مقدمه
سخن گفتن از «احیا کننده و نگه دارندهی حماسهی عاشورا» بسیار دشوار است و روحی عظیم می طلبد تا اندکی از آنچه این بانوی بزرگوار از خویش به نمایش گذاشته درک کرده و آن را بر زبان جاری سازد. هر چند خود را قابل و لایق وصف ایشان نمی دانیم اما به قول شاعر«آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید» لذا در ادامه به 7 ویژگی بارز حضرت زینبسلام الله علیها که در دوره های مختلف زندگی ایشان و در گذر حوادث گوناگون بوجود آمده اند اشاره می کنیم.
علم و بصیرت
حضرت زینب سلام الله علیها در خانواده ای رشد و پرورش می یابند که معادن و ابواب علم و دانش در آن جمع اند. تربیت در چنین محیطی ایشان را به آنجا می رساند که وقتی ابن عباس درصدد روایت خطبه فدک به نقل از دختر حضرت زهرا سلام الله علیها است می گوید: «حدیثتنا عقیلتنا...». عقیله در زبان عربی بر وزن فعیل است که هم صفت مشبهه است و هم صفت مبالغه، به واقع در فارسی باید آن را بسیار عاقل یا عاقلی که عقلانیت با او همیشه همراه است، معنی کرد. نکته قابل توجه آنکه ایشان در آن زمان دخترکی 5 ساله بودند! بخشی از ﻋﻠﻢ اﻳﺸﺎن همان ﻋﻠﻤﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺛﺮ ﺷﺎﮔﺮدی در ﻣﺤﻀﺮ ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﺑﺰرﮔﻮارﺷﺎن ﺑﻮده و ﺑﺨﺶ دﻳﮕﺮ آن ﻟﻄﻒ و ﻋﻨﺎﻳﺖ ﺧﺪاوﻧﺪ به اﻓﺮادی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻣﺴﯿﺮ ﺣﻖ ﻗﺮار ﻣﻲ ﮔﯿﺮﻧﺪ.
تحلیل ایشان از اوضاع جامعه در خلال خطبه هایی که در طول مسیر اسارت برای مردم و برخی سران کوفه و شام ایراد فرمودند، نشان از عمق بصیرت و آسیب شناسی دقیق حادثه عاشورا دارد.
«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ اى خدعهگرها، اى کسانى که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کورى نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابى هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالى که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهدهى مقابلهى با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتى نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسى شدید که پشم را می ریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهى نریسیده. با بى بصیرتى، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کردههاى خودتان را، گذشتهى خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعاى انقلابی گرى؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بى مقاومت در مقابل بادهاى مخالف. این، آسیبشناسى است.[1]
بندگی و عبودیت
منظور از عبادت لزوما پایبندی و عمل به مناسک نیست. بلکه نوعی خضوع و فروتنی است در برابر پروردگار. حضرت زینب سلام الله علیها در تمام زندگی خویش تابع خداوند و ولی الله است. ایشان حتی در شب یازدهم محرم نماز شبشان ترک نمی شود. پیوسته گوش به فرمان ولی خود است. خود را در برابر حادثه عاشورا مسئول می داند و وظیفه تبلیغ و رساندن آن به آیندگان را بر عهده می گیرد.
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، با وجود همه مصائب روحی و جسمی و در مقابل دیدگان دشمنان به سمت قتلگاه می رود و بدن تکه تکه برادر را برمی دارند و می فرمایند: پروردگارا این قربانی را از ما قبول کن. وقتی از او سؤال می شود که چگونه دیدی؟ می فرماید: «ما رأیت الّا جمیلا». این همه مصیبت در چشم زینب کبری زیباست؛ چون از سوی خداست، چون برای اوست، چون در راه اوست، در راه اعلای کلمهی اوست.
صبر و استقامت
هر چند تحمل غم درگذشت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله و شهادت مادر و پدر و برادر برای حضرت زینب سلام الله علیها راحت نبود، ولی همچنان امام حسین علیه السلام را در کنارشان داشتند. حادثه عاشورا نه تنها او را غریب و تنها می کند بلکه چنان مصیبتی را بر او وارد می کند که لقب «ام المصائب» زیبنده ایشان می شود.
