در ايران، اما اين ماجراي گورباچف و يلتسين داستان ديگري دارد. غرب پس از تلاش براي فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، کوشيد تا همين برنامه را براي نظام جمهوري اسلامي ايران نيز با توجه به خصوصيات داخلي اين نظام بازسازي کند. طرح غرب در اين برنامه استفاده از نقشهاي داخلي نظام جمهوري اسلامي وبه خصوص دو شخصيت مطرح در اين نظام بود. شخصيت اول که قرار بود نقش گورباچف را برعهده بگيرد، سيد محمد خاتمي رئيس جمهور وقت ايران و از رهبران اصلاح طلبان بود و شخصيت دوم که قرار بود نقش يلتسين ايران را بر عهده بگيرد عبدالله نوري، از شخصيتهاي برجسته اصلاح طلبان، و وزير کشور کابينه خاتمي بود.
در همان دوران اصلاحات و اوج چنين برنامهريزيهايي نظام جمهوري اسلامي ايران نسبت به چنين طرحي واکنش نشان داد و در مهمترين اين واکنشها مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنهاي در ديدار با مسوولان کشور در سال 1379، در اين باره خاطر نشان ساختند:
"بنده به عنوان کسي که از اوّلِ اين انقلاب تا امروز در مسائل
گوناگون و در عرصه هاي مختلفِ اين نظام، با جوانب و جريانهاي
گوناگون مواجه بوده ام؛ هم آدمها را مي شناسم، هم حرفها را مي
شناسم و هم با تبليغات رسانه اي دنيا آشنا هستم؛ به يک جمعبندي رسيده ام که به
طور خلاصه اين است: يک طرح همه جانبه امريکايي براي فروپاشي نظام جمهوري اسلامي طرّاحي
شد و جوانب آن از همه جهت سنجيده شد. اين طرح، طرح بازسازي شده اي است از
آنچه که در فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي اتفاق افتاد. به نظر خودشان مي خواهند همان طرح
را در ايران اجرا کنند. دشمن اين را مي خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد اين
معنا را بگويم، الان در ذهنم هست؛ نه اين که بخواهم دنبال نشانه هايش بگردم؛ شواهد
آشکاري در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول اين چند سال، از اظهارات مغرورانه و
قدرتمندانه و احياناًحساب نشده آنها - که خودشان هم مي گويند فلان مصاحبه اي که ما
کرديم، عجولانه بود - صحّت اين ادعا کاملاً آشکار مي شود که آنها به خيال خودشان طرح
فروپاشي شوروي سابق را منطبق با شرايط ايران بازسازي کردند و مي خواهند در ايران
پياده کنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند که اين هم از الطاف الهي است.
دشمنان ما در مواقع حسّاس در محاسبات خود دچار اشتباه مي شوند. البته اينها
اشتباهاتي نيست که اگر من ذکر کردم، آنها بتوانند اصلاحش کنند؛ نه، اشتباه در شناختِ
واقعيتها دارند. براساس اين اشتباه برنامه ريزي مي کنند و برنامه ريزي غلط از آب
درمي آيد؛ لذا موفّق نمي شوند. آنها براي دفاع از رژيم پهلوي برنامه ريزي کردند و با
همه قدرت هم ايستادند؛ منتها در شناختِ مسائل ايران، در شناختِ مردم، در شناختِ
روحانيت و در شناختِ دين اشتباه کرده بودند؛ لذا شکست خوردند. اين جا هم
سرنوشتشان جز اين نيست و شکست خواهند خورد.
اينها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان اين است که
آقاي خاتمي، گورباچف نيست. اشتباه دومشان اين است که اسلام، کمونيسم
نيست. اشتباه سومشان اين است که نظام مردمي جمهوري اسلامي، نظام ديکتاتوري
پرولتاريا نيست. اشتباه چهارمشان اين است که ايرانِ يکپارچه، شوروي متشکل از
سرزمينهاي به هم سنجاق شده نيست. اشتباه پنجمشان اين است که نقش بي بديل رهبري ديني
و معنوي در ايران، شوخي نيست. اين اشتباهات را بعداً توضيح خواهم داد".[1]
البته در بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي از عبد الله نوري به عنوان شخصي که براي ايفاي نقش يلتسين از سوي غرب در نظر گرفته شده است مطلبي نيامده است، اما از همان زمان در افواه سياسيون يکي از کساني که بيش از ديگران نام يلتيسين ايران را به او نسبت ميدادند عبدالله نوري بود. به عنوان مثال ميتوان به موارد زير اشاره کرد که سياسيون از عبدالله نوري با عنوان يلتسين ايران نام ميبرند:
1- روزنامه الشرق الاوسط، عبدالله نوری را یلتسین ایران معرفی نمود.
