نهی از دشنام دهی به مقدسات اهل تسنن
همچنین امیرالمومنین(ع) در جنگ صفین وقتی به ایشان خبر رسید که عده ای از اصحابش به اهل شام توهین می کنند فرمودند: «من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را تعريف، و حالات آنان را باز گو مىكرديد به سخن راست نزديكتر، و عذر پذيرتر بود ، خوب بود بجاى دشنام آنان مىگفتيد:خدايا! خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن، تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند، و آنان كه با حق مىستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.»[5]
در اينجا اميرالمؤمنين(ع) در عينِ نهي از دشنامگويي ، ياران خود را به افشاگري درباره عملكردِ دشمن فرا مي خواند. بنابراين پرهيز از دشنامگويي به معناي سكوت در مقابل انحرافات نيست بلكه به معناي روشنگريِ مؤدبانه و استدلالي است كه احتمال هدايت مخاطبان را بيشتر مي كند و در پيشگاه خداوند و در مقابل افكار عمومي نيز بهتر قابل دفاع است. پیامبر اکرم (ص) در روایتی مسلمانان را از لعن کردن دشمنان اسلام به اسم نهی کرده اند؛ چون اگر فرزند این شخص مسلمان باشد؛ با این کار این فرزند ناراحت می شود. جابر به نقل از امام باقر عليه السّلام مىگويد كه حضرت فرمود: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى ديدن سان از سواران بيرون شد و به قبر ابو أحيحه گذر كرد. ابو بكر عرض كرد: خداوند لعنت كند صاحب اين قبر را، پس بخدا كه او مانعى بود در راه خدا، و پيامبر را تكذيب مىكرد. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مهار شتر خود را بر پشت شانه آن انداخت و فرمود: هنگامى كه شما از مشركان بد مىگوييد بطور كلّى سخن بگوييد و بويژه نام كسى را نبريد تا فرزندش به خشم بيايد.[6]
وحدت در سیره عملی اهل بیت(ع)
در سیره عملی اهل بیت(ع)، نیز می بینیم که ائمه(ع) و صحابه علیرغم مخالفت با خلفا و حکومت وقت، بخاطر حفظ وحدت و عدم تفرقه مسلمین، از شورش علیه حکومت وقت پرهیز می کردند. برای نمونه امیرالمومنین(ع) در خطبه معروف شقشقیه می فرمایند: «فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْبا» ترجمه: «پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مىنگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند!.» ایشان در اینجا می فرمایند هر چند استخوان در گلویم بود این سکوت اما بخاطر حفظ وحدت و مصلحت امت اسلامی سکوت کردم.
همچنین ایشان در خطبه 127 که قبل از جنگ نهروان ایراد شده است و به افشای ماهیت خوارج می پردازند در بخشی از خطبه می فرمایند: «وَ الْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كَانَ تَحْتَ عِمَامَتِي هَذِه» ترجمه: «همواره با بزرگترين جمعيّتها باشيد كه دست خدا با جماعت است. از پراكندگى بپرهيزيد ، كه انسان تنها بهره شيطان است آنگونه كه گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشيد هر كس كه مردم را به اين شعار دعوت كند او را بكشيد هر چند كه زير عمامه من باشد.»
ماجرای میانجیگری امیرالمومنین(ع) در شورش علیه عثمان نیز نمونه دیگری از مسأله وحدت است. شهید مطهری(ره) تحلیلی که از نوع رفتار امیرالمومنین(ع) ارائه می دهند این است که هر چند ایشان با عثمان مخالف بود؛ اما نمی خواستند باب خلیفه کشی نیز در میان امت اسلامی باز شود و برخی به خود اجازه دهند که به سبب کوچکترین مسأله ای حتی بر خلیفه مسلمین شورش کنند.
تاکید بر وحت به هیچ وجه بدین معنی نیست که مسلمین چه شیعه و چه سنی دست از اعتقادات خویش بردارند. همچنین بحث وحدت نیز به هیچ وجه منافاتی با مباحث علمی و طلبگی بین علمای شیعه و سنی البته با آرامش و بدور از هیاهو و جنجال و توهین ندارد. استاد شهید مطهری( ره) در مقدمه کتاب امامت و رهبری :«مفهوم اتحاد اسلامی كه در صد سال اخير ميان علماء و فضلاء مؤمن و روشنفكر اسلامی مطرح است اين نيست كه فرقههای اسلامی به خاطر اتحاد اسلامی از اصول اعتقادی و يا غير اعتقادی خود صرف نظر كنند و به اصطلاح مشتركات همه فرق را بگيرند و مختصات همه را كنار بگذارند . چه ، اين كار نه منطقی است و نه عملی... ما خود شيعه هستيم و افتخار پيروی اهل البيت عليهم السلام را داريم ، كوچكترين چيزی حتی يك مستحب و يا مكروه كوچك را قابل مصالحه نمیدانيم ، نه توقع كسی را در اين زمينه میپذيريم و نه از ديگران انتظار داريم كه به نام مصلحت و به خاطر اتحاد اسلامی از يك اصل از اصول خود دست بردارند . آنچه ما انتظار و آرزو داريم اينست كه محيط حسن تفاهم به وجود آيد تا ما كه از خود اصول و فروعی داريم ، فقه و حديث و كلام و فلسفه و تفسير و ادبيات داريم بتوانيم كالای خود را به عنوان بهترين كالا عرضه بداريم تا شيعه بيش از اين در حال انزوا بسر نبرد و بازارهای مهم جهان اسلامی به روی كالای نفيس معارف اسلامی شيعی بسته نباشد ... گذشته از همه اينها ، طراحان فكر عالی اتحاد اسلامی كه در عصر ما مرحوم آية الله العظمی بروجردی قدس الله سره در شيعه و علامه شيخ عبدالمجيد سليم و علامه شيخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند ، چنان طرحی را در نظر نداشتند . آنچه آن بزرگان در نظر داشتند اين بود كه فرقههای اسلامی در عين اختلافاتی كه در كلام و فقه و غيره باهم دارند به واسطه مشتركات بيشتری كه در ميان آنها هست میتوانند در مقابل دشمنان خطرناك اسلام دست برادری بدهند و جبهه واحدی تشكيل دهند . اين بزرگان هرگز در صدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی كه هيچگاه عملی نيست نبودند.به هر حال طرفداری از تز " اتحاد اسلامی " ايجاب نمیكند كه در گفتن حقايق كوتاهی شود . آنچه نبايد صورت گيرد كارهائی است كه احساسات وتعصبات و كينه ها ی مخالف را بر میانگيزد اما بحث علمی سر و كارش باعقل و منطق است نه عواطف و احساسات...»[7]
همچنین ایشان در 19 مهر 68 در آستانه هفته وحدت بیانات در ديدار اقشار مختلف مردم و مسئولان و جمعى از شيعيان استان سرحدّ پاكستان فرمودند: «مسألهيى كه لازم است در آستانهى هفتهى وحدت به همهى ملت ايران و همچنين به مسلمانان عالم عرض كنم، اهميت وحدت بين مسلمين و ارتباط برادرانه ميان برادران مسلمان در همه جا و در همهى شرايط است. در ابتدا بايد معلوم كنيم كه مقصود ما از وحدت مسلمانان چيست؟ آيا مقصود اين است كه مسلمانان از مذهب خود دست بردارند و به مذهب ديگرى اعتقاد پيدا كنند و عمل نمايند؟ نه، مقصود اين نيست. ما وقتى به وحدت دعوت مىكنيم، مقصود ما اين نيست كه فِرَق مسلمين - اعم از شيعه و سنى - يا فِرَقى كه داخل تشيع و تسنن هستند، موظف و مجبورند كه از عقيدهى خود دست بردارند و به عقيدهى سومى يا به عقيدهى طرف مقابل، گرايش پيدا كنند. اين، چيزى است كه به تحقيق و تفحص و مطالعهى هر كسى وابسته است و بينه و بيناللَّه تكليف اوست. بحث ما اين نيست.»[9]
[1] - الکافی ج3 ص380
[2] - الأنعام:108
[3] - عیون أخبار الرضا علیه السلام ج1 ص304
[4] - ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام ترجمه غفاری و مستفید ج1 ص614
[5] - نهج البلاغه خطبه 206
[6] - عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَرْضِ الْخَيْلِ فَمَرَّ بِقَبْرِ أَبِي أُحَيْحَةَ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ لَعَنَ اللَّهُ صَاحِبَ هَذَا الْقَبْرِ فَوَ اللَّهِ إِنْ كَانَ لَيَصُدُّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ يُكَذِّبُ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ خَالِدٌ ابْنُهُ بَلْ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا قُحَافَةَ فَوَ اللَّهِ مَا كَانَ يَقْرِي الضَّيْفَ وَ لَا يُقَاتِلُ الْعَدُوَّ فَلَعَنَ اللَّهُ أَهْوَنَهُمَا عَلَى الْعَشِيرَةِ فَقْداً فَأَلْقَى رَسُولُ اللَّهِ ص خِطَامَ رَاحِلَتِهِ عَلَى غَارِبِهَا- ثُمَّ قَالَ إِذَا أَنْتُمْ تَنَاوَلْتُمُ الْمُشْرِكِينَ فَعُمُّوا وَ لَا تَخُصُّوا فَيَغْضَبَ وُلْدُه (الکافی ج8 ص70 )
[7]- ر.ک مقدمه کتاب امامت و رهبری صص20-16، البته در چاپهای جدید این مقدمه حذف شده و مقدمه در چاپهای قدیمی است.
[8] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3001
[9] - http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2201