دیدبان

عدالت طلبی شیخ سلمان از زبان همسرش

عدالت طلبی شیخ سلمان از زبان همسرش
به گزارش دیدبان به نقل از شفقنا، دولت بحرین با وجود اینکه هربار وعده محاکمه او را می دهد اما چنین محاکمه ای تاکنون صورت نگرفته و شیخ سلمان ماههاست بدون محاکمه در زندان بسر می برد.

چند روز پیش پایگاه اینترنتی «مرآه البحرین» مصاحبه ای را با علیاء رضی همسر او ترتیب داد که خلاصه مفیدی را از آن می خوانید:

– چه فرقی بین شیخ علی سلمان به عنوان یک رجل سیاسی با او به عنوان یک دوست وهمسر وجود دارد؟

از زمانی که من با شیخ علی سلمان آشنا شدم دیدم او در اهداف سیاسی اش سرسخت بوده است اما در خانه مهربان و رقیق القلب است. در دلش هیچ کینه و کدورتی نیست. حتی من ندیدم دشمنان سیاسی اش را با نفرت یاد کند. فقط از کارهایی که باعث تضییع حقوق دیگران شود بدش می آید. از ظلم و استبداد بیزار است. از بهره کشی مردم و فساد نفرت دارد. فردی است که انتقاد می کند و آرزویش خوشبختی مردم است.

– داشتیم از شخصیت او درخانه می پرسیدیم. رابطه اش با خانه وخانواده چگونه است؟

او پیش ازاینکه یک همسر باشد یک دوست و یک فرد وطن پرست است. ما با هم زندگی مان را مدیریت می کنیم. این عشق و علاقه به ما خیلی چیزها داده است و باعث شده تا از مشکلات و موانع زیادی عبور کنیم. دست در دست هم زندگی را چرخانده ایم و مانند یک گل تازه از آن حراست خواهیم کرد.

– همیشه گفته می شود سیاست با خودش خشکی و قساوت می آورد. چون میدانی پر از کینه و استرس و موفقیت و ناکامی است، میدانی که در آن حیله و نیرنگ وجود دارد و همین ها بر بخش رمانتیک زندگی اثر می گذارد. اینطور نیست؟

برعکس. شیخ علی سلمان در کار سیاسی اش همیشه به فکر درد و رنج مردم است. ظلم را احساس می کند. با فرزندان شهدا دیدار می کند. همه این ها در قلبش عشق و علاقه زیادی را به وجود می آورد. در برابر میهن احساس تکلیف می کند. در زندگی خصوصی اش هم هیچ وقت از ابراز محبت و بیان احساساتش کوتاهی نمی کند. همیشه به اشکال گوناگون این محبت را بیان می کند. اینجا نمی شود جزییات این موارد را گفت. همیشه به من می گوید: تو آخرین ساحل هستی. این توصیف بین ما به صورت یک رمز یا کد درآمده است.

– منظورش از این تعبیر چیست؟

یعنی آخرین ایستگاهی که یک انسان خسته به آن پناه می برد. وقتی سالها می گردد تا کشتی نجاتی پیدا کند و هیچ چیزی پیدا نمی کند و بعد در آخر به بندرگاهی می رسد که می تواند در آنجا لنگر انداخته و پهلو بگیرد. این برایش می شود آخرین ساحل که بعد از یک سفر طولانی به آن دست یافته است.

– آیا شیخ در خانه رفتاری دموکراتیک دارد؟

او مرد شفاف و واضحی است. هیچ چیزی را پنهان نمی کند. جلوی مردم نقش بازی نمی کند. در خانه همان طور است که دربیرون. ثابت قدم و مهربان و آرام است. وقتی خواستار عدالت و آزادی و دموکراسی است ابتدا آن را در مملکت کوچکش (خانه) اجرا می کند تا بعد بتواند در محیط بزرگ تر آن را پیاده کند.

– با اینهمه مشغولیات و تکالیف اجتماعی و سیاسی سنگینی که دارد چطور روابط خودش را با خانواده تنظیم می کند. چون اتفاق می افتد که ساعت های طولانی از خانه دور باشد؟

به عنوان همسر یک رهبر سیاسی مثل شیخ علی سلمان باید من از ابتدا می فهیمدم که وضعیت کاری او چگونه است و بیشتر وقت ها را درخانه نیست. برای همین ما به این وضعیت عادت کردیم و در خانه وظایف را بین همدیگر تقسیم می کنیم. ما بحمدلله توازن خوبی را بین کارخانه و وظایف اجتماعی خودمان به وجود آورده ایم.

– چطور وظایف اجتماعی را مثلا با تفریح و دید وبازدیدها مدیریت می کنید؟

تفریح که در زندگی شیخ خیلی نادر و کمیاب است. او دغدغه های ملی خودش را دارد. معمولا ما ترجیح می دهیم در خانه بمانیم. یعنی اگر دیدارهای ضروری پیش نیاید. خیلی کم اتفاق می افتد که به رستورانی برویم. در بحرین کمتر پیش می آید بتوانی دریک مکان عمومی با خیال راحت بنشینی. چون هر دم کسی می آید و سلام و علیکی می کند. وقتی مسافرت می کنیم وقت بیشتری داریم تا از اماکن عمومی دیدن کنیم. دریا هم یکی از جاهایی است که می رویم و خیلی آن را دوست داریم. ولیکن هربار که رفتیم با غم و غصه برگشتیم.

