دیدبان: اگر بخواهیم تاریخ ادوار مذاکره های ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامی را به دو دوره اصلی تقسیم کنیم، می توانیم دوره اول آن را مربوط به تحولات انقلاب و دوران جنگ تحمیلی است. اما دوره دوم را بیشتر میتوان مربوط به وقایع همسایگان ایران و مباحث پیرامون انرژی هسته ای مرتبط دانست. بخش اول گزارش دیدبان که قبلا منتشر شده، دوره اول این مذاکرات را پوشش داد و در این گزارش، ما به بررسی دوره دوم این مذاکرات خواهیم پرداخت.
5-مذاکره ی ایران و آمریکا با موضوع امنیت عراق
حادثهی یازده سپتامبر این فرصت را برای آمریکا پدید آورد تا به بهانهی مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت، رهبری مبارزهی جهانی با تروریسم را در اختیار بگیرد. طبیعی بود که اولین کشور هم افغانستان باشد. پس از افغانستان هم نوبت به عراق رسید.
آمریکاییها به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی در عراق و اخلال در امنیت جهانی از طریق حمایت از تروریست ها، به عراق حمله کردند و آن را به تصرف خود درآوردند.
پیامد های اولیه ی حضور آمریکا در عراق
عدم شناخت از شرایط فرهنگی و اجتماعی و دینی مردم، موجب نارضایتی مردم و رهبران مذهبی و سیاسی عراق شده بود. اساساً روحیهی استکباری آمریکاییها و نگاه تحقیرآمیزی که به جامعهی بشری دارند، باعث میشود که واقعیتهای جوامع را درک نکنند.
در نتیجه آمریکا با مردم عراق از ابتدای اشغال دچار تناقض شد و این تناقض با مخالفت مراجع دینی و اعتراضات رهبران سیاسی و نیز به دلیل سیاستها و رفتارهای غلط آمریکاییها روزبهروز افزایش یافت. لذا کمکم مقاومتهای مردمی در مقابل اشغالگری شکل گرفت.
در بُعد امنیتی هم آمریکا در عراق دچار بحران شد. طی سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ التهابات امنیتی عراق به اوج رسید. کشتار مردم بیگناه، گروگانگیری و تخریب اماکن دولتی و مردمی افزایش یافت و از هیچ جنایتی فروگذار نشد. از طرفی در این گرداب ناامنی، آمریکاییهایی که برای ایجاد امنیت آمده بودند، خودشان هم دچار یک ناامنی مضمن شده بودند. آمریکاییها با وجود ۱۶۰هزار نیروی نظامی و چند هزار نیروی امنیتی، فضای امنیتی عراق را مناسب خودشان نمیدیدند. مجموعهی این عوامل باعث شد که آمریکا دچار یک استیصال جدی شود. نیروهای نظامی آمریکا از لحاظ روحی و امنیتی دچار مشکل شدند و آمریکا هزینههای سنگینی را متقبل شد.
آغاز مذاکرات ایران و آمریکا
در این مقطع، آمریکا که به فرانسه و آلمان اجازهی ورود به عراق را نداده بود، حالا اصرار میکرد که با ایران وارد مذاکره شود. آمریکایی ها حتی نمیخواستند اجازه بدهند که سفارت ایران در عراق باز شود و به هر بهانهای میخواستند سفیر ایران را به عراق راه ندهند، اما به شرایطی رسیدند که درخواست مذاکره کردند.
آمریکا درگیر بحران امنیتی ناشی از دو عامل اشغال و تروریسم بود. استراتژی جمهوری اسلامی ایران هم این بود که اگر قرار است امنیت در عراق برقرار باشد، باید حکومت این کشور بر اساس قانون اساسی عراق شکل بگیرد. به دلیل مصالح مشترکی که بین ایران و عراق وجود داشت، طبیعی بود که ایران خواسته ی عراقیها را مبنی بر مذاکره با آمریکا اجابت کند.
