دیدبان؛ براساس معامله قرن دولت فلسطین باید بخشهایی دیگر از خاک فلسطین از جمله بیت المقدس شرقی را ضمیمه خاک رژیم صهیونیستی کند تا زمینه استقلال کامل خود را فراهم آورد. اگرچه اجرای این طرح یکبار تا کنون به تاخیر افتاده است اما اهمیت آن برای مقامات اسرائیلی همچنان باقی است.
سابقه یک معامله
رژیم صهیونیستی برای تصاحب هرچه بیشتر سرزمینهای ملت فلسطین و نیز تقویت کمربند دفاعی خود تاکنون طرحهای متعددی را به مرحله اجرا درآورده که یکی پس از دیگری به شکست منتهی شده است. از جمله این طرحها توافق اسلو، خاورمیانه جدید و در نهایت خاورمیانه بزرگ بوده است. پس از روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ در آمریکا جارد کوشنر، داماد و مشاور یهودی ترامپ با تلاش برای حذف رکس تیلرسون، وزیرخارجه سابق آمریکا سعی کرد هدایت پرونده معامله قرن را برعهده گیرد تا خود مستقیماً به واسطه حمایتهای آمریکا منافع اسرائیل را در منطقه پیگیری کند [1].
مطابق این طرح که آمریکا هدایت مستقیم آن را برعهده دارد، رژیم اسرائیل در ازای الحاق بخشهایی از مناطق اشغالشده به خاک خود، دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت میشناسد. با اجرای این طرح بخشهایی دیگر از فلسطین شامل نیمی از کرانهٔ باختری و بخشی از بیتالمقدس شرقی که متعلق به فلسطین بوده به اسرائیل واگذار میشود و در عوض اسرائیل با تشکیل کشور مستقل فلسطینی در نیمه دیگر کرانه باختری و تمام نوار غزه و تنها چند محله از بیتالمقدس شرقی موافقت میکند. همچنین شهر ابودیس به جای بیت المقدس به عنوان پایتخت فلسطین در نظر گرفته شده و فلسطینیان باید از حق بازگشت به سرزمین خود که طبق قطعنامه ۱۹۴ شورای امنیت به رسمیت شناخته شده، صرف نظر کنند [2].
از موارد غیرقابل پذیرش معامله قرن، تسلط رژیم صهیونیستی بر بیت المقدس، پایتخت کشور فلسطین است که در واقع هویت فلسطینیها شناخته میشود. سلب این هویت از مردم فلسطین و مقایسه آن با شهرک ابودیس به معنای به سخره گرفتن بیش از هفتاد سال مبارزه است. این توافق هرگز شامل ضرورت خروج اسرائیل از شهرکهای کرانه باختری و پیرامون قدس هم نمیشود. همچنین روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» اخیرا مطلبی با عنوان «ویژگیهای نیمهی نهایی معامله قرن» منتشر کرد که حاکی از تایید موضع عمومی اسرائیل در اعطای یک منطقه و نه یک کشور به فلسطینیان است [3]. مطابق این گزارش ترامپ در طرح خود پیشنهادهایی برای عقب نشینی اسرائیل از شهرکهای موجود یا تخلیه شهرکهایی که پرت و جدا خوانده میشود هم ندارد و خبری از عقب نشینی از مجتمعهای بزرگ مسکونی نظیر آرئیل و جنوب نابلس و شهرکهای غوش عتصیون در نزدیکی بیت لحم و شهرکهای معالیه ادومیم نیست.
زوایای پنهان معامله قرن
بدون شک نگاه تک بعدی به چنین طرح پر اهمیتی نشان از خطای تحلیل فعالان عرصه سیاست دارد. معامله قرن بیش از آنکه نشانگر وجود مؤلفههای قدرت دورن مرزهای سرزمینی رژیم صهیونیستی باشد، گویای ضعف درونی این رژیم در قبال جریان مقاومت است؛ ضعفی که رژیم اشغالگر قصد دارد آن را از طریق یک توافق جبران کند. برای دریافت علل اجرای این طرح باید شرایط و مناسبات کشورهای دخیل در آن و نیز شرایط حاکم بر منطقه را مورد بررسی قرار داد.