– چرا؟

ما باید مسافت زیادی را برویم تا به دریا که عاشقش هستیم برسیم. یک بار رفتیم تا در منطقه ای کنار دریا بمانیم اما به جای آنکه از دریا استفاده کنیم و شاد باشیم حرف هایی پیش آمد که ما را از این نعمت خداوندی محروم کرد. او با دستش اشاره کرد که: نگاه کن. اگر این مساحت برای ملت بود چقدر می توانستند استفاده کنند، بچه های شان تفریح کنند و… هربار که جایی پیدا می کنیم تا در آنجا آسایش کنیم همین حرف ها پیش می آید و ما را غمگین می کند.

– بعد از ورود شیخ علی سلمان به پارلمان به لحاظ معیشتی و مادی چه تغییری در خانواده به وجود آمد؟

زندگی شیخ تغییری نسبت به قبل نداشت. او چیزی را برای خود یا خانواده اش پس انداز نمی کند. زندگی اش همان طور بود که پیش از نماینده شدن. گاه زندگی ما طوری بود که آخر ماه دیگر هیچ چیزی نداشتیم. چون او آدم بخشنده ای است و هرکسی در خانه اش را بزند دست خالی برنمی گردد.

– رابطه اش با فرزندان چگونه است؟ بخصوص با مجتبی پسرش؟

مجتبی روح شیخ و نور دیدگان و جگر گوشه اش است، او را در بغل می گیرد. شیخ خودش را در او می بیند و آرزو می کند به همه جاهایی که خودش نرسیده او برسد. بنابراین دایما می خواهد که او بهترین باشد. اما درباره دخترم (نبا)، او را هم خیلی دوست دارد. دخترم جز در آغوش پدر خوابش نمی برد. چون پیش از خواب برایش یک داستانی می گفت. از هرفرصتی برای بازی با او استفاده می کرد. هرگز غر نمی زد حتی اگر مجبور می شد دهها بار با او بازی کند. مهم برایش این بود که این دختر بخندد و خوشبخت باشد. حتی وقتی خسته از بیرون می آمد اصرار داشت با آن بچه بازی کند.

برای همین دخترم از فراق پدرخیلی زجر می کشد. وقت خواب با گریه به خواب می رود. دایما می گوید که فلان حرف را یادش هست یا فلان بازی را. برای پدرش نامه های زیادی می نویسد. به من می گوید : وقتی برگشت این ها را به او میدهم. وقتی در مرکز «رفاع شرقی» بود بعضی از این نامه ها را برایش می بردم ولی الان نمی گذارند نامه ای وارد زندان شود.

او در عین نبودن گویی در کنار ماست. روح او درخانه و آشیانه گرم مان حاضر است. صدایش، لبخندهایش از ما جدا نمی شود. درباره دخترکوچک ترم سارا هم باید بگویم وقتی شیخ را دستگیر کردند ۴۰ روزش بود؛ بنابراین عشق پدر را نچشیده است. وقتی در زندان به دیدارش می رویم احساس می کنم که می خواهد این بچه را بگیرد و در درون قلبش پنهان کند. عکس همه بچه ها را گرفته و در انفرادی گذاشته است. از آنها چشم بر نمی دارد.

– سخت ترین لحظاتی که در چند سال پیش بر شیخ گذشت چه بود؟

سخت ترین لحظات، یکی صبح روز دهم فوریه بود. یعنی وقتی حکومت بحرین تظاهرات کنندگان را در میدان اللوء سرکوب کرد و کشت. حال آنکه آنها داشتند تظاهراتی مسالمت آمیز می کردند. آنها داشتند برای خودشان رویای فرداهای بهتری را می دیدند.

– شیخ علی سلمان چه موقع می گرید؟

شیخ آدم رقیق القلبی است. هر مصیبتی پیش آید به شدت تحت تاثیر قرار می گیرد. شهید شدن یا مجروح شدن مردم او را به گریه می اندازد. لیکن حادثه مهمی که به شدت او را تحت تاثیر قرار داد شهادت عبدالکریم فخراوی بود که برایش خیلی عزیز و یک دوست صمیمی بود. اولین رمضانی که بعد از شهادت او آمد شیخ از خانواده اش دعوت کرد تا برای افطار به خانه ما بیایند. می خواستیم اندکی از بار وحشتی که از شب اول این ماه داشتند کم کنیم.

– چه حادثه ای شیخ را عصبانی کرده است؟

حیله گری حکومت بحرین درباره تظاهرات کنندگانی که در میدان اللولوء اعتصاب کرده بودند.

– چه حادثه ای شیخ را شرمنده می کرد؟

وقتی پشت تریبون می ایستاد و مردم فریاد می زدند «علی. فقط علی».

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران