دیدبان؛ امروزه اهمیت و جایگاه استفاده از قدرت نرم بهجای نیروی نظامی در عرصه سیاست بینالملل بر هیچکس پوشیده نیست. یکی از عرصههای حاصلخیز برای استفاده از قدرت نرم خاورمیانه و بهخصوص در میان کشورهای کوچک آن است. کشورهایی که منابع مالی زیاد و جمیعت کمی دارند و به همین دلیل سعی میکنند در خارج از حوزه داخلی خود اثرگذار باشند. اگر میزان اثرگذاری قدرت نرم یک کشور را نسبت به وسعت و جمعیتش مقایسه کنیم متوجه خواهیم شد که در میان پادشاهیهای حاشیه خلیج فارس هیچکدام بهاندازه قطر اثرگذار نیستند. قدرت نرم قطر در دوران بهار عربی آشکارا قابل مشاهده بود و هماکنون نیز میتوانیم روابط چشمگیری میان حکومت این کشور و افراد و گروههای اسلامگرا در لیبی، تونس، مصر، موریتانی، مالی، سوریه، اسرائیل و فلسطین، عربستان سعودی، بحرین، عراق و امارات متحده عربی ببینیم.
پیش از بهار عربی راهبرد کلی قطر را میتوانستیم در توافقنامه نظامی با آمریکا که به سال 1992 باز میگردد بیابیم. این کشور پایگاه هوایی العدید را در اختیار نیروی هوایی آمریکا قرار داده است. ایالاتمتحده آمریکا برای حمله به عراق و افغانستان از این پایگاه هوایی استفاده میکرد که همین امر باعث برانگیختن انتقادات زیادی علیه قطر شد زیرا این کشور در حال تسهیل حمله آمریکا به اعراب و مسلمانان بود.
در تمامی اقدامات راهبرد اصلی قطر ایجاد روابط با بازیگران مختلف و زیاد در سرتاسر منطقه و جهان بوده است. از ایران گرفته تا عمر البشیر در سودان و حتی اسرائیل، در تمامی دورانها قطر سعی کرده است که خود را بازیگری مستقل نشان دهد و مانع از تک جنبهای شدن روابط خود شود. شکی نیست که یکی از معیارهای اصلی قطر در روابط خارجیاش، راهبرد اسلامگرایی است. نگاهی به گروهها و افرادی که در سالهای گذشته توسط قطر حمایت شدهاند، مانند حماس، طالبان، جبهه النصره، حوثیها، اخوان المسلمین و رئیسجمهور مصری آن مرسی، همه نشان میدهد که اسلامگرایی در مرکز توجه دوحه است.
دخالت قطر در کشورهای مختلف را میتوان به دو حوزه رسمی و غیررسمی تقسیم کرد. برای مثال این کشور جنگندههای خود را به لیبی فرستاد تا بهعنوان بخشی از فعالیتهای ناتو علیه قذافی عمل کنند. سپس از انقلابیون مستقر در بنغازی حمایت کرد تا گروه ژنرال حفتر که از سوی امارات متحده عربی حمایت میشدند پیروز نشوند. همکاری قطر با اخوان المسلمین در مصر بر کسی پوشیده نیست و پس از بهار عربی و روی کار آمدن دولت اخوانی، بسیاری از کسانی که روابط نزدیکی با حکومت قطر داشتند در وزارتخانههای مصر مشغول به کار شدند و حتی پس از کودتای السیسی نیز به قطر گریختند. در سوریه نقش قطر پیچیدهتر بود و در سالهای ابتدایی همراه با ترکیه سعی میکردند بتوانند مخالفان رژیم اسد را متحد کنند اما پسازآن سیاستهای این کشور با تغییراتی همراه بود. از سوی دیگر نیز قطر با حماس که از سوی نهادهای مختلف بینالمللی گروه تروریستی اعلام شده است روابط زیادی دارد و بر اساس گزارشها از سال 2012 تاکنون 1 میلیارد دلار به این گروه کمک کرده است و حتی رهبران حماس به طور منظم با مقامات قطری دیدار میکنند. قطر همواره در منطقه با اتهام حمایت از گروههای اسلامگرای افراطی مواجه بوده است اما حاکمانش این اتهامات را قبول ندارند. پس از فوت ملک عبدالله و روی کار آمدن محمد بن سلمان در عربستان سعودی، رویکرد سایر کشورهای عربی منطقه به قطر عوض شد و دوحه را تحریم کردند. قطر علاوه بر رد تمامی اتهامات وارد شده معتقد است سیاستهایی که دنبال میکند فرقی با سیاستهای سایر پادشاهیهای منطقه ندارد.
اگرچه به نظر میرسد حمایت از اسلامگرایی در مرکز اقدامات حاکمان قطری برای اعمال قدرت نرم باشد، اما آنها توانستهاند با رویکرد زیرکانه خود که در سه مورد خلاصه میشود، اتهامات را از خود دور کنند.