ایشان صبر و استقامت را از سکوت و مصلحت اندیشی 25 ساله پدرشان، از سکوت و تحمل ظلم و ستم معاویه علیه برادرانشان آموخته بود. هر چند واژه ها از به تصویرکشیدن این فداکاری و حماسه آفرینی زینب کبری عاجزند، اما شاید بتوان با تصور شرایط وقوع حادثه و ظلم و ستمی که به بدترین شیوه ممکن اعمال شد به درکی نسبتا اندک و نزدیک به واقع دست یافت.
چنین مصیبتی هر شخصی را از پای در می آورد ولی زینب کبری با صبر و استقامت خیره کننده خویش الگویی جاویدان برای تمام مادران و زنان مجاهد می شود.
از جمله آن زنان، مادارن شهدای 8 سال جنگ تحمیلی بودند. بعضی از این مادران یک فرزند، برخی دو فرزند، برخی سه و برخی هر آنچه در طبق اخلاص داشتند هدیه می کردند تا اسلام باقی بماند. حماسه مادران شهدای انقلاب اسلامی ریشه در حماسه سازی حضرت زینب سلام الله علیها دارد، و اگر نبود صبر و اسقامت این مادران و ایثارگری هایشان معلوم نبود چه بر سر این حکومت نوپا می آمد.
عزت و مناعت
«خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است. قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفره ی زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا می کنند، بعضی هلهله می کنند، بعضی هم گریه می کنند؛ در یک چنین شرایط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند.»[2]
آدمی وقتی که در این خطبه های شگفت، تأمل و آنها را بررسی می کند، بی تردید و ناخودآگاه در برابر این عظمت سر تعظیم و تسلیم فرود می آورد.
با این کار دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل می شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری است.
فصاحت و بلاغت
بنیانگذار حفظ وقایع و حوادث مهم با ادبیات و هنر، حضرت زینب سلام الله علیها بودند که آن حضرت و همچنین امام سجاد علیه السلام با سخنان روشنگرانه، شیوا و نافذ خود باعث ماندگاری حادثه عاشورا در تاریخ شدند.[3]
خستگی و سختی راه، سپاهیانی که با نیزه آنها را محاصره کرده اند، کودکان و یتیمانی که ناله می کنند و تخریب و اهانت ابن زیاد و یارانش سبب نمی شود که حتی صدای ایشان بلرزد یا کلمات را پس و پیش بگوید. بر عکس، بدون آمادگی قبلی و تحت آن شرایط سخت چنان خطبه ای می خواند که مردم کوفه به یاد خطبه های فصیح و بلیغ امام علی علیه السلام می افتند. همین اتفاق در طول مسیر و کاخ یزید ادامه پیدا می کند و همه مستعمین را به سکوت وامی دارد.
عفاف و حجاب
درباب مقام عفت و حیای حضرت زینب سلام الله علیها مطالب بسیاری در تاریخ نقل شده است، یحیى مازنى روایت کرده است: «مدت ها در مدینه در خدمت حضرت على علیه السلام به سر بردم و خانهام نزدیک خانه زینب دختر امیر المؤمنین علیه السلام بود، به خدا سوگند هیچگاه چشمم به او نیفتاد و صدایى از او به گوشم نرسید. هنگامى که مىخواست به زیارت جدّ بزرگوارش رسول خدا صلوات الله علیه و آله برود، شبانه از خانه بیرون مىرفت، در حالى که حسن علیه السلام در سمت راست او و حسین علیه السلام در سمت چپ او و امیر المؤمنین علیه السلام پیش رویش راه مىرفتند. هنگامى که به قبر شریف رسول خدا (ص) نزدیک مىشد، حضرت على علیه السلام جلو مىرفت و نور چراغ را کم مىکرد تا قامت ایشان دیده نشود.
زینب کبری سلام الله علیها عفت خویش را حتی در سخت ترین شرایط پس از شهادت امام حسین علیه السلام نیزبه نمایش گذاشت. آن بانوی بزرگوار برای پاسداری از مرزهای حیا و عفاف بر سر یزید فریاد برآورد که «ای پسر آزاد شده ی جدم رسول الله صلوات الله علیه و آله آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان خویش را پشت پرده نشانی، و دختران رسول خدا صلوات الله علیه و آله را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی؟ نقاب آنان را دریدی و صورتهای آنان را آشکار ساختی.»
