به گزارش دیدبان، پس از انتصاب محمد سرافراز به ریاست سازمان صداوسیما، سیدعزتالله ضرغامی یادداشتی را در صفحه اول روزنامه جام جم منتشر کرد که دلایل دهگانه شایستگی او را برای پذیرش مسئولیت جدید توضیح دهد. او انتصاب معاون سابق خود را به ریاست سازمان عملا ادامه راه خود میدانست و امید داشت بتواند دستی از دور بر تحولات سازمان داشته باشد. او نمیدانست که چند ماه بعد، حواشی آنچنان به سازمان هجوم میآورد که روابطش را با رئیس جدید به تیرگی میکشاند؛ تا جایی که نامه سرگشادهای درباره تصمیمات و عملکردهای نامناسب او از سوی یکی از مدیران نزدیک به سرافراز منتشر میشود و او را مجبور به موضعگیری در برابر افکار عمومی میکند.
چه شد که معاون سابق برونمرزی و رئیس جدید صداوسیما با کولهباری از تجربه سازمانی نتوانست سازمان را از گردنههای سخت پیش رو عبور دهد؟ 17 آبان 1393، روز انتصاب محمد سرافراز، کمتر کسی فکر میکرد دوران مدیریت او اینچنین در افت و خیز سپری شود. کسانی که محمد سرافراز و مشی عقیدتی، سیاسی و کاری او را میشناختند، اذعان داشتند که او فردی باسابقه است و موفقیت معاونت برونمرزی و شبکههایش نیز دلیل کافی برای اعتماد و سپردن مسئولیت سازمان به اوست. اما چه اتفاقی افتاد که او سرافرازانه از صداوسیما خارج نشد و مدیریت 18 ماههاش آبستن حوادث و اتفاقات زیادی شد؟ این سوال را در ادامه مورد موشکافی قرار دادهایم.
افول جهانی رسانه تلویزیون
با رشد و توسعه «خُرد رسانهها» (micro media) که شبکههای پیامرسان موبایلی یک نمونه از آنهاست، عملا رسانههای سنتی در انزوا قرار گرفتهاند. ریزش مخاطب تلویزیون و کم شدن ساعات تماشای تلویزیون یک پدیده جهانی است. اندیشمندان ارتباطات این مسئله را در دو سه سال اخیر به «مهاجرت بینندگان تلویزیون» تعبیر کردهاند. اهمیت این مسئله به حدی است که درآمد شبکههای تلویزیونی جهانی از تبلیغات هم افت محسوسی کرده است و در صرفه اقتصادی برنامهسازی برای تلویزیون هم تشکیک ایجاد شده است. در عرصه جهانی نیز کمپانیهای فاکس(Fox)، قرن21(21st Century)، کامکست(Comcast) و ویاکوم (Viacom) بهشدت از این مسئله متضرر شدهاند و سیاستهای خود را از تلویزیون سنتی بهسوی تلویزیونی با برنامههای درخواستی (VOD) تغییر دادهاند. (1)
شدت و گستردگی افول تلویزیون به حدی است که در یک پیمایش (2) مشخص شد درحالیکه نوجوانان در سال 2011 بهصورت هفتگی 25 ساعت به تماشای تلویزیون مینشستند، این رقم در سال 2015 به حدود 15 ساعت رسیده است. به عبارتی 10 ساعت از متوسط تماشای تلویزیون در این چهار سال کم شده است. (نمودار یک) البته باید اذعان کرد با وجود کاهش بینندگان تلویزیون سنتی، سایر انواع تماشای ویدیو با افزایش مواجه بوده است که شامل تلویزیون دارای تایم شیفت (انتخاب و تماشای یک برنامه در زمان گذشته)، ویدئوی اینترنتی و ویدئوی موبایلی است. (3)
به هر حال حرکت کند و کمسرعت تلویزیون تعاملی در دوره مدیریت ضرغامی باعث شد، عملا سرافراز در مقابل تغییرات شدید تکنولوژیک محصور شود و هیچ راه گریزی نداشته باشد. بهنظر میرسد که انتخاب گزینهای همچون عبدالعلی علی عسکری که سابقه فنی دارد، بسیار حسابگرانه و بهخاطر تغییر حرکت ساختار فنی صداوسیما روی داده است. آنچه در ادامه بهصورت جدیتر پیگیری خواهد شد در بستر «رسانه شیما» تعریف شده است. اولین رسانه تعاملی در کشور که یک سیستم تلویزیونی دو سویه است و همزمان امکان برقراری ارتباط دو طرفه بین مخاطب و رسانه را فراهم میسازد. برای دسترسی به رسانه شیما نیازی به اتصال به شبکه جهانی اینترنت و استفاده از کامپیوتر نیست. این سرویس با اتصال به شبکه داخلی قابل استفاده است و امکان متوقف کردن برنامه زنده، عقبگرد و شروع مجدد برنامه وجود دارد. همچنین در رسانه شیما، امکان نمایش محتواهای پخشنشده از صداوسیما بهصورت انتخابی وجود دارد. (4)
گفتنی است اعطای مجوز پخش آزمایشی شبکههای سراسری سازمان صداوسیما، پیرو قرارداد نمایندگی ارائه خدمات صوت و تصویر فراگیر مبتنی بر IP شرکت گسترش سامانههای هوشمند آسمان با سازمان صداوسیما صورت گرفت و این خدمات ابتدا در تهران و سپس در کل کشور انجام خواهد شد.
