چند روز مذاکره و جلسه فشرده رئیسجمهور محترم و هیأت همراه با مقامات عالیرتبه جهان، به هفتهها پیشبینی و گمانهزنیها پایان داد و سخنان دکتر روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و بیان دیدگاههای جمهوری اسلامی درباره تحریمهای ظالمانه و فعالیتهای هستهای کشورمان، مواضع اصولی نظام در این حوزهها را پیش چشم جهانیان قرار داد. در داخل و خارج، آنها که باج دادن ایران را در پوشش تنشزدایی آرزو میکردند از صراحت و قاطعیت دکتر روحانی خرسند نشدند. خصوصاً آنها که برای یک دیدار اتفاقی مدتها برنامهریزی میکردند!اما ایران و سخنان رئیس جمهورش یک طرف ماجرا هستند و طرف دیگر این ماجرا آمریکا است که باید دید آنها چه مقدار حاضر به نزدیکی به ایران و اصلاح گذشته و گفتگو براساس احترام متقابلند؟ آنچه اوباما در سخنرانیاش در اجلاس سران بیان کرد را به یقین میتوان موضع نهایی و آشکار آمریکا در برابر ملت ایران دانست. سخنانی که در آن هیچ نشانهای از نرمش یا احترام به حقوق مشروع و مسلم ملت ایران دیده نشد و ثابت کرد که سردمداران کاخ سفید، به جز تظاهر و لفاظی، گام عملی دیگری برنداشتهاند.
اوباما در آن سخنرانی کوچکترین اشارهای به تحریمهای ظالمانه غرب علیه مردم کشورمان نکرد و به سادگی از کنار آن گذشت. مزورانه و ریاکارانه از به رسمیت شناختن حق کشورمان برای دستیابی به انرژی اتمی سخن گفت. حتی گفت که آمریکا قصد براندازی نظام ایران را ندارد! و البته از ماجرای براندازی دولت مصدق هم بعنوان یکی از دلایل ناراحتی مردم ایران یاد کرد! و لابد انتظار دارد مردم و مسئولین این سخنان را دلیل نرمش و انعطاف آمریکا در برابر کشورمان بدانند! امری که برخی سادهلوحانه به آن باور دارند و اصرار میکنند که باید فرصت ملاطفت آمریکا را مغتنم شمرد!
درباره این سخنان باید گفت:
1- اوباما به استناد گزارش مراکز نظارتی بینالمللی مثل آژانس انرژی اتمی و نیز گزارش شانزده نهاد مهم امنیتی آمریکا، به یقین میداند که برنامه هستهای ایران رویکرد نظامی ندارد و سانتریفیوژها برای تولید سوخت نیروگاهی در حال چرخش است.او میداند و در نطقش هم به آن اذعان دارد که به فتوای رهبر معظم انقلاب ساخت سلاح اتمی تحریم شده است. با این حال و بلافاصله پس از به رسمیت شناختن ظاهری حق اتمی ایران، عملی شدن آن را موکول به شفافیت برنامه هستهای ایران و جلب اعتماد جامعه جهانی - یعنی آمریکا و دوستانش! - موکول کرد و این یعنی پوچ بودن سخن قبلی و رسمیت داشتن حق ایران! گفتنی است که حق برخورداری از فعالیت صلحآمیز هستهای به صراحت در معاهده NPT برای تمامی کشورهای عضو به رسمیت شناخته شده است و تأکید اوباما در این زمینه فقط یک لفاظی است و کمترین امتیازی به حساب نمیآید.
2- اوباما، همان موقع که از ما تضمین عملکرد اتمی میخواهد، ادعا میکند که قصد براندازی نظام اسلامی ما را ندارد اما در این باره هیچ تضمینی نمیدهد. بر کسی پوشیده نیست که آمریکا در طول حیات پربرکت نظام اسلامی، هرگز و تحت هیچ شرایطی از توطئه به قصد ساقط کردن نظام دست برنداشته و تلاش برای براندازی با همه شیوهها و روشهای آن اعم از نظامی، اقتصادی، فرهنگی، جنگ نرم و فتنهانگیزی در وسیعترین ابعاد ممکن از سوی آمریکا و دقیقاً به قصد ساقط کردن یک نظام مردمی صورت گرفته است ولی در تمامی این توطئهها با شکست روبرو شده است. آخرین فتنهانگیزی آنها در سال 88 هنوز از ذهن هیچکس پاک نشده است. همان زمان که اوباما با صراحت و با ذکر نام از فتنهانگیزان حمایت کرد و خود را حامی آنان اعلام کرد! اگر تحریمهای به زعم آمریکا، فلجکننده تلاشی برای ساقط کردن نظام نیست چه نام دیگری بر آن میتوان گذاشت!؟
اوباما از ساقط کردن دولت ملی در سال 32 سخن میگوید اما از تلاش برای سرنگونی نظام طی سی و چند سال گذشته که طرح چند کودتا، برپایی جنگ تحمیلی، بمباران مناطق مسکونی، ساقط کردن هواپیمای مسافربری، فتنه 88 و تحریمهای وسیع و همهجانبه علیه مردم ایران هیچ عرق شرمی به پیشانیاش نمینشیند! حتی از تحریم دارویی بیماران خاص! اوباما، از ما انتظار تضمین عینی برای خودداری از تولید سلاح اتمی که میداند در پی آن نیستیم، دارد اما انتظار دارد ما برای خصومتها و کینهتوزیهایی که دائما و حتی همین حالا به آن مشغولند یعنی تلاش برای براندازی هیچ تضمینی مطالبه نکنیم و صرفا به سخن او- که بارها ثابت شده بیارزش و اعتبار است- اعتماد کنیم!
3- اما چرا آمریکا از عدم تلاش برای براندازی میگوید؟ آیا در ماهیت آن تغییری به وجود آمده است؟ آیا خوی استکباری خود را به یک سو نهاده و به تعبیر حضرت امام میخواهند آدم شوند!؟ راز این سخن رئیسجمهور آمریکا، اینها نیست و این سخنان اظهاری از روی لطف نیست بلکه اقراری از سر عجز است. واقعیت این است که آمریکا توان و امکان تغییر نظام اسلامی ما را ندارد و سردمدارانش بیش از هر کس دیگری از این ناتوانی باخبرند. آنها سالهاست بیش از آنچه که هستند، هیاهو میکنند و روزی نیست که یک نشریه غربی از ضعف و زوال قدرت آمریکا سخن نگوید. همین چند روز پیش بود که فارین پالیسی به صراحت از لاف زدن اوباما و مرگ امپراتوری آمریکا سخن گفت! چند روز قبلتر، کنت تیمرمن- رئیس بنیاد دموکراسی و از آرزومندان تغییر نظام ایران - بیپروا و صریح گفت که «تهدیدات اوباما علیه ایران هیچ اعتباری ندارد و او حتی نتوانسته از عهده تهدیدات خود علیه سوریه برآید»! شاید بتوان این تحلیل نشریه آمریکایی «ویکلی استاندارد» را شاهبیت اسنادی دانست که از عجز و ناتوانی آمریکا حکایت میکند، این هفتهنامه در یکی از شمارههای خردادماه سال قبل خود نوشت؛ «دیدگاه کاخ سفید درباره نقش آمریکا در منطقه به دیدگاه آیتالله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی در این باره شبیه است که میگفت، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند»!
