مذاکرات مسکو که 29 خردادماه آغاز مي شود از چند جهت از اهميت و جايگاه خاصي برخورداراست. اولين وجه اهميت اين مذکرات آن است که با فاصله اندکي بعد از مذاکرات بغداد واقع شده است. مذاکراتي که هرچند دستاورد مشخصي براي هيچ يک از دو طرف مذاکره کننده نداشت اما همانند مذاکرات قبل از آن در استانبول به دلايلي هر دو طرف مذاکرات اصرار داشتند که از شکست و ناموفق بودن مذاکرات سخني به ميان نيايد و از اين رو تنها توافق محصلي که صورت گرفت اين بود که زمان و مکان مذاکرات بعدي مشخص شد. به عبارت بهتر يک وجه اهميت مذاکرات مسکو آن است که بعد از مذاکرات استانبول و بغداد که هر دو با فضايي مثبت اما کاملا بدون نتيجه بودهاند به نظر ميرسد که غرب ديگر نميتواند به اين بازي برگزاري مذاکرات بدون نتيجه و اداي جو مثبت را درآوردن ادامه دهد. دومين نکتهاي که باعث اهميت اين مذاکرات ميشود آن است که غرب نميتواند هزينه شکست مذاکرات را بپردازد. شکست مذاکرات چه در استانبول و بغداد و چه اکنون در مسکو صورت گيرد با هزينههاي سنگيني مواجه است که غرب نميتواند خود را راضي به پرداختن آن نمايد. علاوه بر هزينههاي سياسي و امنيتي، هزينه اقتصادي شکست مذاکرات به حدي است که غرب مترصد هر گزينه ديگري غير از اين است. سومين عامل اهميت يافتن اين مذاکرات اين است که مذاکرات هستهاي 5+1 با ايران اينبار در مسکو صورت ميگيرد که يکي از 5 کشوري است که که با آلمان 5+1 را تشکيل ميدهند. مسکو خود يک سوي مذاکره است و هر چند گاهي در عرصه تبليغاتي حالتي ميانجي و ميانه رو به خود ميگيرد اما در حقيقت امر و در واقع مذاکرات کاملا همانند يک سوي مذاکره و به نفع طرف غربي کار ميکند. همين شيوه باعث شده است که گاه از مسکو به عنوان يک شريک غير قابل اعتماد سخن به ميان آيد.
موضوع مذاکرات:
اگر بخواهيم به صورت خلاصه موضوع مذاکرات و گزينههاي در دست هر يک از دو طرف را مشاهده کنيم بايد به اختصار هر چه تمامتر بيان داشت:
خواستههاي غرب عبارتند از:
1. تعطيلي سايت هستهاي ايران در فردو
2. تعليق غني سازي بالاتر از 5 درصد
3. انتقال همه توليدات بالاي 5 درصد غني سازي شده به خارج
4. امکان بازرسي از مراکز مورد نظر غرب و آژانس
خلاصه خواستههاي غرب در اولين مرحله مذاکرات از ايران آن است که رشد هستهاي خود را متوقف کند. مشخص است که غرب در بالاترين مرحله خواهان محروميت ايران از توان غني سازي است و منظور غرب از اين که بيان ميدارد حق برخورداري از انرژي هستهاي را به رسميت ميشناسد اين است که ايران از انرژي هستهاي بهره مند شود و نه از چرخه مستقل سوخت و توان کامل غنيسازي.
امتيازاتي که غرب ميدهد:
اما در ازاي اين خواستهها غرب چه امتيازاتي به ايران ميدهد. بايد توجه داشت که غرب همواره ميکوشد تا امتيازات او صرفا به صورت وعدههايي مبهم و نامشخص باشد و از اين رو در ازاي درخواستهاي مشخص و دقيق امتيازاتي ميدهد که در آن عبارتهاي تلاش براي يا همکاري در... ذکر شده است.
امتيازات مطرح شده در اين دوره از مذاکرات از سوي غرب نيز چنين است که در جهت دسترسي تهران به برخي قطعات يدکي هواپيماهاي مسافربري و نيز برخي همکاريهاي هستهاي با ايران اقداماتي صورت ميگيرد و از تحريمهاي آتي جلوگيري ميشود. مشخص است که همه اين امتيازات مبهم و غير دقيق است و در ازاي خواستههاي غرب ارزش چنداني ندارد.
