جرج واشنگتن؛ رئیس جمهور آمریکا
1. آمریکا به مثابه عامل اصلی گسترش تسلیحات در سطح جهانی
پس از شروع جنگ دوم جهانی، فروش بی سابقه تسلیحاتی به کشورهای طرفدار آمریکا همچون انگلیس و فرانسه توسط دولت این کشور کلید خورد. آمریکا به دلیل دوری از فضای جنگی به راحتی می توانست تسلیحاتی را در داخل تولید نماید و جهت جنگ افروزی بیشتر در اروپا آنها را به قاره سبز بفرستد. تحلیل گران بین المللی یکی از علل رشد اقتصادی آمریکا را در سالهای بعد از جنگ با این مساله ربط می دهند. از میلیون ها دلار عایدات سلاح این کشور توانست به جایگاه جدیدی در نظام بین المللی نائل آید. در دوران بعد از جنگ گرم جهانی تا دوران فرپاشی اتحاد شوروی این گسترش تسلیحاتی رنگ بوی دیگری به خود گرفت. این اقدام امریکا، به یک واکنش زنجیره ای و اشاعه بیشتر این تسلیحات به دیگر کشورهای در جریان جنگ سرد منجر گردید.
انبار کوچکی از سلاحهای شیمیایی آمریکا در دوره جنگ سرد
نظام عدم گسترش سلاح هیچ گاه به عنوان درمان یا راه حل نهایی مطرح نشده و همواره تنها به عنوان گزینه ای موقتی تا زمان تحقق راه حل قطعی یعنی خلع سلاح مورد اجابت واقع شده است. معاهده عدم گسترش نیز بر همین اساس طرح ریزی شده، هر چند در موانع درونی نظام بین المللی و اصرار قدرت ها بر حفظ قدرت ها بر حفظ ذخایر خود، این طرح ها را به هدفی دور دست بدل کرده است.
روند گسترش تسلیحات در دوران روسای مختلف جمهور در جریان بوده است
نسل اول موشکهای بالستیک در دهه 1950؛ ساخته شده توسط آمریکا
زمانی که طرح "اتم برای صلح"، افکار عمومی رنجور پس از جنگ جهانی دوم را مجذوب خود کرد، جهان از ظرافت های نهفته در این ایده آن هم توسط دولتی که خود به کار برنده انحصاری سلاح های اتمی در جهان بود، غافل ماند و با امید به گشایشی در روابط بین المللی جنگ زده ی آن وقت، مسیر ارائه شده توسط آیزنهاور را برگزید اما پس از شش دهه ارائه آن ایده، همچنان نه تنها بقا بلکه به روز رسانی و توسعه نسل های جدید سلاح های اتمی این کشور را به نظاره نشسته و تاسف بار اینکه باز هم در برابر ایده های مجذوب کننده این کشور، افکار عمومی منفعل و پذیرا بلکه بدون مطالبه گری عمل کرده است.
تمبر «طرح اتم برای صلح» آیزنهاور
آمریکا که طراح اتم برای صلح دهه 1950 و ایده جهان عاری از سلاح هسته ای در قرن بیست و یکم است، بیشترین مصرف کننده منابع مالی و انسانی برای توسعه سلاح های اتمی و امن سازی زرادخانه های موجود است. این کشور در عین حال مدعی اصلی نظام عدم گسترش نیز هست و بالاترین بودجه آژانس بین المللی انرژی اتمی را تامین می کند. هزینه های ابتکار امنیت گسترش را متقبل شده و شبکه این ابتکار متشکل از صد دولت را هدایت می کند. اما با نگاهی به راهبردهای امنیت ملی، مرور وضعیت اتمی و همچنین موشکی بالستیک سال 2010 و راهنمای راهبرد دفاعی 2012 به نظر می رسد که در سال جاری نیز همچنان مقاومت های این کشور در برابر موج مطالبه خلع سلاح جهانی توسط دولت های غیرهسته ای از طریق کنفرانس خلع سلاح و مجمع عمومی ملل متحد ادامه خواهد یافت. در فضای امتناع آمریکا از تمکین در برابر سلاح هسته ای، گزینه های دیگر تنظیم معاهدات بین المللی در سازمان ملل متحد نظیر منع تهدید یا توسل به سلاح های هسته ای نیز ناکم ودر رکود خواهد ماند و دیگر قدرت های اتمی نیز بر اساس اصل تقابل، نسبت به حفظ حقوق حاکمه خود بر این سلاح ها اصرار خواهند ورزید.