گروگانگیری بودجه صداوسیما توسط دولت
دو سه انتقاد اصلی سرافراز از دولت، در طول دوره مدیریتش معمولا بهصورت درج یادداشت یا مصاحبه با روزنامه جام جم یا در واحد مرکزی خبر صورت گرفته است. او نتوانست نشست رسانهای پررونقی ترتیب دهد یا اینکه از طریق یاران وزین خود ـ نه جوانان جویای نام ـ به حاشیهها جواب دهد. خودش در انزوا با رسانه سازمانی صداوسیما مصاحبه فرمایشی انجام میداد و معمولا موجهای انفعالی و واکنشی راه میانداخت.
یکی از انتقادهای تند سرافراز که نشان از به گِل نشستن کشتی سازمان نیز داشت، در حوزه بودجه سازمانی انجام شد. وی که با رسانه خود سازمان (واحد مرکزی خبر) مصاحبه میکرد گفت: «در بیش از 20 سالی که در سازمان صداوسیما مشغول هستم، چهار رئیسجمهور را درک و تجربه کردم و در واقع با چهار نوع دولت سر و کار داشتم اما بهنظرم دولت فعلی، هم توقعاتش از صداوسیما نسبت به دولتهای قبلی بیشتر است و هم نگاهش به بودجه سازمان، انقباضی و محدودتر از دولتهای قبلی است». وی ادامه داد: «هر چقدر که رسانه ملی، زمان و تریبون بیشتری در اختیار دولت قرار میدهد برخی اعضای هیئت دولت توقعات بیشتری از رسانه ملی را مطرح میکنند و بعضا بهگونهای رفتار میشود که گویی بودجه صداوسیما در گرو آنهاست که این روش درستی نیست و فشار زیادی را به صداوسیما وارد کرده است». (5)
انگ برجام دامن سرافراز را گرفت
در همان ماههایی که سرافراز کار خود را بهعنوان رئیس جدید صداوسیما آغاز میکرد، دولت بهشدت درگیر «دیپلماسی پنهان» بود. نامحرمپنداری مردم از یک سو و عرضه نتیجه نهایی (برجام) بهعنوان یک دستاورد که نباید انگیزهای برای واکاوی و کاوش ابعاد پیدا و پنهان آن شکل گیرد از سوی دیگر، دو سیاست رسانهای بود که در آن ماهها از سوی دولتمردان دنبال میشد. عملکرد خبری صداوسیما عملا همه رشتههای رسانهای دولت را پنبه میکرد. همه مسئولان دولتی از شخص رئیسجمهور گرفته تا معاون اول و سخنگوی دولت هر هفته به صداوسیما حمله میکردند و آن را مانع سیاستها و حتی منافع ملی برمیشمردند. سرافراز در این مورد نشان داد که حاضر نیست به مردم خیانت کند و جلوی آگاهی و اطلاعرسانی صادقانه و شفاف را بگیرد. او حتی پس از برجام نیز به همان سیاست ادامه داد تا مشخص شود در پشت خندههای دیپلماتیک، انگیزههای شوم و دستهای چدنی دشمن نمودار است. ریزش محسوس آرای موافقان برجام در افکار عمومی که ناشی از بدعهدی و سرقت اموال و داراییهای کشورمان توسط آمریکاست ـ و حتی ظریف وزیر امور خارجه کشورمان هم از آن بهعنوان دزدی خیابانی نام برد ـ یکی از موفقیتهای عرصه اطلاعرسانی خبری و رسانهای است. سرافراز حاضر شد در این راه قربانی شود، اما مردم را به قربانگاه نکشاند.
