شمس الله مدبر
بحرانها آزمون مديريت جوامع هستند که سيستمهاي سياسي را به چالش ميکشند. بنابراين بررسي چگونگي مديريت بحرانها در کشورها، ميتواند ارزيابي مثبتي براي سيستمهاي مديريتي گوناگون باشد. جنگ يکي از اين بحرانها است که تا به امروز کشورهاي متعددي را درگير ساخته است. بررسي مديريت جنگ در کشورهاي گوناگون تجربه هاي موفق و ناموفق متعددي را آشکار ميکند. براي نمونه جمهوري اسلامي ايران يکي از طولاني ترين جنگهاي جهان معاصر را تجربه کرده است. جنگي تحميلي و فرسايشي. جنگ تحميلي يکي از آزمونهايي بود که سيستم نوپاي جمهوري اسلامي را و شايد استعدادهاي رهبري و ظرفيتهاي مدل حکومتي ولايت فقيه را به چالش کشيد. بررسي چگونگي مديريت امام در جنگ تحميلي ميتواند تجربه جمهوري اسلامي ايران را در مديريت بحرانها رهنمون سازد.
رهبران انقلابي و مديريت بحران
رهبران انقلابي بنابر توانايي خود ميتوانند در جايگاههاي گوناگون قرار گيرند. «رهبران فکري يا ايدئولوژي پرداز» که اصول و زمينهي عقيدتي پيدايش جنبش انقلابي را فراهم ميکنند و با استفاده از اصول و جهان بيني خاصّ خود از نهادهاي سياسي موجود سلب مشروعيت مينمايند. رهبران «بسيج گر» (کاريزماتيک) داراي مهارت تحريک مردم به عمل سياسي هستند؛ سلاح آنها زبان و نطق و بيان است که به وسيله ي آن ايدئولوژي انقلاب را ساده و عامه فهم ميسازند. دسته سوم رهبران «مدير يا سياستگذار» هستند که وظيفه ي تحکيم قدرت و نهادينه کردن آن را به ويژه پس از به ثمر رسيدن انقلاب به عهده دارند. اين سه ويژگي البّته ميتواند هم زمان در يک شخصيت واحد با شدت و ضعف متبلور شود.
رهبري که از سه ويژگي مزبور برخوردار است از دامنه اثرگذاري بيشتري بر تحولات برخوردار است و بهتر ميتواند شيوه ي مديريتي خود را اجرا نمايد.
در شرايط غيرعادي همچون مواقع بحراني نقش رهبري و مديريت برجسته تر ميگردد. بررسي بحرانهاي گذشته نشان ميدهد، افراد در اينگونه موارد دچار سردرگمي ميشوند، سادهترين و در عين حال اساسيترين اشتباهات در لحظات بحراني رخ ميدهد، معمولاً سخن و عملکرد مسئولان خلاف جهت منافع خود و سازمان آنهاست، دستپاچگي و عکسالعملهاي غيرمنطقي در چنين شرايطي بسيار ديده ميشود، جلوگيري از ازدحام خبرنگاران کنجکاو، حفظ اعتبار، کاهش عوارض و بازتابهاي منفي آن بر آينده و افکار عمومي مسائلي هستند که گاه از کنترل خود بحران براي مسئولان مشکلتر ميشود.
رهبران انقلابي بر اساس دسته بندي موجود و با توجه به ويژگيهاي شخصي و قابليتها و استعدادهاي فکري خود از دامنه اثرگذاري متفاوتي بر مديريت بحرانها برخوردارند. جايگاه و نوع اختيارات رهبران که بر اساس توانمنديهاي آنها ميتواند از قوت و ضعف برخوردار باشد؛ ميتواند ابعاد مديريتي آنان را آشکار نمايد. در مبحث مديريت بحران، تصميمگيريهاي مهم و عمده، همواره از ضروريات بحران در لحظات اول است. تصميماتي که نه تنها در ابعاد وسيعي تأثير ميگذارد و در حقيقت آينده و گستره بحران را ميسازد، بلکه همه در مورد آن قضاوت ميکنند. بنابراين، در مواجهه با بحران، اولين گام رهبران اتخاذ تصميمهاي صحيح منوط به دستهبندي حقايق و واقعيتها است. اگر رهبران فکري، کاريزما و سياستگذار و مدير از اجماع برخوردار نباشند و دسته بندي واقعيت و حقايق دچار تفرق شود؛ موجب پريشاني وآشفتگي بيشتر است.