خواستهها و پيشنهادات ايران:
از سوي ديگر جمهوري اسلامي ايران اولين چيزي که ميخواهد به رسميت شناخته شدن حق غني سازي و همه حقوق ديگر مصرح در انپيتي است. خواسته بعدي جمهوري اسلامي ايران آن است که تحريمهاي غيرقانوني و يکجانبه وضع شده عليه ايران رفع شود. اما در ازاي اينها ايران حاضر است چه امتيازاتي بدهد. جمهوري اسلامي ايران عمل به همه تعهدات پذيرفتهشدهاش در انپيتي را امتيازي مساوي با خواستههاي خود ميداند چرا که خواسته ايران نيز چيزي بالاتر از انپيتي نيست. اما در ازاي هر خواسته بالاتري از سوي کشورهاي غربي که به منافع و جايگاه نظام جمهوري اسلامي ايران صدمهاي نزند و امتياز متناسب با آن نيز ارائه گردد به عنوان يک موضوع مذاکره نگاه ميکند.
گزينههاي پيش رو:
1.مذاکره براي مذاکره/ تداوم بازي لبخند و انتظار
يکي از سناريوهاي موجود در مورد احتمالات آتي در باب مذاکرات مسکو مساله مذاکره براي مذاکره است. منظور از اين سناريو آن است که غرب با استفاده از روش تطويل و بازي با زمان، تلاش کند تا ايران را بر سر ميز مذاکره نگه دارد و بتواند از اين طريق روند طي شده طي مذاکرات در استانبول و بغداد را تا انتخابات آتي رياست جمهوري آمريکا و در شرايطي بهتر از آن تا انتخابات رياست جمهوري بعدي ايران ادامه دهد. در اين شيوه طرف غربي خواهد کوشيد تا با بازي پيچيده و دودوزهاي که روسيه و چين بازي ميکنند با چهرهاي لبخند آميز حالتي از انتظار را ادامه دهد و تلاش کند که بدون اين که امتيازي رد و بدل شود و يا توافق جدياي صورت گيرد حالت لبخند مورد نياز غرب را در جلسات انتهايي مذاکرات و در کنفرانسهاي بعد از مذاکره حفظ کند. اين شيوه باعث ميشود که غرب نيازي که به مذاکره دارد را برآورده سازد و در عوض امتياز چنداني براي بدست آوردن مذاکره نپردازد. اين گزينه گزينهاي است که تلاش در جهت آن ميتواند به دومين گزينه اين فهرست، يعني شکست مذاکرات، منجر شود. جمهوري اسلامي ايران بارها اعلام کرده است که نيازي به مذاکره به اين شيوه ندارد و اگر به اين نتيجه برسد که مذاکرات هدفي جز تداوم بازي لبخند وانتظار نداشته باشد از آن کنار خواهد کشيد. همين امر است که در روزهاي گذشته ترديدي در برگزاري اصل مذاکرات مسکو را به وجود آورد.
2.شکست مذاکرات:
گزينه ديگري که در پيش روست شکست مذاکرات است. منظور از شکست مذاکرات آن است که توافق حتي در حد لبخند زدن و تداوم مذاکره نيز به دست نيايد و دو طرف با خارج شدن از محل مذاکره اعلام کنند که روشهاي غيرمذاکراتي را براي پيشبردن کار خويش عليه ديگري به کار خواهند گرفت. اين گزينه، گزينهاي است که براي هيچ يک از دو طرف گزينه مطلوبي نيست. از سوي جمهوري اسلامي ايران از چالش استقبال نميکند هر چند که براي حفظ دستاوردهاي هستهاي خود حاضر است هر گونه چالشي را تحمل کند و سابقه مذاکرات و غير مذاکرات گذشته نيز چنين چيزي را نشان داده است اما اين ايستادگي و آمادگي به معني استقبال از چالش بي دليل نيست. از سوي ديگر طرف غربي براي پرداخت هزينههاي شکست مذاکرات حاضر و توانمند نيست. در حالي که ايران خود را براي تحمل همه فشارهاي آتي آماده کرده است اوضاع اقتصادي و سياسي و امنيتي غرب به خصوص کشورهاي حاضر در مذاکرات اجازه آن را نميدهد که هزينه شکست مذاکرات را بر هزينههاي داخلي خود اضافه کنند. از اين رو شکست مذاکرات براي غرب گزينهاي است که چندان مطلوب و پذيرفتني نيست. خصوصا که غرب تقريبا گزينه ديگري نيز براي فشار به ايران آماده نکرده است. مساله حمله نظامي که يک بلوف توخالي است و از توان کشورهاي حاضر در مذاکرات خارج است و مساله تشديد تحريمها نيز بيش از اين چندان ممکن نيست و کارآيي چنداني نيز ندارد.