تداوم بقای اسرائیل
به نظر میرسد مهمترین عاملی که اذهان مقامات اسرائیلی را متوجه به ثمر رساندن این معامله کرده، تهدیدهایی است که مرزهای این رژیم را به مخاطره انداخته است. طی سالهای اخیر تحولات چشمگیر و بیسابقهای را در اطراف مرزهای اسرائیل شاهد بودهایم که حکایت از آغاز فصل جدیدی از تقابلها میان دولت اشغالی و کشورهای محور مقاومت دارد. جلوگیری از نفوذ روز افزون ایران در منطقه عامل اصلی تشکیل گروههای تروریستی در سوریه و عراق از سوی اسرائیل و متحدان غربی و منطقهای آن بود. گسترش داعش اما نه تنها مانع حضور قدرتمند جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا نشد بلکه منجر به شکلگیری جبهه واحدی از کشورهای اسلامی بر ضد صهیونیستها شد که نگرانی سیاستمداران اسرائیلی را بیش از پیش برانگیخته است. از جمله این نگرانیها شکلگیری محور راهبردی تهران - بغداد - دمشق - بیروت – مدیترانه است که دارای اهمیت سوق الجیشی برای محور مقاومت است [4].
محاصره شدن سرزمینهای اشغالی به واسطه کشورها و گروههای مقاومت در سالهای اخیر از دیگر نگرانیهای امنیتی اسرائیلیها به شمار میآید. به گونهای که اکنون در منطقه غرب آسیا این صهیونیستها نیستند که معادلات منطقهای را شکل میدهند بلکه باید در پازلی بازی کنند که محور مقاومت تعیین میکند. تجهیز این محور به انواع موشکها و سلاحهای پیشرفته و اقدامات آنها در قالب عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی در حاشیه مرزها و حتی درون سرزمینهای اشغالی گواه روشنی است که کدام یک از طرفین دست برتر را دارد. این محاصره سرزمینی از چهار محور یعنی غزه در جنوب غربی سرزمینهای اشغالی، کرانه باختری در منطقه شرقی، حزب الله لبنان در جبهه شمال و در نهایت جبهه شمال شرق جولان صورت پذیرفته و تبدیل به گره بزرگ امنیتی برای رژیم غاصب اسرائیل شده است. اصرار اسرائیلیها برای الحاق بخش استراتژیک کرانه باختری به خاک این رژیم در جهت از بین بردن یکی از اضلاع این محاصره سرزمینی است.
خیانت عرب
بعد دیگر معامله قرن که متاسفانه سرعت پیشرفت این پرونده را دوچندان کرده، مربوط به نقش کشورهای عربی و استقبال آنها از این پروژه است. رهبری این جریان را عمدتاً کشورهای حاشیه خلیج فارس و در راس آنها عربستان سعودی برعهده دارد. بیشتر کشورهای عربی واقع در شمال آفریقا درگیر مشکلات و درگیریهای داخلی هستند و در خوش بینانهترین حالت امکان ایفای نقش در این زمینه را ندارند. در خصوص مهمترین عواملی که باعث شده است تا سران عرب پشت مردم فلسطین را در برابر غاصبان این سرزمین خالی کنند به دو مورد میتوان اشاره کرد:
- دو کشور سعودی و امارات و متحدان عرب آنها در حوزه خلیج فارس به دنبال تبدیل شدن به هژمون برتر در منطقه بوده و در این راستا هزینههای کمی را متحمل نشدهاند. ورود مستقیم به جنگ فرسایشی یمن و نیز حمایتهای مالی و لجستیکی از تروریستهای سوریه و لیبی و در نهایت دخالت در شئونات داخلی عراق همه و همه با هدف کاهش قدرت نفوذ ایران و همپیمانان منطقهای آن صورت پذیرفته که غایت مشترک اسرائیل و کشورهای عربی است.
- واهمه رژیمهای عربی از حرکتهای انقلابی و مردمی دلیل دیگری است که اتحاد آنان را با محور غربی-عبری ناگزیر ساخته است. به عبارت دیگر پدیده بیداری اسلامی در سالهای اخیر موجبات وحشت شیخ نشینیان را فراهم آورده است به گونهای که برای حفظ تاج و تخت خود با سیاستهای آمریکا و اسرائیل همسو شدهاند. ذبح کردن آرمان فلسطین، به نوعی باج دادن به صهیونیستها در مسیر مقاوم سازی این اتحاد استراتژیک است.
منافع کوتاه مدت دولت ترامپ
قطعه دیگر پازل معامله قرن را باید در منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا جستجو کرد. دونالد ترامپ روی کار آمدن خود در دور اول ریاست جمهوری را تا حد زیادی مدیون حمایتهای مالی صهیونیستها است. اگرچه او دین خود را با انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و نیز به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم اسرائیل بر منطقه جولان تا حد زیادی ادا کرد اما به نظر میرسد خصلت تاجرمآبانه ترامپ او را به این حد قانع نکرده است. نفوذ تیم حامی صهیونیسم در کابینه ترامپ از جمله جارد کوشنر، داماد و مشاور یهودی ترامپ، حمایت لابیهای یهودی از او را در انتخابات آینده آمریکا عملا تضمین کرده است.
راهبردهای عملیاتی طرح معامله قرن
بیشک، چنین برنامهای برای سران اسرائیلی و آمریکایی اهمیت بسیاری دارد. لذا فراهم آوردن مقدمات آن نیز به همین سادگی به نظر نمیرسد. فرایند آماده سازی مقدمات این معامله چندسال است که از سوی مجریان آن آغاز شده است. اینجا به مهمترین راهبردها در این زمینه اشاره خواهیم کرد:
همسوسازی کشورهای عربی
در این رابطه، ترامپ و مقامات رژیم صهیونیستی خواستار همراهی کشورهای عربی و در کمترین حالت سکوت آنها در برابر اجرای این پروژه هستند. تلاش برای درگیر کردن کشورهای عربی به مشکلات داخلی، ایجاد رقابتهای تسلیحاتی و ایدئولوژیکی میان آنها و در نهایت فراهم آوردن زمینههای تفرقه و درگیری میان این کشورها از جمله راهکارهای صورت گرفته در طول سالهای اخیر بوده است. مشغول کردن کشورهای عربی شمال آفریقا به جنگهای داخلی، امضای قراردادهای کلان تسلیحاتی با عربستان سعودی، امارات و دیگر رژیمهای عربی [5]، تفرقه افکنی میان قطر و رژیمهای عربی [6] و حمایت از جنگ افروزیهای کشورهای عربی در سوریه، یمن و لیبی از نمونههای عینی این برنامه است.
فشارهای نظامی-اقتصادی-روانی بر غزه
طی یکسال اخیر شاهد حملات مکرر اسرائیل به نوار غزه هستیم. طراحان معامله قرن در صدد هستند به دنبال تشدید تنش و وخامت اوضاع انسانی در نوار غزه، در قالب کمکهای انسان دوستانه این پروژه را به فلسطینیها تحمیل کنند [7]. در کنار فشارهای نظامی، شاهد تلاشهایی از سوی عربستان، اردن و اسرائیل با هدف تطمیع سران فلسطینی مبنی بر رفع مشکلات اقتصادی غزه هستیم. تاسیس فرودگاه و ساخت بندر در خلیج عقبه و پروژههای عظیم توریستی و اقتصادی از جمله این وعدهها است [8]. در همین رابطه «خلیل الحیه» عضو دفتر سیاسی حماس در گفتوگویی اختصاصی با شبکه «الاقصی» به تشریح جزئیاتی از این برنامهها پرداخت: «طرحهای بسیاری برای احداث خطوط برق جدید، نیروگاه گاز طبیعی و نیز تولید نیروگاههای انرژی خورشیدی وجود دارد که قرار است کشورهای خارجی هزینه آن را تأمین کنند» [9].
او همچنین ادامه داد: «طرحهای اشتغال نیز ضمن توافقهایی با رژیم اشغالگر بوده و در حال حاضر حدود هشت هزار نفر در طرحهای مربوط به سازمان ملل (در فلسطین) کار میکنند؛ سازمان ملل ۴۵ میلیون دلار برای اشتغالزایی ۲۰ هزار فارغالتحصیل (در غزه) دارد و حماس خواستار تسریع در اجرایی کردن طرحهای اشتغال موقت است» [10]. به عبارت دیگر اسرائیلیها و متحدان منطقهای آن تلاش دارند با وعدههای ناچیز اقتصادی، سرزمین یک ملت را به تصاحب خود درآورند. اینکه اسرائیل در عمل به همین وعدههای ناچیز تا چه اندازه صادق باشد نیز محل سوال است.
نقش محوری کشورهای عربی
در چندسال اخیر شاهد تلاشهای گسترده مقامات اسرائیلی-عربی برای عادی سازی روابط سیاسی خود با یکدیگر هستیم. انعقاد قراردادهای تجاری کشورهای عربی با اسرائیل در کنار رفت و آمدهای متقابل سران این رژیمها حکایت از به رسمیت شناختن دولت اشغالی از سوی این کشورها و عقب نشینی حاکمان عرب در برابر تشکیل کشور مستقل فلسطین دارد. در این بخش سعی میشود مواضع سه کشور عربستان سعودی، مصر و اردن که بیشترین ارتباط با پروژه آمریکایی معامله قرن دارند را بررسی کنیم.
عربستان سعودی
به یقین میتوان گفت که کشور سعودی در طرح صلح عربی، نقش محوری را در بین کشورهای عربی بازی میکند. پس از انتخاب محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد در این کشور، روابط ریاض- تلاویو اگرچه مسبوق به سابقه بود اما وارد مرحله جدیدی شد. خرید سلاح از اسرائیل [11]، گسترش روابط تجاری با تلاویو از طریق رژیم حقوقی دریای سرخ و خلیج عدن [12] و افزایش دیدارهای رسمی و غیررسمی مقامات دو رژیم [13] از جمله تحولات ایجاد شده در روابط سعودی- اسرائیل در دوران ولیعهدی بن سلمان است. «خالد الشوابکه» رئیس دفتر نمایندگی پادشاهی اردن در رامالله، طی گزارشی به وزارت خارجه اردن در ۲۰ دسامبر سال ۲۰۱۷ از نقش سعودی در تحت فشار قرار دادن رئیس تشکلات خودگردان در کنار پیشنهاد رشوههای کلان به محمود عباس و نیز وعدههایی مبنی بر حمایتهای مالی گسترده و افتتاح پروژههای اقتصادی در کرانه باختری پرده برداشت [14]. در ادامه سیاستهای ضد فلسطینی سعودی، درز کردن اسنادی از سفارت اردن حکایت از آن دارد که در نشست سال گذشته وزیران خارجه کشورهای عربی در امان، عربستان پیشنهاد انحلال تشکیلات خودگردان و تشکیل «کشور» واحد اسرائیلی را داده است [15].
