به گزارش دیدبان به نقل از رسای اندیشه، همزمان با رحلت نایب چهارم، غیبت کبرای امام زمان (عج) نیز آغاز شد و رهبری سیاسی و هدایت جامعه اسلامی و شیعی به طور رسمی و کامل در اختیار فقهای جامع الشرایط قرار گرفت. همانطور که گفته شد، زمینههای این کار اساسی از سال ها قبل توسط ائمه اطهار پی ریزی شده بود.
وقتی یکی از محدثان به نام اسحق بن یعقوب به وسیله نایب دوم سؤالاتی را در این باره از ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عج) میپرسد، آن حضرت با دست خط مبارک خود، وظیفه مردم در عصر غیبت کبری را مشخص میکند و آنان را به فقهای عظام و راویان حدیث ارجاع میدهد و میفرماید: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم» (وسایل الشیعه،ج18،ص 101)
در این عصر وقتی اولین حکومت شیعی، یعنی آل بویه در مناطقی از ایران و عراق استقرار یافت، بعضی از این بزرگان مانند شیخ صدوق و صاحب بن عباد با نفوذ در تار و پود این حکومت، نقش تاریخی خویش را بیش از پیش در عرصههای سیاسی و اجتماعی به قضاوت تاریخ و نسلهای آینده گذاشتند. (تبارنامه حوزه و روحانیت، ص 170)
از نیمه دوم قرن چهارم که با تسلط سلسله شیعی مذهب آل بویه در بغداد، فضای فکری و اجتماعی مناسبتری پیش آمد، آن جا پایگاه اصلی نهاد روحانیت شد و از این زمان به بعد، با حضور فقیهان و دانشمندانی هم چون شیخ مفید، سیدرضی، سیدمرتضی و شیخ طوسی، تشکیلات روحانیت و علما به صورت شبه سازمان پاگرفت. این تشکیلات که در ابتدا مرکز اصلیاش حوزه بغداد بود، حدود نیمه قرن پنجم به سبب شرایط سیاسی ـ اجتماعی، از بغداد به نجف منتقل شد.
البته جامعه شیعی که یکی از اقلیتهای موجود جامعه آن روز بود، میبایست برای تداوم و به دست آوردن جایگاه مشخصی برای خود، تلاشهای مورد نیاز را انجام دهد و این کار امکان پذیر نبود، جز با فعالیتهای عالمان دینی و آنانی که با اصول و مبانی این مذهب آشنایی کامل داشتند. بدین سان، با فعالیتهای بزرگانی امثال کلینی و شیخ صدوق، آموزش و آماده سازی نیروهای دینی و علمی، و نیز جمعآوری احادیث و روایات معتبر امامان معصوم و تألیف آثاری ارزشمند، بنیانهای مذهبی شیعه استحکام یافت و با تلاش های بعدی عالمان دینی و چهرههای برجسته مرکز علمی شیعه، شیعیان در زمینههای رهبری و مرجعیت، فتوا، آموزش معارف دینی و دیگر علوم متداول آن روز، از مرکزیت واحدی برخوردار شدند که منبع تغذیه فقهی و کلامیشان بغداد بود.
مرحوم کلینی و صدوق با توجه به ساختارهای فرهنگی و سیاسی آن سامان، عمده تلاش خود را صرف جمعآوری احادیث و تدوین آنها نمودند تا مبانی اساسی شیعه را از حرکتهای تهدیدآمیز در قسمتهای روایی و منابع فقهی مصون دارند.
پس از عصر کلینی و صدوق، با پدید آمدن فرصت مناسب برای عالمان شیعی در راه حضور بیشتر در عرصههای اجتماعی و علمی، و با توجه به نیازهای جامعه شیعی، به طور طبیعی و به مرور زمان، یک شبکه ارتباطی میان اعضای جامعه شیعی تحت مرکزیت واحدی پدید آمد تا اعضای آن بتوانند نیازهای فردی و اجتماعیشان را از این راه تأمین کنند. (مقالات فارسی کنگره جهانی شیخ مفید، ش74)
این شبکه ارتباطی را «سازمان روحانیت شیعه» مینامند، در عین حال میتوان آغاز فعالیتها را به صورت سازمانی و شکل یافتهتر، یک حرکت جدی و واکنش اجتماعی در برابر شرایط و ساختار فرهنگی آن زمان دانست که محدثان و عالمان دینی انجام دادند. این حرکت، در قرن چهارم هجری ریشه دارد که با توجه به ساختار فرهنگی جامعه و آرایش مذاهب در آن عصر، زمینههای اولیهاش با تلاشهای علمی و مذهبی افرادی امثال کلینی و صدوق پدید آمد، اما شکل گیری و پایهریزی اساسی آن را به صورت مشخصتر، از زمان حضور شیخ مفید در مجامع علمی و مراکز آموزشی باید جست و جو نمود.
