامیده میشود.
کشورهای غربی سعی میکنند از داشتههای خود و دیگران استفاده کنند. به نظر بنده، کشورهای غربی در بعضی مواقع بسیار بهتر از ما ایرانیهای مسلمان شیعه که در چارچوب نظام اسلامی زندگی میکنیم، سعی میکنند از داشتههای اسلام و مسلمانان استفاده کنند. آنها سعی میکنند با درک مسائلی که در این نظام مطرح میشود، بلافاصله آنها را فرموله کنند و در قالب علمی راهکاری برای آن پیدا کنند. به عبارت دیگر، در مقام عمل از آن استفاده میکنند.
برای مثال، امروز در بحث اقتصاد مقاومتی که مبتکر آن مقام معظم رهبری بودهاند، با گذشت تقریباً دو سال، هنوز نتوانستهایم براساس بیانات و انتظارات ایشان مدلی اقتصادی برای کشور طراحی کنیم. درحالیکه کشورهای دیگر در دنیا بهمحض مطرح شدن اینگونه مسائل، سعی میکنند بهسمت استفاده از آنها پیش بروند. نمونۀ این اقدام در بحث کشاورزی محقق شده است. امروز آمریکا در ایالتهای مختلف خود، سعی میکند کشاورزی مقاومتی را در بین شهروندان خود گسترش دهد؛ یعنی بهسمتی پیش میرود که مردم شهرها نیز بتوانند در منازل خود مواد غذایی مورد نیاز خود را تأمین کنند. بنابراین آنها ادبیات و راهکارهای اینچنینی را از ما دریافت و سریعتر از ما اجرا میکنند، درحالیکه متأسفانه ما آنقدر درگیر پیچوخمهای سیاسی و اداری میشویم که شرایط دیگری رقم میخورد و دوباره برای شرایط جدید باید برنامهریزی جدیدی انجام دهیم.
اگر در بحث اقتصاد مقاومتی، مبنا را بیانات مقام معظم رهبری قرار دهیم، متوجه میشویم که ایشان سه اصل را در این زمینه مطرح کردهاند. طبق تعریف ایشان، اقتصاد مقاومتی، دانشبنیان، مردمی و عدالتمحور است. حال اگر بتوانیم از یک طرف این سه مؤلفه را در نظام اقتصادی کشور پیادهسازی کنیم و از طرف دیگر تعالیم و مبانی اسلام را نیز در فعالیتهای خود جاری و ساری کنیم، میتوانیم بسیاری از مسائل را حل کنیم و به بیراهه نرویم.
چطور میتوانیم این سه مؤلفه در اقتصاد مقاومتی، یعنی دانشبنیان بودن، مردمی بودن و عدالتمحوری را در عمل پیاده کنیم؟
توجه بفرمایید که با دانشبنیان کردن دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی، اساساً مقولۀ تحقیقات و دانش فنی و فناوری مورد نیاز را خودمان به دست میآوریم و به تحقیقات اولویت میبخشیم. در واقع باید بتوانیم نقش دانشگاهها، اساتید و علمای کشور را در حوزۀ اقتصاد بهدرستی تداعی کنیم و با فرموله کردن آنچه از آنها مطالبه میشود، یکسری مبانی نظری تولید کنیم که برمبنای آنها، برنامههای عملیاتی کشور را تدوین نماییم.
از طرف دیگر، باید مردمی بودن اقتصاد کشور را جدی بگیریم. از اصل 44 قانون اساسی که اجرای آن با فرازونشیبهایی همراه بوده و هنوز نیز آنگونه که باید با چرخدندههای اقتصادی کشور عجین نشده است گرفته تا استفاده از ظرفیتهای مردمی در بخش خصوصی، صنوف، تشکلها، اتحادیهها، تعاونیها و نهادهای مردمی، همه را باید به مؤلفههای اقتصادی کشور پیوند بزنیم تا امنیت اقتصادی کشور حاصل شود.
هرچند تأکید مقام معظم رهبری بر اصل 44 قانون اساسی، بارقههایی از امید را ایجاد کرد، اما بهدلیل اینکه در ایران فرایند خصوصیسازی و مردمی کردن اقتصاد بهدرستی صورت نگرفته است، هنوز در این زمینه مشکلاتی وجود دارد. درست است که در این مورد قانون نیز وجود دارد، اما در مقام اجرا و عمل، دچار اشکال هستیم. این موضوع نیز یکی از مسائلی است که باید هرچه زودتر برای حلوفصل آن راهکاری اندیشیده شود.
عنصر سوم، عدالتمحور بودن در اقتصاد است؛ یعنی باید بهگونهای عمل شود که اقشار و طبقات مختلف اجتماعی در کشور احساس کنند که در توزیع منابع و دسترسی به منابع، عادلانه برخورد میشود. در واقع منابع مالی، اعتباری، پولی، زیرساختی و سرمایهای کشور باید بهسمتی برود که آحاد جامعه بتوانند متناسب با نیاز خود، از مواهب اقتصادی و اجتماعی آنها بهرهمند شوند و اجرای عدالت و داشتن برخوردی عادلانه در همۀ طبقات جامعه احساس شود.
در حال حاضر، با هدفمندی یارانهها و مباحثی از این دست، سعی شده است در نظام اقتصادی بهسوی عدالتمحوری قدم برداشته شود، اما هنوز تا تحقق کامل آن فاصلۀ زیادی مانده است. به نظر بنده، چه در بحث هدفمندی یارانهها و مباحثی که به توزیع و استفادۀ عادلانۀ منابع مربوط میشود و چه در بحث زیرساختها و امکاناتی که باید در اختیار مردم کشور قرار بگیرد، هنوز چندان هدفمند عمل نشده است.
به نظر میرسد آنچه در قانون مطرح شده، هنوز بهطور کامل اجرا نشده است، زیرا باید کسانی که اولاً صلاحیت آن را داشته باشند، ثانیاً اهلیت داشته باشند، ثالثاً اعتقاد و عشق به کار داشته باشند و رابعاً به آن نیاز داشته باشند، به این عرصه وارد شوند. در غیر اینصورت نمیتوان گفت دستیابی به این اهداف امکانپذیر است.
بحث خودکفایی در بخش کشاورزی و تولید محصولات اساسی چه اهمیتی دارد؟ چقدر میتواند امنیت اقتصادی یک کشور را تضمین کند؟
خودکفایی در بخش کشاورزی و بهویژه در محصولات اساسی و راهبردی، یک اصل است. این اصل چیزی نیست که افرادی مثل بنده به آن رسیده باشند؛ یعنی این اصل در قانون اساسی آمده است. در اصل 43 قانون اساسی جمهوری اسلامی، راهبرد و راهکار رسیدن به امنیت اقتصادی ترسیم شده است. از طریق خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی، باید به این هدف کلان اقتصادی دست پیدا کرد.
در واقع در این اصل، اولویت مشخص شده است و میتوان گفت قانون اساسی جمهوری اسلامی این مسیر را براساس ظرفیتهایی که در کشور وجود دارد، برای ما مشخص کرده است. استحضار دارید که در دنیا فقط دو کشور یا دو منطقۀ جغرافیایی وجود دارد که از اقلیم متنوع و شرایط آبوهوایی مناسب برای تولید محصولات کشاورزی، بهویژه محصولات اساسی و راهبردی مثل گندم، جو، ذرت یا دانههای روغنی یا حتی دامی برخوردار است. یکی آمریکاست و دیگری جمهوری اسلامی ایران. در این دو کشور از نظر تنوع اقلیمی، آبوهوایی، مزیتهای نسبی در بخش کشاورزی و منابع طبیعیِ در اختیار، شباهتهایی وجود دارد.
بخش کشاورزی در کشور ما قدمتی چندهزارساله دارد. ایران توان بالایی در تولید محصولات کشاورزی داشته و همیشه نیاز غذایی خودش را خودش تأمین کرده است. درحالیکه این کشور در رژیم منحوس پهلوی بزرگترین واردکنندۀ محصولات کشاورزی در منطقه و دنیا بوده است.
بعد از انقلاب، آرمانهای حضرت امام (ره) در این زمینه مطرح شدند. ایشان با جدیت فرمودند کشاورزی باید محور استقلال و توسعه قرار بگیرد. این اصل در قانون اساسی کشور نیز وجود دارد. با این وجود هنوز شاکلۀ تحقق این قضیه را در کشور فراهم نکردهایم. به عبارت دیگر، مسیر را درست طی نکردهایم.
در برنامۀ سوم، توسعۀ کشاورزی محور استقلال قرار گرفت و از آن بهعنوان محور توسعه نام برده شد، اما بااینحال بههیچوجه این محوریت لحاظ نگردید که به نظر بنده مهمترین دلیل آن نیز عدم اعتقاد متولیان اجرایی کشور به این موضوع اساسی بود. در واقع فکر میکنم رؤسای جمهور محترم دولتهای مختلف، بهجز دولتی که مقام معظم رهبری مسئولیت آن را برعهده داشتند، آنطور که باید به بخش کشاورزی توجه نکردهاند.