اینها و دهها سند و شاهد دیگر همگی حاکی از عجز و ناتوانی آمریکا در رویارویی با مردم ایران است. بر کسی پوشیده نیست که آنها از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند. اما بارها و بارها از مردم ایران تودهنی خوردهاند و خواهند خورد. رهبرمعظم انقلاب نیز در نخستین روز سال 92 در حرم مطهر رضوی فرمودند: «آن روزی که شما قصد تغییر نظام اسلامی را داشتید و این را به صراحت اعلام کردید هم هیچکاری نتوانستید انجام بدهید، بعد از این هم نخواهید توانست».بنابراین باید دانست آنچه اوباما با بیان آن سعی در تظاهر به لطف باستی در این سخنان نیست.
انقلاب اسلامی ایران تحت هدایت رهبری مذهبی و با وحدت و شور بی نظیر مردم بدون وابستگی به بیگانگان به پیروزی می رسد و استعدادِ همدلی یک ملت را در عرصه جهانی به رخ می کشد. هر چند این کشور همانند بسیاری از ممالک غربی از لحاظ پیشرفت های تکنولوژیکی و صنعتی در سطح عالی قرار ندارد ولی از چنان روحیه ای برخوردار است که در صورت اراده برای رسیدن به هدف از جان مایه می گذارد. این ویژگی می تواند ایران را در عرصه جهانی قدرتمند سازد. لذا آنان که به تعبیر امام چشم دیدن استقلال و آزادی مردم در انقلاب «پابرهنگان و مستضعفان» را ندارند راهی جز ایجاد جنگی ناجوانمردانه برای تخلیه عقده های خود نمی بینند.ایران که تا قبل از پیروزی انقلاب به عنوان یک قدرت منطقه ای حافظ منافع غرب تلقی می شد و به عنوان مانعی در برابر نفوذ و گسترش کمونیسم بود، با پیروزی انقلاب اسلامی با ارائه الگوی جدیدی در سیاست خارجی خود، با شعار «نه شرقی نه غربی» استراتژی وابستگی را به استراتژی عدم تعهد تغییر داد.
آمریکا که یار دیرین خود و منافع بسیاری را در منطقه از دست داده بود در صدد بر آمد که از طریق عراق ایران را متنبه کند به همین دلیل چراغ سبز را به عراق نشان داد. از طرفی رسیدن به آب های ساحلی و دسترسی به مناطق مهم و استراتژیک حاشیه خلیج فارس جزو استراتژی ویژه حزب بعث بود لذا صدام اعلام کرد که عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را از راه زور حل کند. تحرکات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. در عراق نیز صدام جنگ تبلیغاتی شدیدی علیه ایران آغاز کرد و در تلویزیون دولتی به بهانه باز پس گیری جزایر سه گانه حملات تبلیغاتی را متوجه ایران کرد و سرانجام پس از یک دوره مذاکرات مسئولان عراقی با آمریکایی ها و حضور برخی فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن کشور به صورت رسمی قرارداد 1975 الجزایر را لغو و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسری خود را آغاز کرد. جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت.
در این جنگ نابرابر ایران با تکیه بر رشادت و ازخود گذشتگی نیروهای مردمی، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع کرد و بدون آن که یک وجب از خاک کشور را به دشمن واگذار کند در سال 1367 قطعنامه 598 را پذیرفت.هر چند در ارتباط با نحوه مدیریت جنگ نظرات متفاوتی نقل می گردد و بعضاً شاهد انتقاداتی نیز در این راستا هستیم اما نباید این نکته مهم را فراموش کرد که هشت سال دفاع مقدس سرمایه ای جاودان برای ایران اسلامی است. سرمایه ارزشمندی که حاصل خون هزاران شهید و فداکاری و مجاهدت انسان های آزاده ای است که از جان و مال خود گذشته اند. فارغ از اختلاف نظراتی که در ارتباط با شیوه اداره جنگ تحمیلی و یا پذیرش قطعنامه وجود دارد آنچه مسلم است تمام دلسوزان و علاقمندان انقلاب اسلامی بر حفظ آزادی و استقلال کشور و اتحاد و همدلی در برابر تجاوز و بداندیشی بیگانگان وحدت نظر دارند. بر این اساس به منظور حفظ ارزش های دفاع مقدس باید چند نکته مهم مد نظر قرار گیرد:
1 -در ارتباط با ارزش های دفاع مقدس توجه عمده نظام تربیتی و تبلیغی ما معطوف به جنبه احساسی و عاطفی ارزش هاست در حالی که تکیه بر جنبه های احساسی در محیط هایی که توجیه عقلانی را می پسندد آثار منفی بر جای خواهد گذاشت. لذا تبیین مبانی عقلانی ارزش های دفاع مقدس از راهبردهای مهم برای اشاعه و تعمیق آنهاست.
2 - ارزش های دفاع مقدس را نباید منحصر به گروهی خاص دانست و از سطح ملی و مردمی به سطح ارزش های گروهی(مثلاً گروه رزمندگان) تنزل داد. چرا که انبوهی از فرهنگ ها و شخصیت ها در این دوران با حضور آحاد مردم شکل گرفت. در این هشت سال جمعی به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، گروهی در زمره جانبازان، ایثارگران و آزادگان قرار گرفتند و جمعی دیگر با صبر و مقاومت و یاد و خاطره جبهه و جنگ در عرصه های سازندگی کشور حضور یافتند.
3 - باور پذیر کردن ارزش های دفاع مقدس از طریق اجتناب جدی از تبلیغاتی کردن آنها و در نظر گرفتن مخاطبان این ارزشها امری ضروری است. متولیان تبلیغات معمولاً تمایل دارند که از مجاهدان دفاع مقدس شخصیت هایی افسانه ای بسازند اما باید به این خطر هم توجه کنند که در این صورت شخصیت هایی که به جامعه معرفی می کنند قابل الگوسازی و الگوپذیری نیستند حال آنکه نسل جوان به الگوهایی نیازمند است که ضمن هماهنگی با ایده و علایقشان منطبق با شرایط ملی و محلی آنها باشد.
4 - از راهکارهای مهم گسترش و ارتقای ارزش های دفاع مقدس اعطای نقش های فرهنگی به حاملان این ارزشهاست. برای مثال بسیاری از ایثارگران عرصه های دفاع مقدس می توانند بین تولیدکنندگان فرهنگی(هنرمندان، نویسندگان و...) و مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی نقش «واسطه های فرهنگی» را ایفا نمایند.
