دیدبان

تناقضات صریحِ سریع القلم!

تناقضات صریحِ سریع القلم!
دیدبانحکایت بالا، حکایت اظهارات پارادوکسیکال و رویکردهای متناقض محمود سریع‌القلم، مشاورعالی حسن روحانی است. سریع‌القلم که این روزها به دلیل اظهاراتش درباره «لبوفروش‌ها» و «رانندگان تاکسی» نقل محافل سیاسی و رسانه‌ای کشور است، اشارات و مفروضات قابل تاملی دارد که بررسی اجمالی آن خالی از لطف نیست. گفتمانی که در عین متناقض‌بودن در عرصه «نظر» و «عمل»، یک سر آن سیاهنمایی علیه وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران و ایرانیان است و یک سر دیگرش اقتدارگرایی، رفتارگرایی پوزتیویستی و پوپولیسم تمام‌عیار در عرصه سیاست. لازم به ذکر است مشاور عالی رئیس‌جمهور که این روزها تمام هم و غم خود را مقابله با پوپولیسم و اقتدارگرایی قرار داده است خود پوپولیست‌تر و تمامیت‌خواه‌تر از هرکسی است! مشاوری که اکنون نمی‌تواند پاسخ دهد آیا انتخاب رنگ بنفش یا ساخت کلید نمادین 2 متری یا کلیپ نوسفر و ایجاد فضاهای اکسپرسیونیستی در انتخابات ریاست‌جمهوری رویکردی آکادمیک بود یا رویکردی پوپولیستی؟
 
قابل تامل آنکه سریع‌القلم در اغلب مصاحبه‌ها و آثار مکتوبش بویژه سه کتاب اصلی خود «عقلانیت و آینده توسعه‌یافتگی ایران»، «اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار» و «فرهنگ سیاسی ایران» به مساله توسعه یافتگی غربی و مفهوم توسعه در کشورهای دیگر اشاره می‌کند و موانع توسعه‌یافتگی را در فرهنگ بد ایرانی، پوپولیسم، فاشیسم و اقتدارگرایی می‌داند حال آنکه با نظر برآنچه در این نوشتار می‌آید رفتارگرایی پوزتیویستی وی و حلقه تئوریک دولت حسن روحانی مصداق بارز این معضلات و مشکلات است و اساسا عملکرد این جریان فکری با ادعاهای به ظاهر آکادمیک آنان در تناقضی آشکار است. چنانکه پیش از این پرویز امینی جامعه شناس و استاد دانشگاه در مقاله‌ای علمی و مفصل تحت عنوان «چیستی دولت یازدهم براساس مبانی نظری» بر نشانه‌های گرایش پوزتیویستی در روش شناسی محمود سریع‌القلم و نیز وجود «پوزتیویسم حاد» در حلقه تئوریک دولت تاکیدات جامعه شناسانه‌ای داشته است. مشاور‌عالی حسن روحانی که «لبوفروشان» و «رانندگان تاکسی» را داخل در سیاست نمی‌داند توضیح نمی‌دهد که چرا پیش از این در تعریف اقتدارگرایی (به عنوان یکی از موانع توسعه‌یافتگی) گفته است:
 
«...اولین کانون در رابطه با اقتدارگرایی این است که یک گروه کوچکی از افراد نسبت به کل جامعه تصمیم‌گیری می‌کنند، اقتدارگرایی قائل به این نیست که جامعه باید در تصمیم‌گیری نقشی داشته باشد.» وی که «کانون دوم اقتدارگرایی» را «گردش فکر و اطلاعات بسیار محدود» می‌داند و می‌گوید: «نظام سیاسی اقتدارگرا به صورت عمومی سعی می‌کند که گردش اطلاعات و فکر به وجود نیاید. زیرا گردش فکر و اطلاعات باعث ایجاد سوال و چالش برای دستگاه حکمرانی می‌شود... و مناظره می‌تواند گردش فکر و اصلاح فکر ایجاد کند» نمی‌تواند نوع مواجهه دولت با پیشنهاد احمدی‌نژاد برای مناظره پس از گزارش صد روزه رئیس‌جمهور را توجیه کند و این با آنچه که سریع‌القلم گفته است در تناقضی صریح و بدیهی است.
 
وی در همان مصاحبه گفته است: «اگر مناظره نباشد انسان‌ها رشد نمی‌کنند و پوپولیسم و یکسان‌سازی به وجود می‌آید» یعنی به عبارتی دیدگاه وی درباره «لبوفروشان و رانندگان تاکسی» و نیز واکنش نزدیکان حسن روحانی به مناظره با احمدی نژاد، نشانی از همین رویکرد پوپولیستی و اقتدارگرایی سریع‌القلم است که خود او از آن سخن می‌گوید! واقعیت‌هایی که قدرت توجیه‌سازی دولت روحانی را عقیم کرده است. چنانکه پرویز امینی پیش از این در گفتاری تحت عنوان «دولت یازدهم، دولت ضعیف پایه» با بر شمردن شکاف‌های نظری و تمرکز بر فهم «توان پایه» در وضعیت‌شناسی و ظرفیت‌سنجی دولت یازدهم، «عدم توانمندی در توجیه‌سازی» را یکی از نشانه‌های ضعف این دولت می‌داند. سریع‌القلم که کانون سوم اقتدارگرایی را «قرارگرفتن منابع ملی در اختیار منافع خاص و تعاریف خاص» می‌داند و می‌گوید:‌ «در نهاد اقتدارگرایی تفکری وجود دارد که تلاش می‌کند جامعه را به سمت یکسان‌سازی فکر حرکت دهد» از اقتدارگرایی دولت یازدهم هم حرفی به میان نمی‌آورد.
 
