دیدبان

چگونگی جریان‌شناسی (2)

چگونگی جریان‌شناسی (2)

دیدبان :

رویکردهای جریان ­شناسی:[1]

1. توصیف: گاهی مراد از شناخت یک موضوع، تنها توصیف آن است. توصیف یعنی بیان ویژگی­ ها و همانندی ­های موضوع مورد مطالعه با دیگر امور است. همچنین بیان سادة سرگذشت و تاریخ موضوع نیز توصیف خوانده می ­شود. وظیفة پژوهشگر تنها این است که آن چرا که می­ یابد، ثبت کند. این مرتبه از شناخت ساده ­ترین نوع شناخت است.

2. تبیین: در موضوعات علمی (علم به معنای science) دانشمندان چیزی فراتر از وصف و بیان ویژگی­ ها می­ جویند. دانشمندان علوم طبیعی -به گفتة فیلسوفان علم- خواهان تبیین هستند. در تبیین به بررسی چرایی، علت و رابطة موضوع مطالعه با دیگر موضوعات پرداخته می ­شود. در تبیین، باید دست ­کم دو کار اساسی صورت گیرد:

نخست، یافتن دلیل وقوع حادثه یا موضوع مورد مطالعه؛

دوم، بازشناخت ارتباط گزارة مورد بررسی با دیگر رویدادها؛

در تبیین، باید دست ­کم دو کار اساسی صورت گیرد: نخست، یافتن دلیل وقوع حادثه یا موضوع مورد مطالعه؛ دوم، بازشناخت ارتباط گزارة مورد بررسی با دیگر رویدادها؛

3. تفهیم و تفسیر: در رویکرد تفسیری، ما با موضوع، پیوند درونی برقرار کرده و تلاش می­ کنیم آن را از درون بفهمیم. در واقع نگاه­مان درونی و در پیوند با موضوع است. در تفهیم، ما در زمان حال می­ مانیم و چشم به آینده داریم.

4. تحلیل: تحلیل یعنی تکه تکه کردن یک مفهوم یا یک واقعیت به مؤلفه­ های ساده و نهایی­ اش.

در تحلیل یک مفهوم، ما به معنای درونی و نکته­ های ضروری و لازم آن می­ پردازیم و آنها را بیرون می­ کشیم. بحث­ های دراز دامن، دقیق و گاه دشواری که فیلسوفان در باب معنای اسم خاص، از آن سخن به میان آورده ­اند، نمونه ­ای از کارهای تحلیلی است.

در تحلیل یک مفهوم، ما به معنای درونی و نکته­ های ضروری و لازم آن می­ پردازیم و آنها را بیرون می­ کشیم

بنابراین تحلیل، واگشودن و نمایاندن مؤلفه ­ها و سازه­ های تشکیل دهنده و سازندة یک واقعیت یا پدیده است.

تحلیل گفتمانی: تحلیل گفتمانی یا تحلیل گفتار، عبارت است از تحلیل ساختار و شیوة کارکرد عناصر گفتاری. گفتمان آن چنان که میشل فوکو شرح می ­دهد، یعنی: مجموعه ­ای از ایده­ ها، مفاهیم و باورهایی که به عنوان معرفت یا جهان­ بینی، مقبولیت عام و رسمیت می ­یابند و چارچوبی قدرتمند برای فهم و عمل در زندگی اجتماعی می ­شوند.

5. پدیدارشناسی: پدیدارشناسی در فلسفة معاصر به دو معنای متفاوت به کار می ­رود: معنای اعم و معنای اخص.

پدیدارشناسی به معنای اعم، پژوهشِ ویژگی­ ها و نکته ­های جزئی گزاره­ای نمایان و روشن است

پدیدارشناسی به معنای اعم، پژوهشِ ویژگی­ ها و نکته ­های جزئی گزاره­ای نمایان و روشن است

؛ اما پدیدارشناسی، به معنی اخص، عنوان نهضتی فلسفی است که اعضای اولیه ­اش در دانشگاه­ های آلمان در سال­ های 1913 تا 1930 مجله­ هایی با عناوین سال نامه «تحقیقات فلسفی» و «پدیدار شناختی» منتشر کردند.

پدیدارشناسی به دنبال گزارش درست پدیدارها است و صدق احکام پدیدارشناختی خویش را نیز در گرو همین شرح و وصف درست پدیدارها می ­داند.

موضع پدیدارشناسی به معنای اعم در قبال جریان‌شناسی عبارت است از توجه به شبکة معنایی یک نظام و میزان همبستگی عناصر آنها با یکدیگر برای درک باطن آن(به جای نگاه ظاهری و صوری). علاوه بر این رویکردی ناظر به توصیف دقیق و توام با حس همدلی نسبت به پدیدارها را نیز شامل می­ شود.


[1] . برگرفته از کتاب جریان شناسی چپ در ایران نوشتة حمید احمدی حاجیکلایی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه

منبع : رسای اندیشه

 

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