5 - سال ها از روزهای دفاع مقدس می گذرد و به ظاهر از آن دوران جز خسارت های مالی و جانی، خاطرات تلخ و شیرین، جراحت های هر روز ملتهب تر از دیروز، چیز دیگری باقی نمانده است، اما نباید فراموش کرد که هدف، "جنگ" نبود. هدف، دفاع از اسلام و کیان مقدس آن بود و این همان آرمان مقدسی است که انقلاب اسلامی بر مبنای آن شکل گرفته است.
6 - هشت سال دفاع مقدس تنها یک جنگ قهرمانانه و یا یک دفاع جانانه نیست. دفاع مقدس یک فرهنگ است. فرهنگ ایثار، مجاهدت، مقاومت، صبر، اتحاد، همدلی و هزاران واژه دیگر. لذا نباید تجلیل و قدردانی از افرادی که برای صیانت از اسلام و تمامیت ارضی کشور بدون هیچ چشم داشتی با نثار جان و مالشان در جبهه های حق علیه باطل شرکت نمودند، محدود به زمان خاصی گردد.
فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ پایداری، مجاهدت و صبر است. فرهنگی که به ما می آموزد برای رسیدن به اهداف متعالی باید کمر همت بسته و با تمام سختی ها و فتنه ها مبارزه کرد. هر چند به ظاهر جنگ به پایان رسیده، ولی آنچه بر جهان حاکم است نشان می دهد هنوز مبارزه به اتمام نرسیده است. لذا به فرموده امام راحل: «تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جای جهان علیه مستکبران هست، ما هستیم». و این در واقع همان دفاع جانانه از فرهنگی مقدس است. به قول شهید آوینی: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» کاش زمان بایستد تا این قدر از شهدا دور نشویم. باید بار دیگر با خدای خود پیمان ببندیم که در راه ارزش های مقدس خود تا آخر ایستاده ایم. دوران هشت ساله دفاع مقدس به فرموده مقام معظم رهبری «اوج افتخارات ملت ایران است». لذا برای حفظ و انتقال ارزش های آن و فرهنگ ایثار و شهادت به نسل آینده، بایستی این فرهنگ با جدیت در برنامه ریزی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور مدنظر قرار گیرد.
دکتر حشمت الله فلاحتپیشه در ستون سرمقاله روزنامه رسالت مطلبی را با عنوان"اصولگرایان و موضوع رابطه با آمریکا" آورده است که به شرح زیر می باشد:
سخنرانی رؤسای جمهور ایران و آمریکا در سازمان ملل متحد موضوع رابطه دو کشور را به خبر اول محافل سیاسی دنیا تبدیل کرده است . این موضوع ویژه با توجه به هشت سال تقابل جدی دو طرف برای مردم ایران اهمیتی جدی دارد .
تحریمها توسعه و حتی معیشت ایرانیان را نشانه گرفته است و در چندین مورد تنها یک حماقت جنگطلبانه از طرف جنگاوران آمریکایی کم بود که جنگی ویرانگر میان دو کشور شکل گیرد.
مجموعه این شرایط رابطه و مذاکره با آمریکا را به موضوع عمده رقابتهای انتخاباتی خرداد ماه سال جاری تبدیل کرد و آقای روحانی با شعار تنشزدایی از موضع اعتدال اکنون در معرض اجرای راهبرد خارجی خود است. او با پرهیز از شرایط دوران آقای خاتمی، موضوع آمریکا را از کانون رقابت جناحی خارج کرد و با اعلام اینکه با اختیار تام برای مذاکره آمده است ، تلاش میکند تا از موضع برتر مذاکرات ناتمام گذشته را ادامه دهد. باتوجه به آنچه در نیویورک میگذرد و شروع دیپلماسی رسمی دولت در آینده، اصولگرایان چه موضعی را در سیاست خارجی اتخاذ خواهند کرد؟
در یک تحلیل کلی، طیف کم تأثیری از اصولگرایان کماکان از موضع بدبینی و توأم با انتقادات جدی به استقبال موضوع میروند و در مقابل برخی از محافل نزدیک به اصلاحطلبان ممکن است خوشبینانه و توأم با شتاب خواستار سرعت بیشتر دولت روحانی در نزدیکی با آمریکا شوند. مخاطبین مطلب حاضر کسانی هستند که بهتر است ضمن تأیید ضرورت « تنشزدایی» چارچوبهای لازم را برای این امر مدنظر قرار دهند. اصول سیاست خارجی کشور در درون این چارچوبها تأمین میشود:
1. نقد گذشته جهت دفاع از مطالبات جمهوری اسلامی ایران در مقابل آمریکا و نه مانعسازی در روند مذاکرات ضروری است. در یک مورد آمریکاییها، در طول دوران گذشته بیش از چهل میلیارد دلار غرامت از دولت ایران را در قالب احکام قضائی داخلی و خارجی به مطالبات خود اضافه کردهاند، در حالیکه حداکثر احکام قطعی شده طرف ایرانی شش میلیارد دلار است.
2. « زبان واحد آمریکاییها » مطالبه آقای روحانی از همتای خود بود. سیاست آنها این است که در صورت برداشتن گامهای متقابل و هنگام پذیرش خواستههای 1 +5 توسط ایران ، تعهدی را در زمینه تحریمزدایی از ایرانیها نپذیرند. به عبارتی رئیس جمهور آمریکا کاهش تحریمها را به هزار توی لابیهای کنگره واگذار نماید. چنین مذاکرهای نتیجهبخش نیست.
3. صلح مبتنی بر صندوق رای ، طرح مترقی جمهوری اسلامی برای بحرانهای منطقهای است. رفراندوم در سرزمینهای اشغالی با مخالفت توأم با کشتارو نسلکشی صهیونیستها مواجه شده است. در بحرین و سوریه استانداردهای دوگانه بیداد میکند و آمریکاییها هرجایی که توانستهاند، از ابزار یا تهدیدهای نظامی استفاده کردهاند. « ژنو2 » و مذاکرات مربوط به سوریه با حضور جمهوری اسلامی میتواند سنگ محک گفتههای رؤسای جمهور دو کشور رقیب در تحولات اخیر باشد.
4. هنوز دلایل خوشبینانهای برای تغییر در راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا شکل نگرفته است و آنچه وجود دارد ، تنها تغییر در « ادبیات» است. لذا همه چیز به حوزه دیپلماسی عمومی تعلق دارد نه حوزه دیپلماسی رسمی. ایرانیها منتظرکاهش جدی تحریمها و کاهش فشار بر خود در شرایط ناعادلانه موجود هستند. لذا دوره انتظار لبخندهای روحانی بسیار کوتاهتر از دوران آقای خاتمی خواهد بود.
5. خوشبختانه نوع ورود مسئولان و نهادهای نظام جمهوری اسلامی به دور تازه « دیپلماسی غربی» کشور مانع از این میشود که این امر به رقابتی بین جناحی تبدیل شود. هرگونه « حمایت و انتقاد» احتمالی از این دیپلماسی باید به صورت « سازنده » شکل گیرد.