1,1. آمریکا به عنوان بزرگترین حامی اسرائیل در پشتیبانی تسلیحاتی
از بدو تاسیس رژیم جعلی صهیونیستی آمریکایی ها برای تغییرات بافت منطقه جنوب غرب آسیا اقدام به حمایت های مختلفی از این رژیم کردند. یکی از جنبه های حمایتی حمایت تسلیحاتی و نظامی بوده است. این کار عمدتا به دلیل نظام امنیتی رژیم صهیونیستی صورت می گرفته که با تسلیحات به نوعی بازدارندگی و حاشیه امنی برای خود در منطقه درست نمایند.در گزارش سالیانه "سرویس تحقیقات کنگره" آمریکا با عنوان "کمکهای مالی خارجی آمریکا به اسرائیل" چنین عنوان گشته: "در 20 سال گذشته، آمریکا به تدریج کمک اقتصادی به اسرائیل را تبدیل به کمکهای فزاینده نظامی نموده است.
موشک اسرائیلی arrow 3
در سال 2007، آمریکا کمک نظامی را به میزان 150 میلیون دلار افزایش داد. در سال مالی 2012، ما سالیانه 3/9 میلیارد دلار به اسرائیل کمک مالی ارائه کردهایم (به طور میانگین روزانه 8/5 میلیون دلار) و کمکهای نظامی به این کشور تا سال 2018 به همین منوال ادامه خواهد یافت."
دلارهای مالیاتی آمریکا در حال تأمین یکی از قدرتمندترین ارتشهای جهان هستند. بر اساس گزارش "سرویس تحقیقات کنگره": "کمکهای نظامی آمریکا بالغ بر 18/2 درصد از مجموع بودجه دفاعی اسرائیل را تشکیل میدهند."
اوباما در سفر اخیر خویش به سرزمین های اشغالی با نگرانی سران رژیم صهیونیستی در قبال کاهش بودجه نظامی امریکا مواجه شده بود. تحلیل ها حاکی از این بود که کاهش بودجه دفاعی به کاهش کمک های نظامی به اسرائیل منجر خواهد شد. اوباما و وزیر دفاعش این سخنان را به صورت جداگانه تکذیب نمودند و صحبت از کاهش نیافتن کمک ها به اسرائیل خبر دادند.
در سال مالی 2012، ما سالیانه 3/9 میلیارد دلار به اسرائیل کمک مالی ارائه کردهایم
(به طور میانگین روزانه 8/5 میلیون دلار) و کمکهای نظامی به این کشور تا سال 2018 به همین منوال ادامه خواهد یافت
اوباما گفته بود: « به رغم مشکلات در بودجه دولت آمریکا، کمک های مالی این کشور به سامانه رهگیری موشکی «گنبد آهنین» اسرائیل ، قطع نخواهد شد». این اظهارنظر اوباما به یک توافق جدید ده ساله میان واشنگتن و تل آویو اشاره داشت که دنباله توافق نامه نظامی پیشین است که در سال دو هزار و هفده زمان آن به پایان رسیده بود. به گفته رادیوی دولتی اسرائیل، آمریکا سالانه سه میلیارد دلار به اسرائیل کمک نظامی می کند. کمک های مالی واشنگتن به سامانه های «گنبد آهنین Iron Dome»، «ارو سه Arrow 3» و «فلاخن داوود» در سال اخیر بیشتر از سایر کمکها بوده است. آمریکا بیش از ۲۰۰ میلیون دلار بابت این سیستم به اسرائیل کمک مالی کرده، ولی با این حال هنوز نگرانی هایی بابت هزینه ساخت و استقرار آن وجود دارد.این سیستم دفاعی ابتدا با رادار راکت ها را ردیابی میکند و بعد دو موشک رهگیر را برای انهدام آنان شلیک میکند. هزینه برپا کردن هر سکوی عملیاتی گنبد آهنین، ۵۰ میلیون دلار است. تا کنون ۵سکوی عملیاتی مستقر شده اند، اما مقامات اسرائیل در نظر دارند که تا سال ۲۰۱۳ هشت سکوی دیگر را نیز اضافه کنند.
طرز عملکرد سامانه موشکی گنبد آهنین
1,2. نظامی گری آمریکا در خلیج فارس
" امروز یک بی ایمان به خود آزادی حمله کرد، از آزادی دفاع خواهد شد." (سخن جرج دبلیو بوش ساعاتی پس از حادثه یازده سپتامبر).