شاید بتوان گفت در تصویب قوانین به این موضوع توجه بیشتری شده است، زیرا قوانین خوبی برای رونق بخشیدن به بخش کشاورزی وجود دارد، اما در نظام برنامهریزی و بودجهریزی کشور، کشاورزی از جایگاه مطلوبی برخوردار نیست. در واقع اولویت بخش کشاورزی چندان لحاظ نمیشود. بنابراین یک عامل که به بخش کشاورزی لطمه وارد کرده، عدم اهتمام جدی و راسخ مجریان و متولیان بخش اجرایی کشور به مقولۀ کشاورزی است.
عامل دومی که باعث لطمۀ جدی به بخش کشاورزی شده، وابستگی کشور به نفت و اقتصاد مبتنیبر نفت و درآمدهای نفتی است. آقایانی که کاندیدای ریاستجمهوری میشوند، بههیچوجه برای بخش کشاورزی اولویت قائل نمیشوند و اقتصاد نفتی را در تدوین برنامههای خود در اولویت قرار میدهند، درحالیکه در مقطعی که در هندوستان کشاورزی محور توسعه اعلام شد، همۀ بخشهای اجرایی این کشور در خدمت بخش کشاورزی قرار گرفتند. بخش صنعت، نظام اقتصادی و بانکداری، حتی وزارتخانهها و بقیۀ بخشهای کشور هندوستان در خدمت بخش کشاورزی آن کشور قرار گرفت؛ یعنی محوریت کشاورزی بهمعنای واقعی کلمه اتفاق افتاد.
اگر چنین محوریتی برای یک سال یا حتی شش ماه در ایران نیز اتفاق بیفتد، شاهد اثرات آن خواهیم بود، اما متأسفانه هیچگاه این اتفاق نیفتاده است. مقام معظم رهبری در دهۀ هشتاد در دیداری که با اعضای محترم کمیسیون کشاورزی داشتند، مطرح فرمودند اگر همۀ دستگاههای کشور فقط برای شش ماه، توان و توجه خود را به بخش کشاورزی معطوف کنند، همۀ مشکلات کشور برطرف خواهد شد. ایشان از ما انتظار اجرای این فرموده را دارند.
مقولۀ خودکفایی زمانی اتفاق میافتد که همت و عزم ملی وجود داشته باشد. در مقطعی، در رابطه با گندم این امر احساس شد. البته عوامل متعددی نیز برای اجرای آن وجود داشت، اما چون به موضوع توجهی پایدار نشد، بهمحض اینکه در کشور خشکسالی اتفاق افتاد، بلافاصله دوباره به نقطۀ شروع و حتی دهها پله قبلتر از آن برگشتیم.
این روزها هم شنیده میشود بعضی از آقایانی که خود را صاحبنظر میدادند، بهصراحت میگویند دنبال کردن سیاست خودکفایی در کشور اشتباه بوده است؛ یعنی مسیری که حضرت امام (ره) در اوایل انقلاب مشخص کردهاند، مسیر درستی نبوده است و ما نیز چون احساساتی شده بودیم، آن مسیر را دنبال کردیم. به همین دلیل نیز امروز وضعیت محیطزیست کشور با مشکلات عدیدهای مواجه شده است. در واقع این آقایان با این سخنان مشکلات موجود را به گردن بخش کشاورزی میاندازند، درحالیکه این مشکلات بهدلیل بیتدبیری و سوءمدیریت ایجاد شده است.
در حقیقت، همۀ امکانات و شرایط برای رسیدن به خودکفایی در بخش محصولات کشاورزی در کشور وجود دارد. شرایطی مثل زمین حاصلخیز، نیروی انسانی خوب اعم از کشاورز و کارشناس، شبکۀ تحقیقاتی و ترویجیِ گسترده و همچنین زیرساختهای مورد نیاز در کشور وجود دارد. شاید مقدار آب کشور اندک باشد، اما آب نیز وجود دارد. در واقع مدیریت منابع طبیعی و آبی کشور ضعیف است که باید روی این موضوع کار شود، نه اینکه بهدلیل کمبود آب، صورتمسئله (یعنی خودکفایی در تولید محصولات اساسی کشاورزی) پاک شود. ازآنجاکه در قانون اساسی نیز این موضوع مطرح شده است، نمیتوانیم خودکفایی در تولید محصولات کشاورزی را تعطیل کنیم، بلکه باید شرایط اجرایی شدن آن را در کشور فراهم کنیم. بنابراین هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. ضمن اینکه با وجود دشمنهایی که ایران را احاطه کردهاند، مقولۀ امنیت غذایی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این شرایط، با گفتن اینکه خودکفایی سیاست غلطی در ایران بوده و اینکه تولید محصولات کشاورزی کاری اقتصادی نیست، در واقع آب به آسیاب دشمن میریزیم.