در خصوص چرایی همسویی عربستان سعودی با مقامات اسرائیلی می توان به رویکردهای سکولار و منفعتگرای این کشور در عرصه سیاست خارجی و داخلی به خصوص پس از قدرتگیری محمد بن سلمان استناد کرد. رسیدن به هژمونی اقتصادی و نظامی در منطقه و عدم پایبندی به منافع کشورهای اسلامی را باید در راستای سیاستهای منفعت طلبانه این کشور جستجو کرد.
اردن
موقعیت اردن در تحولات کنونی غرب آسیا از دو جهت حائز اهمیت است. از یک سو هم مرز بودن این کشور با کرانه باختری و سرزمینهای اشغالی و از سوی دیگر کیلومترها مرز مشترک با سوریه است که خواه ناخواه اردن را پای ثابت اتفاقات مربوط به این دو کشور ساخته است. اگرچه اردن قدرت چانهزنی قابل توجهی در تحولات مربوط به منطقه ندارد و صرفا تابع تصمیمات سران آمریکایی و اسرائیلی است، با این حال تبیین موضعگیری مقامات این کشور در موضوع معامله قرن، در فهم بیشتر تحولات موثر است.
اردن در جنگ چندساله سوریه به دلیل هم مرز بودن با چهار استان سوری از جمله حمص، سویدا، دمشق و درعا نقش مهمی را در جبهه ضد سوری بازی کرده است. نقطه آغازین جنگ سوریه از استان درعا و از طریق سلاحهایی بود که از مرز این کشور وارد سوریه میشد. از سوی دیگر کانال تغذیه پایگاههای آمریکایی در استان حمص سوریه از مرز اردن صورت میگیرد. وحشت اسرائیلیها از عملیات آزادسازی ارتش سوریه در مناطق مرزی با سرزمینهای اشغالی و نیز کشور اردن از جمله استانهای سویدا و درعا که شریانهای اصلی برای تقویت گروههای تروریستی بود، دولت اشغالگر را به تکاپو انداخته تا هرچه سریعتر کمربند امنیتی اطراف مرزهای خود را تقویت کند.
مرزهای مشترک اردن با چهار استان سوریه
از جمعیت بیش از ده میلیونی اردن، بیش از سه میلیون فلسطینی در این کشور در حدود ده اردوگاه زندگی میکنند. از سوی دیگر، دایره اوقاف قدس وابسته به وزارت اوقاف، مقدسات و امور اسلامی اردن، ناظر رسمی بر مسجدالأقصی و اوقاف قدس اشغالی است [16]. لذا اردن در معادلات مربوط به فلسطین جایگاه ویژهای دارد. روزنامه الاخبار در ماه گذشته جزئیاتی از طرح معامله قرن در ارتباط با اردن را فاش کرد. طبق این گزارش آمریکا پیشنهادی را مبنی بر اسکان نیم میلیون آواره فلسطینی در مقابل سرمایهگذاری 45 میلیون دلاری در این کشور به سران اردنی ارائه داده است [17]. همچنین براساس معامله قرن قرار است بخشهایی از اراضی اردن به رژیم صهیونیستی داده شود و در مقابل، عربستان سعودی نیز به همین مقدار، اراضی خود را به اردن بدهد.
هرگونه سهل انگاری اردن در این زمینه و تصمیمگیری درباره سرنوشت ملت فلسطین، ممکن است به بهای تهدید موجودیت این کشور در آینده تمام شود. با اینکه عبدالله دوم، پادشاه اردن نسبت به عواقب این طرح ابراز نگرانی کرده است اما اینکه تا چه اندازه تاب مقاومت در برابر فشارهای تلاویو- واشنگتن را دارد محل سوال است.
مصر
مشکلات اقتصادی مصر باعث شده است تا این کشور در بزنگاههای حساس تصمیمات منطقهای از جمله توافق معامله قرن، طرف اسپانسرهای مالی خود یعنی آمریکا و سعودی را بگیرد. به عبارت دیگر میتوان گفت بحرانهای اقتصادی داخلی در مصر، نقش پیشگامی این کشور را در منطقه تا حد زیادی تضعیف کرده است. از سوی دیگر قاهره تاریخ طولانی از مذاکره با مقامات اسرائیلی و نیز وساطت میان رژیم اشغالگر و گروههای فلسطینی را در کارنامه خود دارد [18].
