دیدبان
کارگردان عصر دهم:

دیگر تکلیفی برای ساخت فیلم جنگی ندارم

دیگر تکلیفی برای ساخت فیلم جنگی ندارم

به گزارش دیدبان، «عصر روز دهم» آخرین پروژه سینمایی رسول ملاقلی‎پور بود که قرار بود آن را به تهیه‎کنندگی منوچهر محمدی بسازد، اما با درگذشت نابهنگام این کارگردان، ساخت این فیلم به مجتبی راعی واگذار شد. یکی از معدود آثار سینمایی که با نگاهی به حماسه کربلا و پیوندش با اتفاقات معاصر ساخته شده است. لوکیشن‎‎های مورد نظر این فیلم در شهر‎های کربلا، نجف و تهران است. طرح اولیه این فیلم ابتدا توسط مرحوم ملا‎قلی‎پور نگاشته شده بود که بعد از فوت وی، مجتبی راعی دوباره نگارش فیلم را براساس طرحی از داستان اولیه از سر گرفت. مجتبی راعی در سال 1336 در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی را آنجا گذراند. او سپس وارد دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر شد و در رشته کارگردانی سینما فارغ‎التحصیل شد. وی در سال‎‎های 1379، 1382 و 1392و 1394 عضو هیئت داوران جشنواره فیلم فجر در بخش مسابقه سینمای ایران بوده است. ترنج، عصر روز دهم، سفر به هیدالو، صنوبر، جنگجوی پیروز، تولد یک پروانه، غزال، جای امن، تونل، تابستان 58 و انسان و اسلحه از جمله آثار سینمایی بلند اوست. 

با راعی به مناسبت پایان جشنواره دفاع مقدس و به بهانه آخرین کار او که با نگاهی به حماسه کربلا ساخته شده است به گفت‎وگو نشسته ایم:

می‎دانم که حرف سینمای دفاع که به میان می‎آید می‎جوشید و می‎خروشید. این به جریان افتادن امواجی که درون شما جریان دارد مثل یک موج بلند هیچ‎گاه به ساحل و موج شکنی نمی‎رسد، این نگاه متعصبانه خروشنده در وجود شما زمینه‎ای است برای این‌که بپرسم استاد گرامی من -به سیاق شمس و مولانا پاسخم را ندهید- چرا سینمای دفاع که این‌قدر من و شما مشتاقش هستیم مهجور شده و با این‌که برایش جشنواره برگزار می‎کنند همچنان مهجور است؟ 

مردم از سینما با مضمون دفاع بدشان نمی‎آید، اصل اولی که باید درباره‎اش یقین داشته باشیم همین است. دلیلش این است که وقتی جنسی بد عرضه می‎شود، دیگر با استقبال مواجه نمی‎شود. اگر یک بستنی فروش، بستنی خوبی به شما ندهد شما هم کم‌کم دیگر به آنجا نمی‎روید از او بستنی بخری. دلیلش این نیست که از بستنی بدتان می‎اید. فیلم دفاع هم همین‎طور است. تولیدات با مضامین دفاع نتوانست در همه وجوه با زندگی مردم همگام باشد. جنگ در همه وجوه در زندگی مردم ایران تاثیر خیلی عمیقی گذاشت که هرگز پاک نخواهد شد دیگر تا ابد جز حافظه جمعی ایرانیان خواهد بود. ولی این جنگ نتوانست ثبت شود چون به ‎نظر من سلیقه‎‎هایی در سینما حاکم بود که تعریف مشخصی برای خودش داشت و منافع و دیدگاه خود را از سینما می‎خواست. 

لزوما این دیدگاه به سکان‌داران سینما باز می‎گردد؟ 

نه. مدیریت سینما خودش تحت تاثیر این دیدگاه تصمیم می‎گیرد. یعنی مدیر سینما چه با سینمای جنگ موافق باشد و چه مخالف، نمی‎تواند صرفا براساس موافقت یا مخالفت خود تصمیم بگیرد. او تحت تاثیر گروه‎هایی که در جامعه مرجع هستند و نسبت به جنگ نظر و حرف دارند قرار می‎گیرد. . حالا ما می‎توانیم در نگاه و تصمیمات این مدیر، مشکلی را که داریم جست‌وجو کنیم. می‎توانیم عمیق‎تر نگاه کنیم و آن دیدگاهی که مدیر را وادار می‎کنید چنین تصمیمی بگیرد ‎ـ ‎وگرنه دچار مشکلات جدی خواهد شد‎ ـ‎ آن دیدگاه را نقد کنیم. گاهی اصرار داریم نشان دهیم که رزمندگان موجوداتی فوق‌العاده پاک و قدسی هستند. وقتی که کمال تبریزی،لیلی با من است‎ را ساخت، بسیار به آن حمله شد که رزمنده فیلم قدسی نیست. سال‎ها می‎گذرد و آن دیدگاه، این قضیه قداست را به ‎عنوان یک تابو جا انداخته است. بعد یک نفر می‎آید فیلمی می‎سازد و می‎گوید: بابا رزمندگان اصلا جور دیگری بودند! فیلم او هم بسیار پرفروش و موفق می‎شود. برای این‌که دارد یک تابو را می‎شکند. ما تا کی می‎خواهیم تابو‎های ناشی از ندانستن‌های‌مان ایجاد کنیم که هر وقت یک نفر یکی از این تابو‎ها را شکست، بسیار جلب توجه کند. خود این فضا اجازه نمی‎دهد یک فضای واقعی دفاع مقدس آنچنان‎که در زندگی همه مردم ایران تاثیر داشت به‎ وجود بیاید.

اگر بخواهیم این‎طور نگاه کنیم دریچه تحلیل و درام پردازی از جنگ سلب می‎شود، شما قبول دارید که دیدگاه‎های مختلف درباره آدم‎های متکثر حاضر در عرصه دفاع فیلم بسازنند؟ 

نه این نگرش‎ها مختلف که هیچ متکثر هم نیست. وقتی می‎گویید مختلف، یعنی دیدگاه‎های مختلف و آدم‎‎های مختلف وجود دارد که این دیدگاه‎های مختلف می‎توانند فیلم‌شان را بسازند. نه. این‎گونه نیست. یک دیدگاه جدی‌تری توانسته بگوید. دیدگاه دفاع مقدس را من باید تعریف کنم و نتیجه‎اش این چیزی شده که الان در خصوص دفاع مقدس ایجاد شده. البته اشاره می‎کنم رابطه خود دفاع مقدس و مردم صد در صد است. همه در خانواده، اقوام، کوچه یا محله، شهید دارند. چند تا کوچه به اسم شهداست؟ مردم در همان کوچه‎ها زندگی می‎کردند و این شهدا را دیده بودند، همه از شهدا خاطره دارند. هنوز آن‌قدر نسل از ما نگذشته که بگوییم آن‎ها دیگر متعلق به تاریخ هستند و دیگر کسی وجود ندارد که آن‎ها را بشناسد. هنوز رفقا و برادران و مادران و خانواده و اقوام آن‎ها زنده هستند، پس چرا در سینما نیست؟ برای این‌که یک سلیقه‎ای که می‎توانسته و قدرت مدیریتی داشته این سلیقه را تحت تاثیر خود قرار داده، هرچه که هست نتیجه‎اش شده همین که می‎بینیم.

