موسیقی
با حس شنوایی در ارتباط است و وسایل ارتباط آن اصوات هستند و یا به
عبارتی، عواملی چون ملودی و ریتم در آن نقش مهمی دارند. موسیقی هنری است
کاملاً ذهنی و بدون واسطه که بر ادراکات ما تأثیر میگذارد. به همین دلیل،
میتوان موسیقی را عاطفیترین هنرها نامید. شوپنهاور میگوید: «چون موسیقی انتزاعیترین نوع هنرهاست، تمام هنرها سعی دارند که در نهایت به موسیقی نزدیک شوند.»
اما موسیقی فیلم براعت
استهلال دارد؛ بدین معنی که تعریف آن در نامش نهفته است. البته موسیقی
فیلم به این معنی نیست که موسیقیای به فیلم افزوده شود؛ یعنی موسیقی تعریف
مجددی از آنچه در فیلم میگذرد نمیکند، بلکه موسیقی فیلم یعنی تعریف
تازهای از آنچه در فیلم روی میدهد. موسیقی فیلم در ارتباط با هنر سینما
به وجود میآید و در لحظات حساس و مورد نیاز، به عنوان تکمیلکنندهی تصویر
به کار میرود. در طول تاریخ سینما و با تغییر سبکهای سینمایی، موسیقی
فیلم نیز دچار تحولاتی شده است. این موسیقی بدون تصویر معنای چندانی ندارد و
کلاً وظیفهی آن در جهت خدمت به تکامل هنر سینماست.
قبل
از پرداختن به ورود موسیقی پاپ در عرصهی سینما، لازم است در مورد فرهنگ
پاپ و موسیقی پاپ اندکی تأمل کنیم. فرهنگ پاپ، به شکلی که در رسانههای
جمعی ارائه میشود، در زندگی مردم تأثیر روزافزون دارد. موسیقی پاپ
حیطهای است که در آن، ریشهها و اصالت سبکهای مختلف، موضوع مهم مطالعات و
ارزیابی هستند و سبک های مختلف مانند عامیانه، بومی ، اعتراض و ... براساس
رویدادهای و نیازهای جوامع مدرن غربی بوجود، آمده است ، در حالی که این
نیازها و ریشه های اجتماعی با جامعه ی اسلامی و تمدن اخلاق گرای ایرانی
بطور کامل منطبق نیست.
موسیقی
پاپ را گاه موسیقی مردمپسند نامگذاری میکنند. با توجه به اینکه یکی از
عناصر بسیار مهم حوزهی مطالعات فرهنگ مردمپسند (فرهنگ پاپ) موسیقی است،
فرهنگ مردمی معاصر را بدون شناخت موسیقی پاپ نمیتوان شناخت. موسیقی پاپ به
یکی از عناصر اصلی فرهنگ مردمی در جوامع معاصر تبدیل شده است و بخش وسیعی
از آن را تولید میکند. این نوع موسیقی در همه جا حضور دارد؛ در خانه،
اتومبیل، تاکسی، فرودگاه، هواپیما، فروشگاهها، قطار، مراکز تفریحی و
بسیاری از مناطقی که خواستار جلب توجه افراد حاضر در آنجا هستند، از جمله
سینما.
میتوان موسیقی عامهپسند را به صورت زیر دستهبندی کرد:
1. موسیقی عامهپسند ایرانی که شامل موارد و مصادیق زیر است:
1-1. تولید داخلی قبل از انقلاب اسلامی، در 3 دستهی جزئیتر:
الف) کافهای
ب) با صبغهی موسیقی سنتی
ج) با صبغهی موسیقی عامهپسند غربی
1-2. تولید داخلی بعد از انقلاب اسلامی، در 2 دستهی جزئیتر:
الف) با صبغهی موسیقی عامهپسند غربی
ب) با صبغهی موسیقی سنتی
ج) موسیقی زیر زمینی
1-3. تولید خارج، با دو دستهی جزئیتر:
الف) جریان اصلی (لس آنجلسی)
ب) سبکهای شخصی (هر اثر موسیقی عامهپسند تولید خارج، لسآنجلسی نیست.)