روزنامه ی جمهوری اسلامی در سرمقاله اش مطلبی با عنوان«چه کسانی باید امتحان شوند؟»را به چاپ رساند:
دیدار وزرای امور خارجه ایران و آمریکا در نیویورک که در حاشیه اجلاس 1+5 صورت گرفت، هر چند واقعهای جدید در سیاست خارجی ایران بود اما پایان بخش سه دهه قطع رابطه دو کشور نبود. مشابه چنین دیداری، البته در موضوعات مربوط به عراق و افغانستان و در سطوح پائینتر، میان سیاستمداران ایرانی و آمریکائی در سالهای گذشته صورت گرفته بود. بنابر این، نباید برای دیدار دو وزیر امور خارجه حساب ویژهای باز کرد و آن را یک پدیده استثنائی دانست.آنچه قابل تأمل است اظهارات وزرای خارجه آمریکا و انگلیس بعد از جلسه صبح روز جمعه وزرای خارجه 1+5 در نیویورک است. وزیر خارجه آمریکا بعد از این جلسه که اولین گفتگوی 1+5 برای حل مسأله هستهای ایران در دولت جدید ایران بود، گفت: "ایران باید تمایلش به شفاف سازی درباره برنامه هستهای خود را با اعمال خود نشان دهد.
" همین نکته را وزیر خارجه انگلیس نیز با الفاظ مشابه گفت و آلن ایر، سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا نیز گفت: ما باید ایران را امتحان کنیم. لحن آقایان روحانی و ظریف، امیدوار کننده است ولی لحن کافی نیست باید در عمل ثابت شود.این اظهارات، از یکطرف نشان دهنده تمایل غرب به ویژه آمریکا و انگلیس به روشن شدن تکلیف مسأله هستهای با ایران و پایان دادن به این موضوع است و از طرف دیگر تلاش دولتمردان این کشورها برای گرفتن امتیاز از ایران را کاملاً به نمایش میگذارد. به همین دلیل، تأکید بر چند نکته که میتوان آنها را اصول مذاکره و تعامل میان ایران و غرب درخصوص فعالیتهای هستهای ایران و چگونگی رابطه با غرب دانست ضرورت دارد.
1 - دولتمردان ایرانی در دولت جدید، برخلاف تصور بعضی محافل غربی، بشدت به منافع ملت ایران و مصالح کشور پای بند هستند و هرگونه مذاکره در مورد مسأله هستهای و روابط با غرب را در همین چارچوب به پیش میبرند. تفاوت دولت یازدهم با دولتهای نهم و دهم در اینست که مسئولان این دولت به جای استفاده از الفاظ و عبارات خشن و غیرمتعارف در عرف سیاسی، با منطق به صحنه آمدهاند و مطالبات ملت را از طریق قانونی و با راهکارهای صحیح دنبال میکنند. این لحن قطعاً تأثیرگذار خواهد بود و راه را برای احقاق حقوق ملت هموار خواهد کرد.
2 - برای ملت ایران و دولت منتخب این ملت و مذاکره کنندگان ایرانی کاملاً روشن و مسلم است که طرف غربی به ویژه آمریکا تاکنون بر سر راهحل مسأله هستهای مانع ایجاد نموده و با سیاسی کردن آن، تلاش کرده این موضوع را پیچیده کند تا سایر اهداف خود را از این طریق دنبال نماید. به همین دلیل است که اگر انتظاری برای شفاف سازی وجود دارد، این انتظار از غرب به ویژه آمریکاست. مسئولان ایرانی همواره با شفافیت کامل عمل کرده و سخن گفتهاند و حتی بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز بارها اعلام کردهاند سند و مدرکی که نشان دهنده رفتن ایران به طرف نظامی کردن فعالیتهای هستهای خود باشد به دست نیامده و آنچه مسئولان ایرانی میگویند کاملاً با واقعیت منطبق است و هزاران ساعت بازرسی فرستادههای آژانس نیز آن را تأیید میکند.
بنابر این، برخلاف آنچه وزرای خارجه آمریکا و انگلیس و سخنگوی فارسی زبان وزارت امور خارجه آمریکا گفته اند، این غرب است که باید امتحان شود و در عمل شفافیت نشان دهد. این، نکته ایست که مسئولان ایرانی درباره آن متفق القول هستند کما اینکه دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان بعد از دیدار با وزیر امور خارجه آمریکا گفت: "آمریکائیها باید به تعهداتشان عمل کنند و به دنبال راه حل باشند و در سیاست خارجی خود از هوشیاری و آیندهنگری استفاده کرده و حقوق مردم ایران را در نظر بگیرند... تحریمها باید به تدریج که جلو میرویم لغو شود و در قدم آخر همه تحریمها بطور کامل چه تحریمهای یکجانبه و چه تحریمهای چندجانبه لغو شوند و این اقدام باید در کوتاهترین زمان صورت گیرد."
3 - لغو تحریمها که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران خواستار آن شده، عاملی میتواند باشد برای آنکه دولتمردان غربی به ویژه آمریکا نشان دهند در گفتههای خود صداقت دارند. امتحانی که آنها باید بدهند از اینجا شروع میشود. شخص اوباما که در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل گفته آمریکا درصدد تغییر حکومت ایران نیست، باید از این پس در اظهارات و عمل خود نشان دهد که در این زمینه صداقت دارد. برای ما روشن است که آمریکا نمیتواند نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهد ولی اینکه چنین قصد و ارادهای هم ندارد، باید در چگونه سخن گفتن و چگونه عمل کردن رئیسجمهور آمریکا و سایر دولتمردان آمریکائی به صورت شفاف نمایانده شود.
4 - محور دیگری که قدرتهای غربی به ویژه آمریکا باید در زمینه آن امتحان شوند، حمایتشان از افراطیون و گروههای تروریست در مناطق مختلف جهان از جمله منطقه خاورمیانه است. رئیسجمهور ایران در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل طرح "جهان علیه خشونت و افراطیگری"را ارائه داد و به مصادیقی از خشونت و افراطی گری در سوریه، عراق، افغانستان و بعضی نقاط دیگر اشاره کرد. میدانیم که عوامل خشونت و افراط دراین مناطق، از حمایت آمریکا و بعضی دولتهای غربی برخوردارند و حتی بسیاری از گروهکهای تروریست که منطقه خاورمیانه را ناامن کردهاند توسط دولت آمریکا تأسیس شدهاند. بنابر این، دولتمردان آمریکائی و آن دسته از دولتها که در حمایت از تروریسم با آمریکا همراه هستند باید در این زمینه نیز امتحان شوند و اگر بخواهند صداقتی نشان دهند باید اولاً دست از حمایت گروههای خشن و افراطی بردارند و ثانیاً به صورت شفاف اقدامات خشونت بار و افراطی را محکوم نمایند.