آیا میتوانید به چند نمونه از اقدامات دشمن در این زمینه اشاره کنید؟
شما خودتان رسانهای هستید و استحضار دارید. «بیبیسی» و «صدای آمریکا» بخشی از گزارشهای مربوط به محیطزیست و شرایط اقلیمی کشور را به این مباحث اختصاص دادهاند و سعی میکنند از این منظر کشور را ناتوان جلوه دهند. مسائل زیستمحیطی را بسیار حاد جلوه میدهند و مقصر اصلی را نیز بخش کشاورزی معرفی میکنند. چرا این شبکهها تا اینحد روی بخش کشاورزی متمرکز شدهاند و بخش کشاورزی و سیاست خودکفایی را دلیل این آسیبها معرفی میکنند؟ در گزارشهایشان نیز دقیقاً این موضوع را اعلام میکنند و به صحبتهای آقایان در داخل کشور و مباحثی که اخیراً اعلام شده و طی دو سال گذشته شدت گرفته است، استناد میکنند. درحالیکه این سیاست درستی است که امروز دنیا نیز برای تحقق آن تلاش میکند.
امروزه سیاستگذاران آمریکایی در مقالهها، راهبردها و سیاستهای خود، روی این نکته تأکید میکنند که با توجه به افزایش جمعیت و افزایش نیاز غذایی کشورشان، برای افزایش محصولات بخش کشاورزی در پنجاه سال آینده برنامهریزی میکنند. درعینحال اعلام میکنند که منابع در حال کاهش است. در واقع با وجود خشکسالی و مشکلات زیستمحیطی میخواهند طی بیست یا سی سال آینده، تولید محصولات کشاورزی و اساسی خود را دوبرابر کنند. بعد در چنین شرایط مشابهی، آقایان در ایران اعلام میکنند جمهوری اسلامی اشتباه کرده و خودکفایی نباید اتفاق میافتاده است، زیرا اصلاً سیاست خودکفایی پاسخگوی نیاز کشور نبوده است و بهبهانۀ مواجهه با کمبود آب و خشک شدن چاههای کشور، اعلام میکنند بهتر است دنبال وارد کردن محصولات کشاورزی باشیم. درحالیکه به نظر بنده، بههیچوجه چنین چیزی نمیتواند سندیت داشته باشد، حتی آمار وزارت نیرو که اعلام میکند بیش از نود درصد آب کشور در بخش کشاورزی استفاده میشود، اشکال دارد. براساس بررسیهایی که به عمل آمده است، حدود 56درصد آب استحصالی کشور در بخش کشاورزی استفاده میشود و بقیۀ آن هدر میرود که باید با مدیریت کردن درست، از هدر رفتن آن جلوگیری شود.
چینیها از آب باران در خیابانها نیز نمیگذرند. سیستم آبخیزداری شهری راهاندازی کردهاند و بارانی که میبارد را جمع میکنند و دوباره از آن استفاده میکنند. با جمعیت زیادی که دارند، روزبهروز بر تولیدشان افزوده میشود. ایران از نظر منابع آبی غیرمتعارف وضعیت نسبتاً خوبی دارد. منابعی مثل آبهای آزاد، رودخانهها و آبهای شیرین دارد که بهراحتی از دسترس ما خارج میشود و در اختیار کشورهای دیگر قرار میگیرد. هیچبرنامهای نیز برای استفاده از این آبها نداریم. بخش عظیمی از آب بارانی که میبارد، تبخیر میشود و از دست میرود. در بخش کشاورزی نیز هدررفت آب وجود دارد. در واقع استفاده از آب در بخش کشاورزی راندمان و بهرهوری پایینی دارد که باید مدیریت شود. اگر به کشاورزان آموزش داده شود، یافتههای تحقیقاتی به کشاورزان منتقل شود و سیستم ترویج کشاورزی از رونق برخوردار شود و درست عمل کند، مطمئناً این وضعیت که به دلیل سوءمدیریت در بخش کشاورزی به آن دچار هستیم، درست میشود. نود درصد مشکلات مربوط به خودکفایی، کمبود آب و محیطزیست در کشور بهدلیل سوءمدیریت است که باید راهکاری برای آن اندیشیده شود. پاک کردن صورتمسئله و گفتن اینکه باید از خارج کشور وارد کنیم، کار صحیحی نیست. ما که مدعی خودکفایی هستیم و نظام کشورمان نیز براساس خودکفایی طراحی شده است، باید سعی کنیم شرایط آن را نیز فراهم کنیم. بنابراین مقولۀ خودکفایی در کشور قابل تحقق است و در زمینۀ محصولات اساسی کشور نیز باید اتفاق بیفتد، زیرا موضوعی استراتژیک است. مسئلۀ غذا و امنیت غذایی با امنیت ملی و اقتدار ملی کشور گره خورده است. بهمحض اینکه جمهوری اسلامی در تولید گندم دچار ضعف میشود، شرکتها و تولیدکنندگان آمریکایی و کانادایی خوشحال میشوند. بهمحض اینکه محمولههای گندم وارد ایران میشود، همۀ رسانهها این را رصد و اعلام میکنند. ناگفته