دیدبان

«داستان سیستان» به چاپ بیست و پنجم رسید

«داستان سیستان» به چاپ بیست و پنجم رسید

به گزارش دیدبان به نقل از تسنیم ، «داستان سیستان» روایت رضا امیرخانی از سفر معظم رهبر انقلاب به استان سیستان و بلوچستان است که با نگاهی جدید و با زبانی شیرین و زیبا نوشته شده است. این کتاب توسط مؤسسه انتشارات قدیانی برای بیست و پنجمین‌بار بازچاپ و روانه بازار کتاب شده است.

رهبر معظم انقلاب در اسفند 1381 سفری به استان سیستان و بلوچستان داشتند. اهمیت این سفر در آن شرایط خاص سیاسی که تنها مدت کمی بعد از جنگ افغانستان و شکست طالبان صورت می‌گرفت، به حدی بود که نه تنها رسانه‌های داخلی که همه‌ی خبرگزاری‌های جهانی هم به گزارش اخبار این سفر پرداختند.

کتاب داستان همراهی 10 روزه‌ رضا امیرخانی با تیم همراه رهبر انقلاب در سفر سال 81 ایشان به سیستان و بلوچستان است. امیرخانی که در این کتاب هم با استفاده از تسلطش بر زبان فارسی و البته حس طنز توانسته سفرنامه‌ای خواندنی به دست بدهد که در آن چهره‌های آشنای بسیاری حضور دارند: از خبرنگاران تلویزیونی تا مسئولان مختلف.

در بخش‌هایی از این اثر می‌‌خوانیم: «به هر زحمتی که بود در هتل مستقر شدیم. اثاث‌ها را جابه‌جا کردیم و چند نفری رفتیم تا شهر را ببینیم. زاهدان را ... مطابق معمول سنت ایرانی، همه مثل شب‌های امتحان، سخت مشغول بودند. تبلیغات به دو دسته‌ی کاملاً متمایز تقسیم می‌شد. تبلیغات دولتی و تبلیغات غیردولتی... در تبلیغات دولتی معمولاً اسم سازمان یا وزارت یا اداره‌ی دولتی بزرگ‌تر بود از جمله‌ای که روی تراکت نوشته بودند. جمله‌ها هم همان جمله‌های کلیشه‌ای بودند که همه‌جا می‌نوشتند. «تشریف‌فرمایی مقام معظم رهبری را خوش آمد می‌گوییم. مدیران، مسوولان و کارمندان معاونت اداره‌ی کل وزارت فلان و به‌همان.» اما در تبلیغات مردمی کلی عناصر خلاق می‌‌دیدی... طایفه‌ها- شاید کمی هم رقابتی- جا به جا چادر زده بودند. مردم را با چای پذیرایی می‌کردند. رقابت واقعی قبایل با هم عناصر خلاقی را در طراحی چادرها فراهم آورده بود. دسته به دسته عناصر زندگی عشایری‌شان را آورده بودند. از قوری سفالی روی منقل زغالی بگیر، تا شتر جماز با جهاز... طایفه‌ها در مسیر استقبال یعنی از خروجی فرودگاه تا ورودی استادیوم در هر میدانی سیاه چادری علم کرده بودند... این رقابت دوست داشتنی بود، کاملاً خلاف رقابت در تبلیغات دولتی! اولین طایفه که در میدانی در نزدیکی فرودگاه چادرش را علم کرد، بلافاصله طوایف دیگر به سرعت شروع کردند به چادر زدن.

از همه چیز جالب‌تر عکس رهبر بود. عکس‌ها در تبلیغات دولتی همان عکس‌هایی بود که بارها از رسانه‌ها دیده بودیم. اما مردم معلوم نیست از کجا، عکسی را به دست آورده بودند از رهبر در دوران ریاست جمهوری و سفرش به ایران شهر که در آن ملبس به پیراهن سپید بلوچی بود...»

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