دیدبان: مقاله ی کورش شجاعی که با عنوان«جوشش ابدی خون حسین(ع)»در ستون سرمقاله روزنامه خراسان به چاپ رسید را در ادامه میخوانید:
حدود ۱۴۰۰ سال از ریختن آن خون های پاک بر سرزمین کربلا می گذرد اما گویی هنوز و تا ابد همچنان جوشش و رویش این خون ها استمرار دارد. دو دلیل عمده را می توان برای جوشش آن خون ها و تداوم و مانایی واقعیت ها و حقیقت های عاشورا و قیام حسین بن علی(ع) برشمرد.اول آن که آن خون ها به پای حقایقی ریخته شد که خدای تعالی آن حقایق را بر انبیاء و خاتم آنان محمد مصطفی(ص) ابلاغ و اعلان فرمود و آنان به عنوان دریافت کنندگان و امنای وحی و ابلاغ کنندگان پیام الهی، آن حقایق و معارف را برای سعادت بندگان خدا تبیین و ترویج کردند. حقایقی که صاحبان زر و زور و تزویر از آن، پوستین وارونه ای برای استثمار و استعمار و استحمار بسیاری از مردمان ساخته بودند اما حسین بن علی(ع) برای دوباره آشکار کردن آن حقایق و احیای دین و اسلام راستین و پیراستن آیین محمدی(ص) از آن همه پیرایه ها و بیراهه ها در اوج ایثار و جوانمردی با همه هستی خود، فرزندان، خانواده، برادران و یاران اندکش پا به عرصه اصلاح امت جدش رسول مکرم اسلام و احیای امر به معروف و نهی از منکر گذاشت.
سالار شهیدان در حالی به مهمترین تکلیف الهی خود اقدام فرمود که فتنه امویان با برق سکه های زرشان بسیاری را فریفته و به حیلت تزویرشان، دیدگان بصیرت خیل کثیری را فروبسته و به زور شمشیر به ناحق کشیده شان دهان بسیاری را مُهر کرده بودند اما وظیفه امام در آن شرایط و زمان، چنان ایجاب می کرد که حسین بن علی(ع) برای نجات اسلام و احیای آیین محمدی(ص) دانسته، گام در راهی بگذارد که راه و چاره ای جز پیمودن آن طریق برای نجات دین خدا وجود نداشت و امام حسین(ع) بدون هیچ شک و تردیدی و در اوج ایثار و خداباوری با خانواده و اندک یارانش تمام قد و در عین حق بودن در مقابل تمامی باطل ایستاد، سالار شهیدان آن سید جوانان اهل بهشت با خلق آن حماسه بی بدیل و بی نظیر در تاریخ بشریت و بذل جان خود و یاران باوفایش برای احیاء دین و اصلاح امت جدش چراغ و خورشیدی همیشه پرفروغ و بی غروب فرا راه همه جویندگان طریق حقیقت و هدایت برافروخت و آن رشادت ها و ایثارها و بذل جان کردن ها و خون های حسین (ع) و یارانش بدنه کشتی بس امن و مبارکی را ساخت برای نجات همه کسانی که به دنبال رستگاری و نجاتند و چون خون حسین (ع) و یارانش در راه جاودانگی و مانایی حقیقت و پیراستن آیین ناب محمدی(ص) از همه پیرایه ها و بیراهه ها و برای احیای سنت الهی و برای فروزان ماندن چراغ هدایت بشر و رساندن انسان به ساحل امن نجات ریخته شد، هیچ گاه و در هیچ زمان حقیقت این خون ها از جوشش و رویش باز نخواهد ماند آن چنان که در این ۱۴۰۰ سال با همه ترفندها و دسیسه ها و فتنه ها، حقیقت این خون ها و حقیقت تمام خوبی ها و باورهای ارزشمند خدایی که مایه فلاح و نجات و رستگاری تمامی انسان ها در تمامی زمان ها است از جوشش و رویش بازنمانده و نخواهد ماند.
اما نکته دوم در علت استمرار رویش و جوشش خون ها و حقیقت هایی که در روز عاشورا سالار شهیدان، خود و فرزندان و خانواده و یارانش را فدای آن ها کردند، شخصیت آن حجت خدا و فرزندان و برادران و زینب کبری(س) و یاران باوفایش بود. حسین(ع) را همه می شناختند حتی آنان که با شمشیرهای آخته پس از آن نامه های بنوشته برای امام (ع) در کربلا به رویارویی و قتالش آمده بودند، آن ناجوانمردان و ناپاکان که برخی شان خود از دعوت کنندگان حسین(ع) بودند می دانستند که آن آقایی که به جنگ با او آمده اند آن هم با هزاران تن، کسی نیست جز فرزند دختر رسول خدا(ص)، همو که پیامبر عظیم الشأن اسلام درباره اش می فرمود «حسین منی و انا من حسین» همو که با برادرش حسن بن علی(ع) بر شانه های رسول خدا می نشستند و پیامبر این عزیزانش را بر زانوان مبارکش می نشاند و سر و صورت و گلویشان را بوسه می زد. آنها می دانستند که حسین (ع) همان بزرگوار انسان و امامی است که رسول خدا درباره او و برادرش می فرمود «حسن و حسین سید و سالار جوانان اهل بهشتند» آنها می دانستند که رسول خدا درباره حسین فاطمه فرموده بود «همانا که حسین چراغ هدایت است و کشتی نجات» همه می دانستند که حسین برادر امام حسن و فرزند علی (ع) و فاطمه (س) است و با این که آن ناجوانمردان می دانستند که او فرزند ابوتراب، امام و وصی برحق پیامبر خدا و زاده منصوره دو عالم، آن نامبردار شده به «کوثر» در قرآن و پاره تن رسول خاتم است اما از آن جا که چشم برخی هاشان را برق سکه ها گرفته بود و اندکی به زور آمده بودند و بسیاریشان، نادانی هایشان و بی بصیرتی هایشان چشم جانشان را بسته بود و بسیاریشان نیز خود چشم بر حقیقت ها بسته بودند و به فرمایش حسین بن علی(ع)، دین لقلقه زبانشان شده بود و شکم هایشان از حرام پر شده بود بر حجت خدا آن زاده زهرا و علی مرتضی و آن فرزند دختر رسول خدا تیغ جفا کشیدند.
و در این حقیقت روشن تر از روز شکی نیست که اسلام راستین و سنت نبوی با خون حسین بن علی(ع) و یاران باوفایش پابرجا و جاودان مانده است همان حسین(ع) که فرزند دختر رسول خدا و بزرگوار امامی است که حضرت محمد مصطفی (ص) درباره اش آن سخنان را فرموده است و چون خون حسین (ع)، ثارا... شده و به پای حقایق اصیل دین الهی ریخته ، هیچ گاه آن خون و آن حقایق الهی از رویش و جوشش بازنخواهد ایستاد حتی اگر هزاران تاسوعا و عاشورا و اربعین از آن حماسه تاریخی بی بدیل بگذرد.
روزنامه ی خراسان در مطلبی با عنوان«عاشورای61- عاشورای88- عاشورای92»نوشته شده توسط دکتر حامد حاجی حیدری و چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینگونه نوشت:
مردان کارزار سیاست، باید بدانند و آگاه باشند که بر روزگار، زمانههایی میگذرد که فعل قبیح در گروههایی از مردم، چنان اپیدمی و همهگیر میشود که ذهن نادقیق، ممکن است آن را معمولی و سهل بگیرد، ولی فقط در چرخش روزگار است که معلوم میشود که آن فعل، تا چه اندازه قبیح بوده است.نمونه تام این دست رویدادها و آن دست چرخش روزگارها، ماجرای عاشورای سال شصت و یک هجری است که در آن هنگام، سی هزار نفر گمان کردند که در دست زدن به سبعانهترین جنایتها، مرتکب فعل معمول میشوند، ولی اندکی از چرخش روزگار، بر خود آنها معلوم کرد که مرتکب شنیعترین افعال تاریخ شدهاند.
نمونه دیگر رفتارهای شنیع معمول در جماعتهای خودفریفته، عاشورای هشتاد و هشت خورشیدی بود که عدهای چنان دور هم گرم سیاهکاری شدند و کارهای قبیح انجام دادند، که وحشیانه، بر برهنه ساختن یک جوان، صحه گذاشتند. البته پیش از آن، به هتک حرمت مام میهن مشغول بودند، ولی برهنه ساختن آن جوان، سمبلی شد برای آشکار شدن خداجو نبودن و شیطانصفتی فتنهگران، پس از شش ماه سیاهکاری و شیطانصفتی.این روزها، استقبال اصلاحطلبان از رویدادهای اوکراین، نمونه دیگری شده است که نشان میدهد، خط سیاهکاری در این جماعت ناتمام است. اتفاقات جاری در اوکراین، نشان دهنده آن است که اصول مسلم حقوق بین الملل، به طرز قبیحی در حال نقض هستند، بدون آنکه سخنی به اعتراض از سوی نهادهای جمعی دنیا برآید. انگار، دیگر، مداخله بیپرده در امور داخلی یک کشور، و نقض استقلال یک دولت ملت، یک اصل به رسمیت شناخته حقوقی نیست. از آن بدتر، مردمی هستند که خودشان به سیاستمداران خارجی خوشامد میگویند تا کشور خود را به آنها بفروشند.
ماجرای اوکراین که انگار به دهان روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب شیرین آمده، استمرار همان خطی است که مجوزهای سازمان ملل به ناتو برای مداخله در کشورها، و بروز جنگ نیابتی در سوریه تبلورهای یک اپیدمی غیرمنطقی و هولناک هستند، که لشکرکشی سبعانه غرب و غربگرایان را مشروع جلوه میدهد.آیا با تکرار آغاز قرن بیستم مواجهیم، وقتی که نیهیلیسم پایان قرنی، نخبگان و تودههای مردم را کرخت کرد تا رفتارهای شنیع را تحمل کنند؟ آیا دنیا، مجدداً به سوی ناکجاآبادی از شر و شرارت رهسپار است؟
حکایت روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب
حکایت روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب هم، حکایت غرقه شدن در چنین پنداری است: رفتارهای شنیع معمول در جماعتهای خودفریفته.
از وانفسای هشتاد و هشت که به همین جهت وانفسا بودن، "فتنه" نام گرفت، روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب در محافل خود گیر کرد، و کارهای ناگفتنی از او سر زد، شیوههای شرمآوری برای رسیدن به مقاصد نامشروع خود انتخاب نمود، و بیپرده به مردم خویش خیانت ورزید. جالب آن که هنوز بیدار نشده است و ادامه میدهد. او به بیشرمیهای خود ادامه میدهد. وقتی روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب، که کشور خود را لااقل برای نیم قرن عقب انداخته، بیشرمانه از "بخشش دو جانبه" حرف میزند، این نشان میدهد که این روشنفکر، به مصیبت اشقیای کربلا گرفتار است. در گروهی برای خود میگویند و برای خود هورا میکشند. البته او از بیشرمیهای خویش، طرفی نبسته است و نمیبندد، ولی آن چه برای خود میافزاید، سیاهرویی و سیاهروزی در حافظه تاریخی ملت است. آنها گرماند و خطاهایشان از شماره برون تاخته.