ولی در مقابل این سلیقه رادیکالی که به‎ زعم‎ ریشه در مدیریت سینمایی و فرهنگی دارد، سلیقه رادیکال دیگری هم وجود دارد که وکیل مدافع صدام است و برای احیای حیثیت حزب بعث در نظام جمهوری اسلامی ایران فیلم می‎سازد. شکستن تابوی دفاع به یک امر مقدس بدل شده است تحلیل شما در این رابطه چیست؟ 

وقتی شما تابو ایجاد می‎کنید، نقطه مقابلش می‎شود تابو شکنی. افراطی‎ها همیشه باعث می‎شوند افراطی‎‎های دیگری در مقابل خودشان شکل بگیرند. برای همین ما در سینمای دفاع مقدس به عقلانیت احتیاج داریم باید بتوانیم خیلی عقلانی و متعادل نگاه کنیم و این‎گونه تعریفش کنیم. بگوییم ما از سینمای دفاع مقدس چه می‎خواهیم؟ ما می‎خواهیم تصویرگر رابطه بی‌نهایت عمیقی باشیم که ملت ایران با این دفاع 8 ساله داشته‎اند. ما این را از فیلم‌ساز می‎خواهیم، اما الان آن گروه‎هایی که می‎توانند تاثیر بگذارند و فضا درست کنند و تصمیم بگیرند و نیات خود را اجرا کنند آن‎ها این را از سینمای دفاع مقدس نمی‎خواهند. آن‎ها یک‌سری منافع گروهی از بطن رویداد دفاع مطالبه می‎کنند و دلیلی که این سینمای دفاع طی پروسه‎ای ده ساله نتوانست خیلی موفق باشد دقیقا به موضوع مورد اشاره بنده باز می‎گردد. مردم همه جور در جنگ بودند. همه مردم به‎ گونه‎ای با جنگ ارتباط داشتند. کسی برایم خاطره تعریف می‎کرد که: «آن موقع من کوچک بودم و پدرم آن موقع پرورش اندام و بسیار قوی و درشت هیکل بود. زمان بمباران بود. یک روز بمباران شده بود من و پدر و مادرم که هر سه خیلی ترسیده بودیم داشتیم از منزل خارج می‎شدیم که با چند جوان خیلی لاغر بسیجی مواجه شدیم که ایستاده بودند سر جاده و پست می‎دادند. من دیدم این پسر لاغر اصلا نترسیده ولی پدر من با این هیکل بزرگ که به ‎نظر من قوی‎ترین آدم جهان بود، تا این حد رنگش پریده و ترسیده است. نگاهم ناگهان به مفاهیمی مثل شجاعت و... عوض شد» همه مردم در لحظاتی از این جنگ، تجربیات غنی داشتند. البته این هم بود که جنگ شرایط سختی را پدید می‎آورد که عده‎ای در آن خرد می‎شوند و برخی در آن آب‌دیده می‎شوند. ما هر دوی این موارد را داشته‎ایم. به هرحال ما نیاز به آن نگاه متعادل، غیرافراطی و عقلانی داریم اما اول باید این موضوع را مطرح کنم، از سینمای جنگ چه می‎خواهیم. 

به‎ نظر من یکی از مطالبات از «سینمای دفاع» مبتنی بر عقلانیتی که شما اشاره کردید مخاطب است چون ذائقه مخاطب را از نگرش آپارتمانی و دعوا‎های زن و شوهری و درام کاملا کلیشه‎ای دور می‎کند و مخاطب میزانسن وسترن را در یک فیلم جنگی از منظر تکنیکال تجربه کند و از سوی دیگر در مقابل پرده سینما غرور ملی‎اش احیا می‎شود. به ‎نظرم خیلی سینمایی‎تر از حرف‎های سیاسی است که ما راجع به جنگ می‎زنیم. 

ببینید، الان اگر وارد این مقوله بشویم چندین مسأله قاطی می‎شود. دغدغه‎‎هایی که در بین سینماگران رایج است این است که سینما کم‌کم عزلت نشین می‎شود. الان فیلم باید کمترین خرج را بردارد چون تولید فیلم به نوعی قمار است. نمی‎توانیم تضمین بدهیم فلان فیلم را بسازیم و فلان مقدار حتما فروش خواهد کرد. یک قمار است و بهتر است که در یک قمار کم ببازیم. حالا می‎گوییم سه تا آدم و یک آپارتمان داشته باشیم که ریسک قمار پایین بیاید. بنابراین این موضوع دلایل دیگری هم دارد. مگر می‎شود یک موضوع اجتماعی را به ‎صورت غیر آپارتمانی و کاملا تکنیکال ساخت؟ حتی برخی فیلم‎های آپارتمانی را می‎بینیم که از لحاظ تکنیکی بی‌نهایت ضعیف هستند. یعنی فتو رمان هستند، اصلا سینما نیستند. یعنی یک‌سری عکس هستند از دیالوگ‎‎هایی که آدم‎ها به هم می‎گویند. حتی اگر عکس ها را نبینی و فقط صدا‎ها را بشنوی مثل یک «‌نمایشنامه رادیویی» خواهد بود. اصلا بهتر است بگویم مثل یک «متن» رادیویی است چون حتی نمایش رادیویی هم ویژگی‎‎های خودش را دارد. به ‎نظرم بیشتر واردش نشویم چون خیلی پیچیده می‎شود. این‎ها همه برای خودشان مسائلی دارند. 

شما با فیلم ضد ‎جنگ موافقید؟ 

کشور ایران در طول 2500 سال تعدادی جنگ داشته است. وقتی آن‎ها را بررسی می‎کنید تقریبا هر 30 سال یک جنگ می‎شود. کشوری که در طول 2500 سال، هر 30 سال یک جنگ داشته، واقعا خیانت می‎کند اگر بگوید که جنگ بد است و اگر دفعه بعد جنگی شد کشورت را تقدیم کن و نجنگ چون جنگ بد است. در عین حال، تاریخ نشان می‎دهد حدود 80 درصد جنگ‎ها را، ما شروع‎کننده نبوده‎ایم. 

سی‌صد سال هم هست که به کشوری حمله نکردیم.  

الان ما نگران چه مسأله‎ای هستیم که به علت آن نگرانی برویم سراغ فیلم‎هایی که بگوییم جنگ خیلی بد است. وقتی این حرف را می‎زنم اصلا مقصودم این نیست که جنگ خیلی خوب است، زودتر اسلحه‌های مان را آماده کنیم و برویم یک جنگی درست کنیم. من می‎گویم اصلا مسأله ما این‎طور نبوده است. در آمریکا وقتی کوبریک فیلم ضد‎جنگ می‎سازد به این دلیل است چون آمریکا کشوری است که هر موقع خواست می‎تواند در هرکجای دنیا جنگ راه بیندازد و سریع برود و آدم‎ها را بکشد. حالا اگر هنرمند آن‎ها می‎گوید جنگ بد است ما به او می‎گوییم: «آفرین بگو بیشتر بگو» اما کشور ما که سی‌صد سال است جنگی راه نینداخته من نمی‎فهمم موضوع این ضدجنگ سازی‎ها چیست؟ ولی در این‌که ما دوست داریم هیچ جنگی در جهان اتفاق نیفتد و هیچ انسانی انسان دیگر را نکشد تردید نکنید. از این نظر ما بیش از هر کشور دیگری در جهان ضد‎ جنگیم چون خدا در اسلام می‎گوید: «اگر یک آدم را بکشی گویی همه جهان را کشته‎ای نکش.»

با این تفسیر از نظر شما ساخت فیلم ضد‎جنگ محلی از اعراب ندارد؟ 

من می‎گویم مفهوم ضد‎جنگ را باید خیلی دقیق معنا کنیم که یعنی چه؟ اگر جنگ ما را می‎گویند بسی در اشتباهند. خوب وقتی سازمان ملل اعلام کرده ما جنگ طلب نبودیم پس ضد‎ جنگ ساختن برای ایران چه معنایی دارد؟ مگر ما رفتیم بجنگیم که حالا به ملت بگوییم کار بد و سیاهی انجام شده است؟ ولی فیلمی که بگوید کلا جنگ بد است اتفاقا چنین فیلمی خیلی عالی است و ما باید چنین فیلم‎هایی بسازیم. این‌که ما فیلم‎هایی بسازیم و بگوییم در ایران، جنگ بر علیه یک عده از مردم عمل کرد، متضررشان کرد، نابودشان کرد و از این حرف‌ها... در آن صورت اگر تعداد این فیلم‎ها زیاد شد و همه سینمای جنگ، رنگ چنین فیلم‎هایی به خود گرفت، آیا این سینما درست است؟ فرض کنید الان همه فیلم‌ساز‎ها اعلام کنند: آقا در ایران عده‎ای از جنگ متضرر شدند، کشته شدند، تکه تکه شدند و نابود شدند و... تماما این‎طور فیلم بسازیم یا 500 فیلم بسازیم که به مردم اعلام کند جنگ این‎طور چیزی است که همه ملت را نابود کرد و از بین برد و... آن وقت رای سازمان ملل را چه کنیم که می‎گوید صدام مقصر بود که حمله کرد به ایران؟ برای همین من معتقدم باید تحلیل داشته باشیم که این جنگ با ملت ایران چه ارتباط‎هایی داشت. این تحلیل باید همه‎ جانبه باشد یک جانبش این است که جنگ خشونت و ضرر‎هایی داشته و عده‎ای را نابود کرده است. جوانب دیگری هم دارد مثل این‌که بگوییم این جنگ، اولین جنگی در قرون معاصر بوده که در ایران صورت گرفته و یک وجب از خاک ایران طی آن، از دست نرفته است. بالاخره توانسته‎ایم ایستادگی کنیم و بگوییم ما این خاک را دوست داریم و به شما نمی‎دهیم. این‌که کار بدی نبوده است. این ایستادگی هم قیمت داشته و قیمتش شهدا بوده‎اند. 

به هر حال این سینما با نواختن همان مارش حماسی دهه شصت و هفتاد مسیرش را طی می‎کرد، بالاخره برخی سیاست‌ورزی فرهنگی در دولت اصلاحات فانوس سینمای حماسی جنگ را خاموش کرد و شعله عصیان‌گر سینمای ضد ‎جنگ را سبب‎ساز شد. جناب راعی خاطرتان هست دفترچه سازمان سینمایی سیف الله داد خدابیامرز در آن موقع به ‎صورت غیر رسمی اعلام کرده بود چون ما با کشور عراق وارد صلح شدیم ساختن فیلم جنگی دیگر محلی از اعراب ندارد و این وقفه‎ای که دولت اصلاحات، موجب پیداش دو نگرش رادیکال نسبت به سینمای جنگ شد. 