2. موسیقی عامهپسند غربی که شامل موارد و مصادیق زیر است:
2-1. جریان اصلی (موسیقیهای عامهپسند تولیدشده برای شبکههای موسیقی ماهواره)
2-2. جریان خاص (تمامی موسیقیهای رپ، راک و هویمتال)
در سینمای ایران، از تمامی موارد فوق استفاده یا وام گرفته شده است که در آینده به مصادیقی از آنها اشاره خواهیم کرد.
موسیقی
پاپ یکی از عناصر مهم و تأثیرگذار فرهنگ مردم معاصر است که بیش از پیش
توسط رسانههای جمعی مختلف تولید و تکثیر میشود و وزنهی بسیار سنگینی، چه
به لحاظ اقتصادی و سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی و فرهنگی، در تعاملات افراد
و جوامع و البته در ترویج سبک زندگی مطلوب غرب در همه جوامع به شمار
میرود. در بررسی آنچه به شکل کمّی به عنوان موسیقی پاپ در جهان وجود
دارد، هر یک از حوزههای دانش بشری، به تناسب توان و تخصص خود، جنبههایی
از این موضوع را مورد مطالعه قرار میدهند. در حوزهی سینما و موسیقی فیلم،
تا قبل از ظهور موسیقی پاپ، تعداد کمی از موسیقیهای فیلم توجه عموم را به
خود جلب میکرد. اغلب این موسیقیها، طبق تعریفی که در ابتدا از موسیقی
فیلم بیان شد، فقط عملکردی را که در ارتباط با آن فیلم خاص برایشان در نظر
گرفته شده بود به انجام میرساندند. البته چندین استثنا قابل توجه هم وجود
داشت.
موسیقی
پاپ را گاه موسیقی عامهپسند نامگذاری میکنند. با توجه به اینکه یکی از
عناصر بسیار مهم حوزهی مطالعات فرهنگ عامهپسند (فرهنگ پاپ) موسیقی است،
فرهنگ مردمی معاصر را بدون شناخت موسیقی پاپ نمیتوان شناخت.
در
سال 1942 میلادی بخشهایی از موسیقی «میکلوش روژا» برای فیلم «کتاب جنگل»
(رویارد کیپلینگ) بر روی یک صفحهی تجارتی موسیقی در دسترس عموم قرار گرفت.
از دیگر مثالهایی که میتوان زد «آواز برنادت» (آلفرد نیومن)، «زنگها
برای که به صدا درمیآیند» (ویکتوریانگ)، «طلسمشده» (میکلوش روژا) و «جدال
در آفتاب» (دیمیتری تیومکین) هستند.
این
چند مورد جزء استثناها بودند، نه قاعده! اغلب موسیقیهای فیلم در آرشیوهای
موسیقی باقی میماندند. در سال 1949، «آنتون کاراس» سازِ «زیتر» را با
موسیقی فیلم «مرد سوم» معرفی کرد؛ تمی که به طور گسترده محبوب شد.
در
همین دهه (دههی 1940)، موسیقیهای تجاری بیشتری در اختیار عموم قرار
گرفت. موقعیت تجاری از آنِ چندین آهنگی بود که در فیلمهای سینمایی استفاده
شده بودند و از همه خاصتر، موسیقی فیلم «ماجرای نیمروز» (دیمیتری
تیومکین) بود. رفتهرفته تا اواسط دههی 50 میلادی، وسوسهی دست یافتن به
سود بیشتر با استفاده از موسیقیهای کمارزش پاپ در فیلمها باعث شد
تهیهکنندگان قانونی نانوشته را به وجود آورند که بر اساس آن، آهنگسازان
فیلمهای معروف میبایست امکان ضبط تجاری موسیقی را نیز در نظر میگرفتند.
تهیهکنندگان
به دو نتیجه رسیدند: اول اینکه موسیقیهای فیلم میتواند روی صفحه به فروش
برود و دیگر اینکه آنها مصمم بودند این صفحهها باید تا سر حد امکان به
سمت موسیقی «پاپ» گرایش داشته باشد. بنابراین تهیهکنندگان تلاش کردند
آهنگسازانی را پیدا کنند که به جای ساخت موسیقی دراماتیک، قطعات تجاری
(پاپ) و قابل تبدیل به صفحه بنویسند. ورود کمپانی های صفحه پُرکنی به
عرصهی موسیقی فیلم، این قلمرو را برای همیشه تغییر داد و برای اولین بار،
یک عنصر اساسی در ارزیابی ارزشهای یک موسیقی فیلم، به طور کامل از خود
فیلم جدا شد و این اصل، همان فروش موسیقی فیلم بر روی صفحه بود.
