وزیر دفاع گفته است: ما نمیپذیریم اینگونه بیان شود که این افراد (سردار احمد متوسلیان و ۳ دیپلمات ایرانی در لبنان) گروگان گرفته نشدهاند و یا به شهادت رسیدهاند.
فرمانده تخریب لشکر 27 محمدرسولالله گفت: در عمیلات الی بیتالمقدس واقعا صادر کردن فرمان آغاز عملیات برای فرماندهگردان ها سخت بود؛ چراکه با کمبود امکانات شدید مواجه بودیم به طوری که خیلی از بچه ها حتی اسلحه نداشتند.
سردار خسروی نژاد، همرزم جاوید الاثر متوسلیان از ابراز علاقههای مردم کرد به حاج احمد میگوید. او درباره ابراز علاقه یکی از آنها میگوید: وقتی عکس حاج احمد را دید، آن را بوسید و به چشمانس مالید و گفت: «ای برادر احمد مایه!»...
حاج احمد متوسلیان، فرمانده تیپ محمد رسول الله(ص) و همراهان وی در ۱۴ تیر ماه سال ۱۳۶۱ در لبنان، توسط مزدوران فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی به گروکان گرفته شدند.
مرحوم کفعمى روایت کرده در هر روز، دو ساعت پس از وقت فضیلت نماز عصر ، ساعت مخصوص امام جواد علیه السلام است ، و توسل به آن حضرت در آن ساعت و خواندن دعا، بسیار شایسته مى باشد.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگفت: غالب مردم نمیدانند توسل به اهل بیت(ع) برای چیست؟ آنها برای رفع مشکلات و گرفتاریهای زندگی به اهل بیت متوسل میشوند، در صورتی که ما برای طیکردن مراحل توحید و خداشناسی باید درب خانه اهلبیت(ع) برویم.
14 تیر سال 61 روزی بود که حاج احمد جبهه های جنوب ، کاک احمد جبهه های غرب و فاتح خرمشهر توسط صهیونیست ها ربوده شد و پس از گذشت سی و دو سال هنوز خبری از فرمانده مقتدر تیپ 27 محمد رسول الله(ص) نیست .
رزمنده، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس گفت:مدتها حرف زدن از حاج احمد ممنوع و به عنوان خط قرمز تلقی میشد. میگفتند اینها دیپلمات بودند و رفتند اسیر شدند و الان هم دنبال این هستند که اینها را آزاد کنند.
چهار روز لبنان ماندیم تا اینکه حضرت امام گفتند: «راه قدس از کربلا میگذرد، برگردید.» قرار شد ما به تهران بیاییم، اما حاجاحمد به همراه 3 تن از بچهها به بیروت رفت و دیگر هیچ وقت برنگشت.»
احمد ادامه داد: امشب 1360/4/30 مصادف با نوزدهم ماه مبارک رمضان و شب قدره. شما باید افتخار کنید که برای اولین بار در تاریخ جنگ تحمیلی، میله های مرزی رورد می کنین و قدم به خاک عراق می ذارین. بعد از این عملیات، به شهر بیاره عراق مسلط می شین و راه های مواصلاتی بقیه شهرها رو زیر دید خودتون می گیرین.
در پایان سخنانش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت: خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن مانده. خدایا! اگر بنا بر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!