جریان اصلاحات یکی از مهمترین مشکلاتش وجود تضادهای فکری در افکار و اندیشه های چهره های شاخص آن می باشد که این وضعیت یک نظام فکری ناهمگون و متناقض را برای این جریان وجود آورده و عامل بی اصالتی و بی هویتی آن شده است. شرایط فکری شخصیت های این جریان بی شباهت با افرادی نیست که بین سنت و مدرنیته دست و پا می زنند و نه می خواهند به راحتی از سنت دل بکنند و نه می خواهند با تمام وجود مدرنیته را بپذیرند! اصلاح طلبان هم چنین وضعیتی دارند بعنوان مثال آنها در بعد سیاسی از یک طرف برای این که می خواهند بروز و ظهور موثر و مقبولی داشته باشند و وارد ساختار قدرت شوند به ناچار باید در چارچوب افکار و اندیشه های امام و انقلاب حرکت کنند ولی از طرفی دیگر افکار و اندیشه استحاله شده آنان چیزی دیگری را می طلبد و خواستار حرکت به گونه دیگریست! البته نکته مهم در اینجا این است که چنین وضعیتی بهترین بستر برای نفوذ دستگاه های های اطلاعاتی دشمن برای هدایت هدفمند این گونه جریاناتی می باشد، چرا که با نبود یک نظام ثابت و معین فکری و عدم دارا بودن یک شناسنامه هویتی زمینه بسیار خوبی برای خط دهی این چنین جریان هایی توسط دستگاه های اطلاعاتی بیگانه به وجود می آید و در واقع این دستگاه ها در دل این جریانات با نفوذ چهره های تئوری پرداز که بخوبی می توانند تولید فکر و گفتمان سازی کنند، افکار و اندیشه های حساب شده ای را به این جریانات تزریق می کنند و در حقیقت مدیریت اتاق فکر و تصمیم سازی آنها را به دست می گیرند تا از این طریق بتوانند این جریان ها را در مسیر مورد نظر خود هدایت کنند که نمونه آنرا در انتخابات سال 88 و حوادث پس از آن مشاهده کردیم. بی جهت نبود یکی از شخصیت های شاخص اصلاحات(رسول منتجب نیا) در مصاحبه خود با ایلنا اعلام نمود: معلوم نشد اصلاحات از کجا آمده.
اگر در مواضع، سخنرانی و مصاحبه های این حضرات اصلاح طلب دقت کنیم، بخوبی این پاردوکس ها و تضادها نمایان می باشد. حال برای روشن شدن بیشتر این موضوع نگاهی به برخی از مطالب مصاحبه اخیر روزنامه اعتماد با آقای مجید انصاری (دبیر اجرایی مجمع روحانیون مبارز) می اندازیم.
1- مجید انصاری خطاب به خبرنگار روزنامه اعتماد در خصوص پیروزی آقای احمدی نژاد در سال 84 چنین عنوان می کند: اینکه شما گفتید گفتمان اصولگرایی پیروز شد من میگویم که الزاما این گفتمان پیروز نشده است. و در جای دیگر این مصاحبه می گوید: عامل پیروزی آقای احمدینژاد در سال 84، هم اختلاف و تعدد کاندیدا در جناح اصولگرا و اصلاحطلب بود و بر همین اساس نتیجه انتخابات سال 84 هم برای اصولگرایان و هم برای اصلاحطلبان غیرقابل پیشبینی بود. این مطلب باعث می شود با ذهنیتی که برای خبرنگار ایجاد شده از او بپرسد: پس معتقدید آقای احمدینژاد عضو جریان اصولگرا نبوده است؟ و انصاری هم پاسخ می دهد: نه آقای احمدینژاد از دل جریان اصولگرایی بیرون آمد! و باز جالب است انصاری در جایی دیگری می گوید: راهیابی آقای احمدینژاد به مرحله دوم بیش از آنکه به حساب اقبال مردم به اصولگرایان تلقی شود معلول اختلاف مدیریت ناصحیح اصلاحطلبان در عرصه انتخابات بود.
2 – انصاری درباره پیشنه مدیریتی آقای احمدی نژاد می گوید: ایشان مدت کوتاهی در استان تازهتاسیس اردبیل سابقه مدیریتی داشتند و سابقه کوتاهی هم در شهرداری تهران که اتفاقا در همان سابقهسازی هم با استفاده از شیوه کارهای تبلیغی و خرج پول توانستند ذهنیت مثبتی برای خود ایجاد کنند.