جنگ به عنوان يک بحران تا به حال سيستمهاي مديريتي متعددي در جهان را درگير ساخته است. يکي از اين سيستمها، سيستم نوپاي جمهوري اسلامي است که به مدت هشت سال با جنگي نابرابر درگير بود. اين سيستم که به دليل مدل حکومتي خود-ولايت فقيه- از ساير سيستمهاي حکومتي متمايز است؛ با مرکزيت رهبري امام خميني(ره)، تجربه متفاوتي از مديريت بحران را به منصه ظهور رساند که در ادامه مورد بررسي قرار ميگيرد.
امام خميني(ره) و تجربه مديريتي جنگ تحميلي
امام خميني از جمله رهبراني است که مختصات سه دسته رهبران را داراست و همين امر باعث ميشود تا از تونايي اثرگذاري بيشتري بر تحولات کشور داشته باشد. جنگ تحميلي رويدادي بود غير پيش بيني و بنا به ماهيت خود تنش زا. اهميت اين بحران در شرايطي که کشور در حال از سرگذراندن دوران اوليه انقلاب است افزايش مييابد و وضعيت بحران در بحران را ايجاد ميکند.
با آغاز جنگ تحميلي امام خميني با تأکيد بر انسجام و وحدت دروني و دوري از اختلافات سعي کرد تا اولين گام در برابر اين بحران را با حفظ انسجام دروني و استفاده از عاملان انساني که سراپا همه گوش به فرمان رهبري او بودند، بردارد.
در ابتداي تجاوز عراق به ايران، اولين گام پيام به جامعه، براي حفظ خونسردي و برخورداري از آگاهي در برابر اغتشاشاتي است که گروهک منافقين ايجاد ميکند. امام با هوشياري در برابر اين دو بحران يعني اعلام جنگ عراق و اغتشاشات منافقين ملت را آرام ميکند، سپس منافقين را خطاب خود قرار ميدهد که در صورت تداوم اين اغتشاشات در شرايط جنگي آنها نيز همراه و متحد عراق هستند.
گام بعد، حماسي است. از يک سو انقلاب در مراحل اوليه خود قرار داشت و هنوز نيروهاي کشور به سازماندهي و تشکيلات مناسب دست نيافته بودند و از سويي نيز جنگي رواني مبني بر پيروزي عراق در آغاز جنگ شکل گرفته بود؛ کساني مانند هنري كيسينجر در تاريخ 7/6/59 پيشبيني كرده بود عراق در يك جنگ ده روزه ميتواند بر جمهوري اسلامي پيروز شود. همچنين همان روز بختيار كه شناخت بيشتري از بقيه ي مردم ايران داشت سقوط نظام جمهوري اسلامي را ظرف چند ماه محقق دانست و صدام در روز اول جنگ گفته بود كه هفت روز ديگر به تهران خواهيم رسيد. حماسي بودن در چنين شرايطي به اين معنا است که امام به عنوان رهبر فکري، بسيجگر و سياستگذار، با اطمينان عراق و حاميانش را خطاب قرار داد:
«به صدام حسين و امثال او؛ ثابت خواهم کرد که اينها؛ اين اذناب امريکا قابل ذکر نيستند...»
امّا در چنين شرايطي نيز امام سعي ميکند با استفاده از قدرت نرم خود ملت عراق را از دولت صدام حسين جداسازي کند و خطاب خود را صدام حسين قرار دهد. بدين ترتيب با يک استراتژي مناسب و بهره گيري از جريان انديشه اي که معتقد به امت جهاني اسلام است؛ يک وفاق بين ملت عراق و ايران شکل ميدهد و شکافي را درون سيستم عراق ايجاد ميکند.