این جمله مقدمه ای شد برای مشروعیت بخشیدن به حضور ابر قدرت جهان در هزاران کیلومتر دورتر از کشورش، در « خلیج فارس ». مهمترین عنصر در استراتژی نئو امپریالیستی آمریکا، ایجاد و حفظ جهان تک قطبی است که آمریکا هیچ گونه رقیبی در آن ندارد، خصوصا در مورد مسائل نظامی و امنیتی. بوش نیز در سخنرانی خود در " وست پونیت " این مساله را مهمترین نکته سیاست امنیتی آمریکا دانست:" آمریکا در تلاش بوده و هست تا قدرت نظامی خود را چالش ناپذیر نماید. بر این اساس رقابت تسلیحاتی بازیگران بی معنا می شود و رقابت به تجارت و فعالیت های صلح محدود می شود." حتی نگاهی گذارا به فعالیت های نظامی آمریکا در منطقه خلیج فارس موید این مساله است، مثلا از جلب همکاری کشورهای منطقه در زمینه های امنیتی تا استقرار تسهیلات نظامی و ناوهای هواپیمابر آمریکایی در خلیج فارس.
حضور تانکهای آمریکایی در نزدیکی خلیج فارس
حضور آمریکا در مناطق مختلف جهان از طریق ایجاد پایگاههای نظامی و یا فرستادن ناوهای هواپیمابر به یکی از رویههای معمول سیاست خارجی این کشور تبدیل گردیده است. در این میان منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به دلیل دارا بودن بیش از 63 درصد انرژی جهان یکی از مناطقی است که همواره مورد توجه قدرتهای بزرگ بوده است. خروج انگلیس از شرق کانال سوئز در سال 1968 که شامل منطقه خلیج فارس نیز میشد این فرصت را به آمریکاییها داد تا در دوران جنگ سرد مانع تسلط اتحاد جماهیر شوروی بر منطقه گردد و به نوعی از این زمان به بعد آمریکا همواره در تحولات منطقه حضور و نقش داشته که این حضور شامل حضور نظامی نیز شده است. مهمترین پایگاههای آمریکا در منطقه در کشورهای بحرین، امارات، عربستان، عراق، عمان و کویت پراکندهاند که مهمترین آن پایگاه پنجم نیروی دریایی در منطقه "الجفیر" بحرین استقرار دارد.
محل استقرار ناوگان پنجم آمریکا در نقشه
ناوهای آمریکایی در خلیج فارس
آموزشگاه نیروهای آمریکایی در بحرین
2. تروریسم و یاغی : اتهام بزرگ آمریکا به دیگران
قرار گرفتن در جایگاه والا در سیستم بین المللی به آمریکا قدرت رسانه ای بالایی داده است. این کشور با توجه به منافع ملی اش در هر کجای جهان که اقتضا می کند به استفاده از رسانه به عنوان ابزار در سیاست خارجی، رقیبان بزرگ و کوچکش را به القابی متهم می نماید که زمینه را برای اقدامات نیمه سخت (پنهان) و سخت (جنگ نظامی) یا تحریم های اقصادی سنگین فراهم آورد. در دوران بعد از جنگ سرد این عنوان ها ذیل بحث کلی "کمونیست بین المللی " قرار می گرفت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این امر ( برچسب زنی به مخالفان ) با خلایی یک دهه ای روبه رو شد. پس از حادثه یازدهم سپتامبر این برچسب زنی در سرتاسر دنیا با مفهوم تازه خلق شده ای به نام "تروریسم" همراه شد. این واژه تروریسم در مقابله با قاطبه جها ن اسلام ساخته شد که به نوعی اسلام هراسی را هم در برداشته باشد. در ذیل به دو مصداق این اتهام زنی آمریکا اشاره می کنیم:
کاریکاتور اشاره به عدم توجه قدرتهای جهانی به کلاهک های هسته ای اسرائیل دارد
2,1. اف بی آی : سازمان تروریسم یاب
دولت آمریکا از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تا آگوست ۲۰۱۱ میلادی ۵۰۸ نفر را به اتهام تروریسم در امریکا تحت تعقیب قضایی قرار داد. از این افراد، ۲۴۳ نفر به کمک یک جاسوس افبیآی هدف قرار گرفتند. ۱۵۸ نفر از آنها نیز به لطف نقشههای محرمانه افبیآی دستگیر شدند و ۴۹ تن نیز بواسطه طرح پرووکاتور به دام افتادند. باقی افرادی که به «تروریسم» متهم شدهاند، یا ابدا با تروریسم ارتباطی نداشته یا ارتباط ناچیزی داشتند و اکثرشان به ارتکاب تخلفات کوچکی مانند تخلفات مهاجرتی یا اظهارات دروغین متهم بودند. از کل این فهرست تنها ۳ یا ۴ نفر هستند که میتوانند بر اساس مفهوم پذیرفته شده تروریسم، مجرم خطاب شوند. این افراد انگشت شمار قصد داشتند یا دست کم میخواستند دست به اقدامات تروریستی بزنند. این آمار بسیار نزدیک به شمار زندانیان گوانتانامو یا قربانیان حملات پهپادهاست که مرتکب جرایمی دانسته میشوند که به هیچ وجه آنها را انجام ندادهاند.