ما هم منتقد برخی از مواضع و عملکردهای آقای احمدی نژاد هستیم، اما ظاهرا آقای انصاری فراموش کرده است که آقای احمدی نژاد در دولت آقای هاشمی به عنوان استاندار نمونه کشور در سه سال متوالی انتخاب شد! و در حقیقت آقای احمدی نژاد یکی از مدیران نمونه دولت آقای هاشمی بوده است! حالا بفرمایید در آن زمان این ذهنیت مثبت را چه کسی نسبت به ایشان ایجاد کرد؟! و مدال افتخار استاندار نمونه را آن هم در سه سال متوالی به ایشان اعطا نمود!!
3 – مجید انصاری در ارتباط با رای دادن آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم اظهار می دارد: نگاه ژورنالیستی به سخنان آقای خاتمی موجب شد که از اظهارات ایشان، شروط خاتمی تلقی شد در حالی که صحبت آقای خاتمی این بود که اگر انتخابات بخواهد در فضای سالم و صحیح برگزار شود این کارها لازمه انجام آن است نه اینکه ما اصلاحطلبان در صورتی که این کارها انجام شود در انتخابات شرکت میکنیم و اگر نشود، شرکت نمیکنیم.
خلاف واقع و تناقض گویی هم حدی دارد!! اگر این طور است که آقای انصاری می گوید، پس چرا بعد از رای دادن آقای خاتمی خانم زهرا اشراقی(همسر محمدرضا خاتمی) در صفحه فیسبوک خود چنین واکنش نشان می دهد: "سلام دوستان. منطقه ما در مواقع اضطراری اینترنت قطع میشود. ضربه بسیار سنگین بود ولی منتظر زمان هستم. این صفحه آماده است برای جناب خاتمی..." اصلا چرا ابتدا دفتر آقای خاتمی و سپس شخص ایشان مجبور می شوند در خصوص این امر اطلاعیه صادر کنند؟!! مگر اتفاق پیش بینی نشده و خلاف انتظاری انجام شده که آقای خاتمی و دفترش را مجبور به دفاع از این کار کرده است؟! چرا آقایان محمد موسوی خوئینی ها و صادق خرازی وارد صحنه می شوند و طی یادداشت هایی از اقدام آقای خاتمی دفاع می کنند!! یا چرا محمدعلی ابطحی(مسئول دفتر آقای خاتمی در دولت اصلاحات) در مطلبی به دفاع از چرایی شرکت خاتمی در انتخابات می پردازد! جالب است آقای شکوری راد بعد از رای دادن آقای خاتمی در یادداشتی تحت عنوان باز هم خاتمی! بیان می کند: حضور خاتمی در پای صندوق رأی مجلس نهم و رأیی که او به صندوق انداخت برای غالب اصلاح طلبان و هواداران جنبش سبز غیر منتظره و تکان دهنده بود. بخصوص برای کسی مانند من که حداقل دوبار و آخرین بار همین دوهفته پیش حضوراً از او در این مورد پرسش کردم و در هر دو بار ایشان تأکید کرد که قصد شرکت در انتخابات را ندارد. این مطلب بخوبی عدم انسجام فکری و عدم داشتن برنامه و راهبرد مشخص را در شخصیت شاخص اصلاحات نشان می دهد! و البته آقای شکوری راد و دوستانش هم باید صداقت را از آقای خاتمی بیاموزند!!
4 – خبرنگار از انصاری می پرسد: این تصمیمات و کار شما در بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به معامله با نظام تعبیر شده است... و انصاری پاسخ می دهد: اولا بازار فضای رسانهیی خارج از کشور متاسفانه به دلیل تنگنظری و سانسور داخلی رونق پیدا کرده است و گناه این مساله را ما به گردن کسانی میگذاریم که منفعت بلندمدت نظام را نمیفهمند. وقتی که همه روزنهها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور محدود میشود، خود به خود عدهیی در خارج از ایران خودخوانده سخنگوی اصلاحطلبان میشوند. چه کسی رادیو و تلویزیون بیبیسی و VOA و دهها شبکه تلویزیونی و رادیویی و سایتهای خبری و حتی چهرههایی که به عنوان چهرههای جنبش سبز میروند و با اینها صحبت میکنند را به عنوان چهرهها و نمایندهها و سخنگوهای اصلاحطلبان معرفی کرده است. همه اینها نمایندگان خودخوانده اصلاحطلبان هستند که رفتند با این رسانهها صحبت کردند. علت این مساله هم این است که سران اصلاحات و چهرههای اصلی اصلاحطلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکردهاند و عدهیی در خارج از ایران سعی کردهاند با تندروی، ساختارشکنی، افراطیگری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاحطلبان خودشان را سخنگو و لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند. آنها سخنان آقای خاتمی را بهگونهیی تبیین و تفسیر کردند که بوی تحریم از آن به مشام میرسد. فضای تحریمی را از زبان آقای خاتمی و اصلاحطلبان داخل کشور ارائه کردند.