علت
تأکید تهیهکنندگان بر پاپ بودن موسیقی فیلم، فروش چشمگیر موسیقی سریال
تلویزیونی «پیترگان» به آهنگسازی «هنری مانیسنی» بود. دستاندرکاران فروش
موسیقی فیلم، علل محبوبیت و موفقیت موسیقی «مانسینی» را در ساختار «جاز» یا
«پاپ» میدیدند. بنابراین بسیاری از آهنگسازان فیلم مجبور شدند که در
زمینهی «پاپ» موسیقی بنویسند.
از
اواسط دههی 60 میلادی، تهیهکنندگان 120 مشاور موسیقی فیلم استخدام
کردند؛ کسانی که در آوازنویسی پسزمینه تجربیاتی داشته باشند. در طول این
دهه، با غلبهی موسیقی راکاندرول بر فضای موسیقی فیلم، موسیقی «پاپ»
دگرگون شد. در سینمای ایران، موسیقی فیلم از آغاز تولد خود تا اواخر دههی
1330 بیشتر در قالب تصنیف و ترانههای متن فیلمها جلوهگر شده است. در
واقع رواج موسیقی پاپ از ابتدا نه بر اساس ارزشهای هنری این نوع موسیقی،
بلکه به خاطر سودآوری آن برای تهیهکنندگان و صاحبان سرمایه بوده است. در
حقیقت صاحبان سرمایه، این نوع موسیقی بیهدف و بیارزش را گسترش دادند تا
در مرحلهی بعد از انتفاع مادی آن بهرهمند گردند.
«دختر
لر» اولین فیلم ناطق سینمای ایران است. در این فیلم، قطعات موسیقی را
مصطفی نوریانی (نوازنده ویلن) و ایران دفتری (آواز) تهیه و اجرا کردهاند.
در ایران نخستین بار با فیلم «دختر لر» بود که موسیقی فیلم ساخته شد و نام
ایران دفتری به عنوان نخستین خوانندهی بازیگر (یا بازیگرـخواننده) در
تاریخ سینمای ایران ثبت شد و این شروع استفاده و به نقل دقیقتر،
سوءاستفادهی سینمای ایران از موسیقی بود، چرا که بر خلاف عقاید اکثریت
مردم مسلمان، صدای یک زن خواننده در این فیلم به گوش میرسید.
در
دههی 1330، سینمای ایران دچار دگرگونیهای زیادی شد که این تغییرات بیشتر
به گرایش سینما به سمت موضوعاتی چون کاباره و رقص کابارهای، زدوخورد،
عشقهای بازاری، انتقام و عناصری مشابه برمیگشت. این عناصر، سینمای ایران
را دنبالهرو «سینمای هند» کرد و بدین ترتیب، آواز و ترانه (غالباً به سبک
ادا و اطوار فیلمهای هندی) در متن اکثر فیلمهای این دهه دیده میشود.
این
رویکرد فعالیت یکنواخت آهنگسازان، ترانهسرایان و خوانندگان این دهه را
شکل داد و بدین ترتیب، «فیلم فارسی» شکل گرفت. فیلم فارسی پدیدهای است که
تا این زمان نیز در فیلمهای پرفروش روی پردههای سینمای ایران وجود دارد.
برای مثال، در حال حاضر، فیلم «کلاه قرمزی و بچه ننه» سرشار از نشانههای
«فیلم فارسی» است و یک نمونهی فیلم فارسی در زمان حاضر به شمار میرود.
فیلم
فارسی بخشی از هنر پاپ یا فرهنگ تودهای جامعهی سرمایهداری دهههای پیش
از انقلاب است که در ضمن، از ویژگیهای جوامع کمتر توسعهیافته نیز متأثر
است؛ یعنی تقلید از نمونهی غربی و عقبافتادگی تکنیکی. پدیدهی هنر
تودهای (پاپ آرت) و فیلم فارسی ارتباط مستقیمی با بحث اوقات فراغت و ضرورت
پر کردن آن دارد؛ کاری که سرگرمیهایی چون مطبوعات جنجالی، کتابهای
پرفروش، فیلمهای عامهپسند، موسیقی و برنامههای نمایشی رادیویی و
تلویزیونی (مثل برنامهی کلاه قرمزی در ایام عید نوروز) به خوبی انجام آن
را عهدهدار شدهاند.