نماند بهمحض اینکه ایران در قبال این قضیه مقتدرانه موضع میگیرد، لرزه بر اندام آنها میافتد. بنده شاهد نمونۀ بارز این قضیه در اجلاس منطقهای فائو در قاهره بودهام. در سال 1387 در این اجلاس بهعنوان نمایندۀ جمهوری اسلامی حضور داشتم و اعلام کردم برنامۀ ایران خودکفایی در گندم و دانههای روغنی است و میخواهد تمامی محصولات اساسی خود را طی ده سال به این مرحله برساند. نمایندۀ آمریکا، فرانسه، انگلیس و ایتالیا نیز در آن جلسه حضور داشتند، درحالیکه اصلاً عضو منطقۀ غرب آسیا محسوب نمیشوند، اما بلافاصله بعد از اعلام بنده، پچپچهایشان شروع شد و سعی کردند سیاستهای ایران را در این زمینه زیر سؤال ببرند تا نظر کشورهای منطقه را نسبت به این قضیه تغییر دهند. درحالیکه بعد از جلسه، نمایندگان کشورهای سودان، لیبی و یمنبه ما مراجعه کردند و گفتند که میخواهند راهکارهای خودکفایی ایران را بیاموزند.
در واقع جهان اسلام و کشورهای مستضعف عقب نگه داشته شدهاند تا وابسته بمانند. از نظر استکبار جهانی، راهبرد خودکفایی میتواند سیاستهای آنها را تحتتأثیر قرار دهد، زیرا اگر بیداری اسلامی در این زمینه اتفاق بیفتد، ضربهای بر استکبار جهانی خواهد بود. بنده در جایی اعلام کردم ایران با همین آب موجود و نیروی انسانی و امکانات، توان تولید سیصد میلیون تُن محصول کشاورزی را در کشور دارد. بلافاصله بعد از آن، سایت اتحادیۀ اروپا این خبر را منعکس کرد که مقام مسئولی در جمهوری اسلامی میگوید ایران میتواند سیصد میلیون تن تولید غذا داشته باشد. بعد نیز در راستای زیر سؤال بردن این ادعا، به تحلیل این موضوع پرداخت که چطور چنین چیزی ممکن است؟ بنابراین ایران باید خودکفایی را بهطور جدی پیش ببرد و تحت هیچ شرایطی نباید از این موضع عقبنشینی کند. حتی در اقتصاد مقاومتی نیز باید جایگاه ویژهای برای آن قائل شود.
نگاه غرب به خودکفایی در ادبیات متعارف علم اقتصادِ کشاورزی چیست؟ یعنی آنها چگونه به مقولۀ استقلال اقتصادی مینگرند؟
عرض کردم مبنای برنامهریزی آنها یا فرضشان این است که روزبهروز منابع طبیعی و نهادههای تولید محدود میشود، اما تولید محصولات کشاورزی باید روزبهروز افزایش پیدا کند. بنابراین با فرض اینکه منابع حالت نزولی پیدا میکنند و روزبهروز بر جمعیت کشورها افزوده میشود، باید راهی پیدا کنند که تولید غذا را برای جمعیت کشور خود افزایش دهند، زیرا نیاز غذایی در نسلهای آینده نیز وجود خواهد داشت. توجه داشته باشید آمریکاییها در حوزۀ کشاورزی بهشدت به نفت وابسته هستند، چون کشاورزی آنها صنعتی است. اگر یک ماه نفت از منطقۀ خاورمیانه بهسمت آمریکا و غرب گسیل نشود، کشاورزی در این کشورها نابود میشود و رونق خود را از دست میدهد. میدانید که کشاورزی صنعتی بهشدت به سوخت و منابع فسیلی وابسته است. اگر این منابع سوختی وجود نداشته باشند، آمریکا نمیتواند گندم تولید کند. میزان گندم تولیدشده در آمریکا برای مصرف دو میلیارد نفر است. حدود هفتاد درصد گندم دنیا توسط آمریکا و کانادا تأمین میشود. ضمن اینکه بخشی از آن برای کنترل قیمتها به دریا ریخته میشود. در واقع آمریکا از خودکفایی گذر کرده و به صادرات رسیده است. آمریکا همۀ این محدودیتها را میداند و به هیچ برنامه و پروتکل زیستمحیطی نیز پایبند نیست. آمریکاییها و کشورهای اروپایی در تولید گوشت نیز بهشدت گسترده عمل میکنند. اروپاییها نیز غذای خودشان را خودشان تأمین میکنند. البته امروز بیشتر بهسمت تولید و مصرف محصولات ارگانیک روی آوردهاند؛ یعنی تولید صنعتی خود را به کشورهای دیگر صادر میکنند. با استفاده از روشهایی مثل تراریخته، دستکاریهای ژنتیکی، راندمان تولید محصول را افزایش میدهند و بخش عمدهای از این محصولات را به کشورهای دیگر صادر میکنند، اما خودشان محصولات غذایی ارگانیک و سالمتر را در داخل کشور تولید میکنند یا از کشورهای دیگر خریداری و وارد میکنند. اینگونه امنیت غذایی مورد نیاز کشور خود را تأمین میکنند.