واقعا نمی دانیم به آقای انصاری چه بگوییم!! گویا ایشان از فضای سیاسی کشور که هیچ، از فضای سیاسی و فکری دوستان خود هم بی خبر است! ایشان خیلی راحت با سفسطه چنین وانمود می کند عدهیی در خارج از ایران سعی کردهاند با تندروی، ساختارشکنی، افراطیگری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاحطلبان خودشان را سخنگو و لیدر جریان اصلاحات معرفی کنند(تازه ایشان با کنایه تقصیر آن را به گردن نظام می اندازد!) و آنها بودند که صحبت از تحریم و عدم شرکت در انتخابات کردند ولی اصلاح طلبان داخل کشور و آقای خاتمی صحبتی از عدم شرکت و تحریم انتخابات نکردند! به آقای انصاری می گوییم اگر راست می گویی سر حرف خود بایست و به آن ملتزم باش!!
الف) دو حزب مهم اصلاح طلب یعنی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در بیانیه هایی در راتباط با انتخابات مجلس نهم موضع خود را چنین اعلام کردند: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران به عنوان بخشی از جنبش اصلاح طلب و سبز ایران اعلام میکند که در این شبه انتخابات فرمایشی نه نامزدی دارد و نه به نامزدی رأی خواهد داد (بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مورخ 3 دی ماه 1390)
تصمیم خود مبنی بر عدم شرکت در انتخابات مجلس را به اطلاع عموم ملت ایران میرسانیم(بیانیه جبهه مشارکت مورخ 1 دی ماه 1390)
ب) اردشیر امیر ارجمند (مشاور ارشد میرحسین موسوی) به نقل از فرزندان موسوی می گوید: مهندس موسوی و دکتر رهنورد از اخبار مربوط به انتخابات تا حدودی اطلاع داشته و لازم دانسته بودند، اعلام کنند که همانطور که معلوم است در رای گیری شرکت نکرده اند
ج) عبدالله نوری وزیر کشور دولت اصلاحات در حاشیه مراسم ختم پدرش در جمع خبرنگاران گفت: در انتخابات شرکت نمیکنم.
د) مصطفی تاج زاده از چهره های شاخص اصلاحات در یادداشتی اعلام نمود: در انتخابات نمایشی و غیرآزاد دوازدهم اسفندماه شرکت نمی کنم و رأی نمی دهم
خوب آقای انصاری شما که به دروغ می گویید: چهرههای اصلی اصلاحطلبان در داخل ایران، فرصت بیان مواضع را پیدا نکردند پس این مواضع ساختارشکن توسط چه کسانی صادر شده است؟! البته طبق گفته شما کسانی که این مواضع را اتخاذ کردند عدهیی بودند که با تندروی، ساختارشکنی، افراطیگری و ارائه تصویر براندازانه از مطالبات اصلاحطلبان خودشان را بعنوان سخنگو و لیدر جریان اصلاحات معرفی کردند!! پس اگر این طور است چرا از این آقایان و جریانات که مواضع آنها را در خصوص انتخابات مجلس برای شما گفتیم، تبری نمی جویید؟ چرا هنوز از این ساختار شکنان و براندازان حمایت می کنید؟! چرا به حرفی که می زنید التزام عملی ندارید؟ شما به حرف خودتان هم باور و اعتقاد ندارید؟ آخر ما قسم حضرت عباس باور کنیم یا دم خروس را!!!
در ضمن شما که می گویید همه روزنهها برای ابراز نظر آزاد در داخل کشور محدود است پس لطفا پاسخ دهید، نشریاتی نظیر مردم سالاری، آرمان، آفتاب یزد، اعتماد، آسمان، مهرنامه، نسیم بیداری و... یا سایت های مانند ایلنا، جماران، شفقنا، انتخاب، آفتاب و... مربوط به کدام جریان است؟! ظاهرا شما و برخی از دوستانتان از بس که غرق تماشای شبکه های خارجی مانند بی بی سی و صدای آمریکا شده اید دیگر چشم هایتان واقعیت های موجود در کشور را نمی بیند و خیال هم می کنید همه مثل شما در حال تماشای این شبکه ها هستند!!
5 – از یک طرف انصاری درباره حضور مجدد اصلاح طلبان در عرصه سیاسی می گوید: ما به هیچ عنوان در انتظار چراغ سبز حاکمیت نبوده و نیستیم. چراغ را ما باید سبز کنیم. و از طرفی دیگر محمدرضا تابش چهره شناخته شده دیگر اصلاح طلب در گفتگو با ایلنا، ابراز می کند: اصلاح طلبان منتظر چراغ سبز حاکمیت برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری هستند. پس با این وضعیت بهترین کار این است آقای انصاری چراغ را سبز کند تا آقای تابش که منتظر سبز شدن چراغ است، بتواند عبور کند!! اگر این گونه عمل کنند هر دو به مقصودشان خواهند رسید!! و از بن بست در خواهند آمد!!