دیدبان

رونمایی از تاکتیک آمریکا در قبال سوریه

رونمایی از تاکتیک آمریکا در قبال سوریه

  از 16 مارس 2011 که تحولات سوريه به صورت جدي آغاز شده است و درگيري‌هاي داخلي اين کشور گاه به خشونت‌ها خون‌بار کشيده است بيش از يکسال مي‌گذرد. در اين مدت يکي از سوالاتي که ذهن بسياري از ايرانيان و نيز جهانيان را به خود معطوف کرده است اين است که موضع جمهوري اسلامي ايران در اين تحولات چيست؟ به عبارت ديگر در حالي که جمهوري اسلامي ايران در ديگر تحولاتي که در منطقه رخ مي‌دهد با جديت هرچه تمامتر و با ارائه الگوي «بيداري اسلامي» حضور پيدا کرده است و با حمايت جدي از اين تحولات آن‌ها را گام‌هايي لازم در جهت اصلاح اوضاع منطقه مي‌داند، چرا در موضوع سوريه سياست جمهوري اسلامي ايران کاملا متفاوت و به نوعي در جهت عکس اين بوده است؟ چرا جمهوري اسلامي ايران در حمايت از بيداري اسلامي در بحرين، يمن،‌ مصر، ليبي، تونس و حتي برخي کشورهاي ديگر که تحولات در آنها به تندي و جديت اين کشورها نرسيده است فعال است، اما در سوريه اقدامي کاملا متفاوت و در مخالفت با اين تحولات انجام مي‌دهد؟ به بيان صريح‌تر، چرا جمهوري اسلامي ايران تحولات همه اين کشورها را بيداري اسلامي مي‌داند و از آنها حمايت مي‌کند اما آنچه در سوريه مي‌گذرد را بيداري اسلامي نمي‌داند و از آن حمايت نمي‌کند و حتي در برابر آن موضع مي‌گيرد؟ اين سوالي است که متن حاضر بر آن است که به اختصار هر چه تمامتر به آن بپردازد.

ملاک‌ها و معيارهاي جمهوري اسلامي
به نظر مي‌رسد که جمهوري اسلامي ايران به نحوي کاملا مشخص بر اساس 5 ملاک زير به حمايت يا مخالفت با جريان‌هاي سياسي و اجتماعي دست مي‌زند. به عبارت بهتر ارزش‌هاي بنيادين نظام جمهوري اسلامي را مي‌توان در تقليلي که متناسب با متن حاضر باشد به 5 شاخصه اصلي زير تقسيم کرد. اين پنج شاخصه عبارتند از: اسلام‌گرايي، مردمي بودن، استقلال، استکبار ستيزي، اسرائيل ستيزي. اصولا نظام جمهوري اسلامي ايران نيز خود را نظامي مي‌داند که مبناي و ملاک‌هاي اصلي حرکت و دوامش بر همين 5 شاخصه استوار است. جمهوري اسلامي خود را نظامي اسلامي، مردمي، مستقل، ضد استکباري و ضد صهيونيستي مي‌خواهد و در اين جهت نيز حرکت مي‌کند. (شايان ذکر است که در حيطه داخلي نيز مي‌توان اين ملاک‌ها را با اندکي تغيير و متناسب‌سازي، ملاک‌هاي ارزيابي جريان‌هاي سياسي در داخل نظام جمهوري اسلامي دانست، که بحث از آن مجال ديگري را مي‌طلبد)
برداشت رهبران جمهوري اسلامي و سياست‌گذاران دخيل در جهت گيري کلان جمهوري اسلامي آن است که تحولاتي که در ديگر کشورهاي منطقه در جريان است در مجموع به تقويت اين 5 شاخصه مي‌انجامد. به عنوان مثال از منظر رهبران جمهوري اسلامي و سياست‌گذاران آن تحولات مصر، يک بيداري اسلامي است،‌ چرا که در مجموع آنچه در مصر مي‌گذرد مي‌تواند باعث ‌شود که نظامي اسلام‌گرا، مردمي،‌ مستقل، ضد استکباري و ضدصهيونيستي در اين کشور بر سر کار آيد و يا به نحو حداقلي، نظامي بر سر کار آيد که در اين زمينه از نظام سابق به رهبري حسني مبارک به مراتب بهتر باشد. از اين جهت با ملاک قرار دادن اين 5 معيار است که مي‌توان بررسي نمود که يک جريان سياسي يا اجتماعي و يک تحول سياسي و حکومتي از منظر رهبران جمهوري اسلامي ايران مثبت تلقي مي‌شود يا خير. در مورد ليبي، بحرين، يمن، تونس و ... نيز همين تحليل و همين نگاه باعث شده است که نظام جمهوري اسلامي اين تحولات را يک بيداري اسلامي ارزيابي کند و در بالاترين سطوح خود به حمايت از اين تحولات وارد شود.