امنیت غذایی تعریفی دارد. امروز فقط تأمین میزان کالری مورد نیاز، امنیت غذایی محسوب نمیشود؛ یعنی غذا باید هم کیفیت لازم را داشته باشد و هم کمیت و کالری مورد نیاز را تأمین کند. به همین دلیل، این کشورها روی سلامت غذا بسیار تأکید دارند و خود نیز این سیاست را بهطور جدی دنبال میکنند.
با این توضیح، به نظر بنده، آنچه امروز در کشور از کمآبی و نبود منابع و خشکسالی گفته میشود، بههیچوجه نباید گسترش پیدا کند. سیاست خودکفایی در کشور باید بهطور جدی دنبال شود، زیرا خودکفایی ایران عامل دلسردی دشمن خواهد بود و در آینده نیز میتواند نظام و کشور را بیمه کند.
بین امنیت غذایی کشور در شرایط جنگ تحمیلی و تحریم با امنیت غذایی کشور در شرایط عادی چه تفاوتهایی وجود دارد؟
در زمان جنگ، شرایط کشور، شرایط خاصی بود. جمعیت کمتر از امروز بود، میزان تولیدات کشاورزی نیز کمتر بود و واردات زیادی انجام میشد. اگر به یاد داشته باشید، سیستم کوپنی برای توزیع برنج و گوشت و مواد غذایی وجود داشت. بخش عمدهای از مواد خارجی بودند؛ یعنی از کشورهای مختلف برنج و گوشت وارد میشد. در آن زمان کشور فقط مقاومت میکرد و به فکر اقتصاد مقاومتی نبود. سعی میشد نیازهای کشور به هر طریقی که شده تأمین شود. بنابراین نمیتوان گفت در آن زمان برای تأمین نیاز کشور تولید حرف اول را میزد. همۀ توجهات به جنگ معطوف بود و همۀ امکانات به جنگ اختصاص پیدا میکرد. حتی کارخانههای تراکتورسازی کشور، تجهیزات نظامی تولید میکردند و در خدمت جنگ قرار گرفته بودند. بنابراین آن زمان شرایط خاصی وجود داشت که ایجاب میکرد بهسمت واردات پیش برویم. درعینحال سعی میشد با برنامهریزیهای اقتصادی بهعملآمده، نیاز کشور به شیوههای مختلف تأمین شود.
در زمان تحریم شرایط تغییر کرد. بنده در اجلاس بینالمللی دیگری که موضوع آن غذا و ارزشافزوده در بخش کشاورزی و زنجیرۀ ارزش در غذا بود، در پاسخ به یکی از شرکتکنندگان داخلی که در مقابل شرکتکنندگان از کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی دربارۀ اثرات تحریم بسیار سیاهنمایی کرد، عرض کردم اتفاقاً کشاورزی در ایران در دوران تحریم کمترین آسیب را دیده است. محصولات غذایی کشور در دوران تحریم کمترین افزایش قیمت را داشتهاند و با توجه به تحریمها، کشور بیشترین میزان تولید را داشته است.