5 - برطرف ساختن موانع از سر راه حل مسأله هستهای با تمام لوازم و حواشی آن، امتحان بزرگ دولتهای غربی به ویژه آمریکاست. اگر آمریکا و دولتهای اروپائی برای برداشتن تحریمها و کنار گذاشتن بهانهها گامهای مثبت و مؤثری بردارند و همکاری لازم را برای حل مسأله هستهای به عمل آورند، از این امتحان، موفق بیرون خواهند آمد. تصمیم گیری درباره از سرگیری رابطه با آمریکا به بعد از حل این مسأله مربوط میشود. اگر دولتمردان آمریکائی در مذاکرات هستهای امتحان خوبی بدهند، میتوانند برای مذاکره درباره از سرگیری رابطه با ایران امیدوار باشند.
همانگونه که رئیسجمهور دکتر روحانی در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست گفته است، کاهش یافتن تنشها میان ایران و آمریکا کار مثبتی است اما گفتگو درباره این موضوع و سایر موضوعات میتواند بعد از حل مسأله هستهای صورت بگیرد.بنابر این، همه چیز به چگونگی امتحانی مربوط میشود که دولتمردان غربی از جمله آمریکا پس میدهند. این، همان سیاستی است که از زمان امام خمینی اعلام شد و در سه دهه گذشته نیز همواره مسئولان نظام جمهوری اسلامی با مطرح کردن شروطی که اساسیترین آن تغییر روش دولتمردان آمریکائی بود، آن را مورد تأکید قرار دادند.
مدیر مسئول روزنامه هدف و اقتصاد ستون سرمقاله خود را به نوشته ای با عنوان«مقصود، کسب درآمد است که هوای آلوده و ترافیک بهانه!»اختصاص داد:
اگر شده یک روز صبح زود قبل از اینکه ساعت ممنوعیت ورود به طرح ترافیک آغاز بشود از منزل خارج شوید و به داخل حوزه محدودههایی که طرح ترافیک در آن اجرا میشود بروید و در گوشهای وسیله نقلیه خود را پارک کنید که آنجا نیز ممنوعیت نداشته باشد، به مکانهایی مراجعه کنید که نزدیک بانکها و ادارات باشید و نگاه کنید به داخل ماشینهای پارک شده کنار خیابان گرچه این کار درستی نیست اما میخواهم این را قلمی کنم که افرادی را در داخل وسیله نقلیه پارک شده میبینید که نشسته خوابیدهاند و منتظرند تا اداره محل کارشان باز شود برای اینکه وقتی ساعت کارشان شروع میشود از خواب بیدار و خستگی آنان برطرف نشده با اخم و تخم وارد محل کارشان میشوند و خدا به داد اربابرجوعانی برسد که با این کارکنان خسته و خوابآلوده مواجه شوند.
خوب این کارکنان که گناهی ندارند آنها خسته به محل کارشان رسیدهاند زیرا میخواستند با طرح ترافیک آغاز شده صبح زود از وسیله نقلیه بدون آرم طرح ترافیک خویش بنا به دلایل مختلف استفاده کنند و پس از اتمام ساعت کار برخی که کارشان زودتر تمام میشود در داخل وسیله نقلیه مجددا به استراحت بپردازند تا ساعت 5 بعدازظهر که ساعت طرح ترافیک به اتمام میرسد زیرا این کارمند برای رسیدن به موقع سرکار خود چارهای ندارد جز از وسیله نقلیه خویش بهره ببرد و برخی از ادارات که در همه جا سرویس ایاب و ذهاب ندارند و اگر هم داشتند در همه جاها و محلههای شهر بزرگ تهران ندارند در حین کارشان حالا چه اوضاعی به وجود میآید بایستی اربابرجوعان بیان کنند حالا در جایی دیگر آن طرفتر بر پلاکاردی نوشته شده، چرا جریمه در حالی که میتوانیدآرم طرح ترافیک را اول ساعت با قیمتی خریداری کنید و داخل طرح شوید از این موقعیت استفاده کنید حالا کارمند و کارگر و یا کاسبکار اگر بخواهد هر روز طرح خریداری کند بایستی همه درآمد ماهیانه خویش را برای خرید طرح ترافیک بپردازد و برای خرید دیگر مایحتاج چک مدتدار بپردازد و بعدش هم در موعدش برگشت شود؟! و این نکته پیش میآید مگر طرح ترافیک که برقرار شده برای اینکه درآمدی ایجاد شود تا برای ورود به آنجا بایستی مبالغی پرداخت نمایند تا بتوان از آن محلهها و خیابانها گذر نمود برای این طرح نشد بلکه وسیلهای برای کسب درآمد شد!
ولی واقعا یک نگاه عمیقتر به این قضایا میتوان با برطرف نمودن آن همه شهروندان را در رفاه و آسایش بیشتر قرار داد و برعکس به قول معروف میگویند دلبر من که خود به تنهایی دل میبرد علیالخصوص که پیرایهای هم بر آن بستند که طرح زوج و فرد هم بر آن افزوده گردید و به دنبال بیشتر نمودن آن هم هستند در حالیکه آرم روزانه طرح ترافیک در معرض فروش قرار دارد؟! این طرح ترافیک که بنا به دلیل ازدحام تردد در محلههای اعلام شده محدوده ترافیک بنا به دلیل عمده ادارات کل در آن محدوده بود و اربابرجوعان بسیار در ترافیک باقی میماندند و گذشته اینکه هوای شهر را بنا به دلیل سوخت بد وسایل نقلیه آلوده و به دور از تنفس میشد که تنفس را مشکل مینمود بر این شدند تا طرح ترافیک را به اجرا بگذارند و فقط به افرادی آرم استفاده از محدوده طرح ترافیک داده شود که مشاغل مهم و کلیدی مثل مسوولان وزارتخانهها، پزشکان، روزنامهنگاران، وکلا، شرکتهای تولیدی و.... دارند.
ولی اکنون اکثر ادارات در محلهها و مناطق مختلف تهران پخش و پلا شدهاند و دیگر نیاز نیست که همه برای انجام کار خویش به مرکز شهر بیایند به ادارات محلههای خود از قبیل قضایی، شهرداری، دارایی، تامین اجتماعی، مخابرات، گاز، آب و فاضلاب و... مراجعه مینمایند و از تردد در مرکز شهر خودداری نمودهاند وقتی به طرح ترافیک مراجعه میشود اکثر وسیله نقلیه عمومی تاکسیهای زرد و سبز و سیاه و آژانسها ملاحظه میشود و در هیچ نقطهای دیگر از تهران این قدر وسیله نقلیه عمومی نمیبینید. خیابانها بنا به دلیل محدودههای طرح ترافیک و زوج و فرد کمتردد برعکس خیابانها و اتوبانهای اطراف محدوده مملو از وسیله نقلیه شخصی و تازه بایستی به دنبال یک پارک در کنار خیابان هم بود و کمتر شانس محل پارک پیدا مینمایید حالا برو عقب و برو جلو. دور بزن و در دل هی غر بزن عوارض خودرو سالیانه را از موعد مقرر هم زودتر بپرداز اما جای پارک آن نیست وقتی هم پیدا شود بایستی به پارکبان مبلغی که میگوید که کمتر از هزار تومان نیست باید بپردازد مثل اینکه همه بهانه است برای دریافت درآمد حالا به هر شکلی که شده بایستی درآمد از دارندگان وسایل نقلیه اخذ شود.