اقدامات آمریکا قبل از ورود به مذاکرات
به گزارش دیدبان حسن کاظمی قمی، رئیس هیأت ایرانی مذاکرهکننده با آمریکا در موضوع عراق اقدامات آمریکایی ها را این گونه توصیف می کند: "آمریکاییها قبل و حین و بعد از مذاکرات، حرکتهای غیر منطقی انجام دادند. آنها قبل از مذاکره دو کار کردند؛ اولاً این عملیات روانی را راه انداختند که ایران در مسائل عراق مداخله میکند و حامی ناامنی و تروریسم است. دوم اینکه به کنسولی ما در اربیل حمله کردند و چهار دیپلمات ایران را اسیر گرفتند. حتی در آن شرایط خرابی که آمریکا مجبور به مذاکره با ایران است، باز هم بداخلاقی و زورگویی میکند. وزیر دفاع آمریکا گفت ما برای اینکه با ایران مذاکره کنیم و شرایط را به گونهای تغییر دهیم که در مذاکره موفق باشیم، این کار را انجام دادیم. یعنی حاکمیت ملی عراق را زیر پا گذاشتند و به یک مرکز دیپلماتیک حمله کردند که تحت حفاظت حکومت عراق بود."[1]
رفتار تیم آمریکایی در مذاکرات
آمریکاییها در حین مذاکرات هم سیاست اتهامزنی را در پیش گرفتند. آمریکا سیاست «نیش و نوش» را دنبال میکرد و این یعنی در حالی که شما را متهم میکند که مداخلهگر هستید، در عین حال میگوید اگر ما با هم در این قضیه همکاری کنیم، دریچهای برای همکاریهای بعدی باز خواهد شد.
دور سومِ مذاکرات، مرحلهی کارشناسی بود و ورود به عرصهی عملیاتی.ایران در مذاکرات خواسته بود که پروندهی امنیتی عراق به دولت این کشور داده شود و دیگران فقط کمک کنند همچنین آمریکاییها نباید خودسرانه عملیات بکنند یا تشکیلات نظامی ایجاد کنند و آن را تحمیل کنند. طبیعتاً در این شرایط آمریکاییها هم منتفع میشدند، اما مذاکره قطع شد. آمریکا اهدافی از مذاکره داشت که احساس کرد اگر این روند ادامه یابد، به مصلحتش نیست.
به گفته ی امیری مقدم،عضو هیات مذاکره کننده ی ایرانی "در نهایت آنها اعلام کردند که ما برای این با شما مذاکره میکنیم که مشکل ما حل شود. ما گفتیم چطور مشکل شما باید حل شود اما مشکل ما نباید حل بشود؟ اگر سرباز آمریکایی کشته شود بد است، اما اگر شیعهی عراقی کشته شد خوب است؟ چطور شما به منافقین کمکهای نظامی میدهید؟ آنوقت اگر آنها با آن سلاحها مردم عراق را بکشند ایراد ندارد؟ اگر القاعده و بعثیها آمدند و از شما کشتند ایراد دارد؟ اگر جیشالمهدی از خودش دفاع کند ایراد دارد، اما اگر منافقها و پژاک از خودشان دفاع کنند ایراد ندارد؟
آمریکاییها میخواستند در عراق بمانند و هدفشان از مذاکرات این بود که امنیتشان در عراق تضمین بشود تا به راحتی به غارت سرمایههایی عراق بپردازند که این اتفاق نیفتاد."[2]
رفتار آمریکاییها حاکی از آن است که آنها دنبال مذاکره هستند، اما به دنبال حل مسأله نیستند. آمریکاییها اگر واقعاً دنبال حل مسأله باشند، باید در رفتار عملیشان مشهود باشد. اما آنها در رفتار عملیشان به دنبال تحقیرکردن جمهوری اسلامی ایران هستند.