شیخ مفید در حالی پا به عرصههای علمی و اجتماعی گذاشت که شهر بغداد از مراکز مهم علمی و در بردارنده مذاهب و گرایشهای متفاوت بود. وی پس از فراگیری فقه، اصول و کلام، در مناظرات و محافل علمی شرکت نمود؛ جایی که تا آن زمان عالمان شیعه بدان راه نداشتند. او در چنین محافلی به نمایندگی از تفکرشیعه، چنان مهارتی از خود نشان داد که علمای عامه به مقام علمی او اعتراف نمودند. از خطیب بغدادی، تاریخ نگار معروف و هم عصر شیخ مفید نقل شده که شیخ مفید در مناظرهها چنان توانایی علمی داشت که اگر میخواست، میتوانست ثابت کند که ستون چوبی از طلاست. (مفاخر اسلام، ج 3،ص 249)
توانایی و شهرت عملی او موجب شد که هر اهل دانش غیر متعصبی، مقام او را تکریم نموده، از او به احترام یاد نماید؛ از آن جمله به نقل از علمای عامه، عضد الدوله دیلمی، حاکم وقت بغداد است که خود اهل دانش بود و شیخ مفید را بزرگ میداشت و از او ستایش می کرد. ( همان، ص 248)
بر این اساس، از نیمه دوم قرن چهارم، شیعیان و عالمان شیعی جایگاه اجتماعیشان را بازیافته و مرکزیت حوزه علمیه شیعه، با مدیریت و مرجعیت شیخ مفید به وجود آمد و هویت فکری شیعه تثبیت گردید. وی با متمرکز کردن مرکز آموزشی و درسی در بغداد و تألیف آثار ارزشمندی در زمینههای فقه، کلام، اصول، حدیث و تربیت شاگردان بسیار، پایههای حوزه علمیه شیعه و سازمان روحانیت شیعه را بنیان نهاد که این حرکت مبارک، با تلاشهای بعدی سید مرتضی و شیخ طوسی، بالندگی بیشتری یافت. (مقالات فارسی کنگره شیخ مفید، ش74)
سازمان روحانیت شیعه پس از شیخ مفید به مدت 23 سال توسط برجستهترین شاگردش، یعنی سید مرتضی اداره شد. سید با امکاناتی که در اختیار داشت، با تأسیس مرکزی به نام «دارالعلم» در بغداد، حوزه درسی را به آنجا منتقل کرد. در این دوره، هم بر امکانات حوزه و تشکیلات دینی و هم بر نقشهای اجتماعی آن افزوده شد. در قسمت افزایش امکانات حوزه، تأسیس کتاب خانه ای با هشتصد هزار جلد کتاب، پرداخت حقوق ماهیانه به شاگردان و اختصاص یافتن مکانی به عنوان خوابگاه طلاب، از جمله موارد قابل توجه است. (مقالات تاریخی، دفتر چهارم، ص 67)
سازمان روحانیت شیعه که با گذشت زمان، جایگاه مشخصتری پیدا میکرد، پس از سیدمرتضی با فعالیتهای علمی شیخ طوسی با تواناییهای علمی که داشت، بر رشد و شکوفایی حوزه روحانیت افزود و نوآوری مهمی در فقه، اصول و کلام پدید آورد. وی پس از در گذشت سیدمرتضی در سال 436، به مدت دوازده سال در بغداد عهدهدار کرسی تدریس و سرپرستی حوزه و پیشوایی جهان تشیع بود. زعامت و رهبری شیخ طوسی در بغداد، با افول اقتدار سیاسی خاندان آل بویه هم زمان بود.
از این رو، اختلافات و رقابت ها میان اهل سنت و شیعیان در بغداد، به پدید آمدن دو حزب سیاسی به رهبری حاکمان آل بویه و ترکان سلجوقی در میان مردم انجامید که سرانجام به درگیریهای خونین بین شیعیان و اهل سنت تبدیل شد. این اختلافات و درگیریها، در نهایت به سقوط حاکمیت آل بویه و تسلط سلجوقیان بر بغداد و رسیدن آنان به قدرت سیاسی خاتمه پذیرفت. شیخ بر اثر فشارها و اختناقی که پیش آمد، ناخواسته بغداد را به مقصد نجف اشرف ترک گفت و سرانجام حوزه علمیه شیعه، از بغداد به نجف منتقل گردید و نخستین حوزه مستقل شیعه در آن جا تأسیس شد. پس از وی، سرپرست مرکز علمی نجف به فرزند و شاگرد برجستهاش ابو علی و دیگر شاگردانش منتقل شد. (موسوعه طبقات الفقهاء، ج 2،ص 277)
سرانجام سلجوقیان با حملات پیوسته خوارزمیان از بین رفتند. جهان اسلام در این مرحله از تاریخ با حاکمیت قومی غیرمسلمان مواجه شد. در حملههای مغولان، سنی و شیعه هر دو به قتل میرسیدند؛ چنانچه در فتح بغداد رخ داد. ولی با درایت عالمان اسلامی خصوصاً علمای تشیّع، رفته رفته این موجودات سرکش، رام شدند و با پذیرش اسلام و در بعضی مواقع تشیّع، فرصتی پیش آمد که شیعیان توانستند از خود بروز و ظهوری نشان بدهند. فقه شیعی در این دوره رونقی به سزا یافت و کلام تشیّع از رشد چشمگیری برخوردار شد. خصوصاً اواخر دولت مغولان را میتوان دوره نفوذ تشیّع در دستگاه حکومتی دانست. به دلیل آزادی تشیّع زمینههای پذیرش تشیّع در مردم ایران پدیدار شد. از جمله عالمان این دوره میتوان به افراد زیر اشاره کرد:
محقق حلی، علامه حلی، فخرالمحققین فرزند علامه حلی، شهید اول، فاضل مقداد و ... (جعفر سبحانی، پیشین، ج 6، صص 225 ـ 227)
ادامه دارد...