به گزارش دیدبان، پروسه انتخاب بازیگران برای بازی در نقشها در تلویزیون و سینمای ایران کمی عجیب و غریب است و گاهی بازیگرانی که برای بازی در یک نقش نامزد هستند، قرابت و شباهت فیزیکی و سنی و ویژگیهای نزدیک به هم در بازی ندارند.
مثلا در دهههای 60 و 70 نقشهایی بود که اول به من پیشنهاد میشد و من به دلایلی بازی در فیلم را قبول نمیکردم و بعد اکبر عبدی قرارداد میبست و او نقش را بازی میکرد. عکس این قضیه هم پیش میآمد؛ نقشهایی بود که اول به اکبر عبدی برای بازی پیشنهاد میشد، اما به دلایلی او نقش را نمیپذیرفت و درنهایت نقش به من میرسید. اینقدر این اتفاق میافتاد که دچار سوءتفاهم شده بودیم!
حالا باز انتخاب من و اکبر عبدی و پیشنهادهایی به هر دو برای بازی در یک نقش باتوجه به فعالیت هر دوی ما در سینمای کمدی، دور از هم نبود. مثالی دورتر در این زمینه میزنم. نقشی که من در فیلم شکار خاموش (محصول سال 1368) به کارگردانی کیومرث پوراحمد بازی کردم، ابتدا به عزتالله انتظامی پیشنهاد شده بود و ایشان به دلایلی آن را نپذیرفتند، اما من فیلمنامه را پسندیدم و این نقش را هم دوست داشتم. این طوری، نقشی را که ابتدا به آقای انتظامی پیشنهاد شده بود، در نهایت من بازی کردم. منظورم همان نقش سرکار استوار دمدمی مزاج اهل مازندران است که دل خوشی از همسایه جدید شکاربانش ـ با بازی مهدی هاشمیـ ندارد. آن نقش تیکهای رفتاری بامزه و چند تکیهکلام محلی داشت، مثل این دیالوگ: تی حواس کجه دره؟ یعنی حواست کجاست؟
یادم است، وقتی این فیلم را در جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان نمایش دادند، آقای انتظامی هم آنجا حضور داشتند و با همان لحن خاص خودشان به من گفتند: باریکلا، خوب بازی کرده بودیا!
منبع: جام جم