وقتی روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب، طوری به بازتاب ویژه و جانبدارانه وقایع اوکراین در مطبوعات زنجیرهای مشغول است، تو گویی آنها آرزو میکنند که در سفارت انگلیس باز شود، و آنها ضمن تناول مجدد پلو در باغ سفارت، سفیر انگلیس را به مداخله در کشور خود فرا بخوانند، معلوم میشود که این روشنفکر به مصیبت اشقیای کربلا گرفتار است؛ در گروههایی گیر کرده است که پیوسته برای او هورا و هوار میکشند.وقتی پرده از وقایع تلخ سفارت یونان، روبهروی اسنودنخانه سابق آمریکا، و وطنفروشی بیپرده آن دو نفر، و همچنین، دم و دستگاه مسئولی که پس از آن رویداد سیاه، حتی از احضار سفیر یونان پرهیز کرد؛ اینها وقایع فوقالعاده شرمآور، مهیب و شنیعی هستند که تنها از سیاهکاران گرم و داغ برمیآید. آنها گرماند و بدجوری از احوال خود غافل.
اکنون، در آستانه اربعین و سالگرد نه دی، روشنفکر کارگزار و اصلاحطلب، میتواند به این خیل عظیم راه پیما به سمت حضرت حسین علیهالسلام بنگرد، و لااقل این عبرت را بگیرد که رفتار خود را به ترازوی حسین علیهالسلام بسپارد. این قطعاً از ولنگاری پسامدرنیستی او بهتر است. این چه ذلتی است که او برای رسیدن به آرمان بیآرمانی خود به آن تن میدهد؟ به سفارت بیگانه، مقابل اسنودنخانه سابق آمریکا، برود؛ حجاب نداشته را از سر بردارد؛ و به بهای خیانت به ملت خویش، مزد خود را تحویل بگیرد.
روزنامه وطن امروز ستون یادداشت روز خود را به مطلبی با عنوان«برند انقلاب را خراب نکنید!»و چاپ شده به قلم حسین قدیانی اختصاص داد:
یک: «غربیها مثل گاو تحلیل میکنند!» این جمله برای هر کس ناآشنا باشد، برای آقای رفسنجانی کاملا آشناست، چه میگویم که جمله از آن ایشان است و متعلق به زمانی که آقای رفسنجانی، آقای هاشمی بود و خطیب نماز آدینه. آن روزها غربیها، میخواستند هم نمیتوانستند این بزرگوار را تحقیر کنند، چرا که حتی دشمن هم لااقل در مقام اعتراف و حداقل در ضمیر خود، برای انقلابی مقاوم احترام بیشتری قائل است تا انقلابی خسته و خدای نکرده بریده و دست و پا بسته. در این 10 سال گذشته بویژه در مقطع فتنه 88 جناب رفسنجانی، به زعم بعضیها کم قند در دل غربیها آب نکرد، لیکن چه جوابی دادند غربیها به ایشان، جز اینکه یک زنیکه عضو پارلمان اروپا رسما ایشان را تحقیر کند؟! پس غربیها علاوه بر آنکه مثل گاو تحلیل میکنند، لزوما جواب خوبی را با خوبی نمیدهند و آدمی را در روز روشن تحقیر میکنند. در مثل مناقشه نیست؛ شاید هیچکس در جهان عرب، از میان آنان که توقع مبارزه هست، اندازه یاسر عرفات برای دشمن خود خوشرقصی نکرد اما پاسخ آن همه شاخه زیتون را دست آخر اسرائیلیها با مسموم کردنش دادند، البته بعد از آن همه که توافق پشت توافق تحقیرش کردند. این وسط، آزادهای هم به نام نامی سیدحسن نصرالله وجود دارد که حتی نتانیاهو و پرز هم اگر چه با او تا حد جان خصومت دارند اما به ناچار در برابر شکوه این رهبر عربی، سر تعظیم فرود میآورند.
دو: «حقش است!» این جمله را خیلیها بعد از دیدن فیلم و عکسهای تحقیر آقای رفسنجانی توسط زنیکه اروپایی بر دل و زبان خود جاری کردند اما کمی اگر بر افق نگاه خود بیفزاییم، باید متوجه شویم معالاسف همه این تحقیرها برند ممتاز جمهوری اسلامی را نشانه رفتهو الا آقای رفسنجانی همانطور که خود هم بارها اذعان کردهاند، بدون انقلاب و جمهوری اسلامی، هیچ اهمیت خاص دیگری ندارند. اینجاست که باید دلنگران همه آن رخدادهای ضد غرور ملیای باشیم که دقیقا از بعد توافق ژنو، یکی پس از دیگری رخ مینماید. در این مقام، اصلا بحث بر سر این نیست که فلانی از گروه ما هست یا نه، بهمانی رای ما هست یا نه، آن دیگری با ما هست یا نه. دشمن صرف نظر از این تقسیمبندیها، با سوءاستفاده از آنچه در ژنو دادیم، غرور ملی همه ما را از مراجععظامتقلید گرفته تا رانندگان تاکسی مورد هجوم قرار داده است. روزی برخلاف روح توافق، تحریم جدیدی وضع میکنند، آنگاه مدعی میشوند این تحریمها جدید نیست و ادامه همان تحریمهای قبلی است.
دگر روز و این بار شاید برخلاف جسم توافق (!) باز هم تحریم جدید وضع میکنند و تو گویی مسرور از این تحقیر برمیدارند اینگونه به ریش ما میخندند؛ «این دور جدید تحریمها اصلا ربطی به هستهای ندارد و مخصوص حقوق بشر است!» در ادامه، یک روز جان کری، یک روز هم اوباما، در روزگار ذلت برند آمریکا در دنیا، مرتب و پشت بند هم علیه ما شاخ و شانه میکشند که گزینه نظامی همچنان روی میز است! در این بین، هر از چندی هم وزیر خارجه آمریکا، سفر به تلآویو را فراموش نمیکند، بلکه گزارش کار خود را بهموقع به اسرائیل داده باشد! و همچنان در همین بین، هیاتی از پارلمان اروپا راهی ایران میشود تا نه با آقای رفسنجانی، بلکه با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام دیدار و علاوه بر تحقیر استوانه انقلاب، اعلام دارند؛ «هدف ما از سفر به ایران، دیدار با فلان مجرم فتنه 88 و آن دیگری بود!»