نادیده
گرفتن فرهنگ عامهپسند، به عنوان ماهیتی که در خدمت نظامهای سرمایهداری
است و در تودهها یک هوشیاری کاذب به وجود میآورد، کافی نیست. فرهنگ
عامهپسند را میتوان صحنهای تلقی کرد که در آن، معانی برای حیات خود
مبارزه میکنند. بدین معنی که پوچی را با استفاده از معنیسازی کاذب،
ارزشمند جلوه میدهد. با این اوصاف، پرکارترین آهنگساز دههی 1350حسین
واثقی میشود که بدون داشتن کمترین دانش کلاسیک موسیقی و علم نوازندگی و
آهنگسازی در مدت 10 سال، در بیش از 90 فیلم آهنگسازی کرد.
در
این دهه، کسانی چون ابراهیم حامدی، داریوش اقبالی ، فائقه آتشین، عارف و
فرهاد به خواندن ترانههایی پرداختند که شاعران و ترانهسراهایی چون ایرج
جنتی عطایی، بیژن ترقی، اردلان سرافراز و شهیار قنبری شعر و ترانهشان را
سرودند و آهنگسازانی چون واروژ هاخباندیان(واروژان)، ناصر چشمآذر،
اسفندیار منفردزاده، بابک بیات و مجتبی میرزاده آهنگشان را ساختند. ویژگی
مشترکی که در آثار هر یک از این عوامل وجود دارد؛ گرایش به سوی زندگیهای
تجددمآبانهی امروزی با نگاهی «جوانپسندانه» است. میتوان گفت همهی
آهنگسازانی که در این خصوص به فعالیت سینمایی مشغول بودند، کم و بیش، چه
به صورت تجربی و چه به صورت آکادمیک، از دانشهای تئوری و علمی موسیقی مثل
ارکستراسیون، هارمونی، کنترپوان و... برخوردار بودند و در این زمینه منافعِ
زیادی را نصیب خود و فیلمهایی میکردند که برای آنها موسیقی و ترانه
میساختند.
موسیقی پاپ در غرب
(الگوی اصلی موسیقی پاپ در ایران) در حقیقت از موسیقی بلوز، که موسیقی محلی
سیاهپوستان آمریکا بود، نشئت گرفته است. این موسیقی امروزه از طریق صفحه،
ریل، نوار، رادیو و تلویزیون، دنیای غرب و شاید نیمی از شرق را تسخیر کرده
است. این موسیقی از همان ابتدا ( البته بر اثر ترویج نظام سرمایه داری)
محبوب جوانان شد و امروز با گسترش نامحدود، مطلوب عامهی مردم است. مثلاً
در دههی 50 میلادی، در کلیولند اوهایو، شخصی به نام آلن فرید، مسئول پخش
موسیقی در رادیو بود و متوجه شد که موسیقی مختص سفیدپوستان، که انتقادی
نبود و از رادیو پخش میشد، مورد توجه جوانان را بر نمی انگیزد و حتی
خستهکننده است، اما جوانان موسیقی «ریتم و بلوز» سیاهان را با علاقه گوش
میکنند.
آنچه در سال 56 نقطهی
آغازین رشد و فعالیت موسیقی پاپ و عامل اساسی موفقیت یا عدم موفقیت ترانه
یا تصنیف به شمار میآمد رادیو بود. بسیاری از کارهایی که از طریق رادیو
معرفی میشدند به شهرت میرسیدند. در این خصوص، در تولد و رشد دوبارهی
موسیقی پاپ در ایران در دههی 1370 نقش صداوسیما در معرفی و به شهرت رساندن
خوانندگان و تولیدات پاپ قابل توجه است. در این دهه، در فضای کلی ظهور و
رشد موسیقی پاپ جدید و تغییر گفتمانهای فرهنگی کشور، زنان در بخشهای
مختلف حضور گسترده و در عین حال متفاوتی یافتند و از سوی دیگر، به ویژه در
بخش ادبیات مردمی و پاپ، شروع به بازنمایی ارزشها و نگرشهای جدیدی
نمودند، ارزشهایی که سالهای سال غرب و ایادی استعمار به دنبال آن بودند.