اگر چنین است همه این درآمدها را جمع کنید سرشکن نموده از دارندگان وسایل نقلیه همچون عوارض خودرو سالیانه یک مرتبه دریافت کنید و دیگر دریافت آرمهای مختلف ترافیک هم کنار بگذارید و آن همه هزینه که روی دست هست اعم از هزینه حقوق کارکنان و صادرکنندگان و... را هم پرداخت ننمایید همه را به کار دیگر بگذارید مردم را هم خوشحالتر نمودهاید از قدیمالایام هم میگفتند: و اگر قرار است با این کارها کسب درآمد کنید پس واضح بگویید: مقصود پول است آلودگی هوا و ترافیک بهانه؟!
خوب درآمد را همانطور که گفتم دریافت کنید اما طرحها را رفع کنید زیرا با رفع طرح ترافیک و زوج و فرد به شما قول میدهم که اوضاع ترافیک از این چیزی که هست بهتر میشود که بدتر نمیگردد زیرا پولدارها سعی نمیکنندکه وسیله نقلیه اگر زوج دارند فرد هم خریداری کنند و برای پوز دادن هر روز وسیله نقلیه خود را بیرون بیاورند و آرم طرح ترافیک هم تهیه و جلوی آن نصب کنند حتی درخواست خرید تاکسی هم کم میشود زیرا برخی از تاکسیداران از جمله کاسبان متمول هستند که حالا برای ورود به طرح تاکسی هم خریدهاند.
دکتر حجت کاظمی در ستون یادداشت اول روزنامه تهران امروز در نوشته ای که با عنوان«ارزیابی اولی از سفر نیویورک»به قلم وی به چاپ رسید اینگونه نوشت:
اولین سفر رئیسجمهور به نیویورک در حالی به پایان رسید که ناظران داخلی و خارجی نتایج سفر را مثبت و حتی دور از انتظار دانستهاند.هرچند باید در انتظار ابعاد عملیتر و نتایج عینیتر رایزنیهای نیویورکی بود؛ ولی در مقام یک ارزیابی اولیه میتوان به چند موضوع درخصوص این سفر اشاره کرد:
برنامهریزی و حضور دکتر روحانی در نیویورک در حالی انجام شد که او از پشتوانه داخلی قدرتمندی برخوردار بود.حمایت رهبر معظم انقلاب از رئیسجمهور و شکلگیری اجماعی قوی در پشتیبانی از وی و تیم همراه؛ از یکسو جامعه جهانی را درخصوص قدرت کافی تیم جدید مطمئن کرد و از سوی دیگر بهوی فضای مانور قابل ملاحظهای اعطا نمود.این سفر در حالی پایان مییابد که همه گروههای داخلی موثر در سیاست ایران از فعالیتهای روحانی و تیم همراه وی در این سفر ارزیابی مثبتی دارند و این میتواند پشتوانه نیرومندی برای فعالیتهای آتی این گروه باشد.
فعالیتها و رایزنیهای رئیسجمهور، وزیر خارجه و تیم همراه از درجه بسیار بالایی از قوام و پختگی گفتاری و رفتاری برخوردار بود.بعد از تجربههای چند سال گذشته سفرهای نیویورکی؛تیم جدید بر بستر آشنایی با آداب دیپلماتیک و زبان بینالمللی گفتوگو موفق شد تا نگاههای زیادی را متوجه خود کند.گرچه بخشی از این توجه ناشی از کنجکاوی به نگاه جدید ایران بود؛ ولی نباید فراموش کرد که ظرفیت خوب تیم ایرانی بهویژه شخص وزیر خارجه در عینیت بخشیدن به انتظارات بسیار موثر بود.
حجم بالای دیدارها در کنار سطح بالای این دیدارها؛ در شرایط کنونی برای ما یک موفقیت محسوب میشود.گرچه سطحی از این دیدارها از بار تشریفاتی برخوردار است؛ ولی برگزاری نشستهای مهمی با مقامات رده بالای اروپایی که در راس آنها ملاقات با رئیسجمهور فرانسه قرار داشت،دیدار رئیسجمهور با رئیس صندوق بینالمللی پول، دیدار وزیر خارجه با وزرای خارجه 6 کشور مذاکرهکننده هستهای با ایران و نهایتا حجم بالای رایزنیهای غیررسمی از آنچنان اهمیتی برخودار است که میتوانیم این سفر را پربار ارزیابی کنیم.
یکی از مهمترین وجوه این سفر و به عبارتی پرحاشیهترین آنها ماجرای دیدار یا عدم دیدار روسای جمهور ایران و آمریکا بود.گرچه مطابق اخبار همه چیز مهیای چنین ملاقاتی بوده است؛ ولی تیم ایرانی ترجیح داد تا دیدار در چنین مقطعی صورت نگیرد.قضاوت درخصوص دلایل تصمیم ایرانی چندان آسان نیست؛ولی احتمالا رئیسجمهور و مشاوران وی احساس کردهاند در شرایطی که فشارهای تحریمی آمریکا بر اقتصاد ما سنگینی میکند و ابعاد گامهای واقعی طرف آمریکایی برای حل مسائل مشخص نیست؛ وقوع چنین دیداری میتواند عجولانه باشد.به عبارت بهتر روحانی ترجیح میدهد تا چنین دیداری بعد از برداشتن گامهای واقعی برای حل مسائل و آزموده شدن رویکرد واقعی طرف مقابل صورت گیرد.
در ادامه نگاهی می اندازیم به ستون سرمقاله روزنامه سیاست روز که مطلبی را با عنوان«چه میخواستند چه شد؟»به قلم محمد صفری به چاپ رساند:
میگویند، روزی شخصی کاسهای ماست در دست کنار دریا نشسته بود و ماست را قاشق قاشق به دریا میریخت.رهگذری از او پرسید، چه میکنی؟او گفت: میخواهم دوغ درست کنم. آن رهگذر گفت: نمیشود.او گفت: میدانم، اما اگر بشود چه میشود!این داستان و حکایت را شاید همه شنیده یا خوانده باشند.حکایت مصداق آنهایی است که میخواهند کاری محال و نشدنی را دنبال کنند و به آن هم برسند.تلاشی بیهوده و بیثمر که حاصلی ندارد.آقای روحانی رئیسجمهور کشورمان در سفر به نیویورک و در سخنرانی خود در سازمان ملل، هر آنچه که لازم بود بیان کرد. بیان منطقی و مستدل که به کام بسیاری خوش آمد و شیرین بود و به کام بسیاری هم به تلخی گرایید.خیلیها در داخل تصور و گمان دیگری از سخنان و مواضع و رفتار رئیسجمهور در آمریکا داشتند. در چند روز گذشته بررسی روزنامههای وابسته به اصلاحطلبان، مطالب و عکسهایی که در صفحات نخست آنها به چاپ رسید، این شوق و ذوق وصفناپذیر را نشان داده است.
مواضع اصولی رئیسجمهور تدبیر و امید نشان داد که او هم همچون روسای جمهور دیگر میداند که نمیتوان در عرصه دیپلماتیک به طرف مقابل اعتماد کامل داشت به همین خاطر او سیاستی را پیگیری میکند تا از طرف مقابل هم دریافتی داشته باشد.رئیسجمهور به خوبی و با درایت به همه آنچه که در روزنامههایی خاص تبلیغ میشد، بیاعتنایی کرد.هر آنچه که درباره دیدار و فشردن دست از سوی دو رئیسجمهور ایران و آمریکا منتشر شد، بیاثر بود. تلاش بسیاری شد تا این اتفاق بیفتد.اما هوشیاری و هوشمندی یک سیاستمدار کهنهکار در این گونه مواقع خود را نشان میدهد.گامهای سریع برای رسیدن به نتیجه زود هنگام مانند سرابی است که تنها به چشم میآید. برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیازمند گامهای محکم و استوار همراه با درایت و سیاست لازم است.دولت روحانی اگر به این نتیجه رسیده است که حل موضوع برنامه صلحآمیز هستهای ایران به آمریکا گره خورده است، که البته در سخنان آقای روحانی در سازمان ملل به آن بیشتر پرداخت، نشان از تغییر در سیاست خارجی ایران در قبال تک گفتوگویی است.
همان سخنی که آقای روحانی هنگامی که نامزد ریاست جمهوری شده بود، درباره مذاکره با آمریکا گفته بود؛ «هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از اینرو مذاکره با آمریکا امکانپذیر است اما سخت است. هر چند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند.»دولت کنونی هم به خوبی میداند که موضوع هستهای بهانهای است برای آمریکا تا فشارها را بر ایران بیشتر کند.هنگامی که اوباما در سخنرانی خود خط قرمز کاخ سفید را امنیت رژیم صهیونیستی میداند، به خوبی آگاه است که یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی ایران بدان تاکید و از نگاه ایدئولوژیکی به آن اعتقاد دارد، موضوع فلسطین و سرزمینهای اشغالی توسط صهیونیستهاست.
نکته ای مهم در سخنان اوباما نهفته است. نکتهای راهبردی که نمیتوان از آن به سادگی عبور کرد. اصلاحطلبانی که حل و فصل همه خصومتهای آمریکا را با ایران در یک دست دادن که همواره در پایان کار و توافق انجام میشود، در اول کار میپندارند باید توجه داشته باشند که نمیتوان با چنین اقدامی تهدیدات و فشارها را کم کرد چه اگر این سیاست در ظاهر به نتیجه بینجامد، در جای دیگری و به روشهای متفاوتی بروز مییابد.
اگر هم در همان آغاز نتیجه برد برد حاصل نشود، مهر تاییدی بر بیاعتمادی همیشگی مردم ایران اسلامی و حاکمیت، بر این سیاست خواهد بود که نمیتوان با شیطان بزرگ به تفاهم و توافق رسید.اکنون انتقادات اصلاحطلبان هم به روحانی آغاز میشود.
ستون یادداشت روزنامه حمایت را که با عنوان«امنیت اجتماعی اقلیتهای قومی و مذهبی» از ابولقاسم شمع آبادی به چاپ رسید را با هم مرور میکنیم:
اسلام در جایگاه یک نظام کامل، مترقی و پیشرفته که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمانها و مکانها بوده به امنیت اجتماعی اقلیتها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه میشود که اهمیت امنیت اجتماعی بیش از سایر نظامهای حقوقی در دین اسلام مورد اشاره قرار گرفته است از سوی دیگر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان قانون مادر، در اصول خود به امنیت فردی و اجتماعی اقلیتها تاکید کرده که در فصل سوم قانون اساسی آمده است.واژه اقلیت بیشتر با ویژگیهایی چون زبان، قوم، دین و مذهب برای ما شناخته شده است؛ اقلیت شامل گروههای انسانیای است که در موقعیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار دارند. از سوی دیگر اقلیت درون مقوله امنیت بحثی قابل طرح است که به بعد داخلی امنیت برمیگردد؛ یعنی موضوعهایی که در حوزههای متفاوت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی، افراد جامعه با آن مواجههستند، در چارچوب امنیت اجتماعی قابل بررسیهستند. گاه ممکن است جایگاه امنیت فردی در مقابل امنیت جامعه مورد سؤال قرار گیرد. «امنیت فردی»، آرامش و آسایشی است که فرد بدون در نظرگرفتن امکانات جامعه و دولت برای خود فراهم میکند؛ اما «امنیت اجتماعی» عبارت است از آرامش و آسودگی خاطری که جامعه و نظام سیاسی برای اعضای خود ایجاد میکند.
به طور کلی امنیت اجتماعی به قلمروهایی از حفظ حریم فرد مربوط میشود که به نحوی در ارتباط با دیگر افراد جامعه است و به نظام سیاسی و دولت مربوط میشود. این قلمروها میتوانند زبان، نژاد، قومیت، اعتبار، نقش اجتماعی، کار، درآمد، رفاه، مشارکت سیاسی، آزادی، اعتقاد و ... باشند.اسلام نیز به عنوان یک نظام حقوقی جامع و مترقی که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد در همه زمانها و مکانهاست به امنیت اجتماعی اقلیتها بدون توجه نبوده است. با ملاحظه متون دینی، احکام و مقررات اسلامی ملاحظه میشود که اهمیت امنیت در همه عرصهها و راهحلهای تحققبخشیدن به امنیت اجتماعی بیش از سایر نظامهای حقوقی در دین اسلام مورد مداقه قرارگرفته است.
برای شناخت دیدگاه اسلام در مورد اهمیت امنیت اجتماعی اقلیتها، رجوع به منابع اولیه اسلامی از بهترین راههاست. نخستین و مهمترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است.
از دیدگاه قرآن، امنیت یکی از اهداف استقرار حاکمیت خداوند و خلافت صالحان است مضاف بر اینکه تأمین امنیت از اهداف جهاد قلمداد شده و احساس امنیت از ویژگیهای مؤمن است. به این منظور اسلام نیز میخواهد در جامعه اسلامى امنیت اجتماعی اقلیتها به صورت کامل حکمفرما باشد؛ یعنی نهتنها مردم نباید نسبت به حقوق اقلیتها تهاجم کنند؛ بلکه بایداقلیتها از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند و بتوانند به صورت کامل از آزادیها برخوردار باشند و هر کسى احساس کند دیگرى در منطقه افکار خود، تیرهاى تهمت را به سوى او نشانهگیرى نمیکند و این امنیتى است در بالاترین سطح، که جز در یک جامعه مومن و داراى قوانین اسلامى امکان پذیر نیست.در قانون اساسی نیز به حقوق اقلیتها اشاره شده است. درباره حقوق اقلیت های مذهبی اصل دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر میدارد: «پیروان این مذاهب ... در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آنها در دادگاهها رسمیت دارند» از سوی دیگر قانون اساسی به حقوق اقلیتهای قومی نیز توجه کرده است. به طور مثال در اصل نوزدهم قانون اساسی اشاره به واژه قوم و قبیله میتواند قرینه مثبتی بر ایجاد امنیت اجتماعی برای این گروه باشد.