نکته جالب توجه این است که خود اصلاحطلبان در تحلیلهای خود از جابهجایی مدیریت صداوسیما به نقش برجام اشاره میکنند، اما فشار دولتی در این موضوع را منکر میشوند. بهطور مثال صادق زیباکلام در گفتوگو با سایت اصلاحطلب فرارو گفت: «آنچه مسلم است آقای سرافراز در این 18 ماه از ضدیت، جبههگیری و حمله به دولت و میدان دادن به مخالفین آقای روحانی خودداری نکردند و بهخصوص در مسئله برجام عملا تریبون را به مخالفین برجام دادند و حتی اجازه پخش یک برنامه نیمساعته جدی را که لااقل میان مخالفان و موافقان برجام نوعی دیالوگ صورت دهد ندادند و کاملا یکسویه و یکجانبه از اقلیت مخالف برجام حمایت کردند. با این حال بنده معتقدم این موضوع نمیتواند دلیل برکناری ایشان باشد چون دولت آنقدر توان و زور ندارد تا رئیس صداوسیمایی را که علیه دولت است تغییر بدهد». (6)
برخی حاشیههای ناشی از سوء تدبیر
شاید تنها نکتهای که هم موافقان و هم مخالفان مدیریت سرافراز بر آن اتفاق نظر داشتهاند این نکته است که حاشیههای صداوسیما در مدت مدیریت او با گذشت زمان بیشتر میشد و در هفتههای پایانی تقریبا هر روز خبری حاشیهای از پرسنل، برنامهسازان و برنامهها به بیرون درز میکرد که موجب نگرانی و ناراحتی میشد. اوج این مسائل در سه قضیه اتفاق افتاد:
1. دستگیری و خروج بازرس ویژه سرافراز از کشور
2. نپذیرفتن استعفای مدیر شبکه چهار و ابقای او که رسما بهمعنای خارج کردن معاون سیما از چرخه سازمانی بود. همین مسئله باعث شد در ادامه، زاویه وی از معاونت سیما بیشتر شود و حتی نسبت به عزل و نصب در مدیریت و ساختار شبکهها هم ورود مستقیم کند.
3. بازگشت برخی مجریان حاشیهساز به آنتن که با اصرار او اتفاق افتاد و در هفته اخیر نیز یکی از این مجریان دوباره حاشیهساز شد.
همه این مسائل در کنار انتقاداتی که از برنامههایی چون «در حاشیه»، «دورهمی»، «فتیله»، «ماه عسل» و... صورت گرفت، باعث ایجاد تنش روانی در فضای داخلی و بیرونی سازمان صداوسیما شد.
جمعبندی
محمد سرافراز کولهباری از تجربه رسانهای در عرصه بینالملل دارد. نقش او به حدی بود که نقل قولهایی از سردار قاسم سلیمانی در مورد تجلیل از وی در زمان تصدی معاونت برونمرزی صداوسیما منتشر شد. با این حال بهنظر میرسد درویشمسلکی، کمحرفی و تواضع سرافراز که عزتالله ضرغامی در یادداشت زمان انتصاب وی، بهعنوان نقاط قوت او برشمرد، آرام آرام باعث به حاشیه رانده شدن صداوسیما و کاهش اثرگذاری آن شد.
سرافراز در این مدت اقدامات مثبتی نیز انجام داد که هر کس در این مقطع میخواست سکان هدایت صداوسیما را به دست بگیرد ناچار از انجام آنها بود. چابکسازی و کوچکسازی، دو راهبرد ویژه سرافراز بود؛ سیاستهایی که با تعدیل نیرو، ادغام و حذف شبکههای مختلف، نیمهعملیاتی شد. حالا عبدالعلی علی عسکری در زمانی وارد سازمان صداوسیما میشود که یک جراحی بزرگ به نیمه رسیده اما تمام نشده است. آیا تیم جدید که رابطه و پیوندی با ضرغامی دارند، بخشهای جدا شده از این پیکر را دوباره به بدن نیمهجان بیمار وصله میکنند یا اینکه در همین راستا قدم برمیدارند؟
آیا شاهد بازگشت اتوبوسی مدیران دوره ضرغامی خواهیم بود و همه عزل و نصبها دوباره با کنترل زِد (Ctrl + Z) به حالت قبلی برمیگردد؟ واقعا علی عسکری سعی میکند هویت مستقلی در تصمیمات و عملکرد اتخاذ کند یا اینکه در همان زمین ضرغامی و با بازیکنان او به میدان خواهد آمد؟ اینها سوالاتی است که پاسخشان در روزها و هفتههای آینده مشخص میشود اما نکتهای که بر آن اتفاق نظر وجود دارد این است که وجهه سازمان در درجه اول و کارکنان صداوسیما در درجه دوم، در تنشهای روانی و سیاسی ماههای اخیر بسیار ضربه دیده است و افراد دیگر توان آزمون و خطا ندارند. لذا بهتر است علی عسکری با اتکا به تجارب گذشته در مسیری قدم بردارد که عملا رو به جلو باشد نه بازگشت به قهقرا. رئیس جدید سازمان صداوسیما از جنس مهندسانی است که سابقه خوبی در امر فعالیتهای عملیاتی و رسانهای دارند. باید همه رسانهها، نخبگان، فعالان فرهنگی و اجتماعی توجه داشته باشند که در دوره جدید باید با نقد مشفقانه و صبر در برابر ترمیم، با صداوسیما روبهرو شوند. نقد بیرحمانه و مچگیرانه از سوی جبهه ضدانقلاب تدارک دیده و اجرا میشود که باید نسبت به آن هوشیار و آگاه بود.
پینوشت:
1. Broadcasters fear falling revenues as viewers switch to on-demand TV
2. What 5 Years’ Worth of Data Tell Us About Youth and TV
3. 50% Decline In TV Viewership Shows Why Your Cable Bill Is So High
4. http://tct.ir/?siteid=7&pageid= 1053
5. روزنامه وطن امروز مورخ 24 اسفند 1394
6. فرارو: «چرا سرافراز ناکام شد؟!»
منبع: پنجره