در واقع با وجود خشکسالی و تحریمها توانستهایم کشور را اداره کنیم. نمیگویم کاملاً خودکفا بودهایم، اما نیاز کشور را تأمین کردهایم. بخشی از نیازها از طریق واردات انجام شده است که آن نیز در برخی مقاطع برای تنظیم بازار لازم بوده است. اگر شرایط کشور بهسمتی پیش برود که بتوانیم تولید پایدار داشته باشیم، واردات ما نیز کاهش خواهد یافت. هرچند در این شرایط صادرات نیز داشتهایم. با وجود اینکه بعضی کشورها در رابطه با برخی از محصولات مانند پسته و زعفران، که محصولات ویژۀ ایران تلقی میشوند، تلاشهای زیادی کردهاند که ایران از اولویت صادرات آنها حذف شود، اما شرایط تحریم باعث شده است که ایران بازارهای جدیدی را پیدا کند و اینگونه محوریت تولید محصولاتی مانند زعفران و پسته را حفظ نماید. بنابراین ایران در شرایط تحریم نیز توانسته است با مدیریت، هم تولیدات را افزایش دهد و هم خشکسالی را تاحدی کنترل کند، اما هنوز به خودکفایی نرسیده است. در نتیجه، سیاست خودکفایی همچنان باید در دستورکار دولت قرار داشته باشد. مقام معظم رهبری نیز در دیداری که اخیراً با دولت داشتند، فرمودند که این موضوع باید بهطور جدی دنبال شود.
به نظر بنده، در شرایط عادی نیز موضوع اقتصاد مقاومتی باید همچنان در دستورکار قرار بگیرد. به دیگر سخن، جمهوری اسلامی ایران باید در شرایط عادی نیز سیاست اقتصاد مقاومتی را با ملزومات و مقتضیات خاص خود دنبال کند؛ یعنی صددرصد باید بومیشده و متناسب با شرایط و ظرفیتهای کشور، طراحی لازم به عمل بیاید تا موضوع خودکفایی در محصولات کشاورزی در کشور ادامه پیدا کند.
شرایط عادی موقعیت مناسبتری برای تولید فراهم میشود، اما محوریت بخش کشاورزی در توسعۀ کشور باید اتفاق بیفتد و حفظ شود. هر کشوری که امروز از نظر صنعتی توسعه پیدا کرده، اول بخش کشاورزی خود را رونق بخشیده است. بعد از آن، شرایط توسعۀ صنعتی در آن کشور بهطور خودکار فراهم شده است.
برخی از کارشناسان معتقد هستند از راههای بهبود امنیت غذایی، ارتقای کشاورزی از وضعیت کشاورزی معیشتی به کشاورزی اقتصادی است. البته این سیاست بعد از اصلاحات ارضی تجربۀ ناکامی را پشت سر گذاشته است. حضرتعالی تا چهحد این امر را مفید و به چهمیزان میسر و ممکن میدانید؟
در کشاورزیِ معیشتی فقط به معیشت تولیدکننده فکر میشود. این کشاورزی به خیرِ محدود قائل است؛ یعنی کشاورز فقط تولید میکند که غذای سالیانۀ خود را تأمین کند. اگر بخشی نیز اضافه آمد، میفروشد. کشاورزی معیشتی بههیچوجه نمیتواند پاسخگوی نیاز کشور باشد و امنیت غذایی کشور را تأمین کند یا سیاست خودکفایی را محقق کند. در این راستا، باید ضمن مجهز کردن کشاورزان کشور به زیرساختهای لازم، شرایط را نیز برای آنها فراهم کنیم؛ یعنی با مجهز و نوسازی کردن اراضیِ آنها و در اختیار قرار دادن امکانات تولید، پشتیبانی لازم را از آنها به عمل آوریم و دانش روز را در اختیارشان قرار دهیم. در واقع کشوری میتواند موفق باشد که کشاورزانی مجهز به علم و دانش داشته باشد و درعینحال زیرساختهای لازم را برای کشاورزی تأمین کند.
متأسفانه در ایران سالهاست که به موضوع نشر دانش و نوآوریهای علمی و فناوریهای روز در بخش کشاورزی توجه نشده است. از تولید، خودکفایی و توسعۀ کشاورزی صحبت میشود، اما از توسعۀ سطح دانش کشاورز صحبتی نمیشود. به این موضوع توجه نمیشود که این کشاورز یا این روستایی است که باید محصولات کشاورزی را تولید کند و لذا لازم است اول شرایط لازم برای این عامل انسانی و موتورمحرکۀ بخش کشاورزی فراهم شود تا این تولید اتفاق بیفتد. به همین دلیل است که کشاورزی ایران سنتی باقی مانده و بهرهوری تولید پایین است. در واقع بخش کشاورزی کشور، چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب، دچار محرومیتهای تاریخی بوده است.