در مرحله ي بعد، حرکت جوانان به سوي جبهه ها با پيامهاي پرنفوذ رهبر، يک جريان «هنجار دروني» به وجود آورد که به تدريج همه ي اقشار را فراگرفت. به طوري که بسياري از افراد مايل به رفتن به جبهه ها شدند و نرفتن به جبهه يک نابهنجاري و درعين حال ناجوانمردي تلقي ميشد «در صورتي که افراد داراي هدف مشترک مهم و فعاليت مشترک در جهت رسيدن به هدف باشند، احساس تعلق خاطر در بين آنها زياد ميشود. مهمترين هدف مشترک، دشمن مشترک است و اگر اين دشمني بنيان مذهبي داشته باشد تأثيري صدچندان خواهد داشت. در جبهه ها يک فرايند همبستگي و انسجام اجتماعي و دگرگوني عميق ارزشها روي داد و «ايمان» به عنوان سيمان اجتماعي قويترين همبستگي را در ميان جوانان رزمنده به وجود آورد».
اين همبستگي جز به رهبري امام ميسر نشد. جنگ به دليل ماهيت انقلاب ايران خاصيتي مذهبي داشت. رهبري امام نيز بر بستر مذهب جريان داشت و با آموزه هاي مذهبي آميخته بود. امام با بهره گيري مناسب از خاطره جمعي مخاطبان خود، آموزه هاي مذهبي را به جريان انداخت. اين گواهي بود بر تفکر امام که دين را جاري در زندگي ميدانست و به آن ابعادي همه جانبه ميبخشيد. بنابراين زندگي بزرگان مذهبي چون امام حسين(ع) و مفاهيمي نظير شهادت، آزاديخواهي، تن ندادن به ذلت و.... برجسته گرديد. راهي که امام حسين (ع) و يارانشان طي نمودند، طريق احسني است که سعادت ملت را در پي دارد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» بايد سرمشق امت اسلامي باشد. قيام همگاني در هر روز و در هر سرزمين، عاشورا قيام عدالتخواهان، با عددي قليل و ايماني و عشقي بزرگ، در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگي در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهايي كه بر ما گذشت عاشوراي مكرر بود... و اين دستور آموزنده، تكليفي است و مژدهاي. تكليف از آن جهت كه مستضعفان، اگر چه با عدهاي قليل، عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطاني عظيم، مأمورند چونان سرور شهيدان قيام كنند و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است و مژده كه شهادت رمز پيروزي است.»[5]در واقع امام توانستند با استفاده از نفوذ خود در ميان مردم و با بهره گيري از باورهاي دينيشان، به بهترين وجه آنها را براي حضور در جبهه هاي جنگ بسيج كنند.
جمع بندي
امام خميني با بهره گيري از آموزه هايي که از اسلام داشت و بر اساس توانايي و قابليتهاي رهبري خويش در هنگام جنگ توانست با شناخت از وضع موجود، تصميم گيري سنجيده و مطابق با شرايط انجام دهد. تأکيد بر انسجام و بهره گيري از آموزههاي مذهبي و ايجاد امواج مردمي در برابر نيروي متجاوز در آن شرايط، کاربرد بهينه ي داشته هاي کشور بود. ايشان با شناخت از واقعيتها و حقيقت هاي موجود سيستم نوپاي جمهوري اسلامي، با تلفيق آموزه هاي مذهبي و ملي و برجسته کردن اتحاد دروني توانست تا سرمايه اجتماعي را تقويت نمايد و همين امر يکي از ابعاد مثبت مديريت رهبري در دروان جنگ تحميلي بود. چنانچه کشوري که در وضعيت بحران در بحران قرار داشت، توانست با مديريت صحيح منابع انساني و تقويت انسجام دروني، جنگ را به نفع خود پايان دهد. تجربه ي مديريتي امام خميني در چنين شرايطي، تبلور آميختگي تواناييهاي فکري، بسيج گرانه و سياستگذارانه ي ايشان بود.
[1] بشيريه حسين، انقلاب و بسيج سياسي، تهران: دانشگاه تهران،1379، ص93
[2] يزدان پناه مهشيد، برنامه ريزي و تصميم گيري در مديريت بحران، 1386، پايگاه علمي مقالات مديريت:
http://system.parsiblog.com/Archive/%d9%85%d8%af%d9%8a%d8%b1%d9%8a%d8%aa+%d8%a8%d8%ad%d8%b1%d8%a7%d9%86/
[3] صحيفه امام، ج13، ص222
[4] رفيع پور فرامرز، توسعه و تضاد، تهران:نشر ،سال 1377، ص137
[5] صحيفه امام، ج9، ص445