تطبيق اين 5 ملاک بر سوريه
نظام کنوني سوريه به لحاظ اين 5 ملاک وضعيت مطلوب و قابل قبولي ندارد. سوريه کشوري با نزديک به 21 ميليون نفر جمعيت است که از نژادها و قوميت‌ها و اديان و مذاهب مختلف شکل‌گرفته‌اند. اکثريت قومي مردم اين کشور عرب (نزديک به 85 درصد) و اکثر مذهبي مردم اين کشور مسلمانان سني مذهب (نزديک به 70 درصد) هستند. حکومت سوريه حکومتي اسلامي يا اسلام‌گرا محسوب نمي‌شود. بلکه حکومتي است سکولار مانند که به لحاظ ايدئولوژيک وابسته به يک جريان خاص در حزب بعث است و سابقه چپ‌گرايي در آن پررنگ است. اما حکومت سوريه از حکومت‌هاي ضد اسلامي و سرکوب کننده گرايش‌هاي اسلامي نيز محسوب نمي‌شود. به عنوان مثال در اين حکومت حرکتهايي مانند ممنوعيت حجاب در دانشگاه‌ها (که در ترکيه رايج است) ديده نمي‌شود. بنابراين حکومت سوريه در اولين ملاک مورد نظر جمهوري اسلامي ايران نمره بالايي دريافت نمي‌کند و حکومتي مطلوب و مورد نظر حاکمان و رهبران و سياست‌گذاران ايراني محسوب نمي‌شود. 
حکومت سوريه حکومتي اسلامي يا اسلام‌گرا محسوب نمي‌شود. بلکه حکومتي است سکولار مانند که به لحاظ ايدئولوژيک وابسته به يک جريان خاص در حزب بعث است و سابقه چپ‌گرايي در آن پررنگ است. اما حکومت سوريه از حکومت‌هاي ضد اسلامي و سرکوب کننده گرايش‌هاي اسلامي نيز محسوب نمي‌شود.
در ملاک دوم که مردمي بودن است نيز حکومت سوريه حکومتي مردمي و برآمده از آراء و اعتقادات مردم و با پشتيباني کامل مردمي محسوب نمي‌شود. حکومت سوريه حکومتي است که با قدرت نظامي و فعاليت‌هاي شبه‌کودتايي حزب بعث و بعدها شخص حافظ اسد ايجاد و حفظ و تقويت شده است. از اين رو نمي‌توان حکومت سوريه را نظامي مردمي و مردم‌سالار دانست،‌ هر چند در آن ظاهر حکومت، جمهوري و مبتني بر قانون اساسي و انتخابات‌هاي عمومي باشد. اما بايد اذعان داشت که حکومت سوريه حکومتي ضد مردمي نيز نيست. به عبارت بهتر اگر چه اين حکومت مردم‌سالار نبوده است اما قدرت نظامي و فعاليت‌هاي کودتايي و شبه کودتايي آن نيز عليه مردم به کار گرفته نشده است بلکه براي خارج کردن قدرتهاي خارجي مانند فرانسه و انگليس به کار گرفته شده است (و نيز تفاوتي مبنايي با حکومت‌هايي مانند عربستان دارد که به صورت خانداني موروثي و بدون هيچ قانون و ملاکي اداره مي‌شوند). در مجموع حکومت سوريه در اين ملاک نيز نمره بالايي از منظر جمهوري اسلامي ايران دريافت نمي‌کند. شايان ذکر است که قانون اساسي جديد سوريه و تحولاتي که در آن پديد آمده است که مورد حمايت جمهوري اسلامي ايران نيز هست، حرکتي در جهت مردمي‌تر شدن اين حکومت است.