6-مذاکره ای با موضوع خاص میان جلیلی و برنز
اندکی پس آغاز به کار دولت دهم، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و ویلیام برنز معاون وزیر امور خارجه در حاشیه مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ در ژنو، به صورت دوجانبه گفت و گو کردند.
محور این مذاکره که نهم مهرماه 88 انجام شد پرونده هسته ای ایران بود.ولی طرف آمریکایی در اثنای گفت و گوها در موضوعات خارج از محور مذاکره همچون حقوق بشر و تروریسم و... صحبت هایی انجام داده بود که خلاف توافق قبلی بود و همین موضع باعث شد تا این مذاکرات در ابتدای شکل گیری به سراجام برسد. وعملا نتیجه ای در بر نداشته باشد.
7-نرمش غیر قهرمانانه از دولت تدبیر و امید
شعارهای دولت تدبیر و امید در آستانه انتخابات سال 92 رویکرد خاص ولی تجربه ای شده ای را نوید می داد. رویکردی که حل مسائل داخلی را به تعامل با قدرت های بزرگ جهانی یا «کدخدا» گره می زد. بنابراین با دستاویز قرار دادن وضعیت نابسامانی اقتصادی کشور و بحرانی خواندن آن فضای روانی اقدامی را هماهنگ می کردند که در سال های پس از انقلاب بی سابقه بوده است. از سوی دیگر منتقدین دلسوز دیروز -که امروزه بی سواد قلمداد می شوند- همواره با روشنگری و توسل به تجربیات گذشته سعی در جلوگیری از طرح از پیش شکست خورده دولت تدبیر و امید داشتند. به هر روی مذاکره ظریف و کری به عنوان وزیران خارجه ایران و آمریکا، با تماس تلفنی روحانی و اوباما همراه می شود و خوشحالی زاید الوصفی را در بدنه دولت و گاه مردم بوجود می آورد. تلقی رایج این بود که با درخواست آمریکایی برای مذاکره، فرصت بی نظیری در جهت حل مشکلات اقتصادی بوجود آمده است.این تصور در حالی شکل گرفته بود که رهبر انقلاب نسبت به آن تذکرات لازم را داده بودند.
«آمریکایى ها می گویند ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سال ها است که می گویند می خواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما بوجود آوردند. من اوّل سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمی کنم - مثل مسئله خاصّى که در قضیه عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر- لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربه من این را نشان می دهد. آمریکایى ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى اند، هم در برخوردشان صادق نیستند.» 30/4/ 1392
روند خوشبینی دولت تدبیر و امید به غرب و اتکای بر سیاست خارجی و نیز عجله بیش از حد در به ثمر رسیدن مذاکرات هسته ای منجر به توافق هسته ای ژنو 2 گریدید. این توافق نامه، به طور معمول نقاط ضعف و قوتی در برداشت ولی نکته غیر معمول و معقول آن اعطای امتیازات گران بها، در قبال جلب اعتماد طرف غربی بود. امتیازاتی که حتی قبل از مذاکره اعطا شده بود و ظاهرا دولت روحانی از همان ابتدای کار حسن نیت! خود را به غربی ها نشان داده بود و جلوی شتاب فعالیت های هسته ای را گرفته بود.[3]ولی مسئولین آمریکا اعتماد طرف ایرانی را بی پاسخ نگذاشته و با طرح انتظارات غیر منطقی و گستاخانه در جهت رسیدن به راه حل جامع موضوعات جدیدی همچون پرداختن به مسائل تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی، تصریح به امکان های وضع تحریم های جدید یا استمرار تحریم های قبلی یا تنفیذ و تحکیم تحریم ها حتی دور دوره اجرای توافق ژنو، پرداختن به بخش موشکی ج.ا.ایران و نهایتاً محدودسازی پیامدهای اقتصادی تعلیق تحریم ها برای ج.ا.ایران، [4] را تعیین کردند که با این کار عملا فضای مذاکرات خدشه دار شده و هیچ ثمری در پی نخواهد داشت.
از طرف دیگر، هر آنچه از تحقیر و توهین و گستاخی در توانشان بود، دریغ نکردند و عزت و غرور ملت انقلابی ایران در میان بی ادبی آنها پایمال شد. عجیب آنکه خوش بینی دولت همچنان ادامه دارد و گویا فراموش کرده، دفاع عزتمندانه از مردم باید سرلوحه سیاست خارجی باشد.
«هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجّه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.»[5]
با این وجود نباید فراموش کرد که دغدغه ذهنی فرزندان انقلاب حل مشکلات جاری کشور و خدمت رسانی به مردم است، اما دولت باید به این جمع بندی برسد که در جهت گیری اشتباه کرده، و ادامه مسیر با این جهت گیری حتی اگر با تلاش و اخلاص همراه باشد نتیجه ای جز آنچه در این ماه ها رقم خورده، نخواهد داشت. به عبارت دیگر دولت نباید قرمانانه بودن نرمش را فراموش کند و پیوسته موجه این نکته باشد که مذاکره وسیله است نه هدف و لذا تا وقتی ما می توانیم با تکیه بر پایداری ملت و پتانسیل داخلی، مشکلات را یکی پس از دیگری حل کنیم نیازی به دخالت دولت های غربی نیست.
نتیجه گیری
با بررسی این 7 دور مذاکراتی که بین ایران و امریکا اتفاق افتاده، در میابیم که عطش در برقراری رابطه میان دو کشور در دوره های مختلف با فراز و فرود بسیاری وجود داشته است. بوده اند دولت هایی در ایران که فلسفه وجودی خود را در ارتباط با امریکا برای حل مشکلات تعریف کرده اند و در تقطه مقابل دولت هایی که تمام تلاش خود را در دوری از امریکا به کار بسته بودند.
به نظر دیدبان این برداشت تنها منحصر به مذاکرات ایران و آمریکا نبوده و تجربه کشورهایی چون عراق، افغانستان، لیبی، کره شمالی و... آن را تایید می کند. بنابراین باید جهت گیری فعلی دولت تدبیر و امید در رابطه با آمریکا مورد بازبینی قرار گیرد و به جای رویکرد منفعلانه در تنش زدایی با رویکردی آمیخته از«عزت، حکمت و مصلحت» و توجه به استعداد داخلی به سمت تهدید زدایی و رفع دشمنی برویم.
«این که بعضى بردارند طبق میل دل کارشناسان سیاى امریکا، دم از نزدیکى و مذاکره و ارتباط بزنند و فضا را عادّى سازى کنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمنىِ دشمنان سوگند خورده بر زبان آورد، باید آن روزى باشد که این کشور از لحاظ اقتصادى پایههاى خودش را مستحکم کرده باشد؛ محرومیتها را رفع کرده باشد؛ این نسبت بیکارى را از بین برده باشد؛ آینده جوانها را روشن کرده باشد؛ جوان تحصیلکرده و فارغالتحصیل دغدغه معاش و دغدغه کار نداشته باشد؛ از لحاظ مسائل فرهنگى این کشور بتواند هنرمندانى تربیت کند که بر طبق منافع و مصالح ملى، سینماى کشور را اداره کنند؛ هنر کشور را اداره کنند؛ مطبوعات کشور را اداره کنند. اگر اینطور شد، آنوقت نوبت این خواهد رسید که براى رفع دشمنى فکر کنیم؛ والّا در غیر آن صورت، هرگونه نزدیک شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز کردن آتش دشمنى و ستمگرى دشمن است.»[6]
منابع:
[1] http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=22162
[2] http://farsi.khamenei.ir/others-note?id=22174
[3] http://jahannews.com/vdcenw8x7jh8exi.b9bj.html
[4] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/279504/
[5] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=23175
[6] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3018