قبل از انقلاب، زمانی که کشاورزی صنعتی وارد کشور شد، فقط در اراضی بزرگ پیاده شد. کشاورزان خردهپای کشور همچنان بدبخت نگاه داشته شدند و روزبهروز نیز بر مشکلات آنها افزوده شد. از سوی دیگر با اصلاحات ارضی مشکلات آنها چندبرابر شد. با وجود اینکه گفته میشد همۀ کشاورزان کشور زمیندار شدهاند، اما این مدل توزیع زمین بیشتر به بدنۀ بخش کشاورزی آسیب زد، بهدلیل اینکه باعث شد منابع بسیار خرد شوند، اراضی روزبهروز کوچکتر شدند و بهدرستی نیز مدیریت نشدند. درعینحال که نتایج تحقیقات نیز در اختیار کشاورزان قرار نگرفت.
کشاورزان ایرانی بیشتر براساس دانش سنتی و آنچه از پدران خود آموختهاند کشاورزی میکنند. به نظر بنده، دانش نوین و دانش بومی که کشاورز از پدرش آموخته است، باید با یکدیگر ترکیب و تلفیق شوند تا از نتیجۀ این ترکیب و تلفیق، دستاورد جدیدی حاصل شود که آن افزایش عملکرد و بهرهوری در بخش کشاورزی است. اگر این اتفاق بیفتد، میتوان گفت که از کشاورزی معیشتی گذر کردهایم و به کشاورزی نوینِ پاسخگوی نیاز کشور رسیدهایم. در اینصورت میتوان امیدوار بود که توسعۀ کشاورزی اتفاق خواهد افتاد. در کشورهای دیگر این اتفاق افتاده است. بهتر است شرایط این کار در ایران نیز فراهم شود.
براساس تحقیقاتی که آقای بهاءالدین نجفی، اقتصاددان دانشگاه شیراز، در بخش کشاورزی انجام داده مشخص شده است که بهازای هر یک ریال سرمایهگذاری برای آموزش کشاورزان، دوازده ریال بازگشت سرمایه وجود خواهد داشت؛ یعنی اگر روی آموزش سرمایهگذاری شود، نتیجۀ آن از نظر اقتصادی دوازدهبرابر خواهد شد. وقتی میخواهیم از سیستم برنامهریزی کشور برای آموزش پول بگیریم، میگویند آموزش هزینه است، درحالیکه آموزش سرمایهگذاری است. اگر این اتفاق در بخش کشاورزی بیفتد، موفق خواهیم شد.
طبق استانداردهای جهانی فائو، حداقل شش درصد اعتبارات تملکیِ دولتها باید صرف فعالیتهای ترویج کشاورزی شود. برای داشتن کشاورزی توسعهیافته، که از مرحلۀ معیشتی گذر کرده و به مرحلۀ تولید انبوه رسیده است یا بهعبارتی برای صادرکننده بودن، ترویج کشاورزی باید اتفاق بیفتد.
متأسفانه اگر نمودار تخصیص اعتبارات ترویج کشاورزی در ایران را به شما نشان دهم، خواهید دید که سالبهسال کمتر شده است. بعد میگوییم چرا خودکفایی اتفاق نمیافتد؟ چرا کشاورزان ایران سنتی عمل میکنند؟ علت همۀ این چراها خود ما هستیم. کشاورز، تولیدکننده یا محیطزیست مقصر نیست. مقصر خود ما هستیم که در نظام برنامهریزی کشور، برای کشاورزی اولویت قائل نشدهایم.
بنابراین امکان گذر از مرحلۀ معیشتی به دوران مدرن و صنعتی با ملزوماتی که عرض کردم، وجود دارد. با دانشبنیان کردن کشاورزی، عدالتمحور کردن آن و توجه به کشاورزان خردهمالک و آنهایی که فقیرتر هستند، میتوان بخش کشاورزی را توانمندتر کرد. زمانی آقایان میگفتند کشاورزی را که امکان تولید ندارد و نمیتواند از آب و خاک استفاده کند، باید رها کرد و فقط از کشاورزهای بزرگ حمایت نمود. به نظر بنده، حمایت صرف از کشاورزان عمدهمالک سیاست غلطی است، زیرا بیشتر کشاورزهای کشور خردهمالک هستند. اگر خردهمالکها سازماندهی اقتصادی شوند، کشاورزها در روستا میمانند. اینگونه مهاجرت کمتر و اشتغال بیشتر میشود. منابع بهتر تأمین میشود و تولیدات بیشتر میشود. در نتیجه، درآمد کشاورز نیز افزایش پیدا میکند و نسبت به تولید خود احساس رضایت نسبی میکند. بنابراین به نظر بنده، با رعایت این موارد، انشاءالله از کشاورزی معیشتی به کشاورزی اقتصادی دست پیدا میکنیم.
دکتر پیمان فلسفی