دیدبان؛ محققان دانشگاه هاروارد و ملبورن هشدار میدهند که دموکراسی در غرب، رو به زوال است. تحقیقات نشان میدهد مردم روز به روز کمتر به دموکراسی علاقهمند میشوند و این کاهش شدید علاقه، در میان جوانان بیشتر مشاهده شده است. برای زمان زیادی، لیبرال دموکراسی نهتنها بهترین نوع حکومت شمرده میشد، بلکه تنها شکل قابل قبول حکومت بود. با سابقهای که حکومتهای غیر لیبرالِ فاشیستی و کمونیستی از اقتدارگرایی و دیکتاتوری برجای گذاشتند، سخت نبود که بدانیم چرا مردم کشورهای غربی به دنبال لیبرال دموکراسی بودند.
اما اکنون چنان نظراتی در حال تغییر است. روبرتو استفان فوآ استاد علوم سیاسی دانشگاه ملبورن و یاشا مونک استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد، تحقیقاتی را در 25 سال گذشته انجام داده و در آن نتیجه گرفتهاند که در طول این 25 سال، علاقه مردم به دموکراسی کمتر شده و بیشتر مردم تمایل به رهبری قوی دارند که مورد مزاحمت انتخابات و پارلمان نباشد. بر اساس این تحقیقات، تغییرات تمایل مردم به دموکراسی در تمامی اروپا و ایالات متحده قابل مشاهده است و نگران کنندهتر این است که درصد این تغییرات در میان جوانان بیشتر مشاهده می شود. این دانشمندان، روند از دست رفتن اعتماد و ایمان مردم به دموکراسی را "تثبیت زدایی" نامیدهاند. این نامگذاری به مناسبت ایده سنتی انجام شده است که اگر دموکراسی در جایی نهادینه شود، تثبیت خواهد شد.
اطلاعات این تحقیقات از موسسهای در سوئد جمع آوری شده است که این پژوهش را در بیش از 100 کشور انجام داده است. هدف اصلی تحقیق، ارزیابی تغییر ارزشها و تأثیر آن بر زندگی اجتماعی و سیاسی بوده است. در سال 1995، 16 درصد از آمریکاییهای بین 16 تا 24 سال اعتقاد داشتند که دموکراسی بهترین راه برای اداره کشور نیست. این رقم در سال 2011 به 24 درصد رسید. همچنین درصد افرادی که باور دارند، دموکراتیک بودن کشوری که در آن زندگی میکنند مؤلفهای ضروری برای زندگی به حساب میآید کاهش یافته است. از سوی دیگر نسل جوان بیشتری در اروپا و آمریکا رأی دادهاند که دموکراسی روشی "بد" یا "خیلی بد" برای اداره کشور است. جدولهایی که در ادامه میآید کاملاً گویای کاهش ایمان مردم به دموکراسی در کشورهای غربی است:
متولدین دهه هشتاد آمریکا بسیار کمتر از متولدین دهه سی، به دموکراسی اعتقاد دارند درحالیکه 72 درصد از متولدین دهه سی معتقد بودند که دموکراسی اساس دولت مدرن به شمار میرود. سه دهه بعد این آمار به زیر 50 درصد رسیده است.
بررسی دلیل این اتفاق، نیاز به تحقیقات بسیار گستردهتری دارد و در این مجال نمیگنجد اما چیزی که میتوان از آن نتیجه گرفت، این است که مردم کشورهای غربی اکنون از دموکراسی ناامید شدهاند و به دنبال انواع دیگری از حکومت هستند. آنها گمان میکنند که رأیی که میدهند قدرتی برای آنها ایجاد نمیکند و برای رهبران سیاسی، رأی دادن یا ندادن آن ها فرقی نمیکند.
نتایج این تحقیق برای جوامع غربی حتی ترسناکتر نیز میشود. در میان نسلهای پیرتر آمریکاییها، 43 درصد گمان میکنند که اگر نیروی نظامی از طریق کودتا قدرت را در دست گیرد کار اشتباهی است اما در میان نسلهای جوانتر این عدد تنها 19 درصد شده است. همچنین تمایل برای حکومت مطلقه نظامی در کشور (یعنی تمامی قدرت حکومت در دست ارتش باشد) از 6.25 درصد در سال 1995 به 16.6 درصد در سال 2011 افزایش پیدا کرده است.
مسئله دیگر، کاهش علاقه نسلهای جوانتر به مشارکت سیاسی نسبت به نسلهای قبلی است. اگرچه ممکن است گفته شود این امری طبیعی است زیرا انسان هر قدر مسنتر میشود تمایلش به مسائل سیاسی افزایش مییابد اما تحقیقات امری خلاف روند طبیعی را نشان میدهد:
بر اساس نتایج تحقیقات، شکاف میان نسل جوان و نسل مسن، بیشتر شده است. در ایالات متحده، در دهه نود میلادی تنها ده درصد میان این دو نسل فاصله بود اما اکنون این فاصله به 26 درصد رسیده است. شکاف نسلی در مورد مشارکت سیاسی در اروپاییها نیز بیش از سه برابر شده و از 4 به 14 درصد رسیده است.
مسئله نگرانی در مورد زدوده شدن دموکراسی در جوامع غربی، به اینجا ختم نمیشود. مثال کشورهایی مانند یونان، لهستان، مجارستان یا ونزوئلا نشان میدهد که ممکن است اوضاع حتی بدتر از این شود. برای نمونه در طول دهه 80، ونزوئلا کشوری دموکراتیک بود که نظامی دوحزبی بر اساس مجلس در آن حکمرانی میکرد. اما در سال 1995، تحقیقاتی در این کشور انجام شد که نشان میداد 46 درصد از مردم از دموکراسی راضی نیستند و 81 درصد از آنها خواهان رهبری قوی میباشند. درنتیجه هوگو چاوز با سیاستهای پوپولیستی چپ رأی آورد و در نهایت دموکراسی در ونزوئلا نابود شد. مجارستان و لهستان هم تقریباً همین راه را رفتند.
محققان این تحقیق در نهایت اعلام کردهاند که اگرچه در کشورهایی که نهادهای دموکراتیک ریشههایی قدیمیتر دارند، مقاومت دموکراسی بیشتر است، اما بههرحال این نهادها وابسته به مشارکت مردم هستند و نارضایتی مردم از دموکراسی در کشورهای غربی در نهایت سبب نابودی این نهادها خواهد شد.