«دقت و مسأله در مفاد این جملات با توجه به جغرافیای بیان آن نشان می دهد که تا چه حد حضرت زینب کبری سلام الله علیها به مسأله حجاب اهمیت می دهد که بزرگترین اشکال و بی حرمتی که از طرف خاندان بنی امیه و حکومت فاسق یزید بر اهل بیت روا داشته، به نظر حضرتش همین هتک حجاب و به کوچه ها و خیابانها کشیده شدن حرم اهل بیت معرفی می گردد. بنابراین میبینیم که عفت و حیای زینب سلام الله علیها در ماجرای کربلا روی دیگر نهضت عاشورا و آرمانهای حسینی را بر همگان آشکار کرد و حجاب این بانوی بلند مرتبه خواری در چشم سپاه کفر بود.»[4]
عاطفه و محبت
وجود زن در ابتدای خلقت سرشار از عاطفه و محبت است. و اگر از این نعمت الهی درست استفاده شود و مقهور هوی و هوس نشود از زن چهره ای می سازد که مایه آرامش و اطمینان خانواده و جامعه باشد. زینب کبری سلام الله علیها در جریان حادثه عاشورا شور عاطفه زنانه را همراه کرده است با عظمت و استقرار و متانت قلب یک انسان مؤمن، و زبان صریح و روشن یک مجاهد فیسبیلاللَّه، و زلال معرفتی که از زبان و دل او بیرون میتراود، شنوندگان و حاضران را مبهوت می کند. عظمت زنانهاش، بزرگان دروغین ظاهری را در مقابل او حقیر و کوچک میکند. عظمت زنانه، یعنی مخلوطی از شور و عاطفه انسانی، که در هیچ مردی نمیتوان این عاطفه شورانگیز را سراغ داشت؛ همراه با متانت شخصیت و استواری روح که همه حوادث بزرگ و خطیر را در خود هضم میکند و روی آتش های گداخته، شجاعانه قدم میگذارد و عبور میکند؛ درعین حال، درس میدهد و مردم را آگاهی میبخشد؛ درعینحال، امام زمان خود- یعنی امام سجاد علیه السلام- را مانند یک مادر مهربان آرامش و تسلا می بخشد، با کودکان برادر و بچه های پدر از دست داده آن حادثه عظیم، در میان آن توفان شدید، مثل سد مستحکمی برای آنها امنیت و آرامش و تسلا ایجاد میکند.
نتیجه گیری
به نظر دیدبان، آنچه از ویژگی های مذکور بدست می آید، روحیه غرور و افتخاریست که شیعه به واسطه حضور چنین شخصیت هایی به خود می بالد. اما نکته مهمتر آن است که زن و مرد امروز الگویی در پیش روی خود دارند که در سخت ترین شرایط تصویری از انسان را به نمایش می گذارد که جز عجز و خواری برای دشمنان او و سعادت دنیوی و اخروی برای خویش و پیروانش ثمری ندارد. چه ثمره خوبی و خوشا به حال شیفتگان و پیروان خاندان عصمت و طهارت.
بنابراین، «هر کس اگر مسئولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرده است، و هر کس که می داند مسئولیت شیعه بودن یعنی چه، مسئولیت آزاد بودن انسان یعنی چه، باید بداند که در نبرد همیشه ی تاریخ و همیشه ی زمان و همه جای زمین- که همه ی صحنه ها کربلاست، و همه ی ماه ها محرم و همه ی روزها عاشورا - باید انتخاب کند: یا خون را، یا پیام را؛ یا حسین بودن را، یا زینب بودن را؛ یا آنچنان مردن را، یا این چنین ماندن را. اگر نمی خواهد از صحنه غایب باشد.»
[1] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9218
[2] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9218
[3][3] ص 36 اشک باید راز دار باشد(بایدها و نبایدهای عزاداری)
[4] http://khirnesa.blogfa.com/post/3821