سه: خطر بشدت، برند جمهوری اسلامی را تهدید میکند. عاقبت خنده به دشمن هم معلوم شد. گمانم دیگر بس است. هر آن که باید متوجه خوی زشت و کثیف آمریکاییها شده باشد، شده، آن هم که نشده، دیگر مسؤولیتی متوجه جمهوری اسلامی نیست. شرط است که دقت کنیم در ازای تنبه بعضیها، دقیقا داریم چه امتیازی به دشمن میدهیم و چه لطمهای به برند 300 هزار خون مظلوم وطن وارد میکنیم؟! بیفزاید خداوند بر درجات امام راحل که میگفت؛ «کسانی که خواب آمریکا را میبینند، انشاءالله خدا بیدارشان کند». آن که خواب آمریکا میبیند و در سر سودای غرب دارد، هزار بار دیگر هم آقای رفسنجانی توسط غربیها تحقیر شود، باز حرف خود را میزند.
چهار: «حقوق شهروندی» ذیل «حقوق ملی» تعریف میشود. دولت باید جمع کند این بساط را. مجلس باید به میدان بیاید. این اخبار تحقیرآمیز، بیگانه است با روح و جسم نظام مقدس ما. این اخبار را ما عادت نداریم. گویی اخبار نظامی دیگر است، هر نظامی غیر از نظام جمهوری اسلامی. این اخبار، بیگانه است با روح روحالله. بیگانه است با خشم خمینی. بیگانه است با 30 سال انتظار مادر شهید گمنام. بیگانه است با غیرت ایرانی... . تا ما باور کنیم که قطار انقلاب از ریل عزت خارج نشده، باید قطع شود این روند. رانندگان تاکسی از نظر مشاور عالی بعضیها نمیفهمند، مراجع تقلید چه؟!
«برای پالایش عزاداریها»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
ارزیابی عزاداریها از اول محرم امسال تا اربعین، نشان میدهد جریان مهملگو و ایجاد کننده انحراف در اعمال و رفتار مداحان و منبریهای کم سواد، تا حدودی کنترل شده است. این روند اگر ادامه یابد، در آیندهای نزدیک به نقطهای خواهیم رسید که نگرانیها در این زمینه رفع خواهد شد.ایجاد تعادل در عزاداریها را تا حدود زیادی مرهون تذکرات مفید رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید و رسانهها هستیم. یک نمونه از بیانات مؤثر رهبری که در آبان ماه امسال گفتهاند اینست:
"واقعاً یکی از گرفتاریهای ما اینست که از مداحها و غیرمداحها و منبریها و مانند اینها مواردی دیده شده که حرفهای نامناسبی از اینها صادر شده... در جمع مستمعهای میلیونی باید محاسبه شود یک حرف غلط و نامناسب بر روی مخاطب چیست. یک عدهای همان حرف را قبول میکنند و یک معرفت غلطی پیدا میکنند، یک عدهای آنرا استنکار میکنند و این استنکار موجب میشود که از اصل دین زده بشوند، بین کسانی و کسانی سر این حرف اختلاف میافتد. ببینید از چند جهت مجاری فساد به وجود میآید برای یک حرف غلطی که یک نفر میزند... منبری یا مداح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین میکند و میگوید "آقا هرچهداری از امام حسین داری".شما فکرش را بکنید این چه حرفی است و این چه مهملگوئی است که کسی درباره امیرالمؤمنین اینجور حرف بزند. امام حسین هرچه دارد از امیرالمؤمنین دارد، امام حسین هرچه دارد از پیغمبر دارد.
چرا نمیفهمند این معانی و این مسائل را؟ آنوقت ادعا هم دارند هرچه هم به دهنشان بیاید میگویند."در این فراز از بیانات رهبر انقلاب، به یکی ازخطرناکترین انحرافات معارفی اشاره شده که متأسفانه در قالب روضهخوانیها و مداحیها یعنی مؤثرترین عوامل بر روح مذهبی پیروان اهل البیت علیهم السلام به مستمعین القاء میشود و علاوه بر اینکه به تعبیر رهبر انقلاب "معرفت غلطی" به مردم منتقل میگردد، موجب میشود عدهای از اصل دین زده شوند و اختلافاتی میان مردم پدید بیاید. این قبیل اختلافات از این جهت که میان پیروان اهلالبیت و عاشقان نهضت عاشوراو امام حسین است، پدیده خطرناکی است. به عبارت روشنتر، مجالس و محافل مرتبط با کربلا و نهضت عاشورا به جای آنکه موجب همبستگی بیشتر رهروان امام حسین علیه السلام شوند، آنها را از همدیگر جدا میکنند. بطوری که گاهی در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
متأسفانه عوارض منفی انحرافات در عزاداریها به اینجا ختم نمیشود و این قصه سر دراز دارد.یکی دیگر از انحرافات، دروغ بستن به فقه و اعتقادات اسلامی با هدف گرم کردن بازار روضهخوانی و عزاداری است. مداح یا منبری کم سواد، تصور میکند با بیگانه دانستن اهل سنت از اعتقادات اسلامی و خارج ساختن آنها از اسلام، به فتح نمایانی در عرصه تبلیغ اسلام دست پیدا میکند و از این طریق میتواند مکتب اهل البیت علیهم السلام و امام حسین و شهدای کربلا را ترویج کند. این افراد باید این واقعیت را بفهمند که مهمترین دستاورد عزاداری شهدای کربلا تقویت دین اسلام میتواند باشد و این دستاورد فقط ازطریق ایجاد الفت میان شیعه و سنی و تحکیم مبانی وحدت امت اسلامی قابل تحقق است. اینکه نظام جمهوری اسلامی و مشخصاً رهبر انقلاب برای وحدت امت اسلامی آنهمه سرمایهگذاری میکنند، به این دلیل است که هدف والائی را در نظر دارند که تمام اقدامات، تبلیغات، برنامههای مذهبی و اجتماعی ما باید با این هدف هم جهت و هماهنگ باشند.
آنچه در بعضی محافل عزاداری از بعضی مداحان و منبریهای کم مایه و بیاطلاع از مبانی اسلام شنیده میشود، درست در جهت مقابل وحدت امت اسلامی و عامل مؤثری برای تخریب این بنای عظیم و رفیع است. چرا باید آنهمه سرمایهگذاری مادی و معنوی که برای شکل گرفتن وحدت امت اسلامی به عمل آمده و میآید، با نادانیها و ندانم کاریهای عدهای مداح و منبری بیگانه از معارف دینی بر باد برود وئ حتی به کینهتوزیها و گسترش اختلافات و عداوتها منجر شود؟در بررسی عوامل گسترش دامنه عملیات انتحاری وهابیها، و سلفیها و تکفیریها علیه شیعیان که این روزها در عراق به ویژه در مسیر زائران امام حسین علیه السلام مشاهده میشود و بیش از دو سال است که در سوریه و چندین سال است که در پاکستان نیز جریان دارد، درست است که جهل مفتیها، دلارهای نفتی سران ارتجاع عرب و طرحهای قدرتهای استعماری از عوامل مهم هستند، ولی نباید نادانیهای مداحان و منبریهای کم سواد و سخنان سخیف و نادرست آنها در زمینه تشدید اختلاف میان شیعه و سنی را در این مجموعه عوامل لااقل به عنوان بهانه و دستاویز نادیده گرفت. بسیار دیدهایم که سی دیها و نوارهای همین محافل عزاداری را در رقمهای میلیونی تکثیر کرده و در میان اهل سنت توزیع نمودهاند و کینههای زیادی در دلهائی که باید مالامال از دوستی و صمیمیت نسبت به شیعیان باشد پدید آوردهاند.
در بسیاری از نقاط دنیای اسلام، فراوان دیده میشوند پیروان اهل سنت که در عزاداریهای امام حسین علیه السلام شرکت میکنند و به سر و سینه میزنند و حتی در نذریها مشارکت مینمایند. مداحان و منبریهای مدعی ترویج مکتب امام حسین نباید به جای تلاش برای جذب این دلهای آماده، کاری کنند که آنها را از این مکتب و پیروان آن دور نمایند. درست است که بخشی از مخالفتها، ترورها، انفجارها و عملیات انتحاری تکفیریها، وهابیها و سلفیها از توطئههای برنامهریزی شده دستهای پشت پرده منطقهای یا فرامنطقهای ناشی میشود، اما همان دستهای پنهان هم از بهانههائی که به آنها داده میشود برای توجیه توطئههای خود بهرهبرداری میکنند. طبیعی است که اگر این بهانهها در اختیار توطئهگران پشت پرده نباشد، کار آنها مشکلتر میشود. بنابر این، مداحان و منبریها نباید به آنها بهانه بدهند و به جای آن باید از طریق بالا بردن سطح معلومات دینی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی خود، برای پالایش عزاداریها از انحرافات و تبدیل کردن آن به وسیلهای برای تحکیم وحدت امت اسلامی تلاش کنند.
برای پالایش عزاداریها از انحرافات و خرافات، اقداماتی باید صورت بگیرد که مهمترین آنها را میتوان اینگونه فهرست کرد:
1 - تلاش برای بالا بردن سطح معلومات دینی و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی مداحان و منبریها.
2 - پاکسازی جامعه مداحان و اهل منبر از عناصر بیمایه و ناخالص که حاضر نیستند در چارچوب تقوای الهی و بر محورهای مشخص شده توسط رهبری و مراجع تقلید عمل کنند.
3 - تلاش مسئولان صدا و سیما برای ارتقاء محتوای مباحث دینی و خودداری از ترویج مداحان و منبریهای کم سواد و ناخالص.
4 - پخش آن بخش از جملات امام، رهبر معظم انقلاب و مراجع عظام تقلید که در نکوهش انحرافات موجود در عزاداریها بیان شده و رهنمودهائی که برای پالایش عزاداریها مفید و مؤثر هستند از شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون.
5 - پخش سخنرانیهای شهید آیتالله مطهری در مورد انحرافات و تحریفات مربوط به عزاداریها از شبکههای مختلف رادیو و تلویزیون.
6 - همکاری مستمر رسانهها اعم از رسانه ملی، مطبوعات و رسانههای مجازی با دستگاههای فرهنگی برای شناسائی انحرافات و تحریفات عزاداریها و برنامهریزی برای مقابله با آنها.
اکنون که راه برای پالایش عزاداریها از انحراف باز شده است، همه باید برای پیموده شدن همراه با موفقیت این راه با همدیگر همکاری کنند و عزاداریها و محافل مذهبی را به جایگاهی برسانند که شایسته نظام جمهوری اسلامی است. این، کاری قابل انجام است البته اگر اراده و همت لازم وجود داشته باشد.
روزنامه دنیای اقتصاد مطلبی را با عنوان««تمرکزگرایی بودجهای» کی پایان مییابد؟»به قلم رضا امیدی به چاپ رساند که در آن به تشکیل شورای برنامهریزی و توسعه استانها و اهم وظایف آن ها نیز اشاره شده است:
تا پیش از اجرای برنامه سوم توسعه، فرآیند بودجهریزی بهطور کاملا متمرکز انجام میشد و استانها نقش تعیینکنندهای در توزیع منابع نداشتند. بهموجب ماده 70 قانون برنامه سوم توسعه و در راستای تمرکززدایی از امور سیاستگذاری، تشکیل شورای برنامهریزی و توسعه استانها بهمنظور تصمیمگیری، تصویب، هدایت، هماهنگی و نظارت در امور برنامهریزی و توسعه و عمران استانها پیشبینی و وظایف شورا بهاستناد ماده71 همان قانون تعیین شد. اهم وظایف این شورا عبارتند از: تنظیم برنامههای بلندمدت و میانمدت توسعه استان، تهیه طرحهای توسعه و عمران، اتخاذ تدابیر لازم برای تحقق درآمدهای پیشبینیشده، تنظیم و ارایه بودجه سالانه استان، توزیع اعتبارات عمرانی و
از مهمترین شاخصههای این نوع تمرکززدایی، پیشبینی و تامین منابع مورد نیاز جهت پیگیری و تحقق وظایف مذکور است. در همین راستا از زمان اجرای برنامه سوم، روند واگذاری بخش بیشتری از منابع بودجه عمومی کشور به استانها مدنظر قرار گرفت و این میزان در سال 1385 به حدود 8/21 درصد رسید، اما پس از آن با شیب تندی رو به کاهش نهاد، بهطوریکه در لایحه بودجه سال 1392 حدود 7/6 درصد بودجه عمومی دولت به استانها اختصاص یافت که نشانگر تمرکز هرچه بیشتر در منابع مالی است. این روند کاهشی در لایحه بودجه 1393نیز ادامه یافته است و سهم استانها به حدود 5/4 درصد رسیده و این در حالی است که بنابر گزارشهای سازمان مدیریت و برنامهریزی، پروژههای استانی بهلحاظ کیفیت و پیشرفت فیزیکی وضعیت مناسبتری نسبت به پروژههای ملی دارند.
طی سالهای اخیر، دولت از یکسو در قالب بودجههای سنواتی، بدون توجه به شرایط فعالیتی و مزیت نسبی استانها، الزاماتی را تعیین و شورای برنامهریزی استانها را مکلف میکرده تا بخش قابلتوجهی از منابع سالانه را به اموری خاص اختصاص دهند که چهبسا هیچگونه انطباقی با اولویتهای استانها ندارد و از سوی دیگر نیز، استانها در راستای عملیاتیشدن و تحقق مصوبات سفرهای استانی هیات دولت، ناگزیرند بخش دیگری از منابع مالی سالانه را به این امر اختصاص دهند. به بیان دیگر، در عمل بخش زیادی از اعتبار در اختیار استانها، از سوی دولت و بهصورت متمرکز تعیین تکلیف میشود. تاکید بر انجام تکالیف غیر اولویتدار و الزام به پیگیری مصوبات سفرهای هیات دولت که بار مالی فراوانی را بر استانها تحمیل کرده است، در عمل حیطه تصمیمگیری شوراهای برنامهریزی را محدود کرده و موجب شده است تا ضمن ایجاد بیانضباطی مالی در استانها، اعتبارات عمرانی حتی تکافوی اجرای عملیات مربوط به پروژههای مستمر سالانه را ندهد و اجرای برخی پروژهها نیز بهدلیل تامیننشدن منابع مالی مورد نیاز دچار وقفه شود.
ازاینرو، بسیار خوب بود اگر دولت سعی میکرد در تدوین لایحه بودجه سال 1393 از یکسو بخش بیشتری از منابع را به استانها واگذار کند و از سوی دیگر، بهسمت حذف تدریجی الزامات قانونی اعتبارات تملک داراییهای سرمایهای استانها حرکت کند. بدیهی است در نتیجه تمرکزگرایی در بودجه، وزارتخانهها و سازمانهای مرکزی نقش تعیینکنندهای در توزیع منابع بهدست میآورند و این موضوع باعث میشود تا ظرفیت لابیگری نمایندگان و مدیران استانی در تعیین میزان بودجهای که وزارتخانهها به استانها اختصاص میدهند تاثیرگذار باشد.همچنین اولویتبندی پروژهها براساس پیشرفت فیزیکی، لزوما شیوه کارآمدی در برنامهریزی برای خاتمه پروژهها نیست. تعیین برنامه زمانبندی برای خاتمه پروژهها باید براساس میزان اهمیت و تاثیرگذاری آنها برای مناطق باشد و معیارهای اولویتبندی پروژهها باید از سوی شورای برنامهریزی استانها تعیین شود. در شرایطیکه در قالب سفرهای استانی هیات دولت، پروژههای بسیاری بدون رعایت اولویت استانها تصویب و عملیاتی شده است، چهبسا متوقفکردن یا به تاخیر انداختن برخی از این پروژهها با هر میزان پیشرفت فیزیکی اولویت بیشتری داشته باشد. نادیدهگرفتن این مسایل باعث میشود تا استانها در اجرای قوانین بودجه سنواتی و مواد برنامه توسعه، در جستوجوی خلأها و تناقضهای قانونی برای اجرا نکردن آن برآیند و این موضوع به تهیشدگی دولت میانجامد، به این معنا که دولت قوانین و احکامی را وضع میکند که مدیران استانی با توجه به اولویتهای منطقهای، در برابر اجرای آنها مقاومت میکنند.
مراد عنادی در مطلبی با عنوان«دو نتیجه سفر وزیر خارجه ایتالیا به ایران»که در ستون یادداشت روز،روزنامه تهران امروز به چاپ رساند این چنین نوشت:
سفر وزیر خارجه ایتالیا به تهران در دو سطح دارای اهمیت است،سطح نخست به تمایل ایتالیا برای بسط روابط دو جانبه با ایران بازمیگردد.این موضوع از این نظر برای ایتالیا مهم است که در مذاکرات ایران و گروه 5+1 نمایندگان تروئیکای اروپا یعنی آلمان،فرانسه و انگلیس حضور دارند اما ایتالیاییها در این مذاکرات عملا حضور ندارند.به همین دلیل ایتالیا مایل است خارج ازاین چارچوب در تعاملات دو جانبه رابطه با ایران را گسترش دهد. پیش از این شرکتهای ایتالیایی در حوزه نفت و گاز ایران حضور داشتهاند که به علت تحریمها این حضور کمرنگ شده است که اکنون با فضای جدیدی که در سیاست خارجی به وجود آمده است ایتالیا بهدنبال این است که در بازار ایران مجددا حضور داشته باشد.از طرف دیگر در بعد سیاسی با توجه به جایگاه ایران در خاورمیانه دولت ایتالیا مایل است با ایران رایزنیهای نزدیکتری داشته باشد.در پی سفر وزیر خارجه کشورمان به ایتالیا و اکنون نیز سفر وزیرخارجه ایتالیا به تهران به نظر میرسد تهران و رم برای بسط مناسبات دوجانبه مصمم هستند.
سطح دوم اهمیت رابطه ایران و ایتالیا به دغدغههایی که در اتحادیه اروپا نسبت به ایران وجود دارد برمی گردد.ایتالیا به عنوان یکی از اعضای موثر اتحادیه اروپا میتواند بر تقویت همکاری ایران و اتحادیه اروپا موثر باشد.در گذشته ایران و اتحادیه اروپا تجربه گفتوگوهای انتقادی و سازنده را در کارنامه خود داشتهاند.اما در چند سال گذشته گفتوگوهای ایران و اتحادیه اروپا عملا متوقف شده بود.با توجه به قطع روابط ایران و انگلیس و پیشگامی فرانسه و انگلیس در اعمال تحریمهای بانکی بر علیه ایران، روابط ایران و اتحادیه اروپا دوران پر تنشی را پشت سرگذاشت.اما در شرایط جدید و رویکرد دولت یازدهم و دیدارهایی که رئیسجمهور و وزیرخارجه در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل با مقامات کشورهای اروپایی داشتند بهنظر میرسد روابط ایران و اتحادیه اروپا وارد فصل جدیدی شده است.
شاخصهای چنین موضوعی عبارتند از برقراری مجدد روابط دیپلماتیک ایران و انگلیس، فراهم شدن مقدمات حضور شرکتهای خودروساز اروپا در بازار ایران،نقش آفرینی مثبت آلمان و تا حدودی انگلیس در جریان مذاکرات ایران و گروه 5+1،سفر وزرای خارجه ایران و ایتالیا به پایتختهای یکدیگر شاخصهایی هستند که نشان میدهند اتحادیه اروپا بهرغم انتقاد در برخی حوزهها نظیر حقوق بشر یا نقش ایران در سوریه مایل هستند مشکلات و چالشهای موجود بین ایران و اتحادیه اروپا از طریق شروع دور جدید گفتوگوهای سازنده حل و فصل شود. البته در این رویکرد جدید ممکن است اتحادیه اروپایی با مخالفتهایی نیز روبه رو شود که عمده این مخالفتها به اعمال فشارهای رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی باز میگردد. در مورد آمریکاییها هرچند بین اتحادیه اروپا و کاخ سفید درخصوص گفتوگوهای سازنده با ایران اشتراک نظر وجود دارد اما کنگره آمریکا و لابی ایپک موافق این روند نیستند، ضمن اینکه باید بپذیریم آمریکا و اتحادیه اروپایی برای گسترش روابط با ایران با یک رقابت پنهان و درونی نیز مواجه هستند.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«تجدید پیمانی از جنس دل»به بهانه ی اربعین حسینی به قلم سید محمد مهدی موسوی به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
سند اربعین را به نام «حسین (ع)» زده اند و صدالبته به نام «زینب (س)» . زایرین حضرت سلطان عشق، برای تسلی دل خاطر عمه سادات، رنج و محنت پیاده روی از مسیرهای کوتاه و بلند را بر خود هموار می کنند تا در سرزمین پربلای نینوا، ندای «لبیک یا حسین (ع)» سر دهند و بگویند که «یالثارات الحسین (ع)» فقط ورد زبانشان نیست. این روزها که در تلویزیون خودمان، تصاویر زیبا و معنادار پیادهروی عظیم و میلیونی عاشقان و دلباختگان سیدالشهدا (ع) به سمت کربلای معلا را به نظاره می نشینیم، بی درنگ دلهایمان پر میکشد به آن وادی مقدس؛ همان جایی که اگر زنگار از درون شسته باشیم، صدای زنگ قافله خاندان آل الله را میشنویم که از سفر کوفه و شام به دیار ماتم زده کربلا باز رسیدهاند و از پی آن، کودکان و زنان بی اختیار از فراز ناقهها، خود را بر زمین میاندازند و هر یک قبر مطهر یکی از برترین بندگان خالص خدا را در آغوش گرفتهاند، مویه میکنند و اشک میریزند.
اربعین روزی است که برای اولین بار زائران حسین بن علی (ع) به کربلا آمدند و نقل است که نخستین آن صحابه بزرگ رسول خدا (ص) جابربن عبدالله انصاری بوده است؛ جابر گرچه نابینا بود اما با سوغات ارزشمند دل به زیارت ارباب بی کفن آمده بود و آن سان که سلام داد و به ظاهر جوابی نشنید، با خود گفت : ای جابر! چه انتظاری داری کسی که سر در بدن ندارد، تو را جواب گوید!؟ بنی امیهها و بنی عباسها و بنی ظلمها و بنی جورهای فراوانی در طول تاریخ در این قصد شوم کوشیدهاند که نام و یاد اباعبدالله الحسین (ع) را در دل مردمان به فراموشی سپارند، اما مگر میشود یاد آن عزیزی که خدا مهر و محبت بی مثالش را در دل مؤمنان و حق طلبان انداخته، خاموش کرد.