با توجه به اینکه مبنای طرح معامله قرن، تبادل اراضی با همکاری برخی کشورهای عربی است بر همین اساس واگذاری جزایر تیران و صنافیر مصر به عربستان را میتوان مقدمهای برای اجرای معامله قرن دانست [19]. از سوی دیگر، قاهره در فرآیند اجرای معامله قرن نقش اسکان فلسطینیان در این کشور و احداث مناطق بزرگ صنعتی در خاک خود برای فلسطینیان را برعهده دارد. در مقابل، قاهره 65 میلیارد دلار دریافت کرده و شبه جزیره سینا نیز بازسازی خواهد شد [20]. گذرگاه رفح تحت کنترل دولت مصر که در رفع محاصره اقتصادی علیه فلسطینیان به خصوص حماس نیز، نقش جدی ایفا میکند، به دستاویزی برای فشار بر جنبش مقاومت اسلامی فلسطین تبدیل شده است تا از موضع مقاومت در قبال این طرح عقب نشینی کند.
واکنش فلسطینیها
تاکنون فشارهای سیاسی- روانی فراوانی از سوی آمریکا و کشورهای عربی بر گروههای سیاسی در فلسطین برای پذیرش این معامله صورت پذیرفته است. «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در سخنانی در نشست گروه های فلسطینی در شهر غزه، موضع قاطع این گروه را علیه معامله قرن اعلام کرد و ضمن تاکید بر پایان دادن به تمامی شیوههای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی اعلام کرد: «این طرح در دو جهت فلسطینی و منطقه ای حرکت می کند و آمریکا از طریق آن درصدد ترسیم مجدد جغرافیای سیاسی منطقه و کشاندن کشورهای عربی به سمت عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی است» [21]. داوود شهاب، مسئول دفتر اطلاعرسانی جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز در گفتوگو با شبکه خبری المیادین ضمن تاکید بر آزادسازی کل مناطق اشغالی اظهار داشت: «معامله قرن غیرقابل قبول است و ما برای مقابله با این معامله تلاش میکنیم و هیچگونه وطن جایگزین را نخواهیم پذیرفت» [22]. مقاومت مردم فلسطین و گروههای سیاسی این کشور مهمترین راهکار برای عبور از این توطئه غربی-عبری-عربی است.
تشکیلات خودگردان به ریاست محمود عباس که سابقه همکاری و همسویی با رژیمهای عربی و مقامات آمریکایی را در پرونده سیاسی خود داشته از دیگر گروههایی است که علیه این طرح خطرناک موضعگیری کرده است. عباس طی سخنانی در نشست شورای مرکزی سازمان آزادیبخش فلسطین در رامالله اعلام کرد: «قدس و فلسطین فروشی و قابل سازش نیستند» [23]. برخلاف این اظهارات کلامی، شاهد اتخاذ مواضع دوگانه محمود عباس در قبال این توطئه خطرناک هستیم. چندی پیش بود که عباس پیشنهاد داد تا دیداری بدون قید و شرط با نتانیاهو در مسکو داشته باشد [24]. از این پیشنهاد معنایی جز موافقت ضمنی رئیس تشکیلات خودگردان با طرح معامله قرن برداشت نمیشود. هرچقدر زمان جلو میرود فشارهای سیاسی از سوی سران عربی بر محمود عباس برای پذیرفتن این معامله بیشتر میشود. چندی پیش روزنامه لبنانی الاخبار فاش کرد که ولی عهد سعودی به ابومازن پیشنهاد 10 میلیارد دلار برای پذیرش معامله قرن آمریکا داده است [25]. بدون شک تن دادن محمود عباس به چنین برنامهای و کوتاه آمدن در برابر فشارهای سیاسی، مسئولیت پیامدهای ننگین آن را متوجه او خواهد کرد.
راهپیمایی بازگشت
مهمترین حرکت مردمی که حکایت از مقاومت ملت فلسطین در برابر چشم دوزی به مرزهای این سرزمین مقدس دارد، راهپیمایی گسترده فلسطینیان است که از 30 مارس 2018 آغاز شد و در 15 می به اوج خود رسید [26].
تاکید بر آزادسازی سرزمینهای اشغالی، اعتراض به محاصره ظالمانه نوار غزه و مقابله با توطئه معامله قرن از مهمترین اهداف این راهپیمایی است. این حرکت مردمی آغازی بود بر پایان هرگونه توطئه که از خاطر محو کردن آرمان فلسطین را هدف قرار داده است.
واکنش فلسطینیها البته محدود به این اعتراضات نشد و به درگیریهای نظامی نیز کشیده شده است. در جدیدترین دوره از این تنشها، جنبش جهاد اسلامی و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حدود 700 موشک از نوار غزه به سمت سرزمینهای اشغالی شلیک کردند که در نتیجه آن 4 صهیونیست کشته شده و بیش از 200 نفر زخمی شدند [27]. در این عملیات آسیب پذیری گنبدهای آهنین بیش از گذشته خود را نشان داده است.
این پاسخ موشکی حکایت از موج تازهای از درگیریها در ابعاد نظامی دارد که در صورت هرگونه تعرض به خاک مردم فلسطین، هیچ تضمینی برای کشیده شدن آن به جنگی گسترده که محو اشغالگری را در پی دارد وجود نخواهد داشت.
سرانجام صلح عربی
معامله قرن یک بازی از پیش طراحی شده از سوی جبهه غربی-عبری-عربی است که غایت اصلی آن عادیسازی روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورها با رژیم غاصب صهیونیستی، به رسمیت شناختن این رژیم کودککش و در نهایت فراموشی آرمان قدس از طریق غصب سرزمین فلسطینیها است. کارنامه آمریکا و رژیم اسرائیل در عدم پایبندی به هرگونه توافق بینالمللی، بیانگر سرانجام این پروژه است. به عبارت دیگر معامله قرن، مقدمه اشغال سرزمینهای اسلامی به طرق گوناگون خواهد بود. تنها راه به نتیجه نرسیدن این توطئه، مقاومت مردم فلسطین در کنار گروههای سیاسی این کشور و تاکید آنها برای بازپسگیری تمامی سرزمینهای اشغالی است.
نویسنده: احمد رضا کریمی؛ کارشناس مسائل سیاسی
[1]. http://yon.ir/Gg38
[2]. http://yon.ir/WFHzV
[3]. http://yon.ir/WFHzV
[4]. http://yon.ir/QYsOx
[5]. http://yon.ir/1kMi8
[6]. http://yon.ir/gjtz2
[7]. http://yon.ir/AKY77
[8]. http://yon.ir/kGlBz
[9]. http://yon.ir/cmcqF
[10]. همان
[11]. http://yon.ir/Y7WWS
[12]. http://yon.ir/Up9Ii
[13]. http://yon.ir/jVxzc
[14]. http://yon.ir/eehBJ
[15]. http://yon.ir/FS5yr
[16]. http://yon.ir/c1mVk
[17]. http://yon.ir/itJIR
[18]. http://yon.ir/aEAJO
[19]. http://yon.ir/NmpOc
[20]. http://yon.ir/itJIR
[21]. http://yon.ir/p1jGk
[22]. http://yon.ir/llDy4
[23]. http://yon.ir/AV2CR
[24]. http://yon.ir/KgqKv
[25]. http://yon.ir/5f2ZT
[26]. http://yon.ir/IFU1h
[27]. http://yon.ir/640ey