من که از حرفم کوتاه نمی‎آیم و همچنان مخالف سینمای ضد‎جنگ هستم اما آنچه را که سیف الله خدابیامرز گفت باید دوباره بازخوانی و تحلیل کنیم. نکته مهم جنگ این بود که دو تا ملت شیعه در منطقه وجود دارد که شیعیان در آن‎ها خیلی زیادند، عراق و ایران. عده‎ای در جهان تدابیری اندیشیدند تا این دو ملت به ‎جان هم بیفتند و هشت سال با هم جنگیدند. من هم وقتی می‎بینم این همه کشتار در بین دو ملت اتفاق افتاد با خودم می‎گویم کاش ما هم در جنگ بعد از آزادسازی خرمشهر مسیر دیگری را می‎رفتیم اما در عین حال ما می‎توانیم سینمایی داشته باشیم که بدمن‎‎های کثیف و بی‌رحمی داشته باشد که عراقی‎اند با قهرمانانی که محاسنی دارند و شال سبزی به کمر و پیشانی بند و الله‌اکبر به زبان که آن‎ها را می‎کشند. من یادم است که سیف اله داد می‎گفت این دو ملت باید با هم همجواری کنند. بالاخره باید با هم دوست شوند. نمی‎شود که تا روز قیامت همدیگر را بکشند. اگر بناست روزی این‎گونه شود سینمای جنگ باید از این نگاه که خونخواران اهریمن پستی وجود دارند که عربی حرف می‎زنند و عراقی هستند و ما قهرمانانی داریم که محاسن بلندی دارند و پیشانی بند دارند و آن‎ها را با الله‌اکبر می‎کشند، واقعا ما این سینما را باید بعد از جنگ عوض کنیم. دیدگاه‎‎های تازه در جنگ بیاوریم این جفاست به سیف‌الله داد که دفترچه سازمان سینمای دوره سیف الله را بهانه می‎کنید و جور دیگری که او نمی‎خواست آن را تفسیر کنید. سیف‌اله داد حتی با خود من بحث می‎کرد. می‎گفت تا کی ما باید این اهریمن‎‎های خونخوار وحشی را بکشیم؟ آیا نمی‎توانیم به جنگ جور دیگری نگاه کنیم؟ حرف سیف‌اله داد این بود و به‎نظر من هم حرف درستی بود. 

شما آن نگرش را تایید می‎کنید درحالی‎که الان یک نگاه موازی دیگر هم دارید که ضد جنگ را تایید نمی‎کنید. 

نگرش سیف‌اله داد را تایید می‎کنم منتها این را هم می‎دانم که او هرگز نمی‎گفت دیگر فیلم جنگی نسازیم. هرگز این را نمی‎گفت. می‎گفت با نگاه خلاقانه و نو، فیلم‎های جنگی بسازیم. یادم هست در برخی از فیلم‎های جنگی، نشان داده می‎شد که عراقی‎ها بلند‌بلند می‎خندیدند چون مثلا از خشونت لذت می‎بردند که آدم می‎کشند. من الان که به این سن رسیدم با خودم می‎گویم امکان ندارد همه عراقی‎ها این‎طور بوده باشند. خیلی‎ها با زور به جنگ آمده بودند، یک عده‎ای هم با ما خوب نمی‎جنگیدند که ما پیروز می‎شدیم چون اعتقادی به آن جنگ نداشتند. یک عده هم اعتقاد داشتند و می‎جنگیدند. یعنی ما متاسفانه ملت چهل ستون و بیستون هستیم. یعنی یک مدت چهل ستون می‎شویم و یک مدت بیستون. من اصرار می‌کنم که بیاییم و ببینیم این جنگ با ملت ایران چه کرده است. خوب و بدش را جمع کنیم و تحلیل به دست بیاوریم و اعلام کنیم فیلم‎های جنگی باید تابع این تحلیل متعادل باشند. این‌که من فیلمی بدی بسازم و بگویم آقا همه چیز در این جنگ نابود شد. در این صورت چه جوابی داریم به آن مردمی بدهیم که می‎گویند: «آقا من در خانه‎ام نشسته بودم دیدم عراقی‎ها وارد کوچه و محل‌مان شدند. چه باید می‎کردم؟ می‎نشستم و اشغال شهر و خانه و کاشانه‌مان را تماشا می‎کردم؟ ترغیب کنم هر چه زودتر به تهران برسند؟ پس مجبورم با او مبارزه کنم او هم مقاومت می‎کند این وسط تیراندازی می‎شود عده‎ای کشته می‎شوند و... » 

الان مطالبه نسل ما که فیلم‎های شما را با سن کم در سینما‎ها دیده است این است که این پختگی که در حاتمی کیا متجلی شده و قطعا در کمال تبریزی و راعی هم وجود دارد چرا دوستان و هم‌قطاران دهه شصتی و از جمله خود شما تجربه‌تان را صرف ساخت فیلم‎های با مضمون دفاع نمی‎کنید. 