در ملاک سوم که استقلال باشد،‌ حکومت سوريه به وضوح از غالب حکومت‌هاي منطقه به خصوص هم‌پالکي‌هاي عربش برتر است. حکومت سوريه حکومتي مستقل و غير وابسته است. اين حکومت هر چند در گذشته گرايش‌هاي چپ داشته است اما به دلايل گوناگون از جمله افول مارکسيسم، از استقلال خوب و قابل قبولي برخوردار است. (اصولا مقايسه سوريه با کشورهايي مانند مصر دوران مبارک، يا عربستان کنوني در اين ملاک ممکن نيست. در حالي که مصر و عربستان حکومت‌هايي شبه _ دست نشانده و کاملا وابسته داشتند و دارند،‌ سوريه از حکومتي برخوردار است که استقلال قابل قبولي دارد.) اين حکومت در عرصه‌هاي مختلف نشان داده است که در برابر فشارهاي بين‌المللي نظام سلطه نيز مي‌ايستد و استقلال خود را حفظ مي‌کند. به عنوان مثالي در اين زمينه مي‌توان به موضع سوريه در حمايت از جمهوري اسلامي ايران در جنگ 8 ساله بعث عراق عليه ايران اشاره کرد و يا به موضع حمايتي سوريه از جريان‌هاي مقاومت در منطقه. (در اين زمينه نيز حکومت سوريه بسيار برتر از حکومت ترکيه است که در چارچوب منافع غرب و خصوصا اتحاديه اروپا در منطقه فعاليت مي‌کند) بنابراين سوريه در اين ملاک از جمهوري اسلامي ايران نمره خوب و قابل قبولي دريافت مي‌کند.
 ملاک چهارم که استکبار ستيزي و مقابله با جريان‌هاي حاکم بر نظام سلطه باشد نيز هر چند سوريه به طور کامل و مطلوب چنين نيست، اما در حد خود و خصوصا در مقايسه با ديگر کشورهاي منطقه نمره قابل قبولي دريافت مي‌کند. حکومت سوريه به نسبت حکومت‌هايي مانند عربستان و حتي ترکيه در اين زمينه حکومتي قابل قبول و در برابر نظام سلطه است که با اهداف و ارزش‌هاي جمهوري اسلامي ايران سازگاري نسبي دارد.
ملاک پنجم که مبارزه با صهيونيسم باشد، از شاخصه‌هاي قوي نظام سوري است. اين جمله مشهور حافظ اسد در زماني که هنوز قدرت کامل را در سوريه به دست نياورده بود (و توجه شود که پيش از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بيان شده است) نماد حرکت سوريه در قبال رژيم صهيونيستي است: ما هرگز صلح با اسرائيل را نمي‌پذيريم و به آن هم دعوت نمي‌کنيم. ما اين سرزمين را با خون رنگين مي‌کنيم و غاصبان را به دريا خواهيم ريخت (حافظ اسد، 24 مي 1966)
واضح است که طرح‌هاي آمريکايي و اسرائيلي در باب تحولات سوريه به دنبال اسلامي‌تر کردن حکومت اين کشور نباشد اما در مورد ملاک مردمي بودن نيز به نظر نمي‌رسد که آمريکا و اسرائيل دغدغه‌اي در اين جهت داشته باشند.
 
الگوي آمريکايي براي سوريه
چنان که ذکر شد اگر چه دولت سوريه دولتي نيست که شايستگي کامل داشته باشد و بدون عيب و نقص باشد؛ اما به نظر مي‌رسد که طرح‌هاي آمريکايي و اسرائيلي در مورد دولت سوريه (که در تحولات اين کشور و از سوي معارضين حکومت سوريه مبناي کار قرار داده شده است) به دنبال بهبود وضعيت اين دولت در 5 شاخصه ذکر شده نيست. واضح است که طرح‌هاي آمريکايي و اسرائيلي در باب تحولات سوريه به دنبال اسلامي‌تر کردن حکومت اين کشور نباشد اما در مورد ملاک مردمي بودن نيز به نظر نمي‌رسد که آمريکا و اسرائيل دغدغه‌اي در اين جهت داشته باشند. چرا که سابقه حمايت جدي آنها از حکومت‌ مبارک در مصر و حکومت عربستان در حال حاضر و حکومت بحرين کنوني نشان از آن دارد که براي آمريکا و در طرح‌هاي اين کشور مساله اصلي مردمي بودن حکومت‌ها نيست.
از اين رو به نظر مي‌رسد که تلاش‌هاي معارضان دولت سوريه نه تنها به بهتر شدن وضع سوريه در ملاک‌هاي اسلامي بودن و مردمي بودن منجر نشود بلکه در ملاک‌هاي بعدي يعني استقلال و استکبارستيزي و اسرائيل ستيزي نيز وضع مطلوب و مورد نظر جمهوري اسلامي را به دنبال نخواهد داشت. بر اين مبنا کاملا روشن و واضح است که چرا جمهوري اسلامي ايران تحولات سوريه را حرکتي از سنخ بيداري اسلامي نمي‌داند و حاضر به حمايت از آن نيست. 
الگوي جمهوري اسلامي براي سوريه
اگر بخواهيم بي‌پرده و صريح الگوي مورد نظر جمهوري اسلامي ايران را براي سوريه مطرح کنيم، بايد گفت که جمهوري اسلامي ايران خواهان نوعي مردم‌سالاري بومي‌شده در سوريه است. جمهوري اسلامي ايران مي‌خواهد که تحولات سوريه به سمتي سوق يابد که ضمن حفظ و تقويت نقاط قوت اين حکومت (ملاک‌هاي: استقلال، استکبار ستيزي و اسرائيل ستيزي) نقاط ضعف آن (ملاک‌هاي اسلام‌گرايي و مردمي بودن) برطرف شود. از اين روست که جمهوري اسلامي ايران در طرحي حساب‌شده ضمن تاکيد بر ضرورت اصلاحات اسلامي و مردمي در سوريه و تلاش براي همدلي هرچه بيشتر بين دولت سوريه و مردم اين کشور با هر طرحي که به دنبال سرنگوني دولت سوريه و بر سر کارآوردن دولتي هماهنگ با آمريکا و اسرائيل باشد مخالفت خواهد کرد. به عبارت بهتر حرکت و سياست جمهوري اسلامي ايران اين پيام صريح و قابل دفاع را دارد که بايد به حکومت سوريه کمک کرد که ضمن حفظ روحيه مبارزه با اسرائيل و ايستادن در برابر طرح‌هاي آمريکا در منطقه، رابطه خويش را بر اساس مباني اسلامي با مردم خويش تقويت سازد. پس جمهوري اسلامي به صراحت اعلام مي‌کند که خواهان بر طرف شدن مشکلات حکومت سوريه و اصلاح آن است. حکومت سوريه بايد به آهستگي و به نحوي که آرامش وامنيت در اين کشور به هم نخورد به سمت اسلامي شدن و مردمي‌تر شدن حرکت کند. حکومت اين کشور بايد به سمت مردم‌سالاري ديني برده شود و مشخص است که اين حرف جمهوري اسلامي حرفي کاملا هماهنگ با ديگر سياست‌هاي نظام جمهوري اسلامي است و از اين رو نمي‌توان آن را در تعارض با سياست حمايت از بيداري اسلامي در منطقه دانست. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب در ديدار اخير خود با نخست وزير ترکيه در خصوص اوضاع سوريه با اشاره به اينکه جمهوري اسلامي ايران قوياً با هر طرحي که آمريکاييها در ارتباط با مسايل سوريه مبدع آن باشند مخالف است، خاطر نشان کردند: جمهوري اسلامي ايران از سوريه به دليل حمايت از خط مقاومت در برابر رژيم صهيونيستي دفاع خواهد کرد و با هر گونه دخالت نيروهاي خارجي در امور داخلي سوريه به شدت مخالف است. ايشان تاکيد کردند: ما از اصلاحات در سوريه همواره حمايت مي کنيم و اصلاحاتي که در سوريه شروع  شده، بايد ادامه يابد.