اول اینکه اگرچه حکومت قطر به دنبال حمایت از اسلامگرایان است اما هیچ نهاد قدرتمند اسلامی با حکومت قطر در داخل این کشور همکاری ندارد. برای مثال نهادهای دینی در عربستان در قرون گذشته نیز وجود داشتهاند و وهابیت در حاکمیت آن ریشه دارد اما در قطر اگرچه اعلام میشود که حکومتی وهابی است هیچ اثری از اعمال قوانین اسلامی در آن وجود ندارد. بهعلاوه اینکه اکثریت مردم این کشور قطری هم نیستند چه برسد به اینکه اسلامگرا باشند. این مزیتی را برای حاکمان قطر فراهم میکند. زیرا هیچکس قطر را متهم به حمایت از اسلامگرایان افراطی نمیکند.
ثانیاً، دوحه با بسیاری از گروههای اسلامگرای افراطی همکاری جدی دارد اما از اینها برای روابط خود با سایر بازیگران نیز استفاده میکند. برای مثال در طول جنگ سوریه اگرچه روابط قطر با جبهه النصره مورد انتقاد بود، اما از همین روابط برای کمک به سرویسهای اطلاعاتی بریتانیا، ترکیه و ایالاتمتحده استفاده کرده است. همکاری قطر با القاعده و طالبان نیز سبب ردوبدل کردن گروگانهایی در گذشته شده است. حتی روابط قطر با حماس همواره مورد تقدیر ایالاتمتحده و کمکهای مستقیم از سوی اسرائیل بوده است. چنین اقداماتی سبب شده که قطر از انتقادهای وارده مصون بماند.
ثالثاً قطر اقداماتی را انجام داده که نشان دهد کشوری اسلامی نیست. دولت قطر برای بسیاری از دانشگاههای غربی تأمین مالی کرده است که در آن کشور حضور داشته باشند و همچنین کلاسهای درسی آنها مختلط برگزار شود. تولیدات الکلی و گوشت خوک نیز در این کشور آزاد است که سبب میشود به نظر برسد که این کشور برنامه اسلامگرایی بنیادی را در دستور کار ندارد.
بهطور خلاصه میتوان گفت قطر قدرت نرم خود را بر اساس روابط غیررسمی با افراد و گروهها به دست آورده است. به طور نمونه برای دههها، قطر پناهگاهی برای تبعیدیهای اخوان المسلمین از کشورهای مختلف جهان بوده و تأمین مالی زیادی برای مدارس و دانشگاههای این گروه انجام داده است. از سوی دیگر اخوان المسلمین گروهی مناسب برای حمایت بوده است. زیرا سابقه آن به بیش از یک قرن پیش باز میگردد و در تمامی خاورمیانه شبکههای آن یافت میشوند. در این مورد نه اخوانیها گزینه دیگری داشتند و نه قطریها و به همین دلیل به همکاری با یکدیگر روی آوردهاند.
بررسی روابط قطر با گروههای اسلامگرا ممکن است منجر به این تحلیل ساده انگارانه شود که بگوییم قطر از این گروهها حمایت میکند زیرا رهبران آن با این گروهها ایدئولوژی مشترک دارند. اگرچه ممکن است این تحلیل درست به نظر برسد اما برای کسی که با طبیعت حکومت قطری آشنا باشد مشخص میشود که بسیار سطحی است. تنها دلیل اینکه قطر دائماً با گروههای اسلامگرا همکاری میکند این است که این گروهها وسیلهای برای رسیدن به اهدافش هستند. برای مثال اگر به قماری که قطر در حمایت از جنبشهای درگیر در بهار عربی کرد نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم که قطر به دنبال ایفای نقش در مراکز جدید قدرت در خاورمیانه جدید است و برای کشور کوچکی مثل آن اگر بخواهد در شکلگیری جهان عرب معاصر نقشی داشته باشد، تنها گزینه استفاده از قدرت نرم است.
از زمان تحریمهای عربستان و امارات علیه قطر در سال 2017، حکومت دوحه اراده بیشتری برای تقویت همکاریهایش با گروههای مختلف و همچنین کشورهای دیگر کرده است. در همان ابتدای تحریمها تعدادی جنگنده از ایالاتمتحده، فرانسه و بریتانیا خریداری نمود. پسازآن نیز سعی کرده همکاریهای نظامی خود را با ایالاتمتحده در مورد پایگاه العدید افزایش دهد. همچنین سعی دارد که به بازیگران مختلف منطقه، مخصوصاً غربیها ثابت کند که بازیگری کلیدی برای حل مشکلاتشان در منطقه محسوب میشود. شکی نیست که تمامی این اقدامات برای کم کردن اثر اقدامات دشمنانه علیه این کشور انجام میشود.