بگذارید موضوعی را در مورد فیلم «تونل» عرض کنم. یک آقایی که مسئول جایی بود، دستور داد حدود 12 دقیقه از بهترین و ملتهب‎ترین صحنه‎‎های فیلم را در بیاوریم. به او گفتم: در این‌صورت فیلم بی‎خاصیتی خواهد شد. گفت: ما مسئولیت خودمان را انجام می‎دهیم. گفتم: شما این‎طوری مسئولیت خود را انجام بدهید اما من اگر بدانم زمانی که فیلم جنگی می‎سازم کسی برای انجام مسئولیتش، بهترین قسمت‎‎های فیلم را در می‎آورد من هم دیگر فیلم جنگی نخواهم ساخت. گفت: من وظیفه‎ام را انجام می‎دهم و این 12 دقیقه را درخواهم آورد. گفتم: در این صورت ما ضرر می‎کنیم چون من جنگ رادیده‌ام، لمس کرده‎ام و تجربه دارم اگر جوانی بعدا که دیگر جنگی وجود ندارد و صرفا با مطالعه و کتاب خواندن و فیلم دیدن بخواهد به تجارب من برسد خیلی متفاوت خواهد بود با کسانی که در محیط جنگ حضور واقعی داشتند. گفت: اصلا مهم نیست! او یکی از همان افرادی است که من می‎گویم دیدگاهی دارد که جنگ را با نگاه اختصاصی خودش می‎بیند. بالاخره هم موفق شد که تمام 12 دقیقه را از فیلم من دربیاورد و من هم موفق شدم به این حس برسم که دیگر تکلیفی برای ساخت فیلم جنگی ندارم. 

من با برخی تهیه کننده‎‎های دیگر هم صحبت کرده‎ام. همه از این اعمال نظارت دولتی که سایه سنگینی بر سینمای دفاع مقدس انداخته گله می‎کنند. 

نگاهی که من گفتم، مربوط به یک فرد است (نه نهاد) که در جنگ بودند و تلقی و انتظاراتی از جنگ دارند و آن‎ها معتقدند سینمای جنگ باید فقط همین‎طوری که ما می‎گوییم باشد. هیچ‌وقت هم یک فضای گفت‎وگوی صمیمانه و صادقانه فراهم نشد که ما این مسائل را بگوییم. سال‎‎های سال پیش، من یک سناریویی برای جبهه جنگ جنوب نوشتم و مدیری از تهران نشست و گفت: «من سناریو را خوانده‎ام. این سناریو بسیار بسیار خطرناک است و ما هرگز اجازه ساخته شدنش را نخواهیم داد». آن‌قدر تند حرف زد که من ترسیدم نکند ناخواسته مرتکب خیانت بزرگی شده‎ام. در همان جلسه آقایی که در جنوب جنگیده بود و اطلاعات عملیات جبهه جنوب بود در زمان جنگ، نشست و گفت: «خیلی از خاطرات من در این سناریو بود، خیلی برای من شگفت‎انگیز بود، خیلی خوب بود، دست شما درد نکند و...‌« ما به آن مدیر و این مدیر نگاه می‎کردیم! البته به هرحال نتوانستیم بسازیم چون نگاه آن سردار خیلی قدرتمندتر بود

مثل این‌که آدم‎‎های اصیلی مثل شما و حاتمی‌کیا و درویش و افخمی گویی جزو غریبه‎‎های جریان فرهنگی هستند!

کاملا همین‎طور است. الان کسانی آمده‎اند که دیگر ما را راه نمی‎دهند. البته ما هم شاکی نیستیم. ما راضی هستیم به رضای خدا. ما کاری به کسی نداریم و مشغول زندگی خودمان هستیم و از هیچک‌س هم طلب‌کار نیستیم.

منبع: پنجره

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