علاوه بر این، اگر زبان و ادبیات را مبین علاقه درونی و هویتبخش یک جامعه بدانیم، بهرسمیت شناختن آن میتواند قرینه دیگری برای رسمیت قومی و وجود امنیت اجتماعی برای اقلیتها باشد. در این خصوص اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، با تاکید بر اینکه زبان و خط رسمی مشترک ایران فارسی است و اسناد، مکاتبات ، متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد اضافه میکند که استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. بنابراین اقلیتهای قومی نه تنها در تکلم به زبان خویش آزادند، بلکه میتوانند از این راه به فعالیتهای فرهنگی بپردازند و بهاین وسیله هویت خویش را حفظ کنند.علاوه بر آن آزادی تشکیل احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی از جمله حقوق بارزی است که سایر مذاهب اسلامی و همچنین اقلیتهای قومی با استفاده از آن قادر به احراز موقعیت برجسته اجتماعی، سیاسی و مذهبی برای خود هستند و میتوانند تا حدود زیادی همانند مسلمانان شیعه اثنیعشری در جامعه مطرح باشند. علاوه بر آن نمایندگی مجلس شورای اسلامی از حقوق دیگری است که ایرانیان غیر اثنیعشری دارا هستند و قانون اساسی ظاهرا تمایزی بین مسلمانان در این خصوص قایل نشده است.
علاوه بر آن، بند 1 ماده 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی اعتقاد و التزام عملی به اسلام را مقرر داشته است. بهاین ترتیب، همه داوطلبان اهل تسنن در هر جای ایران که باشند، در صورت انتخاب قادر به احراز منصب نمایندگی ملت خواهند بود.بنابراین مردم ایران از هر قوم و قبیلهای که باشند از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی به طور مساوی برخوردارهستند.این نکته ما را به این نتیجه میرساند که به علت اصل تساوی به عنوان اصلی بنیادین، حقوق اداری و استخدامی اقلیتها نیز به رسمیت شناخته شده است و تصدی بسیاری از مناصب اداری دولتی و سایر حقوقی که قانون اساسی برای افراد ملت مقرر داشته است در مجموع، همه ایرانیان غیر شیعه را شامل میشود.
و در آخر روزنامه ی آرمان را از نظر میگذرانیم که به مطلبی با عنوان« فصلی جدید در سیاست خارجی ایران» از دکترسید علی خرم اختصاص یافت:
بعد از دهسال کنش و واکنش بین ایران و آژانس و سپس بین ایران و سه کشور اروپائی و در نهایت بین ایران و گروه 1+5 اینک در دولت آقای دکتر روحانی با صحنهای روبرو شدهایم که موجب تعجب ولی شعف جامعه جهانی شده است.
آقای دکتر روحانی در سفر خود به نیویورک ابتدا سخن از آمادگی ایران برای حل موضوع هستهای ظرف 3 تا 6 ماه کرد که صاحبنظران هستهای و بین المللی آنرا نشانه اراده مستحکم برای حل معضل هستهای ایران تلقی کردند ولی مدت پیشنهادی برای مذاکره و سپس اقدام را کافی ندانستند لذا رسانههای جمعی که از سازمان ملل متحد ، پرونده هستهای ایران و روابط ایران و آمریکا را نظاره گر هستند ، چشم به اولین اجلاس ایران و گروه 1+5 و سپس ملاقات دوجانبه آقای دکتر ظریف و آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا دوختند تا اطلاعات خود را تکمیل نمایند.
تنها این دو واقعه نبودند که جهان را غافلگیر کردند بلکه بعد از بارها ملاقات بین سفیر ایران و معاون مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین ، روز جمعه این ملاقات با سفیر جدید ایران از سوی معاون مدیرکل مثبت و سازنده توصیف گردید. آنچه از ملاقات وزرای خارجه گروه 1+5 با دکتر ظریف منعکس شده نشان از مثبت بودن فضای مذاکره و توافق طرفین برای انجام گفت وگوهای محتوائی در مورد پرونده هستهای ایران است که بزودی در ژنو برگزار میگردد.
برگزاری این اجلاس در سطح وزرای خارجه 6 کشور با ایران نشان از اهمیت این مذاکرات برای کشورهای عضو دائم شورای امنیت و تضمین دست آوردهای آن از نظر جهانی است. پس از ملاقات دوجانبه وزرای خارجه ایران و آمریکا نیز خبر غافلگیر کنندهای هم از زبان آقای جان کری اعلام گردید که امکان لغو سریع برخی از تحریمها وجود دارد. این ملاقات بعد از 35 سال برای اولین بار صورت گرفت و طرفین قرار گذاشتند این ملاقاتها را ادامه داده و به مسائل دوجانبه بپردازند.
توصیف گروه 1+5 از ملاقات خود با دکتر ظریف حاکی از تغییر لحن و تغییرنگاه ایران به موضوعات پرونده هستهای است و دکتر ظریف صحبت از توافق با 1+5 کرد که ظرف یکسال به تمام موضوعات پرونده هستهای پرداخته شود. رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اولین بار لحن خود را تغییر داد و نسبت به ایران آشتی جویانه و بدون هرگونه تهدید صحبت کرد. ملاقاتهای آقای دکتر روحانی سرآغاز تحولات گستردهای با اروپا و آمریکا میتوان محسوب نمود.
برداشت غرب از سفر آقای دکتر روحانی به نیویورک بهبود روابط گسترده با غرب و بویژه با آمریکا خواهد بود. بنظر میرسد ظرف چند روز گذشته در طی سفر آقای روحانی ، تحولی اساسی در نگاه ، دیدگاهها و استراتژی ایران اتفاق افتاده که نه تنها جهان غافلگیر گردیده بلکه مردم ایران انتظارات خود را که در طی انتخابات ابراز کرده بودند خیلی زود در این سفر و دست آوردهای آن حداقل در قول و قرارها یافتند. این تحولات در صورت تضمین آن با توافقات بعدی و اقدامات عملی قادر خواهند بود سیاست خارجی ایران را دگرگون کرده و شخصیتی جدید از ایران براساس تعامل سازنده به جهان و منطقه عرضه نماید.
همچنین این تحول در ایران باید به نتیجه برسد وگرنه جناحها ، لابیها و کشورهائی که منافع خود را در روابط خصمانه ایران و آمریکا در ظرف 35 سال گذشته میدیدند ، دست بکار شده و در نقش وسواسان خناس دست آوردهای این سفر و تحولات آنرا نقش بر آب خواهند کرد.