فریدون
شهبازیان معتقد است که جوانان به دنبال موسیقی پاپ میروند چون به دنبال
اندکی عصیان و سرکشی و فریاد هستند. جلاییپور نیز معتقد است که جوانان پس
از پایان جنگ، به تدریج از تبلیغات و تولیدات فرهنگی دستگاههای رسمی خسته
شدند و بیشتر مصرفکنندهی تولیدات فرهنگی پاپ بودند که در فیلمهای
ویدئویی و نوارهای کاست موسیقی منعکس میشد و در بازار داغ و غیررسمی فرهنگ
رواج داشت. البته این سخنان تعمیم دادن خواستههای عدهای قلیل به کل
جامعه است، چرا که تا دههی 70 بخش کمی از جامعه که بیشتر کمسواد و
کمبهره از نگرشهای فرهنگ اصیل اسلامی بودند به موسیقیهای غیرمجاز گرایش
داشتند.
پس
از دوم خرداد 76 با تغییر گفتمان سیاسی ـ فرهنگی کشور، موسیقی پاپ نه
تنها در سینما به عنوان موسیقی فیلم ظاهر شد، بلکه در متن داستان، به عنوان
محور اصلی درام نیز خود را نشان داد.
با
تمام این اوصاف، رویکرد سینمای ایران را به فرهنگ پاپ و موسیقی پاپ به
خوبی میتوان ریشهیابی کرد. پس از انقلاب، در آهنگسازی برای فیلم، طبق
تغییرات اساسی در بدنهی سیاسی و فرهنگی کشور، با حذف فرهنگ کابارهای،
بازیگرـخوانندهها نیز حذف شدند و موسیقی در عنوانبندی گاه همراه با
ترانه میگردید. در دههی 1360، حادثهی مهم جنگ تحمیلی با آهنگها و
سرودهای مذهبی و... در فیلمها همراه شد، ولی اتفاق اصلی در دههی 1370 و
به ویژه پس از دوم خرداد 1376 رخ داد.
با
تغییر گفتمان سیاسیـفرهنگی کشور، موسیقی پاپ نه تنها در سینما به عنوان
موسیقی فیلم ظاهر شد، بلکه در متن داستان، به عنوان محور اصلی درام نیز خود
را نشان داد. کمکم دوران بازگشت فیلم فارسی مهیا شد. مانی رهنما در
گوشهای از رستوان پیانو میزد و در همان حال «عربده میکشید.» در
پارتیهای سینمایی، موسیقی راک و هویمتال شنیده شد. در عنوانبندیهای
سریالهای تلویزیونی آهنگهای رپ خوانده شد؛ تا جایی که در دههی 1380
چندین فیلم به بازنمایی دنیای موسیقی عامهپسند ایران پرداختند و تعدادی از
این فیلمها هم جنجالآفرین از آب درآمدند. فیلمهایی مانند سنتوری
که فرهنگی اختلاطی و غیرواقعی از موسیقی ایران را بازنمایی کردند؛ فیلمی که
نام سازی ایرانی را یدک میکشد، در حالی که اثری از موسیقی درست ایران در
آن دیده نمیشود.
به هر
حال، چنان که در سیر تاریخی همراهی سینما با موسیقی پاپ مشاهده میکنیم،
سینمای غیرجدی و غیرارزشی، یعنی فیلم فارسی، که به نوعی سینمای بدون هدف و
ارزش متعالی است، همواره پیشتاز معرفی موسیقیدانان و خوانندگان پاپ بوده
است و یک نوع همذاتی و همزادی بین موسیقی پاپ و فیلم فارسی وجود دارد. به
عبارت دقیقتر باید بگوییم فیلم فارسی ـبه عنوان بخش مبتذل سینمای
ایرانـ برای جذب مخاطب و کسب درآمد بیشتر به هر حربهای متوسل میشود و
موسیقی پاپ ـبه عنوان بخش مبتذل و غیرهنری موسیقی ایرانیـ یکی از این
حربههاست. در دورهای که مصرف و مصرف کردن یعنی وجود داشتن، فیلم فارسی
مخاطبان خود را در حوزههای مصرفی جستوجو میکند و موسیقی پاپ یکی از
بهترین خوراکهای مصرفی برای طبقهی مصرفکننده و در خدمت سرمایهدار
تولیدکننده است.(*)
منبع:برهان