اینکه افبیآی ۳ یا ۴ توطئه تروریستی را خنثی کرده باشد، قابل باور است. اما اینکه افبیآی ۵۰۸ توطئه تروریستی را خنثی کرده و طرح پانصد و نهمی وجود ندارد، ممکن نیست. در واقع باید گفت ۵۰۹ یا حتی ۲۴۳اقدام تروریستی وجود خارجی نداشته است. افبیآی خود توطئههای تروریستی از جمله شناخته شده ترین آنها را ساخته و پرداخته کرده است.
2,2. برگزاری کنفرانس «ضد ترور» در مصر و ترور همزمان در منطقه ای دیگر توسط آمریکا
ایالات متحده، بعد از موج حملات انتحاری که دهها تن را در اسرائیل به قتل رساند، 27 تن از رهبران جهان را در کنفرانس «ضد ترور» در کشور مصر در 13 مارس 1996 گرد هم آورد. در این کنفرانس رئیس جمهور، کلینتون اظهار داشت : « ما باید کسانی را که به ترور متوسل می شوند، آشکارا محکوم کنیم. همه ما در پی آن هستیم که خشونت در آینده خاورمیانه، جایگاهی نداشته باشد». ایالات متحده درست در همین زمان در عراق با میلیونها دلار از سازمانی موسوم به «پیمان ملی عراق» حمایت می کرد؛ کسانی که با خودروهای بمب گذاری شده و دیگر انفجارها در بغداد و دیگر شهرها، سعی می کردند صدام را به زیر کشند. کشورهای شرکت کننده در کنفرانس مصر، دو هفته بعد در واشنگتن با یکدیگر دیدار کردند تا مبارزه با تروریسم را پی گیری کنند. در میان موضوعات بحث شده، مسئله سرازیر شدن پول به سوی گروههای تروریستی نیز قرار داشت.
کنفرانس 13 مارس 1996 مصر
3. اثرات اشاعه تسلیحاتی آمریکا
3,1. اثرات بر روی مردم آمریکا
اجازه دهید نگاه کوتاهی به مقطع هایی از تاریخ آمریکای مدرن بیندازیم که ممکن است عبرت انگیز باشد. گزارش سال 1994 کنگره به ما نشان می دهد که:
«در حدود شصت هزار پرسنل نظامی در دهه 1940 به عنوان نمونه های انسانی جهت آزمایش دو عامل شیمیایی؛ یعنی گاز خردل و لویسیت (گاز تاول زا) بر روی آنها مورد استفاده قرار گرفتند. بیشتر آنها از ماهیت آزمایشها مطلع نبودند و پس از شرکت در این پژوهش، هرگز مراقبتهای طبی بعدی را دریافت نکردند. به علاوه برخی از آنها تهدید شدند که اگر موضوع این آزمایشها را با کسانی- از جمله همسران، والدین و پزشک خانوادگی خود- در میان بگذارند. در زندان شهر فرت لون ورث زندانی خواهند شد. پنتاگون برای چند دهه انکار می کرد که چنین تحقیقاتی در کار بوده است؛ تحقیقاتی که موجب دهها سال رنج و درد برای سربازان قدیمی گردید که بر اثر آن آزمایشهای سری، بیمار شدند.»
اینک اجازه دهید به جنگ اول آمریکا و عراق (خلیج فارس اول) برویم. هزاران سرباز آمریکایی از این جنگ همراه با بیماریهای طاقت فرسای غیر متعارف، به کشور خود برگشتند. تصور می شد که سربازان، در معرض مواد شیمیایی مضر یا بیولوژیکی قرار گرفته اند؛ اما پنتاگون وقوع چنین مساله ای را انکار می کرد. سالها گذشت در حالی که سربازان آمریکایی به طرز وحشتناکی به مواردی از قبیل مشکلات عصبی، خستگی مفرط، بیماری های پوستی، ششهای صدمه دیده، از دست دادن حافظه، درد مفاصل و عضلات، سردردهای توان فرسا، تغییرهای شخصیتی، بیهوش شدن و عوارض فراوان دیگر مبتلا شده بودند.
سرانجام پنتاگون به تدریج مجبور شد تا دست از انکار واقعیت بردارد و بپذیرد که انبارهای سلاح های شیمیایی بمباران شد؛ بعد از آن گازهای کشنده منتشر شد؛ و صدها سرباز آمریکایی در مجاورت این گازهای منتشر شده سمی بودند. سپس این تعداد به پنج هزار نفر رسید. بعد از مدتی جمع بسیار زیادتری از این رقم را عنوان می کردند که بیش از پانزده هزار نفر بود و نهایتا تعداد دقیق آن 20867 نفر بود. سپس «پنتاگون خاطر نشان کرد که یک مدل کامپیوتری که مدتهای مدیدی در انتظارش بودیم، تخمین می زند که قریب صد هزار سرباز آمریکایی ممکن است در معرض مقادیر کمی از گازهای سارین قرار گرفته باشند...».
هزاران سرباز آمریکایی از این جنگ همراه با بیماریهای طاقت فرسای غیر متعارف، به کشور خود برگشتند. تصور می شد که سربازان، در معرض مواد شیمیایی مضر یا بیولوژیکی قرار گرفته اند
همچنین سربازان مجبور بودند تا علیه سیاه زخم و گاز اعصاب واکسنهایی بزنند که اداره کل خوراک و داروی آمریکا (FDA) آنها را به عنوان داروهای سالم و موثر نشناخته بود. اگر آنها از این کار امتناع می کردند، تنبیه می شدند و گاه با آنان بسان مجرمان رفتار می شد. طی جنگ جهانی دوم سربازان آمریکایی مجبور شدند تا واکسن تب زرد بزنند. پیامد این عمل آن بود که سیصد و سی هزار از آنها، به ویروس هپاتیت ب آلوده شدند. سرانجام اینکه در اواخر سال 1999- تقریبا 9 سال بعد از پایان جنگ خلیج فارس- وزارت دفاع اعلان کرد که داروهایی که که به سربازان داده شده بود تا آنها را در برابر یک گاز اعصاب خاصی محافظت کند، نمی توان غیر محتمل دانست که علت بیماریهایی مداوم برخی سربازان باشد. علاوه بر این امرای ارشد پنتاگون، سربازان آمریکایی را از خطر جدی قرار گرفتن در مجاورت اسلحه های سیاسی دارای اورانیوم ضعیف شده که در میدان نبرد مورد استفاده قرار گرفته اند، آگاه نکرده بودند.
اگر پنتاگون از ابتدا اطلاعات بیشتری را درباره آنچه که از اول راجع به این مواد و اسلحه های متنوع می دانست، ارائه می داد، ممکن بود سربازان در مراحل اولیه، تشخیص مناسبی پیدا کرده و مراقبتهای لازم را هم زودتر دریافت می کردند. هزینه ها بر حسب رنج و درد انسانها، بیشمار بود. یک معیار برای آن هزینه ها ممکن است در این تخمین نهفته باشد که در آمریکا یک سوم بی خانمان ها را سربازان ارتش تشکیل می دهد. اما در دهه های بین 1940 تا 1990 چه می بینیم؟ تنوع چشمگیری از برنامه های دولت که رسما و یا در عمل، از سربازان به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده می کنند و آنها را وادار می نمایند تا به طرف محدوده انفجارهای هسته ای حرکت کرده، سپس همراه با خلبانان از میان ابرهای قارچی انفجار هسته ای عبور کنند؛ همچنین از آنها برای ازمایشهای شیمیایی و بیولوژیکی یا آزمایشهای دارای تشعشات هسته ای استفاده می شود؛ آزمایشهای تغییر رفتاری که آنها را با (ال اس دی) شست و شوی مغزی می دهند؛ سربازان در کره و ویتنام در معرض ماده دی اکسین حاوی عامل نارنجی رنگ (ماده شیمیایی که برای گیاه زدایی به کار می رود) قرار می گیرند.