وی که در آن مصاحبه یکی از نشانه‌های اقتدارگرایی را «خلأ تعلق به کشور» می‌داند و می‌گوید: «وفاداری به مصالح کشور در میان ایرانیان همیشه ضعیف بوده و معمولا وفاداری به فرد و گروه بوده است» نمی‌تواند این تناقض را توجیه کند که اتفاقا آنچه ضعیف بوده است «خلأ تعلق به کشور» در دوستان او و اساسا تصمیم‌گیران دولتی است نه در میان ایرانیان، پس بنا بر همین خلأ وفاداری که سریع‌القلم آن را مولفه توتالیتاریسم می‌داند، دولت روحانی اقتدارگرا‌تر از دولت‌های پیشین است.
 
به‌طور مثال در مسائلی مانند مطالبات هسته‌ای و مذاکرات ژنو، نوع واکنش دولت در رابطه با نصب بیلبوردهای صداقت آمریکایی یا ابلاغیه ممنوع‌شدن شعار مرگ بر آمریکا در مدارس و اساسا مطرح‌شدن حذف شعار مرگ بر آمریکا و...، آنچه که دیده می‌شود همان اراده «یکسان‌سازی فکر» در دولت حسن روحانی و «خلأ وفاداری و خلأ تعلق به کشور» در کابینه وی است به‌طوری که از سوی مسؤولان و رسانه‌های دولتی هیچ نقد و سوالی نسبت به مذاکرات ژنو یا مساله حذف شعار مرگ بر آمریکا صورت نمی‌گیرد. از این‌رو به نظر می‌رسد مشاور عالی رئیس‌جمهور که بیشتر عمر خود را در آمریکا و کشورهای اروپایی گذرانده و مکتوباتش غالبا ترجمه‌ای، بدون رفرنس و توام با خاطره‌گویی است (خاطرات زیست اجتماعی در ایران و سایر کشورها) نمی‌تواند به فهم درست و بدون تناقضی از نظریه‌های خود برسد.
 
نکته قابل تامل دیگر آنکه سریع‌القلم در آثار و گفت‌وگوهای خود با رسانه‌ها همواره از فرهنگ ایرانی و جامعه ایرانی تصویری سیاه، عصبانی و ناراحت می‌سازد در حالی که به راحتی می‌توان ردپای عصبانیت و خودبزرگ بینی را در خود وی و دیگر دوستانش دید. سریع‌القلم در مصاحبه‌ای می‌گوید: «کینه، حسد، بی‌انصافی، تخریب، تضعیف، تعصب و خودبزرگ‌بینی از جمله بیماری‌هایی است که در حوزه فرهنگی است و به ما اجازه نمی‌دهد که از نظر فکری رشد پیدا کنیم.» وی در مصاحبه دیگری می‌گوید: «سیاست خارجی را از خیابان‌ها جمع کنیم. به پوپولیست‌ها بگوییم بروند کتاب بخوانند و کمتر سخن بگویند!!» جای دیگری می‌گوید:‌ «هوش اجتماعی ما ایرانیان پوپولیستی است. وقتی دو نفر تصادف می‌کنند، همه دور آن ماشین‌ها جمع می‌شویم و قضاوت‌های کارشناسی هم می‌کنیم!»
 
سریع‌القلم در سخنرانی‌ای در شهریور ماه سال جاری، داشتن منطق در تولید علوم انسانی را معطوف به دانستن زبان انگلیسی می‌داند! و می‌گوید: «‌کسی که زبان انگلیسی نمی‌داند، منطقی فکر نمی‌کند، چون تولید علم 90 تا 95 درصد به زبان انگلیسی است و من شاهد این بودم که در کشوری مثل آلمان و فرانسه در دانشگاه فقط به زبان انگلیسی تدریس می‌شود».
 
مشاور عالی رئیس‌جمهور در طرح آمارهای غیر واقعی و غیر مستند نیز دستی بر آتش دارد، چنانکه در مصاحبه‌ای نیز می‌گوید: «از نظر فساد مالی، ایران جزو 10 کشور اول جهان است. ایران بالا‌ترین نرخ مهاجرت نخبگان را دارد. ما به عنوان یک کشور مذهبی، رتبه چهارم طلاق در جهان را داریم.» وی می‌گوید: «ما ایرانی‌ها یک ظاهری داریم و یک باطنی؛ اخلاق، معنویت و حرف‌های دلچسب، به عنوان پوششی است بر آنچه ما در باطن انجام می‌دهیم. سبک زندگی ما بشدت خودمحور و مادّی است و به دنبال جمع‌آوری پول و حفاظت از حریم‌های فردی خود هستیم... تهران، متاسفانه در حال حاضر به یکی از شهرهایی تبدیل شده که ادب و تربیت در آن، در حداقل ممکنِ خود قرار دارد... برای من که در شهر تهران رفت و آمد داشته و با جامعه سروکار دارم، بی‌ادبی به یک اصل در شهر تهران تبدیل شده است.» حال با توجه به آنچه گفته شد؛ سوال اساسی که متبادر ذهن می‌شود این است که کدام استاد دانشگاه و نظریه‌پرداز در گفتار و عملکرد خود این‌همه تناقض دارد؟ و اساسا کدام مشاور رئیس‌جمهوری در کجای جهان این‌همه مردم و فرهنگ میهنی خویش را مورد انتقادات هیجانی و سطحی خود قرار می‌دهد؟
 
*مهدی امامقلی
منبع: وطن آنلاین

انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر می‌شود.

 

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن