دیدبان؛ جنجالهایی که در مورد اخبار جعلی در اروپا و ایالات متحده ایجاد میشود نشاندهنده یکی از بزرگترین خطرات در مورد دموکراتیزاسیون اطلاعات است. پدران آمریکا قرنها پیش تذکر داده بودند که دموکراسی بدون حدومرز ممکن است باعث سلب آزادی و حقوق افراد شود. این شک و تردید در مورد دموکراسی سبب ایجاد حکومت جمهوریای شد که اکنون در آن زندگی میکنیم.
ما در میانه انقلاب اطلاعاتی هستیم که شبیه به همان انقلابی است که گوتنبرگ با اختراع دستگاه چاپ ایجاد کرد. درحالیکه انقلاب چاپ به تمامی مردم دسترسی به اطلاعات را داد و در حقیقت دسترسی به اطلاعات را مردمیکرد، انقلاب اخیر به تمامی مردم توانایی تولید و انتشار اطلاعات را میدهد. آن انقلاب سبب ایجاد نهضت روشنگری شد ولی این انقلاب ممکن است ما را به چیز بسیار متفاوتی رهنمون شود.
انتشارات من
با همهگیر شدن تلفنهای هوشمند و اپلیکیشنهای شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک و توییتر، همه ما انتشارات مختص به خودمان را داریم. ده سال پیش، به این اتفاقات با خوشبینی نگاه میشد. نگاه خوشبینانه و طرفداری سیلیکون ولی[1] از آزادی فناوری این نگاه را تبلیغ میکرد که در نهایت اینترنت تبدیل به دموکراسی اطلاعات خواهد شد و هر کسی صدای خودش را خواهد داشت.
اما عجیب است که این دموکراسی اطلاعات در ابتدای راهِ خود با ترس و نگرانی همراه شده است. در دموکراسی فرض بر این است که منافع افراد در گروههای مختلفی تجمع کرده و به رقابت با یکدیگر میپردازند. چیزی که تضمین میکند دموکراسی تبدیل به استبداد نشود، رقابت گروههای منفعتی با یکدیگر و ایجاد توازن میان خودشان است. بدون نهادهایی که به منافع گروههای مختلف توجه کرده و به توازن آنها میپردازند، ترس از استبداد اکثریت مطرح میشود.
تودهها و اگوئیسم
عصر شبکههای اجتماعی ما را بهگونهای بار آورده که بیشتر از اینکه به دیگران مرتبط باشیم، اقدامات ما نسبت به تصوری که از خودمان داریم شکل میگیرد. دانشمندان علوم سیاسی بهدرستی از نوع اقدامات در این عصر به "اقدام ارتباطی"[2] و نه " اقدام جمعی"[3] تعبیر میکنند که در آن بسیج رفتارهای توده بر اساس هویت شخصی انجام میشود و نه همبستگی گروهی یا جمعی. گروههایی که بر اساس هویت فردی شکل گرفتهاند ممکن است سریعاً حول یک هشتگ جمع شوند و به همان سرعتی که شکل گرفتهاند ناپدید شوند.
مشکل این نوع از بسیج تودهای، ربط اقدامات مبتنی بر هویت فردی به سازمانهایی است که بر اساس انتخاب جمعی ساخته شدهاند. چیزی که قبلاً سبب همبستگی گروهها به یکدیگر میشد (اتحادیههای کارگری، احزاب سیاسی، گروههای کوچک، اصناف، کلیساها و ...) اکنون در حال از بین رفتن است. قرار بود با وجود گروههای مختلف منافع رقیب سبب ایجاد توازن در دموکراسی شوند. این سازمانها با تعهداتی که نسبت به اعضا داشتند و متقابلاً، تعهداتی که اعضا نسبت به آنها داشتند روندهای سیاسی را تسهیل میکردند. همچنین اینها راههایی برای ایجاد رهبری در مقیاس بزرگتر ایجاد میکردند.
فیسبوک و پایان عصر ما
فیسبوک، گروههای میانی را از بین برده و گوشیهای بزرگ را جایگزین آن کرده است. نتیجه آن حجم بسیار زیاد از نظرات مختلف بدون هیچ سازماندهی است. در چنین اوضاع همراه با آشوبی، بازیگران بدخواه خارجی ممکن است دست بکار شوند و با رباتهای حرفهای که توسط یادگیری ماشینی[4] ایجاد شدهاند، نظرات مختلفی را ایجاد کنند. اکنون زمان آن رسیده که ما از فیسبوک و توییتر برای بازسازی لایههای میانی استفاده کنیم. معنای این آن است که هشدار متخصصان را جدی گرفته و اهمیت گروههای میانی را بیشتر درک کنیم.
فعالیت در شبکههای اجتماعی وقتی جوابگو است که گروههای مختلف آن ریشه در تعاملات غیرمجازی و واقعی داشته باشند. تجارت، عبادت، مؤسسات مختلف همه شکل دهنده مفهوم "ما" هستند. این تنها راهی است که میتوانیم از خطر اخبار جعلی در امان بمانیم.
Jose Marichal: استاد علوم سیاسی در دانشگاه لوثران ایالات متحده و نویسنده کتاب "دموکراسی فیس بوک" است.[5]
[1] Silicon Valley: منطقه ای در ایالت کالیفرنیای ایالات متحده که بسیاری از استارتاپ های تاثیرگذار جهانی مانند مایکروسافت، اپل، گوگل و فیس بوک در آن قرار دارند.
[2] connective action
[3] collective action
[4] machine-learning