اگر پنتاگون از ابتدا اطلاعات بیشتری را درباره آنچه که از اول راجع به این مواد و اسلحه های متنوع می دانست،
ارائه می داد، ممکن بود سربازان در مراحل اولیه، تشخیص مناسبی پیدا کرده و مراقبتهای لازم را هم زودتر دریافت می کردند
بی اغراق میلیون ها انسان مورد آزمایش، به ندرت حق انتخاب داشتند یا اطلاعات کافی در اختیار انها گذاشته شده بود. این آزمایشها، اغلب تاثیرهای فاجعه آمیزی برای بهداشت جسمس یا روانی آنها به همراه داشته است، و به ندرت از مراقبت های پزشکی مناسب برخوردار بوده اند یا حتی تحت نظر بوده اند. نتیجه اخلاقی این قطعه بسیار کوچک از تاریخ، ساده است. اگر دولت ایالات متحده ی آمریکا نگران سلامت و رفه سربازان خود نباشد، اگر رهبران ما از درد و رنج طولانی سربازان بیچاره ای که برای جنگهای امپراتور نام نویسی کرده اند برانگیخته نشوند، چطور می توان استدلال کرد و چگونه می توان باور نمود که آنها نگران مردم بیگانه هستند؟هرگز.
3,2. اثرات بر روی مردم خارج آمریکا: مورد ویتنام
از اوایل دهه 1960 در طول یک دهه، ایالات متحده به منظور نابود کردن شاخ و برگهایی که دشمن به عنوان مخفیگاه مورد استفاده قرار می داد و نیز با هدف از بین بردن محصولات کشاورزی، بیش از سه میلیون آکر از زمینهای ویتنام جنوبی ( و نیز بخشهایی از لائوس و کامبوج) را با دهها هزار تن سم علف کش سمپاشی کرد. این سموم- بخصوص کاربرد وسیع عامل گاز نارنجی- ویتنام را با حدود پانصد پوند دی اکسین که یک الاینده تقریبا با دوام و یکی از سمی ترین مواد تلقی می شود و حداقل به مسموم کنندگی گاز عصبی و به شدت سرطان است، آلوده کرد. اختلالت متابولیسمی، نا بهنجاریهای مربوط به ایمنی، ناهنجاریهای تناسلی و اختلالات اعصاب و روان، از جمله پیامدهای دیگر تماس با دی اکسین است. تصور می شود حل سه اونسی دی اکسین در شبکه آبرسانی، برای نابود کردن جمعیت نیویورک کافی است.
حدود دو میلیون نفر از مردم ویتنام (علاوه بر هزاران سرباز آمریکایی) تحت تاثیر این گازها قرار گرفته اند. گزارشهای متعددی راجع به میزان بالای عیوب مادرزادی در مناطق آلوده به عامل نارنجی ارائه شده و دولت ویتنام تخمین می زند که مواد شیمیایی مختلف، در بروز عیوب مادرزادی در نیم میلیون کودک موثر بوده است. دولت ایالات متحده به دلیل آسیبی که به سلامت مردم ویتنام وارد آورده، تا کنون هیچ غرامتی به مردم یا دولت این کشور پرداخت نکرده است.
فرجام سخن
اعتبار نظم نوین جهانی بر این است که جهان باور کند که دنیای جدید، برای توده های مردم دنیای بهتری خواهد بود، نه صرفا برای کسانی که از دید آنها «خیلی زیاد» هم «اندک» است؛ همچنین دنیا به این باور برسد که رهبر نظم نوین جهانی حسن نیت دارد.
دوستداران آمریکا در خارج و داخل این کشور آنقدر شیفته تکنولوژی و ایدئولوژی لیبرال- دموکراسی شده اند که حتی اگر پیکرهایی بی سر یا بی پا را به آنها نشان دهید، باور نمی کنند که این کار، کار رهبران آمریکا بوده است. در صورت قبول این مساله از طرف آنها، شیفتگان رهبری جهانی آمریکا از صمیم قلب معتقد خواهند بود که حقیقتا آمریکا بهترین نیتها را در داشته است و این حادثه را باید به نوعی یک حادثه توام با براقبالی فراوان و اشتباهی همراه با حسن نیت تلقی کرد؛ در واقع حتب به احتمال زیاد یک اقدام بشردوستانه بوده است.
***********************************
منابع و مآخذ:
http://www.yjc.ir/fa/news/4317495
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=100265
http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=0&Id=188788
http://www.presstv.com/detail.fa/290970.html
7. کتاب دولت خودسر، اثر ویلیام تئودور بلوم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله
8. دکتر نادر ساعد، «در فراسوی کشاکش قدرتها» همشهری دیپلماتیک، شماره 60
منبع: مشرق