بزرگان به ما آموختهاند که والاترین درس عاشورا، حق طلبی در مدار خیرمطلق یعنی حضرت باریتعالی است و از آن سو البته مبارزه با ظلم و بیداد هر آن چه عنوان طاغوت بر خود بگیرد. از این منظر بی شک مهمترین درسی که اربعین به ما میدهد تولی و تبری است و صدالبته اهتمام به فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر تا در پرتو تمسک بدان بتوانیم به حقیقت توحید و عبودیت دست یابیم؛ عبودیتی که بهترین و کامل ترین راه رسیدن به آن از کربلای حسین (ع) می گذرد؛ و اربعین موسم تجدید پیمان است با سید و سرور همه حق طلبان عالم و این که مراقب باشیم جزو جداماندگان از قافله خون خدا نباشیم.
و در آخر به مقاله ای چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری میپردازیم که با عنوان«مصداق تبذیر و اسراف!»و به قلم منصور فرامرزی به این قسمت اختصاص داده شد:
این روزها در هر صف و جمع و برخوردی، یک سوال نقش بر ذهن و زبان مردم است. اینکه عمل سازمان تامین اجتماعی و اسراف و تبذیر احتمالی که در آن صورت گرفته از منظر حقوق مردمی و قانون قضا چه توجیهی دارد؟
1- آیا این سازمان و اموال آن حق الناس است و محصول دستهای پینه بسته رنجبرانی است که بسیاری از آنان اکنون گرفتار درد و رنج و بیکاری اند یا نه ملک طلق مسوولان و آمرانی است که در ارتکاب این تبذیر و اسراف کوشیدهاند؟
2- آیا در پس این دستور به بذل و بخششهای آنچنانی، اراده و آمری نامرئی بوده است یا نه، مدیر عامل خودمختار تام و تمام بوده است و فعال من یشاء؟
3- مدیر عامل این سازمان میبایست به چه مسئولی پاسخ میداده و در مقابل چه مرجعی ملزم به پاسخگویی بوده است؟
4- آیا نظارتی مشرف بر مسوولیت سازمان، وجود داشته است یا بعد از تغییر دولت و آمدن دولت یازدهم، تشت از بام افتاده!؟
5- آیا از نظر حقوق شرعی و سازمانی، کسی مشروعیت حق امر بر چنین بذل و بخششی را داشته و آیا انفاق بایسته مسوولیت چنین دستگاه عریض و طویلی بوده است؟
6- آیا اگر این پول انبوه، سرریز از خزانه و ظرف بوده و بی حساب و کتاب، نمیشد که در رفاه صاحبان حقیقی، یعنی، کارگران و کارمندان پررنج و دردش، به مصرف رساند و موجب رضای خدا و خلق شد؟
7- آیا به استناد تحقیق و تفحص مجلس محترم شورای اسلامی، مدیر عامل مورد وثوق، فقط در اینجا مرتکب خطاست و در مسئولیتهای پیشین مبراست؟ یا نه این تحقیقات باید در عطف به گذشته هم تسری یابد تا صحت و سقم آن بر مردم روشن شود؟
8- به استناد تصریح مدیر عامل سازمان، باید پرسید که آیا توزیع پول و اهدای کارت هدیه به نمایندگان محترم شورای اسلامی، به حق و طبق قانون یا حتی عرف بوده است یا نه ؟ اگر به حق بوده، چرا به عموم نمایندگان اختصاص نیافته، جداکردن عدهای از جمع، خواه 151 نفر و خواه 37 تن، به چه منظوری بوده است؟
9- اگر منظور پرداخت به مستحقان و نیازمندان بوده چرا در این امر، رنج نمایندگانی که مسوولیت و اهدافی والاتر در تصویب قوانین و نظارت بر اجرای آن دارند، فراهم شده است؟ آیا فقط نمایندگان، نیازمندان حوزه نمایندگی خود را میشناختهاند؟
10- آیا در حوزه انتخابیه دیگر نمایندگانی که مشمول این مسوولیت رنجآور و شبهه ناک نشدهاند، نیازمند و واجد شرایط این هدایا و الطاف سازمان نبوده است؟ و دهها سوال دیگر ...
البته، نگارنده یقین دارد که قوه محترم قضائیه، بسیاری از « آیا »ها و « چرا »ها را از مسوولان و آمران چنین حیف و میلی، در دستور کار دارد و مو را از ماست بیرون میکشد و در احیای حق و احقاق حقوق مردم، از منظر قانون، هیچ غمض عینی نیست و در عمل به قانون، محابا نمیرود و به یقین، زنجیره مرتکبان این تبذیر و خطا را مشخص و به صاحبان حقوق ؛ یعنی، مردم معرفی میکند. اما مهمتر از کار قوه قضائیه، آبروی پراعتبار مجلس است و شائبه تهمتی که بر دامن آن نشسته و نوعی بدبینی که در جامعه و در ذهنها نقش بسته؛ لذا برای دفع این اتهام سنگین، هم در تحقیق خود مجلس و هم نامهای ذهن مدیر عامل سازمان، هیچ چارهای جز اعلام نام دریافت کنندگان - به قول بعضی این هدیه ناچیز و ثمن بخس - نیست وگرنه این شائبه از ذهنهای مردم پاک نخواهد شد و به وقت انتخابات مجلس بروز میکند و در آنجا هر دفاعی، بیاثر خواهد بود و سبب میشود که تر و خشک با هم بسوزند آنگاه به جای نمایندگان بصیر و پاکدامن و آشنای به امور کشور، کسانی وارد به مجلس شوند که فقط برگ برندهای به نام کارت هدیه برای از صحنه بیرون کردن رقیب به عنوان معارضه در تبلیغات خود دارند.
منبع: باشگاه خبرنگاران