دیدبان؛ صد سال پیش در 4 می 1919 دانشجویان چینی جنبشی را برای مبارزه با استعمار و عقب ماندگی آغاز کردند. آنها خواهان دور افکندن آموزههای کنفسیوسی و وارد کردن پویایی تمدن غرب شدند. آنها میگفتند که پیشرفت چین با پیشرفت علم و دموکراسی ممکن خواهد بود. اکنون به همت آن دانشجویان کشوری ساخته شده که بیش از هر زمانی به دنبال شکوهمندی ملی میگردد.
چین در سوم ژانویه سفینهای فضایی را در سمت تاریک ماه فرود آورد و اولین کشوری شد که با موفقیت چنین کاری را انجام داد. چین به آرمان علمی که در گذشته در این کشور مطرح شده بود، رسید اما گویا رهبران آن مانند قبل اعتقادی به لزوم همراهی دموکراسی و پیشرفت ندارند. حتی بیشتر از این، رییس جمهور این کشور شی جین پینگ بیشتر علاقه دارد که تحقیقات پیشرفته را تحت کنترل خود در بیاورد همانند حزب کمونیست که سعی کرده قدرت را در مهار خود داشته باشد. در این میان، بسیاری در غرب نگران هستند که در نزاع علمی پیش آمده میان چین و آمریکا، چین پیروز شود.
شکی نیست که رییس جمهور چین عزم راسخی برای تفوق علمی در جهان دارد. علم مدرن نیازمند پول، اراده و همکاری جمعی و نهادهای ثابتی برای پیشرفت است که حزب کمونیستی چین همگی اینها را داراست. این حزب میلیاردها دلار در لبههای علم و فناوری مانند ماده تاریک، کامپیوترهای کوانتومی سرمایهگذاری کرده و نهادهایی برای مطالعه مسائلی از روابط انسانی تا انرژی تجدید پذیر ایجاد کرده است. در تحقیقی که بیش از 17.2 میلیون مقاله را بررسی کرده است، مشخص شد که چینیها در 23 موضوع از 30 موضوع مهم، اول بودهاند. البته کیفیت تحقیقات آمریکاییها بیشتر بوده اما چین در حال پیشروی است به صورتی که 11 درصد از مقالههای تأثیرگذار متعلق به چینیها بوده است.
البته این پیشرفتها موجب نگرانی در حوزههای اقتدارگرایی شده است. نگرانی نسبت به حوزه ساخت سلاحهای جدید و حتی نگران کننده تر از آن، استفاده از علم برای افزایش سرکوب گری دولت. تاریخ نشان داده است که حکومتهای سرکوب گر زیادی برای سرکوب مردمشان از علم استفاده کردهاند. چین هماکنون از تکنیکهای هوش مصنوعی برای فشار بر مردمش استفاده میکند. برای مثال از فناوری شناسایی چهره برای رهگیری مردم استفاده میشود. جهان خارج باید از پیشرفت چین در ژنتیک، رباتهای هوشمند و... نیز بترسد.
به نظر میرسد ترس از قدرت چین معقول باشد. ابرقدرتی علمی که تمام قدرتش را برای منافع یک حزب استفاده میکند قطعاً ترسناک خواهد بود.
سؤال دیگر این است که وظیفه ما برای روشنتر شدن آینده علم و دموکراسی در چین چیست؟ پیش از این نیز شوروی سعی کرده بود با ایزوله کردن دانشمندانش و البته اعطای حقوق و مزیتهای زیاد به آنها، اهداف جامعه علمی خود را جدا از جامعه جهانی پیش ببرد که البته در نهایت نیز موفق نشد. عدهای اعتقاد دارند در مسأله علوم نباید با چینیها همکاری کنیم تا آنها نیز پیشرفت نکنند اما این کار سبب بدتر شدن شرایط خواهد شد. به جای این، به نظر میرسد همکاری با دانشمندان چینی باعث شفافتر شدن و مسؤولیتپذیرتر شدن دانشمندان و پروژههای آنها خواهد شد.
اکنون رییس جمهور چین با انتخابی سختتر روبهرو است: به قیمت عقب ماندگی، دانشمندان چینی را از جهان جدا کند یا به دانشمندانش آزادی مورد نیازشان را بدهد و خطر دموکراسی را بپذیرد.