جريانشناسي در زمينههاي مختلف تقنيني، امنيتي، فرهنگي و... به کار ميآيد. مثلا براي وضع قوانين عليه ضد فرهنگها در مجلس، يا تصميم سازي براي نهادهاي امنيتي در برابر اين قبيل جريانهاي فکري نياز به جريانشناسي است. نمونه آن را ميتوان در وقايع چند سال گذشته هم مشاهده کرد. مثلا فرقهاي در کشور وجود دارد که جمعيت آن اندکند و فعاليت يا حامي زيادي هم ندارند. ولي به خاطر مقابله نادرست با آنها، ناگهان در جايگاه مظلوميت قرار ميگيرند و طرفدار پيدا ميکنند و به جريان حداکثري تبديل ميشوند. اما در طرف مقابل، جريان تصوف فرقهاي وجود دارد که بسيار هم فعال است ولي زيرکانه عمل ميکند. هيچ کس هم به آن توجه نميکند.
در هر حرکت فرهنگي، امنيتي يا سياسي، حتما بايد جريانشناسي انجام شود تا معلوم شود که چطور بايد با آن تعامل نمود و آن را تاييد يا رد کرد. حتي بعضي جريانها را نميتوان حذف کرد، اما ميتوان آن را مديريت يا کنترل نمود و از آن به نفع نظام سود برد. اما اگر جريانها را درست مديريت نکنيم، تصميمات خام و ناپختهاي گرفته خواهدشد.