2- یلتسيني که قرار است خلاء رهبري اصلاحات را پر کند.
يلتسين شکست خورده ايران چه ميکند؟
چنان که مشخص بود طرح به فروپاشي کشيدن ايران به شيوه شوروي طرحي ناصحيح بود و با شکست نيز مواجه شد. بيانات رهبر معظم انقلاب که در بالا گوشهاي از آن ذکر شد تحليلي دقيق و شايسته در اين باره بود که بر اساس آن ميشد پيشبيني کرد که اين طرح به شکست مواجه خواهد شد.
سوالي که الان مطرح است اين است که در شرايط کنوني
يلتسين شکست خورده اصلاحات چه ميکند. سايت ديدبان در تحليلهاي گذشته خود در چند
ماه قبل نگاهي به اين مساله داشته است. (برای مشاهده اینجا را کلیک کنید.)
اما از آن زمان تا کنون روند تحول حوادث حاکي از آن
است که اين تحليل نه تنها نادرست نبوده است بلکه شواهدي در جهت انجام و پيشرفت در
اين تحليل قابل ارائه است. به عنوان مثال:
1- اظهارات نوری در خصوص مساله هسته ای ایران.
2- اخباري از تقابل نوري و خاتمي که نشان ميدهد تحليلهاي گذشته قابل قبول و قرين به صحت بوده است.
3- اخباري از همکاري نوري و خاتمي و تلاش مشترک آنها که قابل توجه است.
بر اين اساس به نظر ميرسد که در جمع بندي وضعيت فعلي اصلاح طلبان و برنامههاي عبدالله نوري در اين انتخابات به طور خلاصه ميتوان بيان داشت که :
اولا: اصلاح طلبان مجبور به شرکت جدي در انتخابات رياست جمهوري يازدهم هستند. اخبار مربوط به جلسات اصلاح طلبان و گروه مشورتي 6 نفره آنان که شامل عناصر اطلاعاتي و تشکليلاتي سابق آنها ميشود نيز مويدي بر اين مطلب است. براي مشاهده اخبار گستردهاي که در اين رابطه منتشر شده است کافي است عبارت [شوراي مشورتي اصلاح طلبان] يا [مجمع مشورتي اصلاح طلبان] را جستجو کنيد تا با حجم وسيع اخبار در اين رابطه مواجه شويد.
ثانيا: سابقه شرکت نکردن آنها درانتخابات مجلس نهم با شکست مواجه شد. حضور جدي مردم در انتخابات مجلس نهم گزارهاي اساسي است که نشان ميدهد اصلاحات نياز به حضور در صحنه دارد؛ و نظام جمهوري اسلامي بدون اصلاحات نيز ميتواند انتخاباتهاي کاملا آبرومندي را برگزار نمايد.
ثالثا: اصلاح طلبان حامي خاتمي راي دادن او در انتخابات را حفظ کوره راهي براي بازگشت به نظام و حضور جدي در انتخابات بعدي ميدانند.
در چنين فضايي است که نقش يلتسين شکست خورده اصلاحات نقشي خاص ميشود. به طور خلاصه ميتوان گفت که عبدالله نوري دو کارويژه اساسي در اين اوضاع بر عهده دارد:
1. گردآوري اصلاح طلبان تندتر وافراطيوني که حاضر به کمک به خاتمي و يا پذيرش رهبري او براي اصلاحات نيستند اما در يک شرايط ويژه انتخاباتي و به سردمداري نوري ميتوان از آنها در جهت تقويت خط خاتمي در انتخابات بهره برد.
2. مجبور کردن نظام جمهوري اسلامي به پذيرش خاتمي با کمترين فشار و کمترين پيششرط؛ امري که در گذشته از آن به [پروژه گران فروختن خاتمي به نظام] تعبير کرديم.