ايرانيان کوبيدن بر طبل جنگ را از زمان جرج بوش به خاطر دارند
3.توافق حداقلي و شکننده:
گزينه محتمل ديگر آن است که دو طرف به يک توافق حداقلي و شکننده رضايت دهند منظور از اين توافق حداقلي آن است که از گزينه اول مطرح شده يک گام به پيش بگذارند و به صرف تعيين محل مذاکرات و زمان مذاکرات بعدي و لبخندهاي هنگام کنفرانس مطبوعاتي اکتفا نکنند؛ بلکه حداقلي از امتيازات را رد و بدل نمايند و يا لااقل زمينه رد و بدل شدن حداقلي از امتيازات را آماده سازند.
4.شکست يک سوي مذاکره:
يک گزينه نامحتمل ديگر اين است که يکي از دو سوي مذاکره کاملا عقب نشيني نمايد و با دست برداشتن از خواستههاي خويش تسليم طرف مقابل شود. جمهوري اسلامي ايران که اصولا در چنين جايگاهي نيست و غرب نيز به نظر نميرسد که به چنين مرحلهاي رسيده باشد. از اين رو اين گزينه کاملا نامحتمل است.
گذر زمان:
يکي از مسائلي که در تحليل و ارزيابي سناريوهاي مذاکرات هستهاي در مسکو و احتمالا پس از آن بايد در نظر گرفت اين است که گذر زمان به نفع کيست. مذاکرات در سطح بين المللي امري اساسا زمانبر است و به طور معمول مذاکرات بين المللي با مقياس روز و حتي ماه ارزيابي نميشوند چرا که به طور معمول مذاکرات بين المللي از سال سرريز ميشوند و همين امر است که باعث ميشود هميشه اين سوال مطرح باشد که گذر زمان به نفع کيست؟ اگر گذر زمان براي يک سوي مذاکره اساسا منفي و مضر باشد بايد انتظار آن را داشت که تطويل دوران مذاکره آن را به سوي شکست ببرد. اما اگر مساله گذر زمان و ضرر و منفعت آن دچار پيچيدگي و ابهام باشد ميتوان انتظار داشت که مساله گذر زمان خود به يکي از عوامل مذاکرات تبديل شود. اگر بخواهيم به اختصار مساله گذر زمان در مذاکرات هستهاي ايران با طرف غربي را بررسي کنيم بايد گفت چه آن زمان که طرف مذاکره ايران سه کشور اروپايي بودند و چه اکنون که طرف مذاکره ايران 5+1 است گذر زمان در کوتاه مدت به نفع غرب است و از همين روست که غرب در کوتاه مدت همواره کوشيده است که مذاکرات با طولاني شدن و تداوم همراه باشد. اما از نگاه بلند مدت و با نگاهي به ابتدا و انتهاي کار ميتوان به طور قطع گفت که گذر زمان به نفع ايران بوده است. اين خود يکي از جنبههاي پيچيده پرونده هستهاي ايران است. تنها به عنوان يک شاهد بر اين که در بلند مدت گذر زمان به نفع ايران بوده است همين بس است که ببينم ايران در سال 2003 و 2004 بر سر چه چيزي مذاکره ميکرد و اکنون بر سر چه چيزي مذاکره ميکند. در آن دوره اصل توانايي هسته اي ايران موضوع مذاکرات بود و حتي امکان حداقلي از غني سازي در ايران نيز مورد شک و ترديد قرار داشت اما اکنون ايران بر سر غني سازي 20 درصد و بالاتر از آن مذاکره ميکند.
با توجه به آنچه ذکر شد بايد صبر کرد و ديد که در اين دور از مذاکرات کدام يک از اين سناريوها به عرصه عمل گذاشته ميشود هر چند به نظر ميرسد که شواهد و قرائن چنان که ذکر شد بيشتر به سوي گزينه سوم يعني توافق حداقلي و شکننده ميل دارد.